سوتی دیگر خانم آذر ماجدی در تحلیل مسئله تغییرات روابط زن و مرد در ایران!

مقدمه:

خانم آذر ماجدی ، یکی از “رهبران” احزاب موجود کمونیست کارگری، مقاله ای نوشته (۱) در موضوع تغییرات جمعیتی روابط زن و مرد در ایران و مدعی شده که این تغییرات نتیجه “مدرنیزم” است! ایشان از ابواب جمعی بخشی از چپ ایرانست که نبرد با “آل احمدها” و “شرق زدگی را از موضع میرزا ملکم خانی سعی کرده اند پیش ببرند! میرزا ملکم خان از اون روشنفکران لرزانی بود که در دوران مشروطه از فرنگ برگشت و گفت که “ما باید همه چیزمان غربی شود تا کارها درست شود”البته چند سالی گذشت و به ایستگاه صفر رسید و نتیجه گرفت که “نه! سمبه آخوندها پر زور است و باید یکجوری سفره را با اونها شریک شد”! معمولا هم همینطور است! غرب زدگی و شرق زدگی هر دو نوسان قشریون هستند و به هم بدجوری نان قرض می دهند!

اینست که احزاب موجود کمونیست کارگری در ادبیاتشان هیچ نقد جدی به فرهنگ غرب مشاهده نمی شود.یکسره خود را “ذوب شده در غرب” و هر آنچه در آن می گذرد می بینند.بخشیشان مثل حزب کمونیست کارگری رسما دنبال فمینیزم و برهنگی افتاده اند چون طبعا “غربیست”! این ماجرای غرب زدگی این احزاب را باید بطور مستقل دهها مقاله کرد و نشان داد که چگونه این اجزاب با هوار کشیدن به سر مخالفین خود ، اتهام شرق زدگی را الم می کنند تا خودشان به دره فرهنگ بورژوائی غرب زده سقوط آزاد کنند و اسمش را هم بگذارند مدرنیزم!

از این بحث عمومی من عبور می کنم و یک موضوع مشخص را که خانم ماجدی اخیرا مدعیش شده بعنوان نمونه باز می کنم. مسئله خانواده، رابطه زن و مرد و گرایش های اخیر در جامعه ایران. این عرصه ای است که مقاله خانم ماجدی تلاش کرده بهش بپردازد. اینجا نشان خواهم داد که چگونه خانم ماجدی بحران روابط زن و مرد در ایران را به حساب “مدرنیزم” گذاشته و نشان داده دنبال ایدئولوژی “غرب گرا” چگونه می شود سقوط کرد!

(۱)خانم ماجدی چه می گوید؟

خانم ماجدی ظاهرا در پاسخ به مقاله یک آسیب شناس احتماعی در ایران، مدعی شده که افزایش سن ازدواج خانمها و زندگی مشترک خارج از ازدواج علامت “جنبش آزادی” است.علامت “مدرنیزم است”. ایشان در ابتدای مقاله اش دکتر مجید ابهری را بخاطر “هشدار” مورد الطفاط انقلابی کمونیستی قرار می دهد ! او را منتسب می کند به اسلامیها و فرهنگ شرق زده و مرد سالار و فاتح بیرون می اید و سپس می گوید که این تغییرات اخیر جامعه ایران علامت “جنبش آزادی است”!

ایشان در مقاله اش مدعی است که مشابه این تغییرات در غرب هم بخاطر جنبش آزادی زن و رشد اقتصادی اتفاق افتاده بنابر این در ایرانهم نتیجه همین دو عامل است!(بگذریم از اینکه طبعا ایشان نمی تواند حداقل در ایران چیزی بنام رشد اقتصادی؟ را عامل بداند چون با ایدئولوژی جزبش نمی خواند!) اما از این سوتی می گذریم و ادامه می دهیم ! بله! ایشان این تغییرات را نتیجه “جنبش آزادی” می داند! زن در ایران از دید ایشان “آزاد شده و بنابر این نمی خواهد زود ازدواج کند یا اصلا ازدواج کند!

در ذهنیت خانم ماجدی هم مرکز اون “جنبش آزادی” یک جنبش کمونیستی است که حتما خود حزب ایشان یواشکی در ایران دارد رهبری می کند! لذا همه داستان برمی گردد به حزب ایشان که باعث شده کلیت ساختار روابط زن و مرد در ایران را تکان دهد!

در آخر مقاله اش هم شعارهای معمولی مثل اینکه رژیم اسلامی باید برود و اسلام بد است و غیره را سر هم کرده که البته ربط بخصوصی به ادعای مرکزی ایشان ندارد! از خوانندگان می خواهم مقاله ایشان را بخواند تا اگر چیز بیشتری در نوشته خانم ماجدی بود بیابند و منرا هم مطلع کنند!

(۲)واقعیت چیست؟

واقعیت اینست که جامعه ایران در دو دهه اخیر با توسعه سیاستهای خصوصی سازی و پایان یافتن دوران اقتصاد حمایتی دولتی به دوران جدیدی در حال گذار است.مختصات این تغییرات شکست سریع فرهنگ سنتیست.توسعه فقر و بیکاریست. شکست خانواده های بزرگ خصوصا در شهرها و اتمیزه شدن زندگی انسان، افزایش سن متوسط ازدواج، مشکل شدن زندگی مشترک،افزایش سریع کودکان بی سرپرست و خیابانی، افزایش نرخ طلاق، افزایش اعتیاد و بیماریهای روانی و به هم ریختگی وسیع نرمها و رشد عجیب قشریگری چه نوع غربی و چه نوع عقب افتاده سنتی بوده است.جامعه ایران به جهت جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی جامعه ای بحران زده و در حال گذار است. نه توانسته فرهنگ شرقی را نقد جدی بکند و نه توانسته فرهنگ غربی را از مدرنیته تشخیص بدهد. بدترین ها را از هر دو طرف گرفته در هم آمیخته و یک شترگاو پلنگ عجیبی ازش ساخته.هر کس در فیسبوک با جوانان درون ایران ارتباط دارد این اغتشاش فرهنگی و نابسامانی فکری را می بیند.

اینست که باید برای جامعه ایران نگران بود.گرایشات کاملا متضادی درون اون جامعه در حال رشد است و در نبود آزادی بیان و گفتمانهای اجتماعی، جامعه مستعد عروج انواع تفکرها و فرهنگهای ارتجاعیست. صحنه جامعه ایران اصلا ربطی ندارد به ذنیات کارتونی این احزاب کمونیست کارگری موجود! اینها مدتهاست در ذهنیات خودشان جامعه ایران را تصرف کرده اند! “زیر پوست جامعه” مرتب کمونیست و سوسیالیست کشف می کنند! و نمونه این توهم هم همین متد کاملا ذهنی خانم ماجدی است!

(۲) در غرب طی چند دهه اخیر چه گذشته؟

در غرب هم روانشناسان و جامعه شناسان با نگرانی در حال تحلیل تغییرات رفتاری انسانها هستند.به خلاف ادعای خانم ماجدی، نگرانی از سوی اسلامیها هم نیست.دانشمندان و متفکرین علوم رفتارشناسی و جامعه شناسی دارند اثرات تحولات اقتصادی اجتماعی را در تغییرات الگوهای رفتاری بررسی می کنند. (۲و ۳و۴).

در طی چند دهه گذشته با تشدید سیاستهای راست و فروپاشی نظامهای حمایت اجتماعی، سیاستگذاریهای حکومتهای سرمایه داری هم در مورد زندگی انسانها تغییر کرده و حتی خانواده های هسته ای هم به سدی در مقابل تلاش دائم برای “سیال کردن نیروی کار” محسوب می شود.لذا خانواده های هسته ای هم دیگر برای حکومتها و نظامهای سرمایه داری سودی ندارد.بهتر می بینند این هسته را هم بشکنند، عواطف انسانی سد است برای شکستن پیوندها.انسان باید اتمیزه شود تنها شود تا کاملا سیال گردد. لذا فرهنگ زندگی منفرد را رشد می دهند.فرهنگ “عدم تعهد” تا بشود نیروی کار را به حداکثر سیالیت رساند!

در غرب فقر ، بیکاری دارد رشد می کند.حمایت اجتماعی امری مربوط به گذشته است.جنگل سرمایه داری انسانها را بیش از گذشته ، اتمیزه، منزوی و تنها کرده است.سن ازدواج در حال بالا رفتن، در صد طلاق رو به افزایش، زندگی منفرد و زندگی “بدون تعهد” در حال افزایش.تعداد کودکانی که بدون پدر و مادر باید رشد کنند ، تعداد بیماریهای روانی ناشی از کودکی نا امن و تحت فشار، در صد بیماریهای روانی افسردگی و اضطراب ، اعتیادها، شکستن نرمهای اخلاقی، به سرعت رو به افزایش است. اینها واقعیاتی است که دانشمندان جامعه نگر و متعهد غرب را نیز نگران کرده است.غرب دارد به کجا می رود و نتایج بجران اقتصاد سرمایه داری در تغییر زندگی انسان چیست؟

در امریکا سن متوسط اولین ازدواج ۲۶٫۵ سال است برای زنها و ۲۸٫۵ سال برای مردها.در انگلستان سن متوسط ازدواح حدود ۳۰ سالست و نرخ عمومی ازدواج در پائینترین در تاریخ این کشور.

در سال ۱۹۶۰ حدود ۷۲ در صد امریکائیها ازدواج کرده بودند در سال ۲۰۱۰ این در صد به ۵۱ در صد سقوط کرد. سن متوسط اولین ازدواج ، ۶ سال بالا رفته و فقط ۲۰ در صد امریکائیها زیر سن ۳۰ سال ازدواج کرده اند.نرخ ازدواج در امریکا با نرخ اهسته ای هر سال سقوط می کند. نرخ طلاق یا انها که اصلا ازدواج نمی کنند رو به افزایش است.حدود ۴۰ در صد انها که ازدواج نمی کنند معتقد هستند اساسا ازدواج دورانش تمامست!

در حالیکه نرخ ازدواج در امریکا کاهش می یابد، نرخ انها که بدون ازدواج با هم زندگی می کنند بالا می رود. نسبت به سال ۱۹۶۰ این تعداد زندگیها ، ۱۵ برابر زیاد شده و نیمی از انها صاحب کودک هم هستند.یکی از روانشناسان بنام امری معتقد است که افزایش نرخ طلاق باعث کاهش عمومی در صد ازدواج در جامعه امروزی است. او می گوید :”افراد جوان امروزه بخاطر عدم اطمینان به زندگی حاضر دادن تعهد به هم نیستند و به همین دلیل هم ازدواجها شکسته می شود”. او معتقد است که رشد زندگی مشترک بدون ازدواج بواقع الترناتیو طلاق است. ندادن تعهد به هم و زندگی کردن با هم راه ساده تریست برای زندگی در زیر فشار مادی!

نرخ ازدواج در سوئد از امریکا و اکثر کشورها پائینتر و نرخ زندگی مشترک بیرون ازدواج هم بالاتر است. این مدل زندگی در حال تبدیل شدن به نرم است. هیچ حکومتی از ازدواج دیگر سودی نمی برد و زندگی خارج ازدواج دیگر تابو نیست حتی برای مذهبیون!

نرخ طلاق در اروپا به ۳۰ در صد رسیده در حالیکه در امریکا و انگلیس به ۵۰ در صد است.از نیمه دوم قرن ۲۰، نسبت ازدواج ادمهائی با سن بالای ۶۵ سال با افراد جوانتر از ۱۰ در صد به ۱۵ در صد افزایش یافته.عدم تناسب سنی در ازدواجها نشانه تاثیر فشار مادی به جوانها و گرایش به ازدواج با ادمهای پولدار با سن بالاتر شده است.”

(۳) “جنبش آزادی زن”؟ یا بحران سراسری و بی سابقه سرمایه داری؟

خانم ماجدی مدعی است که “جنبش آزادی زن” که مرکزش هم حزب ایشانست، عامل این تغییرات وسیع جمعیت شناسیست! البته نمی تواند توضیح دهد که چرا مشابه تغییرات ایران مدتهاست در غرب هم شروع شده و ایران دارد کاملا همان گرایشات جوامع غرب را تکرار می کند؟ آیا در غرب طی دو دهه گذشته ما جنبش سراسری زن داشتیم؟ بر عکس آنچه در غرب اتفاق افتاده، حداقل تا قبل از امواج به عقب نشسته ۹۹ در صدیها، عقب نشینی های جدی جنبشهای چپ و اجتماعی است.راست سیاسی مثل سونامی در دو دهه گذشته بعد از فروپاشی بلوک شرق غرب را در هم نوردیده و حتی جنبشهای ۹۹ در صدی هم نتوانسته دینامیک فشار راست برای عقب راندن جوامع غربی را متوقف کند.

لذا اجازه بدهید مدعی شوم که خانم ماجدی که جا پای میرزا ملک خان گذاشته و قرار گذاشته سرتاپایش غربی شود بدجوری سوتی می دهد وقتی همه این تحولات را می خواهد از دید “جنبش آزادی زن” توجیه کند و آنرا مدرنیزم بنامد! این چه مدرنیزمی که هم در ایران و هم در غرب باعث نابودی انسان شده است؟

(۴) تئوریهای مهم توضیح دهنده تحولات روابط زن و مرد کدامند؟

امروزه گرایش عمومی علم ایجاد تئوریهای اکلتیو است. یک تئوری عموما برای توضیح پدیده ها کافی نیست.حتی یک علم هم کافی نیست.علوم متداخل، تئوریهای اکلتیو کنار هم قرار می گیرند تا یک پدیده را تحلیل کنند.

دانشمندان علوم اجتماعی و روانشناسی اجتماعی چند تئوری مهم را در مورد پدیده تغییرات روابط زن و مرد ارائه داده اند:

الف:تئوری تغییر نرمهای فرهنگی و “ازادی فردی” و “آزادی زن”:

 این تئوری بیشتر تاکیید بر رشد “آزادیهای فردی”، “فرهنگ برابری زن و مرد”(که ریشه اقتصادی دارد)، تلاش برای کسب هویت فردی ، دارد.ایدئولوژی ایندیویجوالیزم همزاد نظام سرمایه از طریق مدیا دارد این فرهنگ را رشد می دهد که انسان پدیده اتمیزه است.

ب:تئوری تاثیر فشارهای اقتصادی، فقر بر ایجاد گرایشات رفتاری جدید:

 این تئوری بیشتر درک جامعه شناسانه ناشی از فشار های اقتصاد سرمایه داری را برجسته می کند. وقتی فشار اقتصادی بالا رفت، همزیستی متکی بر تعهد ، مانع سیال شدن نیروی کار می شود.رفتار اجتماعی تغییر می کند چرا که سود افراد اینست که ازدواج نکنند یا رسمی ازدواج نکنند، نهاد ازدواج بعنوان نهاد اقتصادی دیگر سود دهی نه برای مردم و نه برای نظام ندارد!

ج:تئوری سیاستگذاریهای جمعیتی حکومتها:

در این تئوری، اهمیت رویکرد حکومتهای موجود سرمایه داری، مورد تاکیید است.نیروی کار سیال ، فاقد حمایت ،اتمیزه حد نهایت هدف نظام سرمایه است.این نیروی کار باید اینقدر تجرک داشته باشد که بتواند هر زمان هر جا حاضر باشد، قیمتش را بشود پائین آورد.وابسته و “نان خور” نداشته باشد! لذا خانواده هسته ای که در دوران طولانی، نظامهای حاکم ازش سود می بردند الان سوده ده نیست و سیاستهای جمعیتی حکومتها هم آنرا بتدریج کنار گذاشته.

د: تئوریهای اکلکتیو:

بطور واقعی و منطقی پدیده تحول زندگی انسان را باید در فضائی چند بعدی دید.این فضا طبعا از طریق استفاده از تئوریهای بالا بطور همزمان امکان می یابد.تحقیق در مورد سایر عوامل تحولات جمعیتی هنوز ادامه دارد.هیچ دانشمندی مدعی دانستن تمامی عوامل موثر نیست. اینکه جنبشهای آزادیخوهانه و برابری طلبانه بطور واقعی کی و در چه اشلی بتوانند این بجران موجود روابط اجتماعی را پایان دهند خودش مورد سوالست.بردار متاسفانه به سمت این چنبشها نیست.باید باشد.باید تلاش کرد اما زندگی انسان کنونی بطور واقع تحت تاثیر عوامل اقتصادی ناشی از بجران جهانی سرمایه دارد شکل می گیرد.رویا پردازیها و ساختن برجها در اذهان ابزار مناسبی برای تحلیل علمی نیست.

خلاصه:

در این مقاله کوتاه من تلاشی کردم تا نشان دهم این ذهنی گرائی قشری که خانم ماجدی و امثال ایشان بهش دچار هستند تا چه حد خودش و همفکرانش را از تحلیل واقعی و علمی بدور کرده است. من بعنوان یک کمونیست کارگری خودم را تعلق به سطح دیگری از تفکر می دانم که از تحلیل علمی واقعیات شروع بشود و الگوسازیهای ذهنی و ایدئولوژیک خطرناک را پشت سر بگذارد.از واقعیت و علم باید شروع کرد اگر بخواهیم واقعا انرا تغییر دهیم وگرنه سالها و سالها در قلعه های ذهنی خود ساخته اسر خواهیم ماند همانطور که کمونیستهای حاشیه نشین اسیر مانده اند.

آنچه در جامعه ایران می گذرد ربطی به مدرنیزم ندارد.کپی همانست که در غرب در طی چند دهه زندگی انسانرا چند پله عقب کشانده است. غرب زدگی ملک خانی پاسخ شرق زدگی جلال آل احمدی نیست! باید عمیقتر شد و از قشریگری فاصله گرفت!

منابع دیگر:

(۱)“پیر دختری”، “ازدواج سفید” فرو ریختگی فرهنگی یا نشانهایی از جنبشی برای آزادی!(آذر ماجدی)

http://www.azadi-b.com/G/2013/11/post_188.html

(۲)گرایشات نو در روابط زن و مرد در غرب(رابرت کلیکت- دانشگاه بروکسل بلژیک)

http://www.un.org/esa/socdev/family/Publications/mtcliquet.pdf

(۳)سقوط نرخ ازدواج در امریکا

http://www.bbc.co.uk/news/magazine-16274740

http://futureofchildren.org/publications/journals/article/index.xml?journalid=37&articleid=105&sectionid=677

(۴)بحران ازدواج و رشد زندگی مشترک بیرون از ازدواج در امریکا

http://uvamagazine.org/features/article/the_marriage_crisis#.UowlQ5so6po

(۵)کمونیزم کارگری، سکولاریزم و عرصه قانون , نگاهی به بحثهای حقوقی آذر ماجدی در موضوع قانونیت حجاب(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=40705

(۶)آیا کمونیستها با خانواده مخالفند؟(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۴۹-آیا-کمونیستها-با-خانواده-مخالفند؟