افزایش فشار و خفقان سرمایه داری وتشدید اعدامها و وظایف طبقاتی ما کارگران آگاه!

افزایش فشار و خفقان سرمایه داری وتشدید اعدامها و وظایف طبقاتی ما کارگران آگاه!

حمید قربانی    ۱۱اکتبر ۲۰۱۳

آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.
حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرف ِ محکومان شود آغاز.
پس، که را یارای آن باشد که «هرگز» بر زبان آرد؟
دیرپائی ستمکاران، متکی بر کیست؟
بی گمان بر ما.
محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما.
ای فرو افتاده، برپا خیز!
ای سپر انداخته، بستیز!
کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟
پس، تودۀ مغلوب امروزین، فاتح فردا ست
وان زمان، «هرگز»، بی گمان «امروز» خواهد شد.

برتولت برشت

 

افزایش تعداد اعدام های زندانیان عادی و سیاسی از یک طرف و از طرف دیگر اخراج روز افزون کارگران و دیگر زحمتکشان از کار، نشان از تشدید فشار و سرکوب جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران برای هرچه بیشتر امنیتی کردن فضای جامعه و امن نمودن برای سود باز هم بیشتر سرمایه داران می باشد.

بالا رفتن روزافزون قیمت مایحتاج عمومی زندگی کارگران و زحمتکشان درون ایران، شرایط زندگیشان  راهر چه عمیق تر به سمت دشوار شدن می برد. واین در حالی است که اعلام می شود که قیمت شیر از سال ۹۰ تا کنون ۳  برابر شده است و نرخ تورم در روستاها در ۱۲ ماه اخیر به ۵/۴۲% بالغ شده است. همچنین بنا به نوشته روزنامه اعتماد تورم در ایران در تابستان سال ۱۳۹۲ در کل ۳۹% بوده است. و طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان جامعه به طور روز افزونی فقیر تر می شوند. و در این راستا هر روزه بر لشگر بیکاران افزوده گشته و فقر و فحشا و محرومیت کودکان بیداد می کند.

مطابق اخبار اعلام شده درهمین زمان کوتاه یعنی  سه ماه و اندی که از روی کار آمدن حسن روحانی  می گذرد، بیش از ۳۵۰ نفر زندانی عادی و سیاسی اعدام شده اند و ایران باز هم در صدر جدول اعدام ها در جهان قرار گرفته است، به طور مثال در دو هفته یعنی از “بیستم شهربور ماه ۹۲ تا سوم مهرماه ۵۰ نفر و در ۱۰ روز اوائل آبانماه  ۴۲ نفر” به اتهام و بهانه های مختلف اعدام شده اند. شرایط زندانها بویژه برای زندانیان سیاسی بدتر شده است.

این یورش به سطح زندگی و این وحشیگری لجام گسیخته از ماهیت نظم اجتماعی ای بر می خیزد که بنیادش برمالکیت خصوصی سرمایه داران بر ابزار و وسائل تولید و استثمار اکثریت اهالی یعنی تولید کنندگان نعم مادی جامعه یعنی کارگران و نیمه کارگران  و دهقانان و دیگرزحمتکشان، پرستاران،  معلمان و غیره بنا شده است.

علت این تشدید سرکوب را باید در اقتصاد پوسیده،  بحران گرفته و پر از تضاد سرمایه داری جستجو کرد. اقتصادی که با مکیدن خون میلیونها نفر از کارگران و زحمتکشان می خواهد خود را هر طور که شده سرپا نگه دارد، در پی فقیر تر شدن روز افزون تودۀ مردم زحمتکش وایجاد زمینه های رشد جنبش اعتراضی آنان، لاجرم رژیم  مجبور است که سرکوب را حدت و شدت بخشد و برای قانونی و بزک کردن چهره این کشتار و شکنجه، با عوض کردن و جابجائی مجریان این ماشین سرکوب می خواهد در اذهان عمومی شبه ایجاد کند. که گویا قرار است چیزی به نفع مردم عوض شود!. بنگاههای فکر سازی مختلف سرمایه داری تبلیغ می کنند که گویا شیخ حسن روحانی را مردم به رهبر، ولایت فقیه تحمیل کرده اند و عده ای ساده لوح را هم به دنبال نظرات خویش می کشانند. این حتی در میان کارگران نیز توسط تشکلات سازشکاری مانند “کانون مدافعان کارگران” و “اتحادیه آزاد کارگران ایران ” تبلیغ و ترویج می گردد.

در این رابطه دولت های امپریالیستی یعنی سرمایه داری جهانی و سران جمهوری اسلامی حامی سرمایه داران، هر چه بیشتربا هم مهربان می شوند و با یکدیگر قرار و مدارهای آشکار و پنهان می گذارند. آنها بر این باورند که طبقه کارگر و دیگرزحمتکشان را به این حد از عقب نشینی واداشته اند که نتوانند کاری بر علیه سازش شان انجام دهند. و با تشدید اعدام ها و گرانتر کردن مایحتاج اولیه و تشدید بیکار سازیها دراین  اندیشه اند که تتمه مقاومت  موجود را با خیال خود در هم شکنند تا فضا را کاملا برای سرمایه گذاری ها سود آورتر از پیش آماده نمایند، تا سرمایه گذاران خارجی و داخلی از یک دیگرسبقت بگیرند و به سرمایه گذاری راغب تر گردند. با هر چه ورشکسته تر شدن اقتصاد زالوهای جمهوری اسلامی با چوب حراج زدن به منابع کشور می خواهند با وابسته تر کردن هرچه بیشتر  خود به بازار جهانی، خود را از بحران خلاص کرده و ایران را به جزیره آرامش برای حرکت آزاد سرمایه مبدل کنند، همان نقش و کاری که رژیم پیشین داشت انجام می داد. از این رو با تشدید سرکوب و شکنجه و اعدام های روز افزون قصد دارند کوچکترین مقاومتی را از جانب مردم زحمتکش در هم شکنند.

دولت احمدی نژاد، قطار ترمز بریده ای بود که با سرعت هر چه تمام تر در پی تاراج تمامی درآمد های نفت و گاز وچپاول مردم و تحکیم نسخه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مبنی بر خصوصی سازی های بیشتر، بخوانید (غارت) بود.  این غارت بجز با تشدید جو امنیتی کشور نمی توانست جامه عمل به خود پوشد. دولت غارت احمدی نژاد مجبور بود جای خود را به دولت با صطلاح اعتدال و امید حسن روحانی دهد. حسن روحانی که یکی از امنیتی ترین شخصیت هایی است که از بدو تولد نکبت اسلامی  تا کنون در خدمت این نظام بوده است. روحانی با ادامه سیاست های دولت احمدی نژاد در زمینه داخلی یعنی تشدید روز افزون سرکوب و کشتار و غارت، قدمی به جلو برداشته و آمادگی خود را برای سازش با امپریالیستها نشان می دهد. این چرخش سیاست دولت جمهوری اسلامی نمی تواند بی ارتباط با سیاست های امپریالیستهای چینی و روسی باشد، هم اکنون آنان دست بالا را در غارت ایران دارند. البته، باید دانست که اقتصاد سیاسی سرمایه داری در ایران در ارتباط ارگانیک با سرمایۀ امپریالیستی غرب نطفه بسته و رشد کرده است. بعنوان نمونه می توان به نظام آموزش عالی ایران اشاره کرد که بر اساس سیستم آموزشی آمریکائی وژاپنی است.

درچنین اوضاع و احوالی است که طبقات و اقشار مختلف جامعه، بر طبق منافع و وسع طبقاتی شان  بر فعالیت های خود افزوده اند بویژه  از طریق نمایندگان سیاسیشان، برای مبارزه با حاکمان دولتی و تشدید سرکوب  شروع به تشکیل کمپین ها و دادن اطلاعیه های مختلف نموده اند. من در اینجا نگاهی گذرا به یکی از این نوشته ها یعنی اولین بیانیه “کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی” در این رابطه انداخته و بعد راه های برون رفت از شرایط موجود را  مورد بر رسی قرار می دهم.

بیانیه مزبور که تیتر خود را «هموطنان آزادیخواه درهر کجای جهان که هستید!» انتخاب کرده است، کاملاٌ خیال خود و مخاطبان خود را نسبت به شرایط موجود اجتماعی یعنی نظم سرمایه دارانه و تشدید استثمار راحت نموده است. این خانم ها و آقایان که هموطنان را مورد خطاب قرار داده اند، برای اینکه نکند، شکافی در صف مقدسشان بیافتد، جامعه کنونی را که متشکل شده است ازاقشار و طبقات مختلف و بالطبع با منافعی متفاوت و متضاد و همچنین آشتی ناپذیر، به صورت یک جامعه ای همگون در نظر گرفته و می نویسند: « سرزمین ما قرنها بستر باز تولید ویژگی های درد آفرین خشونت است. خشونتی که بر گردۀ روان اجتماع، نسل به نسل تا به امروز انتقال یافته است. محصول این خشونت ها تنها عدم پاسخگوئی به این بی عدالتی ها بوده است و بس!».

خوانندگان برای خواندن کامل این بیانیه میتوانند به لینکی که در زیر مقاله آورده شده است مراجعه نمایند.

به زعم نویسندگان بیانیه مزبور، خشونت افسار گسیخته کنونی و این اعدام ها را نباید از ماهیت سرمایه دارانه  و استثمارگرانه جامعه معاصر ایران  و در خدمت منافع طبقه ای خاص از جامعه که صاحب تمام نعمات مادی جامعه است، دانست. بلکه وا نمود می شود که  این از خصوصیت ذاتی این سرزمین لعنتی است که دیکتاتور پرور و خفقان زا است و مربوط به قرنهای متما دی است که از پدران و اجداد ما به ارث رسیده است و حتماٌ کار زیادی هم نمی توان انجام داد!

واقعا انسان از این همه شارلاتانی گری حیرت می کند. اگر پای سودجویی و منفعت طلبی مشتی مفت خور و انگل جامعه و مرتجع و از آن مهمتر به تاراج بردن سرمایه های این سرزمین و بویژه تولیدات نفتی و معدنی وغیره  توسط کارگران و زحمتکشان از طریق دولتهای امپریالیستی نیست پس چه هست ؟  اگر این باز تولید درد آفرین خشونت  و تشدید آن به زعم اینان همان خشونت آشکار و نهان از کشیدن سود از گرده کارگران و زحمتکشان به وسیله سیستم منحوس و سود خواه سرمایه حی و حاضر نیست پس چه هست؟ به نظر اینان سرزمین ایران ذاتا سرزمینی دیکتاتور خیز است.! شاید ویروسی هزارساله درون این سرزمین دارد به بقائ حود ادامه می دهد! یا این بلایا از آسمان بر سر مردمان این سرزمین نازل گردیده ! و یا لیاقت انسانهای  باصطلاح غیر متمدن و وحشی این سرزمین چنین حکومتهایی است! آیا این نوع تفکر خود بر خواسته از همان تفکری نیست که چنین سرزمین هایی را به زنجیر کشیده است ؟ تا با محتوم نمودن چنین سرنوشتی برای این جوامع، حاکمان سهل تر بتوانند مقاصد پلید خود را پیش برند؟. یکی از ابزارهای سرمایه داری تزریق توهم درون توده ها می باشد.حال باچنین نگرش ارتجاعی و غیر متعارف است که بجای راه یافتن به یک راه حل منطقی با دیدگاهی طبقاتی برای برون رفتن از این مخمصه که نمی تواند راهی به جز انقلاب  زیر و رو کننده اجتماعی و قهر آمیز داشته باشد، می خواهند راه کمپینهای دادخواهی و حقوق بشری و گدائی عدالت از امپریالیستها غربی را نشان دهند. این به اصطلاح آزادیخواهان چه کسانی هستند؟ اینان همان کسانی هستند که حفظ نظم موجود برایشان خیلی بیشتر ازجان انسان و رهائی از خشونت و اعدام ارزش دارد.

در چنین شرایطی، وظیفه  اساسی و بنیادی تغییر وضعیت موجود، به دست نیروی  تعیین کننده اقتصاد جامعه که تنها قادر به تغییر بنیادی وضع موجود می باشد، یعنی بدست طبقه کارگر است. طبقه ای که با متحد کردن خیل عظیم زحمتکشان به گرد خویش راه را برای یک انقلاب بنیادی برای رهائی از وضع موجود فراهم می نماید و توان بالقوه این را دارد، فقط باید بالفعلش کند.

با تجزیه و تحلیل نمودن تاریخ مبارزات طبقاتی کارگران و زحمتکشان  سراسر گیتی و من جمله طبقاتی همین صد ساله اخیر درجامعۀ ایران به این نتیجه می رسیم که بدون خلع ید از سرمایه داران، رهائی ممکن نیست. و هر مبارزه ای که هدفش سرنگونی نظام سرمایه داری و دولت بعنوان دستگاه سرکوب طبقه سرمایه دار نباشد مبارزات هر چند پر هزینه و با از خود گذشتگی همراه باشد، مانند  همین مبارزات توده ای سال ۱۳۸۸ و مصر و تونس و… بدون دست یابی به نتایج اساسی بوده و به جائی نخواهد رسید.

نه رفقای عزیز، درد تاریخی ما به آن شکلی  که  این خانم ها وآقایان نوشته اند و باز هم خواهند نوشت، نیست، درد ما و علت آن را باید در همین نظم موجود اجتماعی یعنی سرمایه داری جستجو کرد. تنها با تغییر بنیادی این اوضاع  نا بسامان سرمایه دارانه و استثمارگرانه و با زیر و رو کردن و بر چیدن نظام ستمگر و سود پرست قادر خواهیم بود که به جامعه مان سرو سامان دهیم. برای آنکه چنین اتفاقی بیفتد که باید بی افتد و ما توان بالقوه آنرا داریم، به باور من، وظایف زیر را، ما  طبقه کارگر و زحمتکشان زن و مرد و پیر و جوان، شاغل و بیکار و متولد شده در بین دیواری که وطنش می نامند و یا در آنطرف سیمهای خاردار و بویژه کارگران آگاه و روشنفکران متعلق به ما یعنی فرزندان دانشجوی ما، معلم ، نویسنده، روزنا مه نگار، می باید انجام دهیم:

۱-    باید که  بر علیه  تشدید اعدام و اینکه این عمل چقدر شنیع و رذیلانه است و چرائی  افزایش آن در شرایط کنونی تبلیغ و ترویج نموده و کارگران و زحمتکشان را برای متوقف کردنشان بسیج کرد که البته بیشتر در داخل کشور انجام می گیرد و در خارج کشور نیز تشدید مبارزه ای  قاطعانه وحمایت نمودن از حرکات اعتراضی داخل کشور، با گذاشتن تظاهراتهای رادیکال در مقابل تمامی مراکز مربوط به جمهوری اسلامی در خارج ازکشور و حتی گرفتن سفارتها و کنسولگری ها و هر آنچه متعلق به رژیم سرمایه داری اسلامی است را، در دستورعمل گذاشت.

۲-    در حقیقت عامل اصلی این سرکوب و اعدامها و کشت و کشتارها سیستم سرمایه داری مسلط بر جامعه است. که این بار حاکمانش با پوشیدن لباس مذهب و با همکاری تنگاتنگ سرمایه داری جهانی دست به چنین یورش سی و پنج ساله و تشدید کنونی آن  بر علیه ما کارگران و زحمتکشان زده اند. این را می توانیم با نشان دادن قرائن و دلائل قانع کننده برای خودمان مستدل نمائیم تا فریبمان ندهند.

۳-    جانیان  اسلامی را بعنوان نگهبانان بحق، یعنی دولت و دستگاه سرکوب این نظم سرا پا خون و جنایت معرفی نموده ودستان خون آلودشان را هویدا کرده و نشان داد که برای نگه داری این نظام است که این  اعما ل وحشیانه را انجام می هند و نه خرافات  دین ارتجاعی اسلام و میهن و یک پارچه گی آن و غیره، بلکه خود دین و دیگر خُزعبلات هم وسیله ای برای توجیه این جنایات و سر پا نگه داشتن ماشین سود دهی حاکمان سرمایه است. این هم دیگر نه محلی و منطقه ای بلکه مانند خود سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهانی است، منتها در جاهائی مثل جامعه ایران شدت زیادتر و سرعت بیشتری یافته است که ناشی از درجه استثماروپتانسیل رشد مبارزات بر علیه آن می باشد.

۴ـ باید زحمتکشان و در رأس آنان طبقه کارگر را مورد خطاب قرار داد که برای یک نبرد طولانی وسخت  و برای رهائی از این جهنم اسلامی سرمایه خود را سازمان دهند تا به موقع بتوانند ضربات خود را بر پیکر این نظام پوسیده سرمایه داری وارد نمایند. کارگران و زحمتکشان باید بدانند، تنها راه خلاصی از تمام این فلاکت ها یک انقلاب مسلحانه اجتماعی(کمونیستی) بر علیه سیستم موجود است. اگرنه، حتی عقب نشینی های مقطعی این جانیان نیزمسکنی بیش نیستند و دو باره همین آش و همین کاسه خواهد بود. چون نظم سرمایه دارانه حاکم بر آن این را می طلبد و فرقی نیز نمی کند اسم دولت و شکل و شمایل آن چه باشد. تجربه همین صدساله اخیر این را بخوبی نشان می هد.

۵-    برای  راه اندازی چنین انقلابی وبویژه  پیروزی آن، طبقه کارگر بیش از هر چیز دیگری، به سازمان سیاسی  سراسری خویش  یعنی حزب کمونیست کارگران آگاه نیازمند است. البته در این رابطه باید نشان داده شود که احزاب و سازمانهای موجود هیچکدام ربطی به طبقه کارگر و منافع آنی و آتی اش ندارند ودغدغه شان چیز دیگری است*.

۶-    و این مهم یعنی ایجاد حزب کارگران آگاه نیز فقط و اساسا بوسیله خود کارگران کمونیست و آگاه قابل انجام است و نه کسان دیگر ومتعلقین به طبقات دیگر، این بدین معنی نیست که ما روشنفکر نداریم و یا احتیاج به روشنفکرنداریم بلکه بدین معنی است که اولا ما کارگران خود می توانیم و می باید علم مبارزه طبقاتی مان را فرا بگیریم و در این راه مسلماً روشنفکران طبقه کارگر، اساسا فرزندانما ن که به علم مبارزه طبقاتی مسلح هستند سهم بسزائی در بردن این آگاهی علمی به درون توده های طبقه کارگر خواهند داشت و بعد هم  با همراهی روشنفکرانی که اندیشه و تفکرشان در خدمت طبقه کارگر می باشد، یعنی کسانی که  این را پذیرفته اند که طبقه کارگر تنها”بدست خود رها می گردد” و می باید در کنارش قرار گرفت و نه آقا بالاسرش شد، این راه صعب و دشوار را خواهیم پیمود.

۷- برای تشکیل چنین حزبی در کنار مبارزات جاری بیش از هر زمان دیگری باید یک مبارزه مخفی و غیر علنی را سازمان داد و تشکیل کمیته های انقلابی- کمونیستی مخفی و سُرخ  در محل کار و محل زندگی را در دستور روز خویش قرار دهیم.

۸-    کارگران و زحمتکشان را بدین آگاهی رسانیم  که فقط یک انقلاب اجتماعی مسلحانه می تواند ما را از این همه مرگ و فلاکت نجات داده و رهایمان نماید و نه چسبیدن به دولت های امپریالیستی جنگ طلب و سود خواه  یا آن سازمانهای ضد کارگری و مروج جنگشان که بواسطه سیاست های جنگ طلبانه شان اکنون ما شاهد سوختن خاور میانه در آتش جنگ های خانمان سوزی هستیم که اینان براه انداخته اند.

۹-     – بدین دلائل ما در چنین مبارزه خونین و هزینه دار نمی توانیم  به طبقه سرمایه دار چه ملی و چه بین المللی – امپریالیست ها کوچکترین اعتماد و باوری داشته باشیم. اما با تکیه بر نیروی میلیاردی هم طبقه هایمان یعنی کارگران جهان  و با همبستگی تنگاتنگ با کارگران منطقه می توانیم این مسئولیت بزرگ را به انجام رسانیم. کارگران جهان ستونی هستند که ما با کمال اطمینان می توانیم به آن تکیه کنیم. چون ما در آنان خود را می بینیم و آنان در ما خودشان را. زیرا نژاد ما کارگران، انترناسیونال است. زیرا که دشمن ما کارگران یعنی سرمایه یکی است.

بر این زمینه میباید نیروهای اپوزیسیون متمایل به جناح های مختلف جمهوری اسلامی از اصولگرا تا اصلاح طلب و غیره و نیروهای متمایل به امپریالیستها که می خواهند ازاین وضعیت برای جا انداختن برنامه های ضد کارگری خویش و به نفع دولت های امپریالیستی استفاده نمایند را مانند نگرش توده ایستی( حزب توده و اکثریت وسبز و…) و سلطنت طلبان، شورای ملی مقاومت ها، جمهوری خواهان رنگارنگ و نیروهائی که امپریالیسم و دولت های امپریالیستی  را با سرمایه داری مترقی و مدرن و با فرهنگ مترقی و دولت های غربی جانشین کرده اند و اسم خود را نیز کمونیست  واز نوع کارگری و غیره گذاشته اند، افشاء و رسوا نمود. حتی نیروهائی مثل ناسیونالیست های کرد  و دیگر ناسیونالیست ها را نیز نباید از یاد برد که دُم برای امپریالیستها تکان می دهند و پوزه بر خاک می مالند و برای لشکر کشی شان روزشماری می کنند.فقط و فقط، این نیروی طبقاتی کارگران و زحمتکشان هست که با به میدان مبارزه طبقاتی آمدن آنها، توان این را خواهیم داشت که رژیم را بعقب نشینی وادار نمائیم و در پی سازمان دادن خود و انقلاب قهرآمیز خویش برای سرنگونی و مرگ رژیم جمهوری اسلامی بعنوان دولت سرمایه داری مروج خرافات مذهبی و دامن زننده به اختلافات ملی و برسمیت نشناختن حق تعیین سرنوشت تا حد جدائی برای ملیت های داخل ایران  از هیچ تلاشی دریغ نورزیم چرا که این رژیم با تکیه برمذهب و ناسیونالیسم و نیروهای سازمان یافته نظامی تا دندان مسلح از بسیج و پاسدار، تا ارتش و پلیس و قوه مقننه و قضائیه  سعی بر تخطئه نمودن وبه نابودی  کشاندن مبارزات تمامی زحمتکشان و انقلابیون را دارد

۱۰-  با تجزیه و تحلیل تاریخ معاصر و تجربه گرفتن از این مبارزات  طبقاتی و نیز مبارزات جاری در سطح کشور، منطقه و جهان وبنا بر این  نشان دادن اینکه راههای دیگر بجز راه قدرت گیری کارگران و زحمتکشان ما را به جهنمی دیگر روانه می کند اگر چه حتی با نیت خوش  و از سر نادانی باشد. تنها  و تنها راه، ایجاد دولت دیکتاتوری پرولتاریا که با نهادینه نمودن سیستم شورائی درون جامعه می تواند بشریت را نجات دهد.

۱۱-  در شرایط کنونی علاوه بر یک مبارزه همه جانبه برای متوقف نمودن اعدام ها، سازمان دادن، سازمان یافتن  و بازهم سازمان و بعد حمله و راه اندازی نبردی طبقاتی است که راهگشا است. و ما را می تواند از نکبت موجود یعنی رژیم جمهوری اسلامی بعنوان دولت اعدام و استثمار و هر دولت دیکتاتوری سرمایه با هر اسم و نامی  نجات دهد و رهایمان کند.

پیروز باد انقلاب، زنده باد کمونیسم، مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری، مرگ بر امپریالیسم 

  لینک بیانیه- کمپین حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی

http://news.gooya.com/politics/archives/2013/11/170020.ph

*- رفقای کارگر، باید از خودمان بپرسیم احزاب و سازمانهائی که جنگ هائی که بوسیله دولت های امپریالیستی راه اندازی می شوند که جز کشتارهای میلیونی ما و فرزندانمان و همسایه های ما، ارمغانی  برای ما ندارند را، تأئید می کنند و یا با نوکران محلی شان که بوسیله چنین دولت هائی که بعد از اشغال و ویرانی کشور ها ( عراق نمونه روشن)  سر کار می آیند و جز خدمت و پیشبُرد سیاست ها و برنامه های امپریالیست ها و سرمایه داران محلی وظیفه ای برای خود قائل نیستند. و با کمال وقاحت کمک های مالی و لجیستگی از چنین دولت ها و اربابان بغایت جنایتکارشان در یافت می کنند و یا با کمک دولت های امپریالیستی و با شراکت مزدوران ، بعنوان نمونه پیام اخوانها، باصطلاح دادگاه بین المللی تشکیل می دهند که برای محاکمه سران جنایت کار رژیمی که بوسیله خود اینها سرکار آمده (کنفرانس گوادلوپ در سال ۱۳۵۷) که از بدو تولدش به عناوین مختلف  مورد حمایت آنان واقع شده است. می باید سئوال نمود این احزاب به اصطلاح خودشان مدرن و مترقی کجا می توانند بعنوان احزاب و سازمان های مدافع منافع ما کارگران باشند؟ اینها هر اسمی که بر روی خود بگذارند و هر برنامه ای که روی کاغذ داشته باشند، با یک نگاه به چنین عملکردها بغایت ارتجاعی و مزورانه و داشتن چنین دوستانی، واضح و روشن  خواهد بود که بهر چیزی می توانند مربوط باشند، جز به زندگی و مبارزه ما کارگران و زحمتکشان. اینها کسانی اند که به باور من، و واقعیات عینی پیش رو، بدون هیچ شک و شبهه ای، خود وعملکردشان در خدمت سرمایه است. اینان خرمهره را رنگ کرده و تمایل دارند، بعنوان مروارید غلطان به ما بفروشند. یا کسانی که  خیمه شب بازی هایی به نام انتخابات را ، یک انتخابات  دموکراتیک فرض می کنند و به ما آمارهای اعلام شده جانیان را ارائه می کنند و حسن روحانی که  دست آموز بحق خمینی و خامنه ای از نظر ایدئولوژیک و تربیت یافتۀ مکتب آنها ست و ازهمه بیشترتحصیل آکسفورد و سالهای سال بعنوان نماینده همین خامنه ای در شورای امنیت ملی یعنی مکان کلیه تصمیم گیری های اساسی در رابطه با سرکوب و قتل عام های ما می باشد ، را “تحمیلی به خامنه ای” معرفی می کنند، اصلا می توانند انسانهای صالحی باشند تا برسد به نمایندگی از ما و برای پیشبِرد منافع طبقاتی ما، وظیفه ای داشته باشند؟ خودتان قضاوت کنید.