فلیپینی، دشمنانت را بشناس / بهنام چنگائی

فلیپینی، دشمنانت را بشناس

دست تطاول بر گیسوی زمین، کارستان کرد
خشمِ ویرانگر ِطبیعت آمد
دندانِ تیزِ فاجعه را آفرید
از طغیانش:
هزارها مرگ بارید.
گردباد هایان: کور و کر غرید
التماس های ضعیفان را نشنید
سقف ها را برد
همانسان که جان های بسیاری را
+
اینک:
در عصر ترابری غول های جنگنده
پروازی دلسوز
به سوی مصیبت و دل های پُر سوز نیست
زیرا که
سودی در آنجا نیست.
زندگان بی پناه
از خرد و پیر همه تنها مانده اند
سقفی و دستِ مهری نیست
و جان به درگان نیز
نان و آبی و دمِ امنی نیافته اند!
و بیماری های واگیر
مرگکاران در کمینِ بعدی اند.
+
و دشمنان ِانسانخوار
آنانکه
که ملخ را
در هر گوشه ی جهان شکار می کنند
هنوز به دادِ بی کسی انسان نرسیده اند.
ای فلیپینی ِتنها مانده و غارت شده
دشمنانت را بشناس
+
در این زمینِ کوچکِ تبدار
همبستگی ِمدنیت بزرگ تنهاست
و دستِ فقرِانسانیت، خالی
شرافتی که:
بی رحمانه در تاراج بی عدالتی هاست.
و پاپ ها و خام خام ها و آیت الله ها
آنانکه:
از نقدِ نا بابِ مهرِ به خدا
رگ گردن کلفت می کنند
اینک، از همت و عزم پُر صدای ناراست شان
اینجا، خبری نیست.
و سرمایه ی نا به کار
در نه تویِ سود
زیرِ نگینِ ولع
هزارها هواپیمایش
در اعماق دور دشت فقر
در حال بار زدن
خونِ بندگان خویش است.
ای انسان دردمند
این بیدادرسی ها را
از یاد مبر!
فلیپینی تنها، دوستانت را بشناس
بهنام چنگائی ۲۱ آبان ۱۳۹۲