زندانیان بر علیه صدور احکام اعدام و اجرای دسته جمعی آن در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی سرمایه داری به مبارزه بر خاسته اند!

زندانیان بر علیه صدور احکام اعدام و اجرای دسته جمعی آن  در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی سرمایه داری به مبارزه بر خاسته اند!

تشدید فشارها و اعدام در جمهوری اسلامی در پرتو رسیدن به توافق با کشورهای امپریالیستی جهان و حل باصطلاح مسئله ی هسته ای ایران، چرا؟ چرا از زمان  روی کار آمدن  دولت « اعتدال و امید» که دولت مجری و پیش برنده این توافقات از جانب رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران است، هر روز از روز پیش ما با اجحافات و تضیق بیشتر حقوق انسانهای کارگر و زحمتکش در آن جامعه روبرو هستیم و بر تعداد زندانیان و اعدامی ها  به صورت چشمگیری اضافه می شود؟

روز دو شنبه ۲۵ نوامبر در زندان قزل حصار کرج بنا بر گزارشی که در زیر نوشته حاضر لینک آن درج شده است، حداقل ۱۱ نفر از بخت برگشتگان اسیر شده در دست جانیان اسلامی برای اجرای حکم اعدام  این شنیع ترین و ارتجاعی ترین شکل خشونت دولتی و حذف فیزیکی انسان و گرفتن نفس زندگی، به سلولهای انفرادی برده می شوند. بلافاصله ۱۰۰۰ نفر از زندانیان این زندان مخوف  دست به  اعتصاب غذا زده اند. در این مدت یعنی از زمان ریاست جمهوری حسن روحانی یعنی کسی که بنا به مناسک و مناصب اش در جمهوری  اسلامی یکی از شخصیت های اصلی امنیتی و اطلاعاتی رژیم بوده است  تا کنون، اخبار منتشر شده حکایت از اعدام بیش از ۳۶۰ نفر در زندانهای مختلف که اکثرا دسته جمعی بوده اند، می کند. یعنی روزی در حدود ۴ نفر فقط اعدام شده اند.

بر کارگران و زحمتکشان زن و مرد، دانشجویان  و روشنفکران  آن جامعه است که به یاری این زندانیان بر خیزند و دست به اعتراضات وسیع در اشکال مختلف، بنا بر شرایط موجود وبا توجه به توازُن نیروی طبقاتی بین خود و رژیم در بحران بزنند. و نیز بر ما انسانهائی که از آن جامعه تبعید شده ایم می باشد، در کشورهای محل زندکی مان ، بر مبارزات رادیکال خود بی افزائیم و گوش به  دورغگوئی های نمایندگان سرمایه داران  مبنی بر اینکه اوضاع بهتر می شود، ندهیم.

در چنین شرایطی، دو روز پیش ما با زنان و مردان شیک پوش و با حجاب و بدون حجاب  اسلامی در فرودوگاه تهران برای پیشوازی از هئیت  مذاکره کننده  ایرانی بودیم. با مردان و زنانی با چهره های بشاش و شاد با لوپ های گل انداخته روبرو بودیم که حاکی از زندگی بدون دغدغه و با تغذیه مناسب و خوب آنهااست. آنها کسانی هستند که بستنی های ۴۵۰ هزار تومانی در برج میلاد می خورند.آنها با شعارهائی چون«ظریف ظریف ظریف – ۶ دولت را حریف» از دوکیشوت خود که هوا را شکافته بود، به قدر دانی پرداختند. کسی باید از این  خانم ها و آقایان، این چوخ بخیتار های واقعی روزگار بپرسد که پایه های این توافق خیلی پیش در نشست های بغداد، نشست های دو جانبه و چند در شوراهای لابی در واشنگتن وتهران در زمان دولت احمدی نژاد، جانیانی که شکنجه گاه هائی چون  کهریزک و تجاوز و کشتن و در اسید سوزاندن جنازه های دختران جوان  را به رُخ جامعه کشاندند و بلاخره  در ۵ گقتگوی مخفی در عمان و غیره گذاشته شده بود. ولی در حین آن اتفاقات، باید که قطع یارانه ها انجام می گرفت، قرار دادهای سفید امضاء معمولی می شدند و تحریم ها اجراء می شدند و کارگران و زحمتکشان را به آنجا می رساندند که زن خانه دار و مسئول مخارج خانه از ساعت ۶ صبح تا ساعت ۹ شب به کار گرفته می شد و برنامه های خصوصی سازی انجام می شدند وقیمت دلار در یک هفته دو برابر می شد، بعد دولت روحانی سر کار می آمد که دو باره کشتار را روزمره کند تا بعد فضا برای چنین توافقی آماده می شد. البته، شکست های برنامه های جنگی دولت امپریالیستی آمریکا و متحدان و بحران ساختاری سرمایه داری جهانی نیز بی تأثیر نبودند. برای همین است که جنتی دبیر ارتجاعی شورای نگهبان هم این جرئت را پیدا می کند که اعلام کند: « امام دستور داده بود که کمونیست ها و منافقینی که بر سر مواضع خود ایستاده اند، اعدام کنید و آنها بر موضع خود ایستادند و ما هم اعدام کردیم»، نقل بعمنی از سخنرانی جنتی در خطبه های نمار جمعه ی تهران- همین جمعه گذشته. چند روز قبل هم فیلمی از خیابان پژمان ساختمان شماره ۱۶ تهران در یوتوپ پخش شده بود که ساختمانی را نشان می داد که تجهزات کار گذاشته شده در آن واقعا،  قند تو دل هرخوشبختِ ونکورِ کانادا و میامی آمریکا و یا دیگر محلات سرمایه دار نشین غربی و شرقی، شمالی و جنوبی  دنیای امروز آب می کرد. مجری خوش زبان اعلام می کرد که من این قدر ماشین پورشه که جوانان در اینجا سوار می شوند، در خیابانهای شهرهای آمریکا و اروپا و غیره ندیده ام. آیا علت اصلی افزایش  فشارها بر توده های میلیونی و اعدام ها  و بستن  توافقات در همین نکات و علل آن نیست؟

آری، ۳ شب قبل با بوق و کرنا اعلام شد که در ژنو در کشور سوئیس، مرکز بزرگترین بانک های جهان و مؤسسات سرمایه داران امپریالیست جهان موجود، یعنی جنگ طلب ترین دولت های عصر حاضر و نیز یکی از مراکز سازمان های بین المللی این طبقه خون مک، از قبیل سازمانهای وابسته به سازمانِ باصطلاح ملل متحد و در اصل سازمان بین دولتین که تحت نظارت همین دولت هاست، نمایندگان دولت ارتجاعی، امنیتی و اطلاعاتی، دولت اعدام و تیرباران های افزایش یابندِه ی جمهوری اسلامی  و ۱+۵ یعنی سرکردگان امپریالیست ها و سرپرست اتحادیه امپریالیستهای اروپا خانم اشتون که بدترین شرایط زندگی و سخت ترین برنامه های ریاضت اقتصادی را بر طبقه کارگر اروپا و آمریکا و غیره تحمیل کرده اند،  به توافقاتی در رابطه با برنامه اتمی ایران رسیدند و روی هدیگر را بوسیدند و به یکدیگر تبریک گفتند. بعد از آن بود که فوراٌ نمایندگان و دانش وران طبقه سرمایه داریعنی دلان و خودفروشان شروع به تفسیر و تشریح نمودند که بله، چه و چه ها که نشده است و در ایجاد انتظار بیشتر در کارگران و زحمتکشان به فلاکت کشیده در جهان و بویژه در ایران  کوشش و سعی وافری کرده و می کنند. حالا می بینیم که  در حقیت یکی از اولین پی آمد های این توافق بُردن حداقل ۱۱ نفر زندانی به سلولهای انفرادی برای اجرای حکم اعدام  و صدور قرار دو ماه زندان برای کارگران اعتصابی است!

 در چنین شرایطی  است که باید پرسید که قرار است چه مشکلی واقعاٌ و حقیقتاٌ  از مشکلات عدیده ی کارگران و سایر زحمتکشان یعنی تولید کنندگان اصلی جامعه ی  معاصر ایران و نیز محرومترین طبقات و اقشار، گشوده شود؟ آیا  در آینده از تعداد اعدامی ها کم می شود؟ آیا مشکلات  عدیده اجتماعی که دامنگیر توده های وسیعی از مردمی است که در آن جامعه زندگی می کنند که علت اصلی جرم و جنایت، قتل و دزدی است، البته نه دزدیهای  گردن کلفتان و رشوه بگیران اصلی که میلیاردی است، ولی دزدی های بیچاره گان ناعلاج، کاهش می یابد؟ اگر بنا به فاکت های  موجود صحبت کنیم و نه هپروتی،  واقعیات نشان می دهند که  در این مدت که سردار و شیخ امنیتی اطلاعاتی با وزارای انسانکش و اطلاعاتی از جمله علی ربیعی ومصفی پور محمدی یکی از سه نفر هئیت مرگ زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، روی کار آمده است،  اوضاع واقعی معیشت کارگران و زحمتکشان کاملاٌ برعکس بوده است، یعنی حقوق های عقب افتاده کارگران باز هم عقب افتاده تر شده اند، بر تعداد بیکاران روز بروز افزوده شده، گرانی مایحتاج عمومی سرسام آور شده است وبا این وجود، همین چند روز قبل بود که معاون وزیر نیرو اعلام کرد که قیمت سوخت برق یک لامپ میز مطالعه ۲۴ ساعته کمتر از فرستادن یک پیامک است. این یعنی اینکه باید قیمت برق بالاتر و بالاتر شود، ولی دستمزد و حقوق کارگران و کارمندان عادی همان یک چهارم و یا یک پنجم خط فقر باقی بماند. و بر تعداد زندانیان و بویژه اعدامیان و تیر باران شدگان به طور چشمگیر اضافه شده است و این تا اندازه ای است که تقریبا از سال ۱۳۶۷ یعنی همان قتل عام زندانیان سیاسی، بی نظیر و یا کم نظیر بوده است. همه چیز حکایت از فشار بیشتر بر طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و کم درآمد را دارد. همه اعمال و اقدامات دولتت امید برای سرمایه داران و ناامیدی و فلاکت باز هم بیشتر برای کارگران و زحمتکشان، درجهت و حکایت از تولید جو ناامن و ترس و وحشت بیشتر  برای انسانهای کارگر و زحمتکشان و فضای مناسب برای سودآوری بیشتر سرمایه دارد. در این راستا از جمله  همین دو سه روز پیش بود که  ۴ نفر از نمایندگان کارگران اعتراضی کارخانه اکریل اصفهان به دستور فرماندار راهی زندان شدند و اکنون قرار زندان بمدت دو ماه را برایشان صادر کرده اند. حقیقتاٌ معلوم نیست که چه بر سرشان آورده اند؟ کارگرانی که یک اعتراض کاملاٌ مسالمت آمیز که حتی به چرخه تولید در کار خانه هم آسیبی نمی رساند را، ترتیب داده اند تا بخشی از حقوق پایمال شده شان را، به باور خود بدست آورند. یادمان نباید رفته باشد که در ۴ بهمن ماهِ سال ۱۳۸۲ دولت اصلاحات خاتمی کارگران خاتون آباد را که آنها هم فقط اعتصاب و تحصن برای از دست ندادن شغل شان کرده بودند، درست در راستای چنین سیاستی قتل عام کرد. آری، نمایندگان چنین کارگرانی را به جرم اخلال در امنیت عمومی دستگیر کرده اند. این همه در دولتی انجام می گیرد که در هنگام روی کار آمدنش قول حل همین مشکلات در صد روز اول صدارتش را داده بود.  اگر به اوضاع جهانی و منطقه ای نیز نگاه کنیم، همین اوضاع را می بینیم.  این، یعنی اینکه دولت های سرمایه داری و بویژه امپریالیستی معاصر بطور کلی و بویژه دولت های دیکتاتور منشی مانند ایران بخودی خود قدمی برای بهبود اوضاع زندگی کارگران تا کنون بر نداشته و بر نمی دارند. تاریج مبارزه طبقاتی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار در سطح جهان، این را حکایت می کند. و اما همین تجربیات این را هم  نشان می دهد که:

 ۱- کارگران و زحمتکشان می توانند و قادر هستند که خواست های بر حق خود را بر طبقه حاکمه کنونی و دولت های رنگارنگ و با اشکال متفاوت آن تحمیل کنند و تا کنون همین کار را هم کرده اند و اما چنین پیروزی هائی مستلزم این بوده و هست که الف-  کارگران و زحمتکشان در درجه اول امیدشان را از دولتها و نوکران و نمایندگان  رذل و حیله گر و در اشکال مختلف طبقه حاکمه یعنی سرمایه داران  امپریالیست و غیر امپریالیست، وابسته ، تحت سلطه و غیره و نیز سازمانهایشان قطع کنند. ب- به جای آن به نیروی طبقاتی خویش در سطح کشوری، منطقه ای و جهانی ایمان بیاورند.

۲- بر این مبنا تلاش کنند که با استفاده از شرایطی که هست و به کار گیری اشکال مختلف مبارزه طبقاتی اعتصابات، تظاهرات و حتی در مواقع مناسب و ضروری و لازم خشونت آمیز در مقابل خشونت سازمان یافته نیروهای سرکوبگر دولتی، برای عقب نشاندن آنها ورسیدن به مطالبات روزمره خود و ایجاد تشکلات طبقاتی توده ای خویش، بدون دخالت دولت و کارفرمایان  و متکی به نیروی خویش بزنند و در سطوح مختلف با مرتبط کردن تشکلات کارخانه ای و مؤسسه ای و منطقه ای به تشکلات سراسری خویش دست پیدا کنند.

۳- طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان بایسته و لازم و ضروری است که به این آگاهی برسند که بدون پیشبرد یک مبارزه همه جانبه و بویژه سیاسی بر علیه سرمایه داران و دولتهایشان راه به جائی نخواهند برد و اگر عقب نشینی هائی نیز در شرایطی به طبقه حاکمه تحمیل کنند، این عقب نشینی های قابل پس گرفتن هستند. این را هم بیش از همه چیز تجربه این چند صد ساله مبارزه طبقاتی طبقه کارگر در سطح جهانی و نیز مبارزات همین صد ساله اخیر و مخصوصا این ۳۵ ساله طبقه کارگر ایران نشان داده ومی دهند. در انقلاب ۱۳۵۷ کارگران در ایران یکسری خواست ها را بدست آوردند، شوراهای خود را بوجود آوردند، کارخانجات را اداره کردند، دو روز تعطیلی در هفته بر دولت و سرمایه داران تحمیل کردند، مردم بی خانمان ، ساختمانهائی را برای سکونت خویش در اختیار گرفتند و محیط جامعه امن تر شد و آزادی های سیاسی و اجتماعی ای بدست آمد و زمین هائی نیز بین دهقانان کم زمین تقشیم شد وغیره. و اما با مسلط شدن دولت جدید سرمایه داران  با شدت هر چه بیشتر تمام آن دست آوردها گرفته شد و چند قدم طبقه کارگر و زحمتکشان، زن و مرد را بعقب نشینی واداشتند و قوانینی را حاکم کرده اند که متعلق به قرون  گذشته و زمان توحش و قبیله گری جوامع انسانی است که از  جمله آنها شدت دادن به اعدام ها و رایج کردن احکامی مثل سنگسار زنان و اعلام اینکه زنان نمی توانند قضاوت نمایند و به مسافرت روند و باید حجاب اجباری داشته باشند. طبقه کارگر برای پیشبرد چنین مبارزه ای که نمی تواند بدون چشم انداز یک انقلاب اجتماعی و مسلحانه توده ای و همه گیر طبقاتی  یعنی بدون سرنگونی و فروپاشاندن دولت حاکمه سرمایه داری اسلامی باشد، به تشکلی نیازمند است که بتواند  کل طبقه کارگر را با دادن آگاهی های لازمه آماده برای به پیروزی رساندن چنین انقلابی نماید. سازمان یافتن طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان از ضروریات این مبارزه خونین و سرنوشت ساز است. به باورمن و تجربیات موجودِ جمعی بندی شده، از جنبش و حرکت طبقه کارگر در سطح جهانی و منطقه ای، بهترین و مهمترین یعنی اساسی ترین وسیله ی شناخته شده ی تا کنون، یعنی سازمان طبقاتی کارگران برای این آمادگی، حزب کارگران آگاه، کارگران کمونیست می باشد که اساساٌ بوسیله خود کارگران آگاه ایجاد می گردد. چون طبقه حاکمه از سازمانها و احزاب و مخصوصا نیروی سازمان یافته ای همچون دولت سرکوبگر با این همه نیروی مجهز برخوردار است. چنین نیروی سازمان یافته ای را باید بدانیم که بدون نیروی سازمان یافته ی مان نمی توانیم از میدان بدر کنیم و بدون اینکار صحبت از یک جامعه دگوگون اساساٌ بی معنی است. طبقه کارگر در کل و بویژه کارگران آگاه  چنن حزبی را نمی توانند بویژه در شرایط همچون ایران معاصر که دیکتاتوری و خفقان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی  شکل مناسب و پذیرفته شده ی حاکمیت طبقه سرمایه دار است، فقط با یک مبارزه علنی و غیر مخفی ایجاد نمایند. پس بر کارگران آگاه واجب و ضروری است که در کنار مبارزات علنی و موجود و جاری، یک مبارزه غیر علنی و مخفی از چشمان سرمایه داران و نیروهای دولتی و سرکوبگر و اطلاعاتی مختلف و با وسائل پیشبرد آن  سازمان دهند و حزب خویش راایجاد کنند.

۴- چنین حزبی هم وسیله فشار مناسبی برای تحمیل خواست های روزمره اقتصادی و سیاسی  کارگران و زحمتکشان و مناسب کردن فضای جامعه برای تشکیل تشکلات توده ای طبقاتی از قیبل اتحادیه، سندیکا، شوراهای کارگری و قطع اعدام ها  و کم کردن فشار بر زندانیان خواهد بود و رواج آزادی های اجتماعی سیاسی را میّسر می سازد و هم و از همه  مهمتر و اساسی تر اینکه طبقه کارگر را می تواند آگاه، متحد، متمرکز و آماده برای مبارزه نهائی خویش جهت سرنگونی قدرت سیاسی موجود و ایجاد دولت خود یعنی دیکتاتوری  طبقاتی انقلابی پرولتاریا در شکل شورائی نماید و در چنین شرایطی است که طبقه کارگر می تواند و قادر است که  جامعه را با شرکت دادن کلیه زحمتکشان در سرنوشت خویش و ایجاد فضای مناسب برای رُشد کلیه ی استعدادهای نهفته در درونشان و ایجاد آزادی برای آحاد طبقه خود و زحمتکشان و محدودیت ایجاد کردن بر فعالیت های استثمارگران سابق، یعنی سرمایه داران خلع ید شده ولی زنده و جلوگیری از یورش همقطاران جهانی شان، یعنی دولت های امپریالیستی موجود و تا تداوم انقلاب و حهانی شدن آن ، بسوی رهائی از یوغ مالکیت خصوصی عده ای سرمایه دار بر ابزار تولید و ایجاد مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید، جامعه ای فارغ از استثمار، بدون طبقات متضاد المنافع و مبارزه  طبقاتی و دولت سرکوبگر-دولت دستگاه سرکوب طبقه حاکمه بر ضد طبقه محکوم می باشد  – بدون زندان، اعدام  ایجاد و راهنمائی نماید. بدون مبارزه و ادامه آن قطع اعدام و شکنجه با امید به طبقات و دولت های اشتثمار گر و امپریالیست و سازمانهای حقوق بشریشان و… غیرممکن است!

این  تنها راهی است که پیش پای طبقه کارگر و زحمتکشان و بویژه کارگران آگاه و کمونیست برای ریشه کنی استثمار و ستم که اعدام زندانیان شکلی شنیع و وحشییانه  از آن می باشد، است.

و اما نمایندگان سرمایه داران یعنی نویسندگان، مفسران رادیو و تلویزیونها، روزنامه نگاران، اساتید دانشگاه ها و کارشناس سیاسی و اقتصادی  در اشکال مختلف در مقام دایه مهربانتر ظاهر شده، کوشش وافری می کنند که طبقه کارگر و سایر زحمتکشان در ایران  را با امیدوار کردن واهی به چنین توافقاتی و دولت های دیکتاتور و ضد انسان تولید کننده خشونت و اعدام، از ناامید شدن به چنین دولت هائی باز دارند تا کارگران و زحمتکشان به خود و نیروی خود نیاندیشند ومبارزه شان را در چهارچوب نظم موجود  نگه داشته وخفه کنند و از باور آوردن کارگران به نیروی طبقاتی شان  و تشکل یافتن و متحزب شدن کمونیستی شان  که تنها راه  پیروزی انقلاب مسحانه کمونیستی است،  باز دارند. اما کارگران و توده های تحت ستم و استثمار می دانند که  مبارزه طبقاتی و ادامه همه جانبه آن تا ایجاد دیکتاتوری شان یعنی تنها دولت مضمحل شونده ی تاریخ  تنها راهی است که  قادر است به تباهی و نهایتاٌ نابودی و نیستی  روحی و فیزیکی و اعدام شدن خویش و تمامی زحمتکشان پایان دهد.

به گزارشی در باره این اعتصاب غذا زندانیان  در زندان قزل حصار کرج در لینک زیر توجه شما را جلب می کنم.

http://asemandailynews.net/?p=8247#comment-34

حمید قربانی

۲۶ نوامبر ۲۰۱۳