حاکمیتی در بن بست جامعه ای تشنه تحول / گفتگوى انترناسیونال با کاظم نیکخواه

گفتگو با کاظم نیکخواه در مورد قطعنامه بحران جمهوری اسلامی

 

انترناسیونال: اخیرا دفتر سیاس حزب کمونیست کارگری قطعنامه ای را با عنوان “بحران جمهوری اسلامی بر متن شرایط جدید”، مورد تصویب قرار داد. در بند ۱ این قطعنامه صحبت از شرایط سیاسی تازه در جهان و مشخصا در منطقه خاورمیانه شده است. ممکن است این شرایط سیاسی را توضیح بدهید؟

کاظم نیکخواه: کلا همانطور که تیتر قطعنامه نشان میدهد هدف این قطعنامه که حمید تقوایی آنرا به دفتر سیاسی برای تصویب ارائه داد، اینست که وضعیت جمهوری اسلامی را در شرایط سیاسی تازه جهان و ایران مورد بررسی قرار دهد و موله های اصلی آنرا طرح نماید. کلا همیشه این مهم است که ما روندهای اصلی را ببینیم. و این آن چیزی است که باعث میشود در افت و خیزهای موقتی و کوتاه مدت هرروزه دچار گیجی و سردرگمی نشویم و اجازه ندهیم که جریانات مختلف مردم را گیج وسردر گم کنند. الان نگاه کنید برای چندمین بار یک آخوند کهنه کار و شناخته شده جمهوری اسلامی در ایران آمده سرکار و یک مشت دلال سیاسی و جریانات مدافع این حکومت چه جنجالی راه انداخته اند و میخواهند یک بار دیگر برای این حکومت عمر بخرند و این را القا کنند که تحولی اساسی در جریان است. و باید منتظر این تحول ماند و حکومت دارد متعارف میشود و ماندنی است و اوضاع بهبود خواهد یافت و امثال اینها.

این قطعنامه میخواهد نشان دهد که این حکومت درست بر خلاف این جنجالها، به دلیل کل شرایط سیاسی جهانی و داخلی، بیش از همیشه به وصله ناجوری در جهان تبدیل شده، به بن بست کامل رسیده و راه پس و پیش ندارد.

این شرایط سیاسی تازه را اگر بخواهم در یک عبارت خلاصه کنم اینست که مردم برای تغییر زندگی خود پا به میدان گذاشته اند. اگر کسی فضای سیاسی دنیای امروز را با ده دوازده سال پیش مقایسه کند متوجه این تغییر اساسی خواهد شد. هیاهوی ضد کمونیسم و پیروزی ابدی بازار آزاد و نئوکنسرواتیسم و تروریسم اسلامی و ١١ سپتامبر و جنگ افغانستان و عراق و همه آن فضا الان کجاست؟ بازیکنان آن دوره الان چه کاره اند؟ هرکس این سوال را جلوی خودش بگذارد و سعی کند به آن جواب درستی بدهد، متوجه میشود که انگار قرن دیگری شروع شده است. سه چهار سال گذشته تا کنون گویی افق تازه ای باز شده است. فضای سیاسی دنیا دیگر به تاریکی اول قرن نیست. قرار بود با “نظم نوین” و “قرن آمریکا” دنیا را واقعا بدون ذره ای اغراق به قهقرایی نظیر جنگ جهانی ببرند. اما امروز نظم نوین اصلا اسمش هم فراموش شده. نئوکنسرواتیستها و بوش و بلر و رامزفلد و امثالهم حاشیه ای شدند. بازار آزاد دچار بحران است و به بن بست رسیده است. ٩٩ درصدی ها به میدان آمدند. سال ٨٨ دنیا را متوجه مردم ایران کرد. ندا آقا سلطان به یک چهره جهانی تبدیل شد. جنبش جهانی علیه اعدم و سنگسار سکینه محمدی و کبرا رحمان پور را به  سر در تالارهای غربی برد. انقلابات منطقه صورت گرفت و دیکتاتوری های “سکولار” پروغرب را که با ثبات بنظر میرسیدند به زباله دان انداخت. دنیا متوجه شد که بازیکنان صحنه سیاسی مصر و تونس و حتی لیبی و کشورهای دیگر “مسلمانان تند رو”  و “میانه رو” و “اخوان” و “نهضه” نیستند بلکه جوانان مدرن و سکولار فیس بوکی و تویتری هستند. حتی جریانات اسلامی ای که مدیای غربی آنها را “مدرن و میانه” مینامید و ستایششان میکرد در کشورهایی که همین مدیا آنها را “کشورهای اسلامی” مینامید، یکی بعد از دیگری دارند در مصر و تونس و حتی ترکیه با خیزش توده ای مردم عقب رانده میشوند.

 این دوره دیگری است که گرچه هنوز طبقه مفتخور سرمایه دار بر آن حاکم است، اما افق دیگری را روبروی خویش گشوده است. و حاکمیت نیروهای فسیل و مرتجع و واپس گرایی نظیر جمهوری اسلامی را به یک غیر ممکن منطقی تبدیل کرده است. حتما دیکتاتوری های سرکوبگر اقلیت تا مدتی دیگر سرپا می مانند. اما آنها که ضعیتفرند و تناقضات زیادتری دارند باید زودتر گورشان را گم کنند و جمهوری اسلامی ضعیفترین ماندگان است. گویی مانده است تا سرنگون کنندگانش خودرا باور کنند و آماده کنند. میشود در این مورد زیاد صحبت کرد. ما در این زمینه قطعنامه ها و نوشته های متعددی داشته ایم و فکر میکنم همین حد اشاره کافی باشد.

انترناسیونال: در بند ۲ صحبت از قرار گرفتن جمهوری اسلامی در آستانه یک فروپاشی کامل اقتصادی و حدت یافتن بحران حکومتی بورژوازی ایران شده است. بنظر میرسد در بین نیروهای مختلف سیاسی و حتی در خود جمهوری اسلامی در مورد اوضاع اقتصادی وحدت نظر وجود دارد، اما بحث ها جدالها و کشمکش ها بیشتر در مورد روندها و تحولات سیاسی است، در این شرایط شما وضعیت سیاسی رژیم را چگونه می بینید؟

کاظم نیکخواه: نکته بسیار قابل توجه در مورد جمهوری اسلامی اینست که امروز هیچ بنی بشری روی کره زمین نیست که فکر کند این رژیم را به همین شکل میشود نگه داشت. موضع ما و مردم که روشن است. اما این حکومت حتی برای طبقه خودش هم خاصیت اصلیش را از دست داده و به معضلی تبدیل شده است. حتی دست اندرکاران  خود این حکومت حرفشان این نیست که این حکومت به شکل کنونی قابل دوام است. بلکه فکر میکنند با “اصلاحاتی همه جانبه” میشود آنرا حفظ کرد. اگر دقت کنید می بینید که اپوزیسیون طرفدار رژیم هم خودش را بعنوان “خط استحاله” معرفی میکند. یعنی فکر میکند حکومت اسلامی را با “تغییرات تدریجی” و از بالای سر مردم میشود عوض کرد و به یک حکومت متعارف سرمایه داری تبدیلش کرد و در راس جامعه نگهش داشت. سرنوشت باند احمدی نژاد – مشایی از این نظر بسیار گویاست. اینها از تندروهای کله خشک و بسیار مرتجع “اصولگرا” بودند. ولی وقتی کمی اعتماد به نفس پیدا کردند، اینها هم مشغول این شدند که سرووضع جمهوری اسلامی را عوض کنند! و چاشنی ناسیونالیسم ایرانی را که با مذهب هم همخوانی دارد وارد حکومت کنند و  آخوندها را از جلوی صحنه کنار بکشند و امثال اینها. و از این طریق امیدوار بودند که بشود این رژیم را چند صباحی حفظ کرد.

دولتهای غربی هم که خودشان این حکومت را سرکار آورده اند بنظر من اگر از فوران انقلاب مردم وحشت نداشتند قبل از صدام جمهوری اسلامی را سرنگون کرده بودند. چون دلیل و بهانه نسبت به صدام برای سرنگونی این حکومت خیلی بیشتر داشتند. اما چرا حمله نکردند؟ چون آلترناتیوی که مقبولیت اجتماعی داشته باشد و بتواند اوضاع جامعه ای مثل ایران را کنترل کند و جلوی پیشروی مردم انقلابی را بگیرد نداشتند.

الان هم غرب بطور جدی با موجودیت جمهوری اسلامی مشکل دارد. نه به همان دلایلی که مردم مشکل دارند. برعکس به این دلیل که این حکومت قادر به کنترل مردم نیست و نقش این حکومت به ضد خودش تبدیل شده است. اینها این حکومت را برای سرکوب انقلاب مردم در سال ۵٧ سرکار آوردند. اما مدتهاست که دیگر این خاصیتش را نه فقط از دست داده بلکه دارد انقلاب بسیار عمیق تری را مقابل خود فشرده میکند. اما هنوز هم مشکل غرب اینست که آلترناتیوی در برابر اوضاع و قادر به کنترل اوضاع متحول ایران ندارند. این به زبان ساده همان چیزی است که ما آنرا بحران و بن بست حاکمیت بورژوازی در ایران مینامیم. یعنی حکومت اسلامی خاصیتش را برای خود حامیانش و طبقه اش نیز از دست داده است و از نظر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مشکل ساز شده است. نمیخواهند سرنگونش کنند چون از مردم وحشت دارند و نمیتوانند نگهش دارند چون خطر انقلاب بسیار نزدیک است. نهایتا هم این مردمند که باید کار این حکومت و کل حاکمیت این طبقه مرتجع را تمام کنند. و اوضاع بنظر ما دارد به سرعت به نحوی گریز ناپذیر به این سمت میرود. مردم برای زندگی کردن به مفهوم ساده آن ناچارند این حکومت را به زیر بکشند.

انترناسیونال: در همین بند آمده یکی از نتایج وضعیت تازه …، تشدید تحریمهای اقتصادی است. بجز تحریمها چه عوامل دیگری در بوجود آمدن وضعیت تازه تاثیر داشته اند؟

کاظم نیکخواه: نفرت و خشم و اعتراض وسیع اجتماعی به گرانی در واقع فاکتور اصلی برای حکومت است که تلاش کند خودش را به این در و آن در بزند و اینجا و آنجا عقب بنشیند. از این نظر اوضاع برای حکومت خیلی خطیر است. فقر دارد بیداد میکند، بیکاری گسترده است. گرانی داد مردم را واقعا در آورده است. عوارض این وضعیت برای مردم کمرشکن است. تحمل مردم تمام شده است. اگر این وضعیت را ضربدر نزاعهای فزاینده درونی حکومت کنیم و کل شرایط جهانی را هم که قبلا صحبت کردیم به حساب آوریم متوجه میشویم که جمهوری اسلامی در وضعیت بسیار ناجوری گیر کرده است. اینها را حکومتیان نمیتوانند نبینند. فاکتور مردم در واقع فاکتور اصلی در چرخشهای کنونی است.

انترناسیونال: در بند ۴ هدف آمریکا “رام و همراه کردن رژیم در چارچوب سیاستهای منطقه ای خود و هدف جمهوری اسلامی ورود به بازار سرمایه داری جهانی، برسمیت شناخته شدن به عنوان قدرت منطقه ای و تحکیم موقعیت خود در داخل در مقابل مردم”، توضیح داده شده است. بنظر شما تحقق این اهداف چه از سوی آمریکا و چه از سوی جمهوری اسلامی تا چه حد امکانپذیر است و چه موانعی در مقابل آن قرار دارد؟

کاظم نیکخواه:

اگر اوضاع میتوانست فقط بر اساس تمایل جمهوری اسلامی و تمایل دولتهای غربی عوض شود، بنظر من هردو طرف فورا به همین سمت یعنی سازش و کنار آمدن و همراه شدن حرکت میکردند. چون هیچکدام طرفین مشکل اساسی ای برای سازش و اتحاد با هم ندارند. آمریکا و دولتهای غربی نه فقط با فلاکت و فقر و دستمزدهای زیر خط فقر و سرکوب و بی حقوقی مردم ایران مشکلی ندارند بلکه میدانند که اینها مزیت جمهوری اسلامی برای چپاول و سود اندوزی و کارکرد سرمایه است. جمهوری اسلامی هم آرزویش اینست که به کمپ جهانی سرمایه بپیوندد و پایه های نظام کثیفش را محکم کند.

اما اوضاع به میل اینها پیش نرفته است و نخواهد رفت. حکومت اسلامی یک حکومت با شکل و شمایل معین است که با هیبت اسلامی و غرب ستیزی و ضد آمریکائی گری و ضد اسرائیلی گری و امثال اینها خودش را سازمان داده و به جان مردم افتاده است. سران و عمله و اکره و باندهایش بیش از ٣٠ سال است که خودرا اینگونه تعریف کرده اند و با این استراتژی نیروهایشان را علیه مردم به خط کرده اند. باز تعریف استراتژی و خصوصیات پایه ای یک حکومت کار ساده ای نیست. و در مورد جمهوری اسلامی صد بار مشکل تر است. وقتی کسی بخواهد این خصوصیت همیشگی این حکومت را از آن بگیرد و آنرا طور دیگری تعریف کند تکانهای بسیار شدیدی باید در آن ایجاد کند. خیلی هایشان از قبل این خصوصیات حکومت دارند نان میخورند. عده ای دارند رانت خواریهای کلانی میکنند. عده ای ایدئولوژیک در این موقعیت قرار گرفته اند. و غیره. در این زمینه میشود بطور مشخص بسیار مفصل صحبت کرد. بنابرین بدون تکان و جنگ و نزاع درونی نمیشود این کار را انجام داد. اگر این فرض را قبول داشته باشیم. و بر اساس آن برویم سراغ اوضاع کنونی جامعه متوجه میشویم که جمهوری اسلامی فرجه ای برای تکانهای اینچنینی اصلا ندارد. جامعه ای که واقعا مترصد فرصت است تا این حکومت را به زیر بکشد با کوچکترین تکان و ضعف و بهم ریختگی بیشتر حکومت فوران خواهد کرد. کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، جوانان، و بخشهای مختلف مردم اصلا یک روز هم نمیخواهند این حکومت را تحمل کنند. هرکس هم که این را باور نداشت قاعدتا باید با فوران میلیونی سال ٨٨ متوجه اوضاع شده باشد. نتیجه اینکه جمهوری اسلامی اصلا جای تکان خوردن و جابجا شدن از نظر سیاسی و ایدئولوژیک و اقتصادی و اجتماعی را ندارد. و آنها که تصور میکنند حکومت اسلامی میتواند به کمپ غرب بپیوندد و “متعارف” شود و نزاعها تمام خواهد شد و امثال اینها، یا بسیار سطحی نگر و ساده اندیشند، یا مردم فریب.

انترناسیونال: در حال حاضر امضای توافقنامه هسته ای و کاهش یافتن بخش ناچیزی از تحریم ها از سوی رسانه های و بخش های مختلف سرمایه داری با امیدواری استقبال شده و نوید بهبود وضعیت زندگی مردم را می دهند. در همین چند روزه قیمت کالاها تخفیف پیدا کرده است. بند ۶ قطعنامه مطرح می کند که با برداشتن تحریم ها بحران اقتصادی حل نخواهد شد. آیا این روند برخلاف پیش بینی قطعنامه نیست؟ شما سیر تحولات را چگونه می بینید؟

کاظم نیکخواه: اگر فرض کنیم که تحریمها کاملا برداشته شود و این کشاکش اتمی کلا کنار برود، حتما بدرجه ای وضع اقتصادی جمهوری اسلامی بهبودهایی نشان خواهد داد و مردم هم شاید بتوانند کمی نفس بکشند. در این تردیدی نیست. اما دو نکته اساسی در این رابطه هست که باید به آن توجه کرد. اولا تا رسیدن به نقطه رفع و لغو کامل تحریمها راه درازی باقی است و موانع و معضلات متعددی وجود دارد که باید کنار برود. برای مثال و بطور مشخص غرب و مشخصا دولت آمریکا که نقش اصلی را در اجرای تحریمهای همه جانبه جهانی علیه حکومت اسلامی داشته، حتی با عقب نشینی اتمی جمهوری اسلامی قانع نخواهد بود. سیاست آنها اینست که در شرایطی که جمهوری اسلامی به سه کنج رانده شده و تضعیف شده یک سری عقب نشینی های اساسی را به نفع خود به آن تحمیل کنند. مثل کنار گذاشتن حمایت از تروریسم، قطع کامل سنگ اندازی علیه آمریکا در عراق و افغانستان و منطقه، کنار گذاشتن سیاست ضد اسرائیلی گری، کنار گذاشتن ضد آمریکائی گری در داخل ایران و امثال اینها. جنجالی که امروز اینها راه انداخته اند که گویا به زودی توافقات همه جانبه ای امضا خواهد شد و همه چیز تمام خواهد شد، هدفش اینست که مردم را امیدوار کند و در انتظار بهبود اقتصادی نگه دارد. و گرنه سنای آمریکا طرح تحریمهای بیشتر را در کشو نگه داشته که با اولین سر پیچی حکومت اسلامی از تسلیم کامل، آنرا به اجرا بگذارد.

ثانیا حتی به فرض کنار رفتن کامل تحریمها و یک بهبودهای محدود اقتصادی، برای اقتصادی که فلج و زمین گیر شده و هزار درد بی درمان دارد، مطلقا به معنای حل بحران عمیق اقتصادی در ایران نخواهد بود.  این اقتصاد قبل از این تحریمها هم دچار بحرانی عمیق بود. و با توجه به آنچه تاکنون صحبت کردیم تازمانی که جمهوری اسلامی سر کار است بحرانش حل نخواهد شد. زیرا سیاستها و معضلات جمهوری اسلامی یک عامل تعیین کننده در تداوم و تشدید بحران اقتصادی است. بنابرین زیاد نباید به ساین های روانی ای که بازار دارد از خودش نشان میدهد، دل خوش کرد. این اقتصاد برای احیا شدن به شوکهای عظیم تری نیاز دارد.

انترناسیونال: به بند ۱ برمیگردیم که در آن پیش بینی شده اوضاع سیاسی ایران به سمت یک نقطه عطف و تحول بنیادی سوق داده میشود، این نقطه عطف و تحول بنیادی چه می تواند باشد؟

کاظم نیکخواه: اگر صف بندیهای سیاسی را همینگونه که گفتیم ببینیم فکر میکنم روشن باشد که اوضاع سیاسی ایران نمیتواند بدون تحولات اساسی مدت زیادی ادامه یابد. حکومتی در بن بست و با صفوف بهم ریخته و مورد نفرت مردم، دولتها و نیروهای بورژوایی ای که هیچ پاسخ و استراتژی و پلاتفرم روشنی ندارند، و جامعه ای که با فقر و فلاکت و بیکاری و گرانی و سرکوب و تحجر سر سازش ندارد. و آنهم بر متن یک جهان بسیار متحول و بهم مرتبط و قطبی شده و منطقه ای که دچار فوران سیاسی است. خیلی ها ترجیح میدهند چشمشان را به دو قدم دورتر ببندند. یا دو قدم دورتر را اصلا نمی بینند. آرایش نیروهای سیاسی در ایران بسیار شکننده است. این اوضاع نمیتواند بدون یک تکان اساسی ادامه یابد. با توجه به اینکه کارگران و بخشهای مختلف مردم در ایران علیرغم تعرضات پی در پی حکومت از نظر سیاسی و روانی در وضعیت متعرضی قرار دارند،  این تکان اساسی فقط میتواند به میدان آمدن وسیع مردم برای به دست گرفتن سرنوشت خودشان باشد. بنظرم یک انقلاب در ایران در چشم انداز نزدیک جامعه قرار دارد. ما باید رهبران جنبشهای اجتماعی را برای درست عمل کردن برای رسیدن به چنین نقطه ای و درست بیرون آمدن از آن؛ آماده کنیم.*