«غزل برای زیبای خفتهی ایرانی»
(معرفی مجموعه شعر، اثر اسد رخساریان)
بهرام رحمانی
معرفی کتاب «مجموعه شعر «غزل برای زیبای خفتهی ایرانی» اثر اسد رخساریان، در ۱۰۰ صفحه و با صحافی زیبای ناشر، به تازگی از سوی انتشارات ارزان در استکهلم منتشر شده است.
رخساریان، شاعر مقیم سوئد است که عموما اشعار خود را به زبان های فارسی، ترکی(آذری) و سوئدی مینویسد. وی، عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید است.
بی تردید شعر، موسیقی، رمان و…، تاثیرات فراوانی بر تحولات فکری مردم میگذارند و به سهم خود در تغییر وضعیت موجود به نفع بشریت ایفای نقش میکنند. مجموعه شعر غزل برای زیبای خفتهی ایرانی را نیز میتوان در همین راستا ارزیابی کرد.
همهی اشعاری را که در این مجموعه آمده به دقت خواندم تا چند شعر را از بین آن ها انتخاب و با این معرّفی همراه کنم. اما اگر بخواهم صمیمانه بگویم همهی آنها ویژگیها و معناهای متفاوت و گسترده و عمیق خود را دارند انتخاب از بین آن ها، برایم سخت بود. در هر صورت با ورقزدنها و خواندن چند باره آنها، سرانجام خودم را راضی کردم تا چند شعر از این کتاب ۱۰۰ صفحهای را به خوانندگان معرّفی کنم.
عنوان اولین شعر این مجموعه، به لحاظ حسی و محتوا بسیار زیبا، اجتماعی و انسانگراست. این شعر «کودک و طبیعت» نام دارد.
کودک و طبیعت
فرقی میانِ کودک و طبیعت نیست.
با او بگو از پرنده و گل
از خرس یا از کبوترِ چاهی
کودک خیال میکند
که خدا با کبوتر است
و نامِ خرس برایش
لذّتِ جاودانهای دارد.
این نگاه و حس رخساریان نسبت به کودک و طبیعت بسیار لطیف و دلچسب و در عین حال فلسفه وجودی عجینشده انسان و طبیعت را در بطن خود دارد؛ در دورانی که در اقلیم زیستی زبانِ این شعر، قانونی تصویب میشود که بر اساس آن پدرخواندهها مجازند با فرزندهخوانده بیدفاع خود، ازدواج کنند! کشوری که زن ستیزی، کودک آزاری و آزادی ستیزی حاکمانش زبانزد خاص و عام در جهان است.
یک شعر نسبتا بلند به نام «صحنهی بازی» را از صفحه ۵۶ انتخاب کردهام.
صحنۀ بازی
صورت من
صحنۀ بازیست
هم برای زندگی
هم مرگ
طرّاح این صحنه
به من یک معذرتخواهی بدهکار است
باری
انتظاری نیست
صحنه باید پُر شود از وحشتِ بازی
و سایههایی که همیشه
گمانی شاد دارند
صورت من صحنۀ بازیست.
شعر دیگری را به نام «پرواز در قفس» را از صفحه ۶۵ میآورم.
پرواز در قفس
پرنده خواب دیده بود
که از قفس رها شده و به جنگلی سرسبز
پرواز میکند و ترانه میخواند.
هم دیده بود در آبهای زلالی
تن شُسته و اندوه سالهای اسارت را
از یاد برده است.
پرنده سفر میکرد
و داشت خواب سفر، میبُرد
او را به سمت صدایی
در سرزمینی که آنجا قفس نبود
آنجا که از نفسِ نسیمِ آزادی
جنگل و دریا و کوه و دشت، سرشار بودند.
زمان در زمان طی شده بود و پرنده
به سرزمینِ موعود میرسید
و یک بال میزد و به صد آواز
یارانِ دور و دیرگاهان را ندا میداد.
امّا همین که یارِ دیرینش
کنار آمد به قصد بوسه و دیدار
جَستی زد و پرید و بالهای ظریفش
به میلههای سرد قفس خورد و باز
آهسته، آهسته
بر گردِ اندام کوچکش فرو خوابید.
و باز دوخت پرنده
نگاهش را
به خالی تاریکروشنِ همیشه و دید
که ناگهان قلبش
کنده شد از سینه و
قفس شکست و
زهم فروپاشید.
در صفحه ٧۵ «غزل برای زیبای خفتهی ایرانی»، شعر دیگری در رابطه با کودکان میخوانیم.
در حضور آفتاب سرخ
باز باران
در حضورِ آفتابِ سرخ میبارد
کودکان سیمای خود را
رو به سوی آسمانهای شگفتانگیز میگیرند
گیسوان مشگی
طلایی
بور
خرمایی
و کتابِ مدرسه!
دینی
نظامی
صنعتی
و ماورای طبع انسانی.
آخرین شعر را از صفحه ٨۳ این مجموعه میآورم که به یاد «ندا» سروده شده است. ندا آقا سلطان، یکی از قربانیان اعتراضات میلیونی سال ۱۳٨٨ در تهران بود که توسط تکتیرانداز سپاه پاسداران حکومت اسلامی تیر خورد و در میان خشم و خروش مردم در حالی که از حدقه چشمش، یعنی نقطه اصابت تیر، خون فوارن میکرد، جان باخت. در این سال، صدها نفر در خیابان ها توسط سپاه پاسداران، عناصر حزب الله، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، پلیس ضدشورش و غیره، در راه رسیدن به آزادی جان خود را از دست دادند و یا در زندان ها زیر تجاوز و شکنجه کشته شدند و زخمی گرددند. هم چنین هزار نفر زندانی شدند. یاد همهی این جان باختگان راه آزادی گرامی باد!
جهان چشم های «ندا»
جهانِ چشم های «ندا» را هرگز
جهان هستی فراموش نکند
فوران خون را از دریچۀ چشمش
بر گونههایش پرده پوش نکند
آن آتش عشق و آزادی را
در نگاهش خاموش نکند
نقاش دمِ مرگِ او هم نیز
دستکاریای در نقوش نکند
حادثه در خیابان و پیش چشم رفیق
و در نگاه خلق جوان که خروش نکند
ولی خون جوانان به جوش آمد
آنسان که روزگار فراموش نکند
دیباچۀ امیدی دوباره نوشت
خون، خون یک زن که زن
حلقه به گوش نکند
«ندا» ندا داد که من رفتم!
خوش آن که خود را بازیگوش نکند
زیبای خفتۀ ایرانی در مرگ نیز
جز آرزوی آزادی در آغوش نکند.
خرداد ماه ۱٣٨٨
لازم به تذکر است که رخساریان، در اشعار خود آگاهانه به اصل سلیس و ساده زبانی توجه ویژهای دارد؛ امری که همه شاعران مردمی برای آن اهمیتی خاص قائلند.
در پایان برای اسد رخساریان و همه شاعران و هنرمندان و فرهنگورزان مردمی و به طور کلی کوشندگان و پیکارگران راه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، آرزوی موفقیت دارم!
***
غزل برای زیبای خفتهی ایرانی
«مجموعهی شعر»
الف. رخساریان
جاپ اول بهار ٢٠١٣ سوئد نوروز ١٣٩٢
جاپ دوم پاییز ٢٠١٣ سوئد پاییز ١٣٩٢
چاپ و نشر: کتاب فروشی و انتشارات ارزان
Sonett För den Persiska Törnrosa
by
Asad Rokhsarian
First edition 2013
Secend edition 2013
Kitab-I arzan
Helsingforsgatan 15