پاسخ به “یک شنونده -“۲ … سر اصل بحث برویم! بازهم در باره “اعدام انقلابی”

من نوشتم منصور حکمت از حق محاکمه و تشکیل دادگاه و مجازات دشمن توسط کومله در دادگاههای انقلابی دفاع کرده است و نه از اعدام. “یک شنونده” توضیح میدهند که آن دادگاهها افرادی را اعدام کرده است و این علنی است و از رادیو هم پخش میشده است. ممنون، اینرا میدانستم و لازم به توضیح نبود. من در گفتگوی رادیوئی در مورد نفی اعدام حرف زدم و وارد بحث برسر اعدام توسط کومله یا فلان گروه دیگر نشده بودم. اما این سوال در مقابل من گذاشته شد که با اسیر جنگی چه میکنید؟ من گفتم اگر نمیتوایند اسیر نگهدارید باید آزادش کنید. اعدام اسیر ادامه آن جنگ نیست. وقتی شما روی خط آمدید و گفتید منصور حکمت از اعدامهای کومله دفاع میکرد، توضیح دادم که نه فقط منصور حکمت بلکه رهبری وقت حزب کمونیست ایران از نظر حقوقی در این تصمیمات درگیر نبود. چه در رادیو و چه در مطلب قبلی ام دفاع من از منصور حکمت حقوقی بود. تاکید این نکته بود که منصور حکمت در تصمیمات مربوط به اعدام نقشی نداشته است.  

می پرسید منبع این ادعای من که منصور حکمت اعلام کرده که در بحث با رهبری وقت کومله گفته است که: “اسیر جنگی نباید اعدام شود و اگر نمیتوانید اسیر نگهدارید، اسیر نگیرید”! کجاست؟ یک منبع من رفیق آذر ماجدی است. البته شما از قبل از جانب خودت و دیگرانی اعلام کرده اید که هیچ منبعی بجز منابع کتبی مورد رجوع را قبول ندارید. افراد زنده دیگری هم شاهد این گفته بودند. اما چون با آنها صحبت نکردم و موضع امروزشان را نمیدانم از آوردن نامشان اجتناب میکنم. اگر خودشان مایل بودند و این نوشته را خواندند میتوانند حرف بزنند.

در بحث منصور حکمت در مقاله “دادگاههای انقلابی کومله و رنجش لیبرالها”، فاکت تو صرفا پاسخ به ادعای بیژن حکمت در مورد رد کردن “اعدام توابین” است و نه اصل موضوع آن مقاله. منصور حکمت ضمن پاسخ به ادعای فوق و توضیح چهارچوب و موازین این دادگاهها اتفاقا تصریح میکند: “به هر رو این نکات چندان مهم نیست. این سؤال لیبرال معترض ما که “قوانین شما از کجا میاید” و اینکه “ما محق نیستیم” کسى را محاکمه کنیم مسألۀ مهمترى است.” تاکید از من است.

حالا که بحث برسر اعدام خرابکاران و جاسوسان است، نمونه زیر باید گویا باشد و شما که ظاهرا دسترسی به همه صورت جلسات و نوارها دارید میتوانید صحت و سقم آنرا بررسی کنید: شهلا دانشفر در نشریه انترناسیونال شماره ۴۵۷ بتاریخ ۱۵ ژوئن ۲۰۱۲ یادداشتی در مورد دادگاههای انقلابی کومله دارد. شهلا دانشفر دوره ای مسئول دادگاه مرکزی کومله بوده است. او در این مقاله در مورد صدور حکم اعدام در دادگاه بدوی کومله برای یک جاسوس حرف میزند که مراتب را به منصور حکمت اطلاع میدهد و نظر وی را در مورد این اقدام میپرسد. شهلا دانشفر مینویسد:

” … بـنــا بــه ســنـت چـپ آن دوره، مجازات چنین افرادی اعدام بـود و آن را هــم اعــدام انــقــلابــی مــی نامیدند. یـک اسـتـدلال مـهـم بـرای انجام این اعدام ها این بود کـه اگـر بــا چــنــیــن مــواردی بــا قــاطــعــیــت بـرخـورد نشـود، رژیـم بـه سـیـاسـت اعزام جاسوسانش به صف ما شدت خواهد داد. یکی از این پـرونـده هـا به زیر دست من آمد. پرونـده هـا را ابــتــدا در دادگــاه بــدوی کــومــولــه بررسی می شد، در آنـجـا دربـاره آن حکم میدادند و بعد از کیفرخواست بدسـت مـا کـه در دادگـاه مـرکـزی بــودیــم، مــی آمــد تــا در مــوردش تصــمــیــم نــهــایــی اتــخــاذ شــود. دادگاههای کوموله نیز علنی بـود، به این معنی که از قبل همه را خبـر میکردیـم .وسـط روسـتـا سـکـویـی میگذاشـتـیـم و مـتـهـم و وکـیـل و قاضی از میان پیـشـمـرگـان حضـور پیدا میکردند و مـتـهـم در حضـور پیشمرگان و مردم روستایـی کـه در آن بسر میبردیم محاکمه میشد. مواجه شدن من بـا پـرونـده ای با حکم اعدام برایم یـک شـوک بـود .اولین بار بود که با چنین مساله ای روبرو میشدم .در جلسـه ای کـه بـر سر این موضوع داشـتـیـم، سـکـوت کردم. قرار بود فردای آن روز حـکـم اعلام شود. تـمـام شـب را بـا ایـن موضوع کلنجار رفتم .ساعـات بـه سختی میگـذشـت و در طـول شـب همه آنچه در مورد کمونیسم و یـک دنیای بهتر، در مورد کمـونـیـسـم و نجات جـان انسـانـهـا خـوانـده و بـه باورم تبدیل شده بودند را در ذهـنـم مرور میکردم. بویژه من به عـنـوان یک زن در موقعیت دشوارتری قـرار داشتم .میدانستم اگر مقاومت کنم با مخالفت روبرو خواهـم شـد و در آن محیط سخت و نظامی، احتمـالا به بحث هایی مـانـنـد ایـنـکـه زنـان جسارت اتخاذ چنین تصمیماتـی را ندارند، دامن میزد. نیمه های شب بود که یـکـبـاره به یاد منصور حـکـمـت افـتـادم. بـه طور واقعی نقش منـصـور حـکـمـت برای من و بسیاری از دوسـتـان ایـن بود که هر گـاه بـا مـعـضـلـی روبـرو بودیم به او رجوع میکردیم .حرفهـا و راه حــل هــای او مشــکــلات را برایمان ساده کرده و در مـقـابـلـمـان راه نشــان مــیــداد .در آن هــنــگــام منصـور حـکـمـت در خـارج بـود و تصادفا صبح آنـروز پـیـکـی کـه از اروپا بـه اردوگـاه آمـده بـود عـازم برگشت به نزد مـنـصـور حـکـمـت و دیگر اعضای کمیته مرکزی کـه در خارج کشور بسر میبردند، بـود.

 

… پس از گذشت یـکـروز خـبـر رسـیـد کـه از سوی کمیته مرکزی کوموله دستور داده شده اسـت کـه ایـن پـرونـده هـا باید متوقف شـود. روشـن بـود کـه پیک به مقـصـد رسـیـده و مـنـصـور حکمـت نـامـه ام را دریـافـت کـرده است. از خوشحالی سـر از پـا نـمـی شناختم، احسـاس شـادی شـگـرفـی داشتـم. بـعـدا بـا خـبـر شـدم کـه از طریق تماسی که ما با خارج کشور داشتیم در ایـن رابـطـه پـیـامـی دو خطی از مـنـصـور حـکـمـت رسـیـده است. در برابـر ایـن تصـمـیـم بـحـث داغــی در اردوگـــاه بــر ســر ایـــن موضوع در گرفت. فضـای اردوگـاه به فضای جلوی دانشـگـاه در اوایـل قیام شـبـیـه شـده بـود و بـحـث هـا داغی بر سر این موضوع درگرفـتـه بــود. بــحــث هــای جــالــبــی بــر ســر کمونیسم که انسانیت محور اصلـی آن بود. عده ای با اسـتـدلالاتـی کـه بالاتر آوردم مدافـع اعـدام انـقـلابـی بودند و عده ای عـلـیـه آن .رهـبـری کوموله نیز با کل بحث همـراه شـده و تلاش داشت ابهامات پیشمـرگـان را پاسخ دهد. خلاصه کلام اینکه نامه من و برخوردهای دیگری که پـیـش آمـده بود، باعث شد که مباحثی در دفتر ســیــاســی حــزب در مــورد نــحــوه برخورد حزب کمونیسـت بـه اسـرای جنگی و عوامل رژیم مطرح شـود. قـرارهــایــی نــیــز در ایــن رابــطــه بــه تصویب درآمد. بدین ترتیب پرونـده چپ سنتی و بـحـث اعـدام انـقـلابـی برای همیشه در حزب کمونـیـسـت و جنبـش مـا بسـتـه شـد و مـنـصـور حــکــمــت پــرچــم “نــه بــه اعــدام را برافراشت…”

شما خوب منصور حکمت را میشناسی. سیاست به کنار، او کسی نبود که اشتباه و نادرست عمل کردن را زیر فرش یا توجیه کند و یا مسئولیت تصمیمات و اعمالش را بعهده نگیرد. بگذارید مثالی بیاورم:

نشریه “راه آزادی” در همان سالهای اول تشکیل حزب کمونیست کارگری بمناسبت سالروز انقلاب ۵٧ مجموعه گفتگوئی دارد و از جمله از منصور حکمت میپرسد: اگر با تجربه، درک، و شناخت امروزى بار دیگر در برابر حوادث تاریخى بهمن ۵٧ و پس از آن قرار بگیرید، چه موضعى اتخاذ میکنید. به دیگر سخن اگر تاریخ را به عقب برگردانیم برخورد شما به حوادث مشخص و اصلى این دوره چیست؟

منصور حکمت: در یک مورد خاص بنظر من نادرست عمل کردیم. به این برمیگردم، فقط اجازه بدهید اول یک نکته را تاکید کنم. نمیدانم امروز چند حزب و سازمان و جریان میشود پیدا کرد که بتواند مثل جریانى که من به آن تعلق داشته ام به سالهاى انقلاب ۵٧ نگاه کند و مواضع و سیاستهایش در قبال حوادت مشخص و اصلى آن دوره را همچنان معتبر و سرافرازانه بیابد. ما از قبل از قیام نسبت به ماهیت ارتجاعى رژیم اسلامى و همه جناحهایش هشدار دادیم و آن را افشاء کردیم. ما در تمام مراحل، رفراندم، اشغال سفارت، جنگ، غیره و غیره، علیه موج توهمات و سازشکارى ها نسبت به رژیم اسلامى ایستادیم. از آزادى بى قید و شرط حقوق فردى و مدنى و سیاسى در جامعه، از برابرى زن و مرد، از دولت غیر مذهبى و جامعه سکولار و از حقوق و مطالبات پیشرو کارگرى دفاع کردیم. ما جلوى حمله رژیم به کردستان ایستادیم و از حق جدایى مردم کردستان دفاع کردیم. گره گاه مهمى در آن تاریخ نیست که امروز فکر کنم موضع ما در آن یک موضع کمونیستى و آزایخواهانه و برحق نبود و امروز باید در پرتو دیگرى به مساله نگریست.

 

عرصه اى که بنظر من با عقل امروز میشد بهتر عمل کرد، عکس العمل سازمانى ما به موج سرکوب ٣٠ خرداد بود. ما به فعالیت سیاسى و سازمانى مان در آن دوره شدت دادیم. و تازه ما جزو بخشهاى عاقل تر و غیر احساساتى تر چپ در آن مقطع بودیم. بنظر من میبایست یک عقب نشینى منظم و متین میکردیم و خودمان را براى مراحل بعدى حفظ میکردیم. توان و نیرویى که در آن ماجرا از دست دادیم به مراتب از آنچه باقى ماند بیشتر بود. انسانهاى عزیز و کمونیستهاى فوق العاده برجسته و مستعدى از دست رفتند. چه در قلب تک تک ما و چه در عرصه سیاسى و مبارزاتى هنوز این حفره ها پر نشده و بنظر من هرگز نمیشود. مهم ترین عامل در پروسه تاریخى، خود انسان است و هر فرد نقش ویژه و غیر قابل جایگزینى اى میتواند در این پروسه بازى کند. گمان میکنم درسى که از اینجا گرفتیم در روش برخورد بعدى ما به مبارزه مسلحانه در کردستان و به فعالین این عرصه در گره گاههاى بعدى، مثل مقطع صلح ایران عراق و بعد جنگ آمریکا و عراق، نقش مثبت بازى کرد.”تاکیدها از من است.

یک مثال دیگر مسئله بازگشت رفقا از کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست به شهرها است. از جمله رفیق مهدی میرشاهزاده که بعد از برگشت به تهران ضربه خوردند و بعد از مدتی کوتاه دستگیر و اعدام شدند. این تصمیم رهبری اتحاد مبارزان کمونیست بود و هر رهبری دیگر هم بود در آن فضای سالهای اول بعد از انقلاب احتمالا همین کار را میکرد. اما تو میدانی که منصور حکمت فکر میکرد با توجه به اتوریته ای که داشت، میتوانست بعد از کنگره اول اتحاد مبارزان از برگشتن به شهر تعدادی از رفقا از جمله مهدی میرشاهزاده جلوگیری کند. منصور حکمت از زمان اعدام مهدی میرشاهزاده تا آخر عمر و حتی در بستر بیماری باخود کلنجار میرفت.

در آندوران تصمیمات سازمان اتحاد مبارزان کمونیست توسط یک کمیته مرکزی شش هفت نفره صورت میگرفت و منصور حکمت یکنفر از تصمیم گیرندگان بود. اما او همواره تلاش داشت با نقد مستمر کمبودها و سیاستهای نادرست سازمان و حزبی که عضوش بود و تلاش برای اقناع دیگران حزب را در پله بالاتری قرار دهد. مهمتر اینکه، بعنوان یک فرد در قبال رای و تصمیم اش مسئولیت می پذیرفت و مسئولیت اقدامات سازمانی و حزبی را به گردن دیگران نمی انداخت.

با توجه به این مسئولیت پذیری و صریح و شفاف برخورد کردن منصور حکمت، و سابقه ای که همه ما خوب آنرا می شناسیم، سوال اینست که چرا شما از پاسخ به این نکته امتناع میکنید که منصور حکمت در بستر بیماری و با شنیدن ادعای ناسیونالیستها از علی جوادی میخواهد که از وی دفاع حقوقی کند و تصریح کند که منصور حکمت در هیچ تصمیمی در باره اعدامهای کومله نقش نداشته است؟ چرا او اصرار داشت تا زمانی که زنده است این نکته گفته شود؟ آیا فکر میکنی منصور حکمت دروغ گفته است و نمیخواهی همین را بگوئی و یا فکر میکنی کل این داستان دروغ است و توسط علی جوادی و آذر ماجدی سرهم شده است؟

تغییر نظر منصور حکمت

با کمال تاسف در نوشته ات به سیاق مخالفین چپ سنتی منصور حکمت که هر مدافع دیدگاههای وی را “مرید” و “ایدئولوژیک” و “کیش شخصیت” ساز مینامند، من و نوع من را متهم میکنی که از منصور حکمت “ائمه اطهار” و” پیامبر صاحب علم لدّنی” و “سخنگوی احکام لایتغیر الهی” و “قدیس” و غیر ساخته ایم و گویا هر مخالفتی با وی را “کفر” تلقی میکنیم! و گفته ای بجای اینها باید تغییر موضع وی در مورد اعدام را توضیح داد. اولا، نفس گفتن اینکه منصور حکمت تغییر موضع داده از نظر هیچکس “جرم” اعلام نشده است. این تبلیغات صرف است. ثانیا، کاش بجای تکرار این نکته پراکنی های نخ نمای دیگران در مورد منصور حکمت، آستین بالا میزدی و از دیدگاه هایت دفاع میکردی و مسئولیت آنها را هم با اسم و رسم خودت بعهده میگرفتی. اما اگر اینکار را به هر دلیلی نمیکنی، دیگر منصفانه نیست دیگران را به هر ناحقی متهم کنی. انتظار اینبود تو لااقل به این نوع “استدلالها” چنگ نزنی.

اما تا به اصل بحث مربوط است، نکته ای در بحث تو و کسانی که موضعی شبیه تو در این زمینه دارند بشدت متناقض است: از یکطرف دفاع از سیاستهای منصور حکمت را با عباراتی که در بالا آمده و در مطلبت نوشته ای، بعنوان یک مشت مذهبی مورد ریشخند قرار میدهید! از طرف دیگر برای توجیه موضع دفاع از “اعدام انقلابی” به منصور حکمت و مقاله “دادگاههای انقلابی کومله و رنجش لیبرالها” متکی میشوید! من کدام را باور کنم؟ دم خروس را یا قسم حضرت عباس را؟ بنظر تو، این نوع موضع، معنی اش این نیست که افرادی نمیخواهند مسئولیت سیاستها و نظرات شان را راسا بعهده بگیرند و برای توجیه آن به منصور حکمت نیاز دارند و همزمان در مقابل کسانی که از دیدگاهها و سیاستهای منصور حکمت دفاع میکنند، شلوغ میکنند که “آی کیش شخصیت، آی قدیس”؟ به نظر تو، سالم تر و سیاسی تر نبود هر کسی که فکر میکند “اعدام انقلابی” ضروری و درست است، مطلبی مینوشت و یا سمیناری میگذاشت و از بحث اش روی پای خودش دفاع میکرد و منصور حکمت را وارد این موضوع نمیکرد؟

شما محق اید هر تفسیری از هرچه داشته باشید. من جنگ تفاسیر با کسی ندارم. اما این حق را ندارید که من را به گفتن “حق انحصاری تفسیر نوشته‌های حکمت” متهم کنید. گفتن جمله “انتساب نظراتی به منصور حکمت برای توجیه مواضع امروز خود”، معنی اش “حق انحصاری تفسیر نوشته‌های حکمت” از جانب گوینده نیست. هدف تو اینبوده که با این عبارت نبش قبر کنی و در کنار تکرار “حق انحصاری انتشار آثار منصور حکمت” چیزی گفته باشی. نه آن یکی واقعی بود نه این یکی و نه هر دویشان در بحث امروز ضروری. دفاع از “اعدام انقلابی” اینهمه فلفل نمک احتیاج نداشت.

منصور حکمت در برنامه حزب کمونیست ایران و قبلتر در برنامه اتحاد مبارزان کمونیست از رویزیونیسم برای توضیح انحراف در جنبش کمونیستی ایران حرف میزند. کمونیسم کارگری بحث را از درک معرفتی و “انحراف فکری” در خانواده واحد “جنبش کمونیستی ایران”، به تمایز اجتماعی و طبقاتی جنبشهای سیاسی میبرد و لذا فرمولبندیها و همه چیزش با سابق تفاوت دارد. فعالین کمونیسم کارگری در توضیح اینها کلی گفته اند و نوشته اند. اما اینرا با قاطعیت می گویم که منصور حکمت در اصول کمونیستی و آزادیخواهانه و انقلابی اش هیچوقت تجدید نظر نکرد. در عین حال تو معتقدی که “نظر جدید” منصور حکمت در مورد اعدام “لیبرالی” است و اعلام میکنی که با “نظر سابق” وی موافق هستی. مینویسی “هم دادگاه کومه‌له حکم اعدام صادر میکرد هم خلخالی – اما مطمئن باشید که تاریخ بشر در این تردید نمیکند که در آن جنگ، کدام طرف، “بشر و بشریت” را نمایندگی میکرد”. من پاسخم اینست که در آندروان کمونیسم ایران در مورد مسئله اعدام اساسا حرفی نداشت. دیدگاه رایج و مسلط، برخورداری از حق و آزادی را منوط به تعلق به “خلق یا ضد خلق” میکرد. بسیاری از پوپولیستها همان زمان دفاع اتحاد مبارزان کمونیست از آزادی بیقید و شرط بیان را “لیبرالی” میخواندند. همانطور که اعدام برای ضد خلق را “اعدام انقلابی” می نامیدند و امروز شما نفی آنرا “لیبرالی” نام میگذاری. فکر نمیکنی که تو هنوز یک پایت در همین استدلالها و دیدگاهها است؟ راستش من ایراد بسیار جدی به کومله آنزمان درگیر جنگ نظامی نمیبینم. من پوزیتیویست نیستم و از ته تاریخ به دنیا و رویدادها نگاه نمیکنم. هر نیروی دیگر هم جای کومله بود، با توجه به تفکر حاکم به چپ ایران شاید دست به خیلی کارها در دفاع از خودش میزد. در عین حال کومله و هر جریان واقعی را پدیده ای در حال تغییر میبینم. کومله مرتبا تغییر کرد و همین امروز در “برنامه حزب کمونیست ایران” و “برنامه کومله برای حاکمیت در کردستان” به نفی مجازات اعدام اشاره شده است. ظاهرا باید سراغ شان بروی و “لیبرالیسم” شان را نقد کنی.

در متن پراتیک انقلابی در هر دوره محدودیت تاریخی هم وجود دارد که نمیتوان از آن انتزاع کرد. منصور حکمت هرچا که توانست قانع کند به تغییر در حزب همت گذاشت و تو خوب میدانی چه تغییراتی و در چه قلمروهائی صورت گرفت. من در مخ منصور حکمت نبودم و نمیدانم هر لحظه در مورد اعدام چه فکر میکرد. شاید بعد از آمدن به کردستان و روبرو شدن با در اولین مورد نمیتوانست جلوی اینکار را بگیرد. شاید خودش هنوز فکر میکرد. شاید از همان ابتدا مخالف بود و مجموعه اوضاع جنگی شرایط مناسبی برای طرح بحث نبود. نمیدانم. چون حتی اگر منصور حکمت در مورد اعدامها سکوت کرده باشد برخلاف ادعای تو از آن دفاع هم نکرده است. بحث حقوقی است. یعنی او مسئولیتی نداشته است و در این موارد تصمیمی نگرفته است. آنجا که نظرش را پرسیدند گفت نظر من اینست که اعدام نکنید و این سنت را هم در کومله تغییر داد.

یک نکته پایاتی

در میان چپها وقتی اختلاف پیش می آید زیاد به بحثهای آشپرخانه ای برای نفی بحث طرف مقابل رجوع میکنند. تجارب و واقعیات هم نشان میدهد که منظورشان این نیست که گویا به اسناد و مصوبات خیلی پایبندند. بحث “سر میز شام و آشپزخانه” شگردی است برای نفی هر فاکتی که بنفع شان نیست. در این میان اما بحث “اتاق خواب” واقعا نوبر بود. تو میدانستی یا حدس میزدی که یک منبع بحث من میتواند آذر ماجدی باشد. اما نمیدانم چرا اتومات یاد “اتاق خواب منصور حکمت” افتادی و هر گفته ای را “احادیث و روایات” نامیدی؟ جای تاسف دارد که هنوز فرهنگ شرق زده حتی در میان کسانی که انسان انتظارش را ندارد، و خود را “مدافع دو آتشه زنان” هم میدانند، اینگونه فوران میکند! در این سنت معمولا اگر با مردی بحث کنند طور دیگری حرف میزنند و وقتی پای یک زن میان می آید طور دیگر. شاید هم بحدی “مدرن” شدی که رعایت حرمت زندگی خصوصی افراد در بحث سیاسی برایت جائی ندارد و لذا هرچه بخواهی میگوئی و هرطور که بخواهی به قاضی میروی و راضی برمیگردی. تو نیازی نداشتی برای توضیح نکته ات در این سطح بحث کنی.

 

راههای زیادی برای نشان دادن انقلابیگری تو وجود داشت و ضروری نبود آنرا روی “اعدام انقلابی” سوار کنی و مخالفین اعدام را “لیبرال” بنامی. از نظر من نه بحثهای قدیمی و نه نکته پراکنی ها در این بحث ضروری نبودند. واقعیت اینست نه من لیبرال شدم و نه تو زیادی انقلابی شدی. تو و من و بیشماری دیگر در جنگها و نبردهای نابرابر شرکت داشته ایم و بسیاری از همرزمانمان را از دست داده ایم که هنوز که هنوز است چهره آنان جلوی چشم مان است. همه مان هم اشتباه داشته ایم و خواهیم داشت. من هنوز حاضرم به جنگهای دیگری بروم. میخواهم اثبات کنم آنهائی که در راه کمونیسم و آرمان آزادی بشر جان باختند، تلاش شان بیهوده نبود. تو را نمیدانم. *

۱۶ نوامبر ۲۰۱۳

لینک مطلب “یک شنونده” در پاسخ به سیاوش دانشور

http://www.azadi-b.com/J/2013/11/post_218.html

لینک مطلب سیاوش دانشور
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=44721

فایلهاى صوتى

سیاوش دانشور در برنامه روز یکشنبه ششم اکتبر در صدای زنان
http://www.sedayezanan.org/audio13/AF4121.rm
اظهارات “یک شنونده” مورد بحث در همان برنامه
http://www.sedayezanan.org/audio13/AF4123.rm
برای گوش دادن به صدای زنان روی اینترنت به ریل‌پلیر نیاز هست و اینهم لینک راهنمای نصب آن
http://www.sedayezanan.org/misc/playerInstall/index.html