مبانی خشونت علیه زنان در کردستان ,علل خشونت بر علیه زنان

بخش دوم: اقتصاد

در جوامع با بافت سنتی و مذهبی، به خشونت علیه زنان به عنوان یک پدیده روزمره نگاه می کنند تا یک نوع بحران عمیق اجتماعی – انسانی که علیه زنان اعمال می شود. خشونتی که در جامعه علیه زنان اعمال می شود هم نشانگر روابط نابرابر قدرت در جامعه است و هم به حفظ این روابط کمک می کند. اساس نابرابری در جوامع پایه در اقتصاد دارد. اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر استثمار نیروی کار و ارزش نهادن به آن برای پیشبرد چرخهای اقتصادی ضروری و حیاتی است. در جوامعی که زیرساختها بر اساس استثمار و نابرابرى ایجاد شده باشند، نمی توان انتظار ایجاد یک روبنای سالم و ایمن را برای جامعه داشت. اقتصاد یکی از زیربناهای جامعه می باشد که نقشی مهم و اساسی رادر ایجاد یک جامعه امن بازی می کند. این اقتصاد سرمایه داری با توجه به منفعت خود و افزایش روز افزون سود، اهمیتی برای روبط اجتماعی قایل نیست و حتی آنها را از بین خواهد برد. شرایط بد اقتصادی تاثیری بسزا در روابط درونی خانواده ها دارد و سستی جامعه و فروپاشی آن را در مرتبه بالای خود به همراه داشته باشد.

خشونت و اقتصاد در کردستان:

با توجه به دیدگاه انگلس، رهایی زنان و نابرابری موجود در جامعه را باید در ساختار جامعه سرمایه داری جستجو کرد و تنها راه رهایی زنان از ستم، ورود به عرصه تولید است .جوامع سرمایه دارى چون ایران اىزمرد به عنوان نان آور خانه و زن به عنوان خانه دار، نوعی بالادستی را برای مردان و زیر دستی را برای زنان تعریف می کند. اقتصاد سنتی – بورژوازی ایران، همیشه تعریف از کار را با مرد برابر دانسته است. این سنت کماکان در ایران و بویژه در کردستان دست بالا را دارد.
.

زنان در این نوع تقسیم بندی اقتصادی تنها در عرصه خصوصی خانواده باقی می مانند و فعالیتهای بدون دستمزد و اعتبار اجتماعی را انجام می دهند. در جامعه سرمایه داری کار تولیدی ارزش و کار بازتولیدی بدون ارزش تلقی می شود. مفهوم “زن خانه دار و مرد نان آور” هم ریشه در سرمایه داری حاکم دارد. سرمایه داری تمایل ذاتی به نیروی کار ارزان دارد و بنابراین از هر نوع نیروی کار ارزان به این منظور استقبال می کند. برای جلوگیری از اطناب، به موضوع اقتصاد در ایران و کردستان می پردازم.

در اقتصاد ایران به دو دلیل ورود زنان به عرصه فعالیتهای اقتصادی با چالش روبروست. مقاومت طبقه حاکم و درنتیجه جامعه زیردست آن در برابر کار زنان است. عدم وجود امنیت شغلی و درآمدهای پایین باعث می شود که زنان از ورود به عرصه کار هم امتناع کنند و هم برای ورود به این عرصه با سدی بزرگ روبرو شوند. این امر باعث سوق دادن زنان به سوی مردان و نگاه به مردان به عنوان نان آور خانه شدت می بخشد. ادامه این روند به صورت تدریجی به حذف زنان از عرصه فعالیتهای اقتصادی می انجامد. در کردستان هم وضعیت به همین گونه است. کار بسیار ارزان پیشنهادی از سوی کارفرماها و نبود هیچ نوع امنیت شغلی باعث می شود که زنان هم از ورود به عرصه کار امتناع کنند و هم طبقه حاکمه این امتناع را به عنوان یک ضعف در زنان به خورد جامعه بدهد.

طبقه حاکمه در جامعه کردستان به ماندن زنان در خانه و خانه داری به عنوان یک امر مهم و قدسی یاد می کند. قدسیت دادن به ماندن زنان در خانه و انجام اموری مانند پرورش و تربیت فرزندان و کارهای روزمره خانگی، کار زنان را به امری دارای ” ایراد و عیب” تبدیل کرده است. البته باید اشاره کرد که همین ماندن زنان در خانه و دور بودن از فعالیتهای اقتصادی و درنتیجه تربیت فرزندان، ممکن است همین تفکر را دوباره در انسانهای نسل آینده جامعه ریشه دار کند و مرد نان آور و زن خانه دار را به نرم و رکنی از جامعه تبدیل کند. با تثبیت چنین امری، زنان به بخشی از مایملک مردان تبدیل می شوند و از وجه انسانی خود خارج می ئردند. در این صورت خشونت علیه زنان، از تعریف خشونت علیه یک انسان خارج می گردد و به رفتاری تبدیل می شود که یک انسان با دارایی و مایملک خود انجام می دهد. از آثار چنین نگرشی در جامعه می توان به این مورد اشاره کرد که بار منفی این نوع رفتارهای ضد انسانی با زنان به کمرنگ ترین حد خود رسیده و جزیی از یک رفتار اجتماعی می شود که از سوی طبقه حاکم پذیرفته و رواج داده می شود. این پذیرش و رواج می تواند تا جایی پیش رود که خود زنان نیز ،آگاهانه و یا ناآگاهانه، آنرا بپذیرند.

عدم استقلال اقتصادی و نداشتن کار باعث می شود که زنان از سوی مردان و بویژه طبقه حاکم مورد خشونت قرار گیرند. استقلال اقتصادی باعث می شود که زنان به راحتی دارای استقلال فردی و خوداتکا شوند. درنتیجه در صورت بروز خشونت علیه زنان چه در خانواده به عنوان محیطی خصوصی و چه در اجتماع به عنوان محیطی عمومی، این توانایی را دارند و در خود می بینند که علیه خشونت بایستند. پس از اینکه زنان در جامعه از چرخه تولید و محیط اقتصادی دور شدند، استقلال آنان نیز تحت تاثیر قرار می گیرد. توانایی تصمیم گیری در مورد موضوعات چالشی در زندگی اجتماعی و حتی خصوصی با تزلزل همراه می شود. دیگر به راحتی نمی توانند به دفاع از خود و شیوه تصمیم گیری خود بپردازند و در صورتی که این تصمیم از مورد تایید مرد قرار نگیرد، به ناچار و باید تغییر پیدا کند.

وابستگی اقتصادی زنان به مردان، در جامعه کردستان، به حدی است که تمام زندگی زنان رنگ و بویی مردانه گرفته است. آنچه را که باید زنان به عنوان یک انتخاب، یک تصمیم، و نهایتا یک عمل انجام دهند، بسته به نوع تفکر و نگرش مردانشان دارد. خشونت علیه زنان هم تمام ابعاد خود را نمایان می سازد. از خشونتهای جسمی، جنسی، روانی و … به عنوان رفتاری عادی در برابر موجودی ضعیف یاد می شود که در روابط قدرت در پایین ترین حد خود قرار دارد. وجود واژه ” ضعیفه” در جامعه کردستان برای خطاب کردن زنان هم ریشه در این موضوع دارد.
اما تغییر چنین نگرشی به زنان را باید در تغییر شرایط اقتصادی حاکم در جامعه جستجو کرد. اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر استثمار نیروی کار و تلاش برای حذف زنان از چرخه تولید، زنان را در موقعیت ضعف قرار داده است. باید علیه سرمایه داری اسلامی حاکم بر جامعه ایستاد و برای تغییر و دگرگون کردن آن تلاش کرد. باید بنیان نگرش “زشت بودن کار زن” را از بیخ و بن خشکاند. باید در مقابل رژیمی که مروج دهنده این نوع نگرش است به پا خیزیم. تغییر در جامعه باید با سرنگونی رژیم اسلامی وهمه قوانین ضد زن و ضد انسانی آن همراه باشد.

سیوان کریمی
۲۶ اکتبر ۲۰۱۳