سازش هسته ای، متعارف شدن جمهوری اسلامی، و انقلاب پیش رو

۱٫    سازش هسته ای

 

مرحله اولیه سازش هسته ای به پایان رسیده است: امکان غنی سازی اورانیوم بالای ۵% و ساخت پلوتونیوم از جمهوری اسلامی گرفته شده است، قرار است اورانیوم ۲۰ درصدی موجود که حدود دویست کیلوگرم است به پنج درصد تقلیل داده شود، بازرسان آژانس اتمی بین المللی بطور هر روزه و سرزده تمام پایگاههای هسته ای رژیم را مورد نظارت قرار خواهند داد، تحریمهای اقتصادی بطور محدود شل شده یا برداشته شده، و یک فرصت شش ماهه به جمهوری اسلامی داده شده تا “صداقت” خود  را برای نساختن بمب اتم ثابت کند. بعد از شش ماه دور پایانی مذاکرات برای رسیدن به یک توافق نامه جامع شروع خواهد شد و قرار است ظرف شش ماه به نتیجه برسد و پرونده هسته ای جمهوری اسلامی را در سازمان ملل ببندد و تمام تحریمها و فشارهای مربوط به مسئله هسته ای را خاتمه بخشد.

 

با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی ایران و نیاز حیاتی و فوری رژیم برای رسیدن به سازش هسته ای میشود پیش بینی کرد که پروسه شش ماهه و مذاکرات بعد از آن با تمام پیچیدگیها و مشکلات آن طی خواهد شد و پرونده هسته ای رژیم بسته خواهد شد.

 

۲٫    متعارف شدن جمهوری اسلامی و پایان اسلام سیاسی

 

متعارف شدن جمهوری اسلامی سه مولفه را در بر میگیرد: مسئله هسته ای، اسلام سیاسی، و جذب جمهوری اسلامی در اقتصاد سیاسی سرمایه داری جهانی. جذب در اقتصاد سیاسی جهانی خود دو مولفه دارد: قطع نزاع و دشمنی با غرب، و تعمین امنیت سرمایه خارجی در داخل ایران.

 

مسئله هسته ای

 

همانطور که گفته شد، میشود بسته شدن پرونده هسته ای را فرض گرفت.

 

پایان اسلام سیاسی

 

اسلام سیاسی پدیده ای هست که با سر کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شد و دو مولفه اصلی دارد: ساختن امپراطوری اسلامی و ضدیت با غرب. هر دو مولفه اسلام سیاسی امروز زیر سوال رفته و با سرعت رو به زوال هستند. پایان یافتن ضدیت با غرب و آمریکا از زمان رفسنجانی شروع شد، با “دیالوگ تمدنها”ی خاتمی ادامه یافت و با شعار “اعتدال” روحانی، با “نرمش قهرمانانه” خامنه ای،  و با پروسه مذاکرات هسته ای و بسته شدن پرونده هسته ای به پایان میرسد. ساختن امپراطوری اسلامی اگر چه از اول یک تصور احمقانه بیش نبود، اما در فضای فروپاشی شوروی و کشمکش قدرتها و کشورها برای سهم گرفتن از قدرت منطقه ای و جهانی و همچنین در بستر جنگ تروریستها بعد از یازده سپتامبر زمینه پیدا کرد و برای خود وزنی شد.

 

جمهوری اسلامی توانسته بود با تکیه بر ستمی که بطور سیستماتیک توسط فاشیسم اسرائیلی به مردم فلسطین میرفت، با تکیه بر فضا و نیروهای ضد امپریالیستی از کوبا تا ونزوئلا تا چپ ضد امپریالیست در کشورهای غربی، و با استفاده از بهم ریختن اوضاع سیاسی عراق و افغانستان در اثر جنگهای تروریستی آمریکا اظهار وجودی بکند و قدرتی بهم بزند. با خرج میلیاردها دلار نیروهای تروریست اسلامی مثل حماس و حزب الله مورد حمایت جمهوری اسلامی قرار گرفتند و قدرتمند شدند. همینطور شکست سیاسی آمریکا در عراق و افغانستان به جمهوری اسلامی این فرصت را داد تا در این کشورها نیرو بهم بزند و نفوذ پیدا کند، بطوریکه امروز المالکی در عراق تماما از سیاستهای جمهوری اسلامی پیروی میکند.

 

به گل نشستن ماشین جنگ و کشتار و تروریسم آمریکا و غرب در عراق و افغانستان از یک طرف و شروع انقلابات منطقه از مصر و تونس و لیبی و سوریه از طرف دیگر دو نتیجه مهم و مرتبط به هم در بر داشت: شروع پایان جنگ تروریستها و شروع پایان اسلامی سیاسی.

 

باید به این نکته مهم توجه و تاکید کرد که پایان جنگ تروریستها پایان اسلام سیاسی را در خود نهفته دارد. در راس دو قطب تروریستی جهان در دوره جنگ تروریستها آمریکا و جمهوری اسلامی ایران قرار داشتند. اگر قرار است جنگ تروریستها پایان پذیرد یا هر دوی اینها باید حذف شوند، یا یکی باید حذف شود، و یا اینها باید جنگ علیه همدیگر را کنار بگذارند. ترکیبی از انتخابهای دوم و سوم دارد اتفاق می افتد. جمهوری اسلامی دارد به اجبار اسلام سیاسی را کنار میگذارد، تسلیم میشود، و در کنار قطب تروریستی دیگر، آمریکا، قرار میگیرد.

 

اما اینجا باید به دو فاکتور بسیار مهم و اساسی دیگر در به گل نشستن امپراطوری اسلامی و اسلام سیاسی تاکید گذاشت: مهمترین آن مبارزات هر روزه مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و بویژه خیزش سرنگونی ۱۸ تیر ۷۸ و انقلاب ۸۸ مردم ایران است. همینطور باید به مبارزات مردم تونس و مصر علیه نیروهای اسلامی النهذه و اخوان المسلمین و بزیر کشیدن این نیروها اشاره و تاکید کرد. مجموعه این شرایط و عوامل پایان اسلامی سیاسی را اعلام کرد و به پیش راند.

 

جمهوری اسلامی که در انقلاب ۸۸ به ورطه سقوط رانده شد و با مبارزات اجتماعی و بویژه مبارزات و اعتراضات و اعتصابات کارگری بعد از آن کابوس “فتنه بزرگ” را پیش روی خود می دید، خرد شدن استخوانهای اسلام را در مصر و تونس نظاره گر بود، و زیر تحریمهای کشنده اقتصادی و سیاسی به بن بست و فلاکت کامل سیاسی و اقتصادی کشیده شده بود، علنا و عملا پرچم سفید بلند کرد و طبل سازش با آمریکا و غرب را به صدا در آورد که آشکارا اعلام شکست سیاستهای ضد غربی و ضد آمریکایی، اعلام شکست پروژه اتمی، و اعلام تسلیم در برابر غرب و آمریکا بود.

 

اگر چه در مذاکرات علنی و”مخفی” هسته ای حرفی از دست برداشتن جمهوری اسلامی از کارهای تروریستی، حمایت از نیروهای تروریستی نظیر حماس و حزب الله، و مشکل سازی در برابر سیاستهای امریکا در منطقه و جهان و بویژه در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین در میان نبود و نیست، اما این باید بسیار روشن باشد که این مسائل بخشی جدائی ناپذیر از سازش هسته ای هستند. این باید روشن باشد که پایان یافتن پرونده هسته ای جمهوری اسلامی با پایان یافتن موش دوانی های جمهوری اسلامی در امور آمریکا و غرب در منطقه همراه خواهد بود. باید روشن باشد که نیروهایی مثل حماس و حزب الله یا همراه جمهوری اسلامی تسلیم غرب و آمریکا خواهند شد و دست از ضدیت “عملی” با آمریکا برخواهند داشت و یا از حمایت “عملی” جمهوری اسلامی محروم خواهند شد و از آن جدا خواهند شد. جمهوری اسلامی از “محور شر” بودن به یک عضو متعارف “جامعه جهانی” و شاید هم دوست آمریکا نقل مکان خواهد کرد و آمریکا هم از “شیطان بزرگ” بودن به “خدای بزرگ” بودن خواهد رسید.

 

پروسه پایان اسلام سیاسی و متعارف شدن جمهوری اسلامی علنا و عملا شروع شده است و با توجه به شرایط فلاکت بار و شکننده جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت و اگر اتفاق غیر منتظره ای صورت نگیرد به نتیجه خواهد رسید. یک فاکتور مهم که میتواند این پروسه را کند کند، قطع کند، یا تغییر مسیر دهد تلاشهای نیروهای فاشیستی و جنگ طلب مثل نیوکانهای امریکا، اسرائیل، و عربستان است. این نیروهای بغایت ارتجاعی و فاشیستی بقا و رشد خود را در جنگ و تروریسم می بینند و تلاششان همیشه این بوده و هست که دوران جنگ تروریستها ادامه پیدا کند. اینها از جنگ و کشتار و راسیسم و فاشیسم و تروریسم نیرو میگیرند و به آن نیرو میدهند. اما فاکتور اساسی تر و مهمتری که میتواند به این پروسه پایان دهد انقلاب مردم ایران است. انقلاب یک احتمال بزرگ و واقعی و قریب الوقوع در صحنه سیاسی ایران است و میتواند قبل از اینکه پروسه تسلیم و سازش و دوستی بین جمهوری اسلامی و آمریکا به نتیجه برسد به عمر نکبت اسلام و اسلامی سیاسی و همینطور به فاشیسم و ارتجاع نیوکانها و اسرائیل و عربستان پایان دهد.

 

جذب جمهوری اسلامی در اقتصاد سیاسی سرمایه داری جهانی

 

همانطور که گفته شد جذب جمهوری اسلامی در اقتصاد سیاسی جهان دو مولفه دار: پایان ضدیت با آمریکا و غرب و تعمین امنیت سرمایه خارجی. پایان ضدیت با امریکا و غرب در بالا مورد بحث قرار گرفت و در ادامه به تعمین امنیت سرمایه می پردازیم.

 

تعمین امنیت سرمایه های خارجی در ایران

 

با سرنگونی رژیم شاه و سرکار آمدن جمهوری اسلامی روند رشد سرمایه داری، امنیت سرمایه های خارجی و داخلی، و نفس مالکیت سرمایه داری زیر سوال رفت. اوباش اسلامی بقدرت رسیده تمام منابع و ثروتهای کشور را در اختیار گرفتند و بین جناهها و گروه بندیها و اعوان و انصار خود تقسیم کردند. ثروت و سرمایه ای که در دست هزار فامیل رژیم شاه متمرکز شده بود به درجاتی از آنها گرفته شد و تحت مالکیت سران رژیم قرار گرفت. اموال سرمایه داران سابق مصادره شد و در اختیار سرمایه داران جدید قرار گرفت. این پدیده تا حدی پیش رفت که سرمایه های خارجی هم در امان نماندند. با حکم فلان امام جمعه یا بهمان رئیس اداره سند مالکیت سرمایه ارزش و اعتبار خود را از دست داد و از دست صاحبان آن خارج شد. یک شرایطی پیش آمد که سرمایه داران داخلی و خارجی احساس امنیت نکردند و بسرعت و بشدت سرمایه ها را از ایران خارج کردند. ایران کشوری شد که هیچ سرمایه دار عاقلی نمی توانست سرمایه های بزرگ را در آن بکار بگیرد. رانت خواری و پول شوئی و سرمایه گذاریهای کوچک و دوز و کلک و سبیل فلان آخوند را چرب کردن و غیره جای سرمایه گذاری متعارف را گرفت. در یک کلام اقتصاد ایران به یک اقتصاد مافیائی تبدیل شد  و تحت کنترل جناحهای مختلف رژیم و امام جمعه ها و آقازاده ها و مدیران و مسئولان جمهوری اسلامی قرار گرفت.

 

 سوال این است که آیا در پس سازش هسته ای و پایان اسلامی سیاسی و پایان ضدیت با آمریکا ایران میتواند امنیت و تعارف را به سرمایه و سرمایه گذاری برگرداند؟ جواب این سوال را باید در دو سطح بررسی کرد. تا جائی که به سرمایه های خارجی بر میگردد من فکر میکنم این امکان هست که جمهوری اسلامی قوانین و تمهیدات خاصی اتخاذ کند و امنیت این سرمایه ها را تعمین کند. میتواند شرایط را برای مافیای اقتصادی آقازاده ها و امام جمعه ها و مدیران نظام طوری تعریف کند و عملی کند که قدرت دست یازی به سرمایه و کارها و امور فلان شرکت و کارخانه و موسسه سرمایه دار خارجی را نداشته باشند. اما در باره امنیت سرمایه داخلی مسئله مشکلتر و پیچیده تر است و فکر میکنم زمان زیادتری طول خواهد کشید و شاید هم عملی نباشد.

 

۳٫    انقلاب پیش رو

 

جمهوری اسلامی همیشه وصله ای ناجور و ناچسب بر بافت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی ایران بوده است. مردم هرگز این رژیم را نپذیرفتند و به اشکال مختلف علیه آن تلاش کردند. سازش هسته ای، پایان اسلام سیاسی، متعارف شدن، و در اقتصاد سیاسی سرمایه داری جهانی جذب شدن هم تاثیر چندانی در رابطه مردم و رژیم نخواهد داشت. فقر و فلاکت و بیکاری و مذهب و حجاب و اعدام و سنگسار و اعتیاد و تن فروشی و خودکشی همچنان ادامه خواهد داشت و اعتراض و نبرد علیه این عوامل و شرایط ضد انسانی را هم بدنبال خواهد آورد. چه مسلئه هسته ای حل بشود یا نشود، چه رژیم با امریکا سازش بکند و چه به نزاع بپردازد، چه رژیم متعارف بشود چه نشود، تا آنجا که به شرایط زندگی و معیشت کارگران و مردم بر میگردد،  تا جمهوری اسلامی هست در به همین پاشنه خواهد چرخید. تا جمهوری اسلامی هست استثمار و ستم و سرکوب و کشتار و … ادامه خواهد داشت.

 

تنها راه پیش روی مردم برای خلاصی از فقر و فلاکت و بیکاری و اعدام و زندان و مذهب و غیره سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب اجتماعی چپ و رادیکال است. پروسه چرخش صد و هشتاد درجه ای رژیم و سازش آن با آمریکا و غرب فضا و فرصتی فراهم می آورد که در آن کارگران، اقشار زحمتکش، زنان، جوانان، فعالین چپ و کمونیست، و احزاب کمونیستی میتوانند با پرچم نه به فقر و فلاکت و بیکاری، با پرچم نه به اعدام و سرکوب و زندان، با پرچم افزایش دستمزدها، با پرچم آزادی بیان و آزادی تشکل، با پرچم حق دخالت در سرنوشت خویش، و با پرچم سرنگونی رژیم به میدان بیایند. هم اکنون اعتراضات و اعتصابات وسیع کارگری و اعتراضات وسیع علیه اعدام وجود دارد، و اعتراضات دانشجوئی دارد جانی دوباره می گیرد. باید این اعتراضات را گسترش داد و به هم وصل کرد و در جهت سرنگونی رژیم سوق داد.

 

رژیم دارد ساخت و پاخت خودش را با کسانی که آنر سر کار آوردند و طی این سی و چهار سال به اشکال مختلف کمک کردند تا سرپا بماند و به جنایتهایش ادامه دهد و این بار میخواهند بطور تمام عیار پشتش بروند و سرپا نگه اش دارند پیش میبرد. این سازش و متعارف شدن رژیم اگر با اعتراضات وسیع و سراسری و همزمان مردم برای به عقب راندن رژیم و سرنگونی آن  پاسخ نگیرد پیش خواهد رفت و بر عمر جمهوری اسلامی خواهد افزود و شرایط زندگی و مبارزه را سخت تر از آنی که هست خواهد کرد.

 

پاسخ ما هم در برابر نزاع رژیم با امریکا و هم در برابر متعارف شدن و سازش آن در دستور گذاشتن و تاکید بر ضرورت انقلاب، فوریت انقلاب، سراسری بودن انقلاب، و همزمان بودن انقلاب است. راه حل ما برای خلاصی از فقر و گرسنگی و فلاکت و بیکاری و اعدام و مذهب و حجاب و زندان و سرکوب و کشتار و اعتیاد و تن فروشی، و در برابر چرخشها و سازشها و متعارف شدنهای رژیم یک انقلاب فوری، سراسری، و همزمان است. یا ما با یک انقلاب فوری و سراسری و همزمان جمهوری اسلامی را سرنگون میکنیم و یک دنیای شایسته انسان برای خودمان و نسلهای آینده میسازیم و یا جمهوری اسلامی به حیات پر از چرک و کثافت و جنایت و دزدی و فساد و اعدام و اسلام و مذهب و توجش خود ادامه میدهد و خون ما را در شیشه می کند. انتخاب دیگری پیش روی ما نیست. یا انقلاب یا فلاکت بی حد و حصر. انتخاب با ماست.