آزادی بیان، احترام به عقاید و نقد مذهب

“اگر عقیده مخالف شما را عصبانی می کند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی می کنید. مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آنقدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.”

“برتراند راسل”

این روزها با شدت گرفتن نقد باورهای اسلامی در مباحثه ها و همچنین فضای مجازی، بسیاری از منتقدین با این جمله روبرو میشوند که به باورهای دیگران احترام بگذارید.

آیا اساسن این جمله صحیح می باشد؟ آیا افراد اجازه ورود به حوزه باورهای یکدیگر را دارند؟ آیا فردی میتواند با نگاه نقادانه به اعتقادات مذهبی فردی دیگر، پرسشگری کند؟ آیا با جمله احترام به حریم اعتقادی ، میتوان حصاری اطراف اعتقاداتمان بکشیم؟

برای پاسخ به این پرسشها در ابتدا باید حوزه نقد و انتقاد را مورد بررسی قرار دهیم.

اعمال نقد بر هر گزاره متغییری که بتواند دستخوش تغییراتی ثانویه و متأثر از محیط شود، وارد است و بدین معناست که تقریبن هر چیزی که امکان تغییر داشته باشد و تغییرات ثانویه ناشی از محیط پیرامون بر آن اعمال گردد که موجب تغییر آن شود، قابل نقد است و تنها برخی از متغییر ها قابل نقد نیست مانند رنگ چشم، رنگ پوست، زبان و قومیت و از این قبیل که انسان در انتخاب آن نقشی نداشته است.

هدف از انتقاد نیز،پیدا کردن اشتباه ها و باطل کردن آن اشتباه ها می باشد و در نهایت موجب پویایی یک جامعه می گردد که حاصل آن ایجاد محیطی برگرفته از پرسش و پاسخ است که سرشار از تحرک و تفکر میباشد.

اگر برای احترام  نیز تعریفی بیاوریم، بدین صورت بیان میشود که؛ احترام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به شخص یا شی  و یا عقیده و باوری است که شخص احترام گذارنده آن را سزاوار احترام میشمارد. احترام باید کسب شود، بدین صورت که عقاید و یا اشخاص، با حضور در میان اجتماع، مورد واکاوی قرار گرفته و بر اساس تاثیری که بر جامعه می گذارند مورد احترام و یا تنفر اشخاص قرار میگیرد.

در خصوص احترام این توضیح را نیز می آورم که انسان نمی تواند بدون دلیل و استدلال برای شخص یا چیزی احترام قائل شود ولی در پاره ای موارد مشاهده می شود که دین و سنت برخی افراد، آنها را مجاب به احترام به مفاهیم و اشیایی کرده و آنها بدون اندیشیدن در مورد دلیل احترام، بنا به سنت، آن مفهوم یا شی راقابل احترام به شمار می آورند. این نوعی احترام است که در صورت درک نکردن دلایل اصلی آن، می تواند یک احترام تجویزی بشمار بیاید که ریشه دار نیست و البته قابل انتقاد میباشد.

اعتقادات مذهبی به دلیل اثری که بر جامعه و رفتارهای اجتماعی دارد و دامنه نفوذ آن، یک ایدئولوژی نیز می باشد و  باید مورد بحث و نقد ایدئولوژیک هم قرار گیرد. ایدئولوژی در تعریف به مجموعه ای از باورها و ایده ها گفته میشود  که به عنوان  مرجعِ توجیهِ اعمال، رفتار و انتظاراتِ افراد عمل می کند.  همانگونه که شما می توانید عقاید یک فرد لیبرال را مورد نقد قرار دهید و یک فرد معتقد به سوسیالیست را می توانید مورد انتقاد قرار دهید، یک فرد باورمند مذهبی را نیز می توان مورد نقد و انتقاد قرار داد.  در یک جامعه دمکراتیک اگر عقیده ای وجود دارد و تبلیغ میشود، مخالف آن دیدگاه و عقیده نیز باید اجازه حرف زدن و مخالفت داشته باشد. قوانین اسلام نیز به تمام قوانین اجتماعی جامعه ایران رسوخ کرده و نمیتوان فقط به دلیل مذهب بودن و اعتقادی بودن آن تصدیق شود و مورد نقد و بحث قرار نگیرد.

گاهی مواقع در این گونه بحث ها افراد دچار مغلطه می شوند. دو مغلطه با عنوان، احترام به عقاید و آزادی بیان.

برای درک بهتر این مورد یک مکالمه را فرض کنید که بین دو نفر صورت گرفته،

احمد: آتئیستها ( خداناباوران) انسانهای بی اخلاقی هستند و حکم آنها با توجه به قرآن برای کافران، اعدام است.

سیروس: این سخن تو انسانی نیست و نباید فردی را به خاطر باور او اعدام کرد. اگر اینجا کشور متمدنی بود، تو به خاطر این سخنت باید در دادگاه پاسخگو می بودی.

احمد: در یک کشور متمدن آزادی بیان هست و من میتوانم این حرف را بزنم.(مغلطه آزادی بیان)

سیروس: آزادی بیان چهار چوبی دارد و نمی توانی تفکرات ضد انسانی را در چهار چوب آزادی بیان مطرح کنی.

احمد: حرفی که من گفتم در اسلام هست، تو می خواهی بگویی اسلام دین ضد انسانی است؟! مواظب حرفت باش و به اعتقادات من توهین نکن.(مغلطه احترام به عقاید)

همانگونه که مشاهده کردید احمد بجای بررسی منطقی یک گزاره و اثبات منطقی آن و دادن راهکار منطقی به این دو جمله متوسل شد.

در یک گفتمان منطقی هیچ باوری آنقدر مقدس نیست که به نقد کشیده نشود اما باید اصول نقد سالم رعایت شود و این آزادی تنها برای نقدِ باورهاست و نه خود انسان و کرامت انسانی. شما می توانید بگویید از نظر من بی خدایی یک باور مسخره است و در پی آن دلایل منطقی خود را بیاورید. این یک گفتگوی سالم می باشد چه فرد بیخدا بپسندد که شما باور او را مسخره کرده اید چه نه. اما اگر بگویید افراد بی خدا آدمهای مسخره ای هستند، شما به کرامت انسانی افراد توهین میکنید و این جایز نیست.

آزادی بیان و ابراز عقیده به معنی آزادی بی مرز نیست و نباید آزادی های پایه ای دیگران را پایمال کنید و سخنان توهین آمیز مستقیم به افراد، در آزادی بیان جایی ندارد.

از طرفی تنها کرامت انسانی شما محترم است، اینکه چه باوری دارید چیزی درون مغز شماست و اگر کسی به طور منطقی و یا حتی شوخی آن باور را نقد و یا حتی مسخره کند، نمی توانید به او خورده بگیرید و بگویید به عقاید من احترام بگذار.

گاهی مواقع باور داشتن به یک عقیده به تنهایی توهین به عقاید دیگران محسوب شود!

بعنوان مثال شیعیان باور دارند عمر کودک فاطمه را کشته است در صورتی که با این باور، به  بخشی از عقیده اهل تسنن بی احترامی شده است.

با توجه به مثال فوق میبینید که اصولا احترام گذاشتن به عقاید دیگران غیر عملی بوده و هر انسانی در هر حال به برخی از عقاید دیگران بی احترامی میکند.

از طرفی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر دو اصل زیر بنایی وجود دارد که عبارتند از، اصل آزادی بیان و اصل آزادی اندیشه.

ماده ی ۱۸: هر انسانی حق آزادی اندیشه، وجدان و دین را دارد. این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر دین و مذهب، آزادی آشکارکردن و علنی کردن آیین و ابراز عقیده چه به صورت منفرد و چه به صورت گروهی و به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک و عبادات و دیده بانی آن در محیط عمومی و خصوصی است.

ماده ی ۱۹: هر انسانی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون نگرانی از مداخله و مزاحمت و همچنین حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی، میباشد.

پس بر اساس اصل آزادی اندیشه، هر انسانی برای داشتن هر گونه اعتقادی آزاد است و طبق اصل آزادی بیان هر انسانی حق بیان عقیده و انتشار اطلاعات و افکار خود را دارا می باشد.

و به بیان ساده هر فردی میتواند هر عقیده ای داشته باشد و افراد دیگر می توانند آن عقیده را نقد کنند.

با توجه به دیدگاه های مطرح شده احترام به عقاید دیگران عملن غیر قابل اجرا می باشد و همچنین می توان گفت لزومی هم برای اجرای آن وجود ندارد و در مباحثه ها  توهین به انسان نباید صورت گیرد و این اصل باید رعایت شود. در جامعه ایران، به دلیل وجود فشار های سیاسی و اجتماعی که برگرفته از دلایل سیاسی و شرایط حاکم بر مردم از طرف حکومت می باشد، آزادی بیان با شرایط موجود در کشورهای پیشرفته وجود ندارد. زیرا گفتگوی غالب که از طرف حکومت و با اعمال فشار و خشونت می باشد، ایجاد محیطی ناسالم برای مباحثه می کند که همراه با خود سانسوری ناشی از ترس برخورد حکومتی با افراد میباشد و موجب گردیده که فرهنگ مباحثه و ظرفیت پذیرش نظرهای مخالف در افراد جامعه بسیار ناچیز شود.

امروزه با گسترش دنیای مجازی، برخی افراد فضایی بدست آورده اند که می توانند در آن نظرهای خود را تا حدودی بدون ترس و خودسانسوری، ارائه دهند. ولی همچنان توان پذیرش نظرهای مخالف ناچیز باقی مانده است.

به نظر می رسد که با افزایش این فضا و ایجاد مباحثه های گوناگون در زمینه های سیاسی، فرهنگی و مذهبی و تمرین مباحثه سالم بتوان ظرفیت پذیرش مخالفت از طرف افراد را بالا برد.

از طرفی برخی افراد بدون داشتن اطلاعات کافی و مطالعه منابع معتبر و فقط براساس اطلاعات ناچیز خود، وارد مباحثه ها میشوند که به مجادله منجر می گردد.

پس برای افزایش کیفیت و کمیت فضای مباحثه سالم، باید دو نکته را مد نظر داشت که عبارتند از افزایش توان پذیرش نظرهای مخالف و افزایش سطح اطلاعات، که ناشی از مطالعه منابع معتبر می باشد.

با امید به بهبود و ارتقای فضای مباحثه سالم و عدم توهین به کرامت انسانی.

منابع:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82_%D8%A8%D8%B4%D8%B1

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF

https://www.facebook.com/media/set/?set=a.341747225888980.80553.144705372259834&type=1