معنی توافقات اخیر رژیم اسلامی با حکومتهای غرب چیست و چه افقی را دنبال می کند؟

مقدمه:

چند روزیست که سند اولین توافق علنی و رسمی رژیم اسلامی با حکومتهای غرب حول مسئله اتمی منتشر شده (۱) و عکس العملهای بسیار رنگارنگی را از پوزسیون (جناح های حکومتهای ایران و امریکا) و اپوزسیون (چه راست و چه چپ) در پی داشته است. مدت زمانی لازمست بگذرد تا بشود به ابعاد این توافق و ریزه کاریهای پشت پرده آن آگاه شد. لذا عقل سلیم حکم می کند که مقداری بیشتر صبر کرد و امر تحلیل این ماجرا را پله به پله پیش برد.هر چه هست واقعه مهمی است و زمینه سازیهای طولانی برای تحققش از هر دو سو انجام شده. مثلا همین امروز جان کری اعلام کرد که حدود یکسال است تیم او دارد در مورد این توافقات با رژیم اسلامی بطور مخفیانه گفتگو می کند.این طبیعی است که توافقهای این چنین ، مدتها انرژی کارشناسی برای بازیگرانش برده است. لذا اگر برای برخی این ماجرا “تازگی دارد” برای باتجربه تر ها اصلا اینطور نیست.

در این مقاله کوتاه سعی می کنم از دید خودم چند نکته مهم این ماجرا را باز کنم ضمن اینکه همانطور که گفتم تحلیل این واقعه را باید طی زمان ادامه داد و دینامیزمها را بهتر بیرون کشید:

(۱)بستر عمومی حرکت برای توافق اتمی چه بوده؟

از سوی غرب:

از دید من مهمترین کلید درک ماجرای توافق اینست که ما دینامیزم پشت آنرا بشناسیم. بحران جهانی سرمایه داری و افول بی سابقه قطبهای سرمایه داری خصوصا نظام امریکا، عدم توانئی نظام بحران زده سرمایه برای بیرون کشیدن خود از این بحران مزمن، بن بستهای پی در پی ژئوپولیتیک حکومت امریکا در مناطق حساس بحرانی و شکست ماشین جنگی آن، ورشکستگی اقتصادی حکومتهای غرب، مقاومت رو به رشد توده های مردم در اروپا و امریکا در مقابل پروژه پائین کشیدن سطح زندگی به شکل جنبشهای اجتماعی ۹۹ در صدیها، عروج انقلابهای خاورمیانه و بحرانی شدن مناطق سنتا تحت کنترل حکومت امریکا. اینها بخشی از واقعیاتی است که دکترین تئوکان چرج بوش را به بن بست کشاند و به مدل دیگری از دکترین در حکومت امریکا بنام دکترین اوباما فضا داد. چرخش سیاست جهانی حکومت امریکا به گرایش به “همکاری با اسلام سیاسی” بمنظور رام کردن آن و استفاده از آن بر علیه رادیکالیزه شدن انقلابات منطقه خاورمیانه و تحکیم مناطق نفوذ حساس انرژی . این ها سر تیترهای وضعیت حکومتهای غرب در شرایط کنونیست که در صحنه سوریه و شکست سیاست سرنگون کردن بشار اسد با فشار نظامی خودش را نشان داد.

از سوی رژیم اسلامی:

رزیم اسلامی زیر فشار انقلاب ۸۸، زیر فشار بحران جناح های خودی ، زیر فشار تشدید تحریمها، زیر فشار جنبش جهانی شده ضد اسلام سیاسی ، آرام آرام به سمت جاده ای حرکت کرد که مجبور شد دوباره جناح تندرو ترش را قربانی جناح میانه رو تر بکند.رفسنجانی و جناحش توانستند برای بار دوم با هدف نجات کلیت نظام، وارد صحنه شوند و خامنه ای و باندش را قانع کنند که جام زهر بنوشد!

سعید امامی در سال ۶۷ در سخنرانی گفته بود که ” رژیم اسلامی نمی تواند با محور ولایت فقیه ادامه دهد.دیر یا زود دوران کنترل تک نفره رژیم توسط ولایت فقیه باید تمام شود.خامنه ای بمیرد رژیم دیگر ولایت مطلقه نخواهد داشت.لذا مسئله ماندن نظام اینست که چگونه سازمان حکومتی متعادلتری بسازد که بر پایه ولایت مطلقه استوار نباشد.”

لذا رژیم اسلامی بنا به دو علت مهم یکی صعف سیستماتیکش و یکی ناتوانیش برای ماندن در وضعیت حکومت ولایت فقیهی مجبور است دیر یا زود پوست قدیمش را رها کند و مثل مار  پوست عوض کند. به نظر می رسد تلاشهای رژیم برای “عادی سازی رابطه با غرب” یک تلاش استراتژیک باشد در راستای بقا نه در سطحی مفطعی بلکه سطحی استراتژیک.

لذا من فکر می کنم توافق موجود در محل تلاقی بحرانها و ناتوانیهای هر دو سوی توافق برای لقا دارد شکل می گیرد.پیشرفت این توافقها قرار است به نفع هر دو باشد.هر دو قرار است ماندگاری طولانی تر خود را تضمین کنند.

(۲)حوزه توافق چیست؟ افقش کدامست؟

توافق موجود با متد شناخته شده پراگماتیستی طرح شده که ویژه سیاست خارجی امریکاست.شبیه این توافق را جلوی بلوک شرق گذاشتند و در سال ۲۰۰۵ جلوی حکومت کره شمالی.روانشناسی معینی هم دارد.سطح ابتدائی از خواست غرب را نشانه می گیرد و هویج را جلوی حکومت اسلامی تکان می دهد و دادن انرا مشروط می کند به “یک قدم عقب نشینی” رژیم اسلامی!

توافق موجود دوره ای ۶ ماهه را هدف قرار داده.رژیم را مجبور می کند تا غنی سازی را در سطح ۵ در صد اورنیوم نگه دارد ، نیروگاه اراک را تعطیل کند، به رقیق سازی اورانیوم ۲۰ در صد بپردازد و پلوتونیوم را هم نسازد. رژیم را مجبور می کند تا به بارسی های تهاجمی تن در دهد و در مقابل برخی از تحریمهای رژیم را لغو بکنند و اجازه دهند رژیم که در طی یکسال گذشته نزدیک به ۸۰ میلیارد دلار ضرر کرده بتواند مقداری بیشتر نفت بفروشد اما همچنان تحریمهای اصلی را نگه دارند و تحریمهای جانبی را بردارند و تحریمهای موجود را تشدید نکنند!

در توافقنامه صراحت شده که طی ۶ ماه طرف حکومتهای غرب تصمیم خواهند گرفت که با تحریمها چه کنند . هنوز توافقنامه ارائه شده توسط کنگره امریکا تصویب نشده و اخبار درون امریکا حاکی است که جناح مقابل اوباما در حال افزایش فشار برای رد این توافقنامه هستند.

مصاحبه مخالفین اوباما در امریکا روی این اصل می گردد که این توافقنامه دو تیتیر مهم یعنی کنترل سلاح های موشکی رژیم اسلامی و روند ساختن بمب اتم را بطور مستقل نپوشانده و روی تقلبهای حکومت ایران در گذشته انگشت می گذارند. رژیم اسرائیل هم این توافقنامه را شکست تاریخی اعلام کرده.

افق توافق کنونی اینست که در صورت اجرا زمینه بشود برای اعمال کنترل کامل غرب بر فعالیتهای اتمی رژیم، پذیرش خواست رژیم برای فعالیتهای هسته ای غیر نظامی زیر نظارت کامل حکومتهای غرب و چلوگیری کامل از ورود ایران به باشگاه اتمی. غرب برای اعمال این اهداف از همان سیاستهائی استفاده می کند که در مقابل بلوک شرق و کره شمالی اعمال شد. سیاستی به غایت پراکماتیک با شناخت کامل از ضعفهای حکومت ایران و دادن پیام به آن که از سوی غرب سرنگون نخواهد شد ، جمایت خواهد شد اگر دست از خطرسازی در منطقه و جهان بردارد!

(۳) آیا مسیر این توافق سر راست است؟

طبیعتا مسیر این توافق سر راست نیست.نه تناقضات درونی و جناحی رژیم اسلامی و بحرانش اجازه می دهد که این توافقات سر راست جلو برود و نه حکومتهای غرب منجمله حکومت امریکا یک سیاست واحد را دنبال می کنند. طرفین این بجران برای تداوم خود و ماندگاری خود مجبور شده اند به این توافق تن دهند.هیچکدام در موقعیت حاکم قرار ندارد.حکومتهای غرب و در راس آنها حکومت امریکا می خواهند با همان متد مرحله به مرحله ، مهمترین خطر رژیم اسلامی را که دسترسی به سلاح اتمی است، خنثی کنند. موفقیت در این مرحله، صحنه را برای بهبود فضای ارتباطی با رژیم آماده می کند. جناح تندرو تر حکومت امریکا ، این متد سیاستگذاری اوباما را از همین الان زیر سوال برده.در تبلیغاتشان تکرار می کنند که رژیم ایران مثل رژیم کره شمالی صداقت ندارد و با ورود به توافق ۶ ماهه در واقع دارد وقت می خرد. این رژیم همانطور که در گذشته دروغ گفته، بازرسان غرب را سر خواهد دوانید و به سازماندهی سلاح های اتمیش و موشکهای دوبردش ادامه خواهد داد.

جناح راست تر حکومت امریکا اهرمهای بسیاری در قدرت دارد و حکومت اسرائیل هم لابی های بسیار قدرتی در سیاست امریکا. از سوی رژیم اسلامی هم حکومت اسلامی یکدست نیست. خامنه ای با اینکه دست بالا را در کنترل قدرت سیاسی دارد اما در پائین حکومتش جناح های تندروتر سپاه و بسیج هستند که نوشیدن این جام زهر را براحتی تحمل نخواهند کرد. می توانند از طریق فشار بر رفسنجانی و جناحش، برای حکومت مزاحمت ایجاد کنند.

مشکل دیگر رژیم فشار جنبش انقلابی مردم ایرانست. هر قدر این توافقات جلو برود و “عادی سازی” روابط تبلیغ شود، مردم سهم خواهی خواهند کرد. این توافقنامه مدعی است که خجم بالائی از سرمایه را به رژیم اسلامی برخواهد گرداند. مردم انتظار خواهند داشت تورم کاهش یابد، حمایت حکومت از مردم بالا رود ، فقر و بیکاری و کمبودها کاهش یابند. مردم انتظار دارند که آزادیهای فردی و اجتماعی بیشتر رعایت شود و زندانیهای سیاسی آزاد شوند و اعدامها متوقف شود.

بالا رفتن فشار مردم به حکومت اسلامی می تواند اثرات معکوس در روند توافقات ایجاد کند.حکومتی که از درون یک فرهنگ “ضد امریکائی” بیرون زده دچار یک بن بست ایدئولوژیک بزرگ می شود و پتانسیل نامتعادل شدنش تا زمانی که سر کار است ادامه خواهد یافت.

(۴)آیا رژیم اسلامی متعارف می شود؟ حکومتهای غرب بدنبال چه هستند؟آیا رفرمیستها می آیند؟

برخی هنوز سر اینکه رژیم اسلامی ، متعارف می شود یا نمی شود در حال جدل هستند! برخی این توافق را پیروزی بورژوازی ایران می دانند! برخی مدعی هستند که حکومتهای غرب ، با وجود رژیم اسلامی مسئله دارند! از دید من هیچکدام از احکام بالا را نمی توان از اعلام این توافقنامه بدست آورد:

اولا: اساسا مفهوم متعارف بودن یا نبودن، قیاس مع الفارغ است در مورد حکومت سرمایه داری در ایران. “متعارف بودن” حکومت همینست که در زمان پهلوی و اسلامیها دیده ایم! حکومت بورژوازی در ایران نمی تواند ماهیتا یک حکومت دموکراسی باشد. لذا دعوا سر “متعارف  “بودن یا شدن از دید من اساسا نادرست است.حکومت سرمایه داری در ایران همواره دچار تناقض و بحران خواهد بود.دوران معاصر بسیار بیشتر از ۴۰ سال پیش ، حکومت سرمایه داری در کشورهای پیرامونی، حکومت نامتعادل و غیر دموکراتیک است.راه دیگر وجود ندارد.

دوما: آنها که در این توافق “پیروزی بورژوازی” را می بینند تا همین چند وقت پیش در انقلاب ۸۸ هم پیروزی راست را می دیدند! جناح حکمتیست اجزاب کمونیست کارگری، عادت دارد در هر واقعه “پیروزی بورژوازی” ببیند! عادت است! من فکر می کنم توافقانامه موجود حتی وقتی جلو برود به تضادهای بورژوازی دامن خواهد زد.مردم را بیشتر در مقابل حکومت قرار خواهد داد و طلبکار خواهد کرد.

سوما: آیا عرب با وجود رژیم اسلامی مسئله دارد؟ من فکر نمی کنم! غرب این حکومت را روانه ایران کرد.از همان بدو انقلاب ۵۷ با جناح هائی از این حکومت کار کرد.از وجود این حکومت بیشترین سود را برد تا ارتش خود را به منطقه بیاورد، لشگر کشی کند، سلاح بفروشد و جای خالی لو لو خورخوره بلوک شرق را با اسلامیها پر کند ! غرب از رژیم اسلامی برای سرکوب انقلاب در ایران استفاده کرده و می کند. رژیم اسلامی رژیم مناسب حکومتهای غرب در این منطقه است. تنها در زمانی که انقلاب مردم این رژیم را به سقوط نزدیک کند، غرب چرخش خود را انجام خواهد داد.این پراگماتیزم سیاست غرب است.

چهارم: عده ای باز مدعی هستند که قرار است نتیجه این توافقها این باشد که “محافظه کارها بروند رفرمیستها بیایند”! این “پیشگوئی” چندین دهه است می شود! هر وقت حکومت نزدیک غرب می شود یک عده مدعی می شوند “رفرمیستها می آیند!” عادت شده برای عده ای! از دید من این ادعا یعنی ندیدن حکومت اسلامی آنطور که هست! توافقها را الان کی ها رهبری می کنند؟ همانها که احمدی نژاد را سرکار آوردند! مرکز حکومت اسلامی بخاطر جلوگیری از سقوطش وارد این توافقها شده. اگر منظور اینست که مثلا موسویها و اصلاح طلبان حکومتی پیروز این توافقات هستند که البته اشتباه بزرگی است!

(۵)تکلیف مردم و جنبش انقلابی سرنگونی طلب چیست؟

آن بخش اپوزسیون که خود را به حکومت امریکا آویزان کرده اند (فرقه مجاهد، احزاب جدائی طلب و ناسیونالیست، پهلوی چی ها) اینبار هم بازنده دوره ای این توافقات هستند. در کوتاه مدت این توافقات ممکنست مقداری فشار مردم بر حکومت را کم کند اگر با تزریق پول و کاهش هزینه ها بتواند زندگی روزمره مردم را کمی بهتر کند.اما در میان مدت و بلند مدت، این توافقات حتی توافقات بزرگتر نمی تواند رژیم اسلامی را در مقابل انقلاب مردم حفظ کند.چرا؟

دوران نگه داشتن حکومتها توسط غرب مدتهاست بپایان رسیده.توان مالی غرب برای نگه داشتن مصنوعی حکومتهای دیکتاتوری نیست.بحران عمومی سرمایه داری ذخیره مالی چنین کاری را نمی دهد که حکومت شاه را مثلا در جزیره ارامش توانست مدتی نگه بدارد.مبارک را هم نتوانستند نگه دارند. لذا برای ماندن حکومتها دینامیزم دیگری باید باشد.سرازیر کردن کمکهای مالی در بهترین حالت هم نخواهد توانست رژیم اسلامی را در مقابل خواستهای مردم ایمن کند.رژیم در بهترین حالت فروش نفت را بالا خواهد بردو کالا وارد خواهد کرد.اما نفس سیاست جهانی خصوصی سازی دست رژیم را می بندد و مجبور می کند در سطح سرکوبگر جامعه بماند و نیروی کار را با دیکتاتوری ارزان نگه دارد.سرکوب طبقه کارگر و جامعه مجبور است ادامه یابد.

تکلیف مردم طبعا در گسترش مطالباتشان در سازماندان جنبشهای مطالباتیشان و محاصره رژیم روشن خواهد شد.حکومت اسلامی با توافق یا بی توافق باید برود. اپوزسیون چپ و انقلابی باید خودش را سازمان دهد بلوکش را بسازد و زبان گویای سرنگونی انقلابی رژیم بشود. راه اینست.

 

 

منابع بیشتر:

(۱)اصول توافق‌نامه ایران و ۵+۱ در ژنو

http://ir.voanews.com/content/agreement-iran-5plus1-geneva/1796522.html/sdfds

اعدام و تداوم مذاکره با حکومت امریکا،دو استراتژی حکومت اسلامی برای بیرون آمدن از بحران فراگیر(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۰۵-اعدام-و-تداوم-مذاکره-با-حکومت-امریکا،دو-استراتژی-حکومت-اسلامی-برای-بیرون-آمدن-از-بحران-فراگیر

تلاشهای روحانی برای “عادی سازی روابط با حکومت امریکا” و شادی زودرس “رفرمیستها”!(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۰۲-تلاشهای-روحانی-برای-عادی-سازی-روابط-با-حکومت-امریکا-و-شادی-زودرس-رفرمیستها

بورژوازی ایران نفس راحتی کشید! طبقه کارگر چه می گوید؟(مظفر محمدی)

http://www.azadi-b.com/G/2013/11/post_232.html

قطعنامه در مورد بحران جمهوری اسلامی بر متن شرایط جدید(حزب کمونیست کارگری ایران)

http://www.azadi-b.com/J/2013/11/post_457.html

درحاشیه توافق غرب و حکومت اسلامی درژنو !(اسماعیل هوشیار)

http://www.azadi-b.com/G/2013/11/post_225.html