دو هفته از قتل یکی دیگر از فرزندان مبارز خلق کرد به دست جلادان جمهوری اسلامی میگذرد. شیرکو معارفی زندانی سیاسی که پنج سال بود به اتهام همکاری با کومله در زندان به سر میبرد را در ساعات اولیه بامداد بدون اطلاع دادن به خانواده یا وکیلش به دار آویختند. این جنایت در ادامۀ اعدام حبیب گلپری پور و رضا اسماعیلی در کردستان و ۱۶ زندانی در بلوچستان صورت گرفت. این اعدامها در شرایطی رخ میدهد که بحرانی عمیق جامعه را فراگرفته و کابینۀ روحانی مانند کابینۀ احمدی نژاد هیچیک از وعدههای عوامفریبانۀ انتخاباتیاش را در مورد عدالت اجتماعی، بهبود وضعیت اقتصادی و کاستن از فشارها بر ملل تحت ستم نتوانسته اجرا کند. جمهوری اسلامی همچنان سیاستهای ضدمردمی خود را در منطقه پیش میبرد و برای جلوگیری از خیزش مردم و ارعاب تودهها دست به چنین جنایاتی میزند. اعدام شیرکو معارفی که در بحبوحۀ مذاکرات هستهای ایران با آمریکا و کشورهای ۱+۵ صورت گرفت شاید اعلام این نکته به امپریالیستها هم بود که جمهوری اسلامی برای حفظ منافع سرمایه و برقراری نظم و ثبات ارتجاعی توانایی ایجاد رعب و وحشت و دست زدن به هر جنایتی را دارد.
بدنبال این اعدامها و بالا گرفتن خطر اعدام تعداد دیگری از زندانیان سیاسی مانند زانیار و لقمان مرادی و حبیب لطیفی پور و ….. موجی از اعتراض و مبارزه کردستان را فرا گرفته است. در مریوان صدها نفر در خیابانهای شهر با در دست داشتن پلاکاردهایی در محکومیت اعدامها ظاهر شدند. مردم سنندج در کوچه و بازار نارضایتی خود را ابراز میکنند. اکثر احزاب سیاسی کردستان و جریانهای سراسری خود را برای یک اعتراض جمعی بزرگ آماده میکنند. برخی اعلام برگزاری یک هفتۀ اعتراضی کردهاند . یک اقدام جمعی و یکپارچه در شهرهای کردستان مانند اعتصاب عمومی که در محکومیت اعدام فرزاد کمانگر صورت گرفت میتواند بار دیگر اراده مردم کردستان در مبارزه برای آزادی، برابری و رهایی ملی را به نمایش گذارد.
تاریخ مبارزاتی سه دهه اخیر مردم کردستان علیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در عین آن که تداوم و پیگیری خواستههای بر حق تودههای ستمدیده را بازتاب داده، اما به علت طبقاتی بودن این جنبش صحنۀ بروز گرایشات رفرمیستی و سازشکارانه نیز بوده است. در دهه شصت، در اوج درگیریهای جنبش مسلحانۀ کردستان علیه جمهوری اسلامی، حزب دمکرات کردستان مرتب صحبت از مذاکره میکرد. این حزب که بر پایۀ دیدگاهی ناسیونالیستی آمال و آرزوی بورژوازی و ملاکین کرد را منعکس میکرد در پی کسب امتیازاتی از رژیم بود و قصد سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی را نداشت. جنگ این حزب اهرمی برای پیشبرد مذاکره با رژیم اسلامی با هدف اصلاحات محدود بود. تراژدی آنجا بروز کرد که این حزب مدعی مبارزه برای رهایی ملی به سیاست سرکوب و دامن زدن به جنگ علیه احزاب انقلابی حاضر در منطقه و مشخصا کومله دست زد و باعث کشته شدن صدها نفر از پیشمرگان انقلابی شد. این تراژدی بعدها با تراژدی ترور دکتر قاسملو و یارانش بر سر میز مذاکره با نمایندگان رژیم در اتریش به دست جوخۀ ترور جمهوری اسلامی تکمیل شد.
حالا بعد از گذشت بیش از دو دهه از آن تاریخ برخی احزاب به ظاهر رادیکال با الفاظی دیگر همان خط را ادامه میدهند. اخیرا مطلع شدیم که چند حزب کردستانی از لزوم مذاکره با دولت روحانی صحبت کردهاند . در راس آنها پژاک قرار دارد. این جریان در پیروی از پیام عبدالله اوجلان که گفته بود پژاک صرفا به آتش بس با جمهوری اسلامی اکتفا نکند و با این رژیم مذاکره کند، نامهای به تاریخ ۲۱ اکتبر به حسن روحانی نوشت و با زبانی آشتی جویانه از وعدههای انتخاباتی او استقبال کرد. مصطفی هجری و خالد عزیزی که رهبران دو شاخه مجزای حزب دمکرات هستند نیز اعلام کردهاند که حاضرند با جمهوری اســلامی به گفــت و گـو بنشینند.
این تصویر تلختر و آزار دهندهتر میشود وقتی که میبینیم درست در شرایط تشدید سرکوب و ارعاب مبارزان جنبشهای گوناگون در سطح سراسری و بر پا شدن چوبههای دار در کردستان و بلوچستان، و در حالی که تناسب قوای نظامی میان نیروهای مسلح کرد و رژیم حتی در حد دهه شصت هم نیست این جریانات حرف از مذاکره و آشتی میزنند و از حسن روحانی مرتجع انتظار اصلاحات دارند. همینها بودند که هنگام به راه افتادن جنبش سبز نیز سازشکاری و تزلزل خود را به نمایش گذاشتند و از لزوم پشتیبانی از موسوی و کروبی گفتند و از قابلیت اصلاح حکومت.
البته سر نخ این فضای مذاکره و سازش در دست حکومت اقلیم کردستان عراق و نیز پ ک ک (حزب کارگران کردستان) ترکیه است. همین چند روز پیش بود که مسعود بارزانی و اردوغان در کارزار تبلیغاتی سازش در دیار بکر (کردستان ترکیه) شرکت کردند و برای گرم کردن این مجلس، شوان پرور و ابراهیم تاتلسیس را هم به صحنه آوردند. بارزانی برای نشان دادن اتحاد استراتژیک خود با حکومت مرتجع ترکیه و جدی بودن طرح سازش منطقهای به طور علنی از «نامطلوب بودن برقراری حکومت مستقل کرد در منطقۀ شمال سوریه» گفت. در اقدامی دیگر، ترکیه شاهد یک کنفرانس «غیر حکومتی» نیز در مورد مسالۀ کردستان بود که در آن نمایندگانی از پژاک و جمهوری اسلامی هم شرکت داشتند. اینها اقداماتی است که بدون شک تاثیرات خود را بر تحولات کردستان خواهد گذاشت و نباید به سادگی از کنارش عبور کرد.
همانگونه که در بالاتر گفتیم این گرایشات سازشکارانه و اصلاحطلبانه در بخشهای مختلف کردستان ایران و ترکیه و سوریه و عراق برخاسته از گرایش و منافع طبقاتی این احزاب است. آنها هدف مبارزه خود را گرفتن امتیازاتی ناچیز برای بورژوازی کرد قرار دادهاند . برخی از این احزاب مانند پ. ک. ک. سابقا از سوسیالیزم صحبت میکردند، اما بعد از فروپاشی شوروی امپریالیستی که آنها اسمش را «سوسیالیسم واقعا موجود» گذاشته بودند و با اوجگیری کارزار ضد کمونیستی بورژوازی جهانی، ادعاهای سوسیالیستی خود را کنار گذاشتند و حالا از ملت و ناسیونالیسم و انسان و اصلاحات و دمکراتیزه کردن حکومتها صحبت میکنند. طنز قضیه اینست که حزبی مثل پژاک که از سیاست پ ک ک پیروی میکند در آغاز اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا و متحدانش از ضرورت همسویی و همگرایی با این نیروهای امپریالیستی در تغییر رژیمهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی میگفتند اما حالا از مطلوبیت آشتی و مذاکره با همین رژیمها دم میزنند.
اما واقعیت حاکم بر کردستان با خواب و خیالها و یا تدابیر سازشکارانۀ این نیروها تغییر نمیکند. در کردستان اشغال شده بیش از صد هزار نیروی مسلح جمهوری اسلامی در پادگانها و مراکز نظامی شهری و روستایی مستقرند. هر گونه اعتراض و مبارزه سیاسی و حتی جنبشهای مطالباتی کارگران و زحمتکشان به شدت سرکوب میشود. فعالین جنبش زنان و دانشجویان و کارگران را مورد پیگرد و آزار قرار میدهند. سرکوب مذهبی نیز یک جنبۀ دائمی از اقدامات جمهوری اسلامی در کردستان است. رژیم چیزی جز استثمار و فقر و محرومیت و عقب ماندگی اقتصادی در کردستان به بار نیاورده است. تغییر اوضاع در کردستان ـ تغییری که منافع مردم ستمدیدۀ کردستان را تامین کند ـ با وجود این حکومت ضدمردمی، از راه چک و چانه زدن و به «راه راست هدایت کردن» این طبقۀ حاکمۀ استثمارگر، و یا با شرکت کردن در بازیهای منطقهای دولتهای امپریالیستی و مرتجع به دست نمیآید. این تبعیضها و ستمگریها ناشی از ذات و کارکرد نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی است که بدون یک انقلاب اجتماعی قهرآمیز از میان نمیرود.