شعار “مرگ بر آمریکا”، تف سربالای حکومت اسلامی!

شعار “مرگ بر آمریکا” به یک موجود متناقضی تبدیل شده است. این شعار که حکومت اسلامی به دنیایش آورد و سالها تر و خشکش کرد و بردوش امت از خوب بیخود شده اش بالا برد و پایین آورد و به خوبی به خدمت گرفت؛ امروز بدجوری روی دستش مانده است. به تف سربالا تبدیل شده است و منظم بر صورت خودش و ولی فقیه اش می نشیند. در گلوی حکومت و ولی فقیه اش گیر کرده است. نه میتوانند قورتش دهند و نه میتوانند به بیرون پرتش کنند.

وضعیت رقت بار این شعار انعکاسی از بن بست رابطه جمهوری اسلامی و آمریکاست. و وضعیت خود این رابطه هم انعکاسی از تناقضات بنیادی خود حکومت اسلامی است.

نگاهی کوتاه بیاندازیم به سرگذشت این شعار و وضعیت کنونی اش.

اگر چه همزمانی شروع کار دولت “تدبیر و اعتدال” با سالگرد اشغال سفارت فقط یک اتفاق بود اما این همزمانی تقویمی کمک کرد تا بن بستها و تناقضات سیاسی رابطه با آمریکا سریعتر و صریحتر روی صحنه ظاهر شوند. نشان داد که پروسه تسلیم ذلیلانه حکومت اسلامی به آمریکا،  که زمانی با شعار “مرگ بر آمریکا” خود را تثبیت کرده است، تلفات زیادی در جبهه جمهوری اسلامی بر جای خواهد گذاشت. اولین نشانه چنین تلفاتی، در هم ریختگی وسیع در صف حکومت در قبال همین شعار “مرگ بر آمریکا” است.

“مرگ بر آمریکا” و تنشهای درون حکومتی!  

 

حسن روحانی، زمانی در موقعیت دبیرشورای عالی امنیت ملی گفته بود: “شعار زیبای مرگ بر امریکا عامل وحدت است.” طنز روزگار این است که همین حسن روحانی امروز در مقام رئیس جمهوری شخصا بطلان آن حکم و خاصیت تنش زای همان شعار را تجربه میکند. اگر زمانی شعار “مرگ بر آمریکا” پرچم اتحاد همین حسن روحانی و هم جرمهایش برای سازمان دادن تعرض به انقلاب مردم بود، امروز بر سر تعیین تکلیف این شعار به جان هم افتاده اند. شعاری که قرار بود به حکومت اسلامی انسجام ببخشد ترکهایش را بیشتر کرده است.

به تنش درون حکومتی چند هفته گذشته بر سر همین شعار توجه کنید:

امام جمعه اصفهان گفت که شعار “مرگ بر آمریکا” که دیگر آیه قران نیست که تا ابد سربدهیم! امام جمعه موقت تهران گفت شعار “مرگ بر آمریکا” “دیپلماتهایمان” را در مذاکرات هسته ای تقویت میکند! هاشمی رفسنجانی خاطراتش از امام را بیرون ریخت که خود خمینی موافق کنار گذاشتن این شعار بوده است. دست نشاندگان ولی فقیه در روزنامه کیهان و سپاه، شیخ کهنه کارشان را متهم کردند که به دروغ از زبان خمینی خاطره دست و پا کرده است!

و در این میان وضع فرخ نگهدار ملال آورتر و رقت انگیزتر از همه است که در باب خوب بودن این شعار در مقطع انقلاب و بد بودنش در مقطع فعلی منبر میرود! از نظر این حواری بی مقدار امام خمینی که برای رئیس جمهور شدن روحانی ساعتها در صف سفارت لندن پشت خط مانده بود، این شعار در مقطع  انقلاب در جسم و جان ایرانیان رسوخ کرده بود و امروز دیگر از جسم و جانشان خارج شده است! معنای زمینی این تحلیل گهر بار این است که آن موقع “مرگ بر آمریکا” ابزار خوبی بوده است چون پای امام جنایتکارشان را بر سر مردم محکمتر کرد، امروز ابزار بدی است چون دست رئیس جمهور روحانی را ممکن است در حنا بگذارد.

چرا این شعار وحدت بخش به شعاری وحدت شکن تبدیل شده است؟ به این خاطر که اقتصاد ورشکسته، انزوای  جهانی و کابوس عصیان داخلی، جمهوری اسلامی را در آنچنان تنگنایی قرار داده است که راه نجاتش از مسیر زیر پا گذاشتن هویت سیاسی اش میگذرد. ناگزیرش کرده است به همان شیطانی تسلیم شود که زمانی زیر بالش را گرفته بود. برای بقایش هویت سیاسی اش را زیر پا بگذارد. این تناقض است که نه تنها سران حکومت را به جان هم انداخته است بلکه ولی فقیه را هم  مجبور کرده است یکی به میخ و یکی به نعل بزند. قهرمانانه تسلیم شود. “نرمش قهرمانانه” نشان دهد.

“مرگ بر دیکتاتور” به جای “مرگ بر آمریکا”!

 

یک کارکرد سیاسی مهم شعار “مرگ بر آمریکا” خاموش کردن تنور انقلاب ۵۷ بود. وقت خریدن برای حکومتی بود که بردوش انقلاب و برعلیه اش سرکار آمده بود. پایان دادن به توقعات بعد از انقلاب بود. تثبیت دیکتاتوری اسلامی بود. به تعویق انداختن شعاری بود که بالاخره در سال ۸۸ به سراغ حکومت اسلامی رفت: شعار “مرگ بر دیکتاتور”.

جمهوری اسلامی روی دوش انقلاب مردم بالا آمده بود تا پیش از آنکه همان مردم امکان قد بلند کردن داشته باشند، کمرشان را در هم بشکند. حکومت اسلامی باید پیش از آنکه توقعات انقلابی مردم سربلند کند، متشکل شود و نیرو بگیرد و انقلاب را به پیش ببرد، سدی در مقابلشان ایجاد میکرد. ضد انقلاب اسلامی نوپا، باید راهی پیدا میکرد تا تشکلهای نوپای کارگران را در هم بشکند، تا فریاد زنان در ۸ مارس را که اعلام کرد “آزادی، نه شرقی است، نه غربی است، جهانی است”، در میان عربده های سیاسی آگاهانه مهندسی شده “مرگ بر آمریکا” خفه کند. تا “بهار آزادی” را پیش از اینکه شکوفه هایش به بار بنشیند به خزان تبدیل کند.

اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان این نقش را به خوبی ایفا کرد. بی دلیل نیست که خمینی، رهبر ضد انقلاب، این حرکت را “انقلاب دوم” نامید. در حقیقت این تعرض دوم ضد انقلاب اسلامی علیه انقلاب ۵۷ بود. طنز این است که تعرض حکومت اسلامی به آرمانهای انسانی انقلاب ۵۷ با با شعار دادن علیه دولت آمریکا پیش رفت که خود در عروج خمینی به قدرت نقش مهمی داشت.

همان خمینی که گفته بود “هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید”، یک ماه پیش از انقلاب به پرزیدنت کارتر اطمینان داده بود که اگر بر سرکار بیاید منافعشان را تامین خواهد کرد. و همان کارتر ژنرال هویزر را در لحظات تعیین کننده انقلاب به ایران فرستاده بود تا از درون “لانه جاسوسی” ارتش را قانع کند تا در جایگزینی تاج با عمامه و شاه با خمینی “بیطرف” بماند.

و البته بعدا شاهد بودیم که چگونه در فضای نعره های “مرگ بر آمریکا”، بده بستانهای سیاسی میان جمهوری اسلامی و خود آمریکا ادامه داشت.  ماجرای “ایران – کنترا” فقط یک نمونه اش است: یک مقام بلند پایه “شیطان بزرگ” به نام مک فارلین، با کیک و انجیل امضا شده و یک اسلحه کمری و مقدار “ناقابلی” از قطعات یدکی موشکی (قطعاتی که رویش حروف عبری دولت اسرائیل حک شده بود!)  به ایران آمد. کیک را همان فرودگاه خورند. انجیل امضا شده را در لجن زار اسلامی به عنوان هدیه نگه داشتند. اسلحه کمری هدیه به رفسنجانی بود که لابد زیر عبایش برای روز مبادا قایم کرده است. موشکها هم کمک کرد تا توازن قوای میان صدام و خمینی آنچنان باشد که یکی بر دیگری کاملا پیروز نشود. پول سلاحها هم به جیب کنتراها سرازیر شد تا دولت چپ گرای ساندنیستها را سرنگون کنند. و البته در تمام این لحظات، “شعار زیبای مرگ بر آمریکا” در تظاهراتهای دولتی مقابل سفارت آمریکا طنین انداز بود.

امروز این شعار به ضد خودش تبدیل شده است. مردمی که قرار بود صدایشان زیر نعره های “مرگ بر آمریکا” خفه شود، صدایشان را علنا علیه حکومت اسلامی بلند کرده اند. مدتهاست که لولوی “شیطان بزرگ” نمیتواند توجه مردم را از “شیطانی” که در همین داخل زندگی مردم را به تباهی کشانده است منحرف کند. مدتهاست که “دشمن خارجی” نمیتواند برای دشمن داخلی کوچکترین مشروعیتی کسب کند. ۱۳ آبان سال ۸۸، سال خیزش انقلابی علیه  حکومت اسلامی، روشنترین نمونه برای اثبات این مدعی است. این بار شعار مرگ بر دیکتاتور بود که طنینش فضای تهران را پر کرد.

شعار “مرگ بر آمریکا” و مشروعیت جهانی جمهوری اسلامی!   

همه  میدانند که شعار “مرگ بر آمریکا” با شعار “مرگ بر اسرائیل” دوقلو هستند. اینها همیشه دو ابزار مکمل هم در دست جمهوری اسلامی بوده اند. حکومت اسلامی که خود تماما بر تبعیض استوار است، در کنار “مرگ بر آمریکا”، با شعار “مرگ بر اسرائیل” که ایضا یک حکومت نژادی-مذهبی است تنها یک هدف داشته است: کسب مشروعیت در میان مردم محروم فلسطین و توده هایی که زیر دست و پای دیکتاتورهای سر به آمریکا له میشدند.

بلند کردن پرچم این دو شعار آگاهانه ترین و سازمانیافته ترین قدمی بود که توسط ضدانقلاب اسلامی برداشته شد تا هیولای اسلام سیاسی حاکم در ایران را به مثابه ناجی توده های محروم  منطقه جا بزند.

جهان عوض شده است و حکومت اسلامی دیگر نمیتواند چهره خونینش را پشت شعار “مرگ بر آمریکا” از مردم محروم منطقه قایم کند.

اولا، خیزش انقلابی ۸۸ در خود ایران و توحش عنان گسیخته حکومت اسلامی در مقابل مردم٬ هر گونه تتمه توهم به اینکه این حکومت میتواند ربطی به  “مستضعفین” و مردم محروم فلسطین و خاورمیانه و منطقه داشته باشد را تماما جارو کرد. مردم منطقه به چشم خود دیدند که رهبران کذایی “مستضعفین جهان” در خود ایران نمایشی کامل از توحش و رذالت و پستی و تجاوز را به نمایش گذاشته اند.

ثانیا، انقلابات معاصر، مخصوصا تونس و مصر نشان دادند که دوره تعرض به ارتجاع جهانی – چه شرقی چه غربی – آغاز شده است. مانیفست جوانان غزه، علیه همه سران مرتجع اسلامی و غیر اسلامی در شرق و غرب جهان یکجا اعلام جرم کرد. انقلابات معاصر با شعار “آزادی، عدالت اجتماعی و کرامت انسانی”، تودهنی محکمی به همه دولتهایی – در شرق و غرب – زدند که مثل لاشخور به سراغ آن انقلابات رفته اند. و اطلاق “بیداری اسلامی” توسط خامنه ای به این انقلابات مضحکتر از آن بود که کسی برایش تره خرد کند.

در سطح جهانی، گذشت آن دوره ای که جمهوری اسلامی با پرچم مندرس “مرگ بر آمریکا”، کسی را در جهان به دور پرچم خونین خودش گرد آورد.  و در سطح داخلی گذشت آن دوره ای که عربده های فرمایشی “مرگ بر آمریکا”، مرگ دیکتاتوری اسلامی را به عقب بیاندازد.

جمهوری اسلامی حتی اگر بتواند به “قهرمانانه” ترین شکل تسلیم آمریکا شود، تازه خودش را باید آماده کند تا به ذلیلانه ترین شکل تسلیم مردمی شود که نوک کوه آتشفانشان را پنج سال پیش نشانش داده اند! *

۱۴ نوامبر ۲۰۱۳