آیا جمهوری اسلامی متعارف خواهد شد؟ آلترناتیو مردم کدام است؟

۱٫    متعارف شدن جمهوری اسلامی یعنی چه؟

 

متعارف شدن ج. ا. در بازار سیاست جهانی امروز یعنی اینکه ۱٫ ج. ا. از ساختن بمب اتم دست بردارد. ۲٫  از حمایت کشورها یا گروههایی که در دفتر آمریکا “تروریست” بشمار می آیند (مثل حماس و حزب الله) دست بردارد. ۳٫ روابط نرمال تجاری با بازار غرب داشته باشد. بنظر من ج. ا. قادر خواهد شد تغییرات لازم برای بر آورده کردن این شرطها را متحمل شود و بنابر این متعارف شود. البته پروسه مذاکرات هسته ای و سازش با آمریکا یک پروسه در حال جریان است و نمی شود برایند آنرا با قطعیت پیش بینی کرد، اما تمام شواهد حاکی از آن است که حرکت بسمت سازش شروع شده است و در سمت سازش پیش میرود.

۲٫      متعارف شدن ج. ا. چه نیست؟

متعارف شدن ج. ا. به معنی هیچگونه تغییر در برخورد به مسائل و مقولات “دموکراسی”، “حقوق بشر”، حقوق زن، حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، حقوق کودک، حقوق کارگر، سنگسار، اعدام، آزادیهای سیاسی، تشکلهای اجتماعی یا کارگری، تحمیل قوانین مذهبی و … نیست. دنیای امروز دنیای نسبیت فرهنگی یا مالتی کالچرالیسم هست. در تحلیل اتاقهای فکر غرب و آمریکا مردم ایران مسلمان هستند و قوانین اسلامی (هر چقدر هم که ضد انسان و ضد زن و ضد کودک و ضد کارگر و ضد تمدن و ضد “دموکراسی” و ضد “حقوق بشر” و غیره باشند) انتخاب مردم ایران است  و بنابر این مردم ایران شایسته آن هستند. اعدامهای گسترده ای که بعد از سر کار آمدن روحانی و همگام با این مذاکرات صورت گرفته و میگیرد و کمترین واکنشی حتی در لفظ از طرف آمریکا و غرب نشان داده نمی شود نشان دهنده این هست که آمریکا و غرب نه تنها هیچ اهمیتی حتی صوری به دموکراسی و حقوق بشر و غیره در ایران نمی دهند بلکه حاضرند نقض هر چه بیشتر آنها را شاهد باشند و حتی در نقض آنها رژیم را بطور عملی و سیاسی و لفظی کمک کنند. بخاطر داشته باشیم که ارتجاع و کثافت اسلامی توسط خود آمریکا بر جان و زندگی مردم مسلط شده است و رژیمهای ضد انسانی مثل عراق و افغانستان و پاکستان و عربستان سعودی جزو دولتهای متعارف هستند.

۳٫    موانع متعارف شدن ج. ا. کدامند؟

۱٫    اصلی ترین مانع متعارف شدن ج. ا.  نیروهای راست و فاشیستی غرب و نیوکانهای آمریکا و اسرائیل هستند. دلیل این حرف این است که اینها به یک دشمن نیاز دارند تا ایده ها و تبلیغات و سیاستهای فاشیستی و جنگ طلبانه خود را پیش ببرند. در دوره جنگ سرد شوروی دشمن یا شیطان بود و در دوره کنونی (ترکیبی از دوره انقلابات و خیزشهای ضد سرمایه دای جهانی از یک طرف و دوره جنگ تروریستهای ضعیف شده از طف دیگر) “ایران” محور شر یا دشمن یا شیطان است. نیوکانها و اسرائیل که سردسته فاشیسم غرب هستند به یک دشمن نیاز دارند و بدون آن سیاستشان پیش نمی رود و فعلا غیر از ایران دشمنی در دسترس نیست.

به این دلیل نیروهای فاشیست غرب مانع اصلی در برابر متعارف شدن ج. ا. هستند که پول و اقتصاد و نفوذ و ارتش و … در اختیار دارند : قدرت دارند.

۲٫    اصول گرایان تندرو ایران مثل شریعتمداری و احمد خاتمی و برخی سران سپاه و مداحان و غیره مانع دیگری بر سر راه متعارف شدن ج. ا. هستند. این نیروها منافغ شخصی و گروهی و جناحی خود  را در ادامه کشمکش با غرب می بینند. اما این اشخاص و گروهها و نهادها قدرت چندانی ندارند. سر و رهبر اینها که ولی فقیه باشد در برابر فشار غرب و تحریمهای اقتصادی و ترس از انقلاب مردم ایران تسلیم شده است و مشغول “نرمش قهرمانانه” و یا بعبارت بهتر “تسلیم زبونانه” است. عربده های امثال شریعتمداری و خاتمی و غیره طبلهای توخالی بیش نیستند و جایگاهی در مذاکرات هسته ای یا مذاکرات سازش ندارند .

۴٫    عکس العمل یا به میدان آمدن مردم ایران با خواستهای مطالباتی مثل کنار زدن قوانین مذهبی و حجاب، آزادیهای سیاسی، تشکلهای اجتماعی و کارگری، آزادی زنان و غیره از روزنه مذاکرات سازش یک احتمال است اما ضرورتا مانعی در برابر سازش نیست. این یک فاکتور پیچیده ای هست که نوع و میزان تاثیر آن به سطح و عمق خواستها، به احزاب سیاسی، به دوز سرنگونی طلبی اعتراضات و مسائل دیگر بستگی دارد، اما این نکته روشن است که اعتراضات مردم نمی تواند در جهت مخالف سازش پیش برود. یعنی اینکه مردم برای مخالفت با سازش رژیم و آمریکا به میدان نخواهند آمد. مردم ایران نه تنها مخالف سازش با آمریکا نیستند، بلکه خواهان آن هم هستند. در صورت ضعیف بودن چپ رژیم میتواند تحرکات مردم را در جهت سازش با آمریکا کانالیزه کند. تنها شکلی که فاکتور اعتراض مردم میتواند بطور غیر مستقیم در برابر سازش عمل کند و موثر هم باشد این است که با سرنگونی رژیم پروسه مذاکرات را قطع کند. این پروسه اما به شکل و مضمونی دیگر توسط هر دولت کم و بیش نرمال بعد از سرنگونی از سر گرفته خواهد شد.

۵٫     فاکتورهایی که به نفع متعارف شدن عمل میکنند کدامند؟

۱٫    ترس از انقلاب

ترس از انقلاب اساسی ترین فاکتور است که آمریکا و ج. ا. را سر میز مذاکره نشانده است.

اوضاع اقتصادی ایران در حال حاضر چنان وخیم و آشفته است که طبقه کارگر و توده های زحمتکش راهی جز انقلاب و سرنگونی ج. ا. برایشان نمانده است و با ادامه تحریمها فقر و فلاکت و بیکاری هر چه بیشتر بر مردم تحمیل میشود و شتاب بیشتری به روند اوضاع بسمت انقلاب و سرنگونی میدهد. تصور اینکه چند سال دیگر هم اوضاع با همین شتاب بسمت فلاکت و فروپاشی اقتصادی و فقر وبیکاریهای هر چه گسترده تر برود و مردم (گارگر، بیکار، زحمتکش، جوان، زن) برای تغییر اوضاع به خیابان نریزند بسیار مشکل است. روند اوضاع کنونی امر انقلاب و سرنگونی را ناگزیر میکند.

اینکه چرا ج. ا. از ترس انقلاب و سرنگونی مجبور شده است بر سر میز مذاکره و سازش با آمریکا بنشیند روشن است. اما نکته اینجاست که آمریکا و غرب و بورژوازی جهانی ترسش از انقلاب و سرنگونی ج. ا. کمتر از خود ج. ا. نیست.

اول اینکه آمریکا (و غرب و سرمایه داری جهانی) از بروز هر انقلابی وحشت دارد. انقلابات مصر و تونس اگر چه سرمایه داری را شکست نداده اند، اما آنرا آسیب پذیر کرده اند. هر انقلابی یک تهدید بلقوه به سرمایه داری منطقه ای و جهانی هست. دوم اینکه انقلاب در ایران به معنی شکست اسلام و مذهب در ایران، در منطقه، و به احتمال زیاد در یک سطح جهانی خواهد بود. سرمایه داری برای ادامه سلطه خود در خاورمیانه به اسلام و مذهب نیاز دارد. شکست اسلام و مذهب در ایران مذهب بطور کلی، از جمله مذهب مسیحیت و یهودیت را به ورطه شکست خواهد کشاند. این مذاهب از همدیگر تغذیه میکنند و شکست یکی از طریق یک انقلاب پیشرو و ضد مذهبی شکست دیگری را مهیا میکند. این یک مسئله مهم برای آمریکا هست. سوم اینکه بر خلاف مصر و تونس و غیره مبارزات اجتماعی در ایران از سطح تشکل و تحزب بسیار بالاتری از مصر و تونس برخوردار است و فضای سیاسی ایران بسیار چپ تر است. تحقق یک انقلاب چپ و ضد مذهب در ایران یک کابوس وحشتناک و یک تهدید حیاتی برای آمریکا و بورژوازی جهانی هست. در شرایط کنونی دنیا که انقلاب و خیزش و اعتراض تقریبا تمام کشورها و شهرهای جهان را فرا گرفته است (انقلابات خاورمیانه و شمال آفریقا، جنبش اشغال در غرب، اعتراضات و اعتصابات وسیع در یونان و پرتغال و اسپانیا و آرژانتین و برزیل و مکزیک و ترکیه و اسرائیل و …) بروز و موفقیت یک انقلاب ضد مذهب و چپ میتواند کل نظام بورژوازی را در طوفان مرگ و زندگی قرار دهد. پیروزی یک انقلاب سوسیالیستی میتواند معادله قدرت را بطور تعیین کننده ای علیه نظام سرمایه داری در مناطق وسیعی از جهان و حتی در کل جهان بچرخاند. یک انقلاب ضد مذهب و چپ در ایران آخرین چیزی هست که آمریکا و غرب و بورژوازی جهانی میخواهد اتفاق بیافتد. ترس از انقلاب ایران اصلی ترین فاکتوری هست که آمریکا را بر سر میز مذاکره با ج. ا. نشانده است.

۲٫    ادامه  جنگهای تروریستی برای آمریکا مشکل شده است

اگر چه کل سیستم سیاسی و اقتصادی آمریکا بر جنگ و تهدید جنگی بنا شده است، اما بحران مزمن و شدید اقتصادی جهانی، مخالفت مردم آمریکا و دنیا با سیاستهای جنگ طلبانه، شکست سیاسی آمریکا در عراق و افغانستان بعد از بیشتر از یک دهه جنگ (جنگهای آمریکا در عراق و افغانستان بیشتر بنفع اسلام سیاسی تمام شد تا بنفع آمریکا)، آشکار شدن دروغ و جعل و دستکاری واقعیتها در جنگ عراق، و مهمتر از همه سر بر آوردن انقلابات منطقه و خیزشهای جهانی و فاکتورهای دیگر عرصه را بر جنگ و کشتار تنگ کرده است. بر سر کار آمدن اوباما در آمریکا نیتجه به بن بست رسیدن سیاست جنگ تروریستی آمریکا و غرب بود و امروز شرایط برای ادامه این جنگها بسیار سخت تر است. این تناقضی هست که آمریکا و غرب با آن روبروست: از یک طرف بدون جنگ اقتصاد و سیاستشان بهم میریزد و از طرف دیگر شرایط برای جنگ مهیا نیست. در بطن این تناقض است که فاشیستهای نیوکان و اسرائیل بر علیه مذاکرات سازش هستند بخاطر اینکه با موفقیت مذاکرات زمینه جنگ محدود میشود و اوباما و دموکراتها خواهان پیشرفت مذاکرات سازش هستند بخاطر اینکه به محدود بودن زمینه جنگهای تروریستی واقف هستند.

۳٫    در بطن بحران اقتصادی جهانی آمریکا به بازار ایران احتیاج دارد

این فاکتور بقدر کافی روشن است و نیازی به توضیح نیست.

۴٫    آیا ضدیت با آمریکا بخشی از هویت جمهوری اسلامی هست؟ آیا تغییر هویت برای ج. ا. ممکن است؟

گفته میشود که ضدیت بر آمریکا و شعار “مرگ بر آمریکا” بخشی از هویت ج. ا. هست و رژیم نمی تواند این هویت را کنار بگذارد. گفته میشود که اگر رژیم هویت ضد آمریکایی خود را کنار بگذارد بهانه سرکوب مردم را از دست میدهد، صفوف و جناحهای رژیم بهم می ریزد، رژیم نیروهای اسلام سیاسی مثل حماس و حزب الله را از دست میدهد، نیروهای ضد امپریالیست مثل چاوز و کوبا و احزاب “چپ” ضد امپریالیست غرب را از دست میدهد و …

قطعا کنار گذاشتن شعاری که رژیم از بدو تولد خود به آن آویزان شده است امر ساده ای برای رژیم نخواهد بود. قطعا با کنار گذاشتن ضدیت با غرب رژیم هژمونی خود در بین نیروهای “ضد امپریالیست اسلامی و غیر اسلامی” را از دست خواهد داد و قدرت منطقه ای و جهانیش به این خاطر ضعیفتر خواهد شد. اما از طرف دیگر حمایت غرب و آمریکا و کشورهای طرفدار آمریکا را نسیب خود خواهد کرد و این برایش مهمتر است. اینکه سازش با آمریکا موجب بهم ریختن صفوف رژیم خواهد شد از یک طرف درست است اما از طرف دیگر باید توجه کرد که فی الحال شعار “مرگ بر آمریکا” بیشتر از اینکه باعث انسجام و اتحاد گروهها و جناحهای رژیم باشد باعث افتراقشان شده است. کنار گذاشتن این شعار میتواند بخش اصولگرایان تندرو را حاشیه ای بکند و بقیه رژیم را متحدتر کند. میتواند نیروهای ملی- مذهبی حاشیه رژیم را که به زور به اپوزیسیون رانده شده اند (مثل جبهه ملی، نهظت آزادی، مجاهدین، اکثریت، توده، دوم خردادیها، سبزها و غیره) به رژیم نزدیکتر کند و یا در آن ادغام کند.

لازم است به این نکته هم اشاره شود که ضدیت با آمریکا یک هویت تعیین کننده و تعریف کننده برای ج. ا. نیست و نمی تواند باشد. هر دو ضد انسان و آدم کش و ارتجاعی و دزد و غارتگر و خرافه پراکن و … هستند. هر دو تروریست و جنایتکار هستند. ضدیتشان بیشتر بر کشمکش بر سر قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی با تکیه بر اسلامی سیاسی و نیروهای اسلامی استوار است که امروز بسیار ضعیف شده است. شورش و انقلاب مردم مصر و تونس علیه نیروهای اسلامی اخوان المسلمین اسلام سیاسی و ج. ا. را در منطقه و در ایران بسیار ضعیفتر کرد. تناسب قوای منطقه ای و جهانی امروز جمهوری اسلامی را به سازش وادار کرده است.

اما اینجا هم باید به آن فاکتور ریشه ای در کمشکش و سازش بین آمریکا توجه کرد: انقلاب. رژیم مجبور است و حاضر خواهد شد هر خطری را روبرو شود تا خطر انقلاب را کنار بزند. رژیم مجبور است ضعیف شدن و تشتت و خوار شدن و … را بجان بخرد تا سرنگون نشود.

۵٫    آیا سازش با آمریکا یا متعارف شدن باعث ثبات و بقای جمهوری اسلامی خواهد بود؟

پاسخ این سوال پیچیده است، به فاکتورهای زیادی بستگی دارد، و نمی تواند آره یا نه  باشد. پاسخ بیشتر از هر چیز به عملکرد جنبشهای اجمتاعی و احزاب سیاسی بستگی دارد.

واقعیت این است که در کوتاه مدت سازش میتواند یک رونق نسبی به اقتصاد در حال احتظار ج. ا. بدهد. میتواند تحریمها را بردارد، زمینه فروش نفت و سایر کالاها در بازار جهانی را بهبود بخشد، روابط مالی و بانکی با دنیای غرب و سایر کشورها را بهبود بخشد، شاید تا حدودی از تورم افسار گسیخته کم کند، ج. ا. را مثل کشورهای پاکستان و عربستان و عراق و غیره در بازار جهانی ادغام کند، سرمایه گذاری غرب و آمریکا بطور محدود در کارخانه ها و مراکز کار را ممکن کند، و در مجموع یک گشایش محدود اقتصادی بوجود آورد و یا حداقل از شتاب پیشروی اقتصاد ایران به سمت فلاکت و فروپاشی تمام عیار بکاهد. هدف اصلی ج. ا. از مذاکرات سازش هم همین است تا در سایه چنین تحولاتی بتواند خطر انقلاب را کم کند یا آنرا از سر بگذراند. این تحولات و متعارف شدن البته معجزه نخواهند کرد و وضعیت زندگی را در هیچ سطح قابل توجهی بنفغ مردم تغییر نخواهند داد. گشایشی اگر باشد در سطحی نخواهد بود که یک پیشرفت قابل توجه در سطح زندگی مردم بوجود آورد.

آنچه که در این پروسه سازش و چند سال بعد از آن میتواند بنفع رژیم عمل کند شاید توهم مردم به نتایج سازش و در نتیجه به انتظار بهبود قابل توجه نشستن باشد. این فاکتور میتواند در صورت ضعف نیروهای چپ و انقلابی و با تبلیغات رسانه های بورژوائی داخلی و خارجی و توهم پراکنی نیروها و احزاب پرورژیم برای رژیم عمر بخرد.

در میان مدت، یعنی در مثلا پنج سال، و در دراز مدت اما واقعیتهای اقتصاد سرمایه داری در یک کشور غیر پیشرفته (جهان سومی) خود را بر اقتصاد و وضعیت زندگی کارگران و زحمتکشان دیکته خواهند کرد. واقعیت این است که شرایط زندگی در هیچ یک از کشورهای عقب مانده سرمایه داری قابل تحمل نیست. مصر و تونس کشورهای کاملا متعارف و هظم شده در اقتصاد جهانی سرمایه داری بودند اما وضعیت فلاکت بار اقتصادی (و سیاسی) مردم را به تنها راه نجات از آن منتهی شد: انقلاب. در ایران نیز چنین خواهد بود.

۶٫    انقلاب تنها آلترناتیو برای هر گونه بهبود کیفی در زندگی مردم ایران است

واقعیت این است که جمهوری اسلامی چه متعارف بشود یا نشود، همچنان یک رژیم تماما ضد انسان، ضد زن، ضد کودک، ضد کارگر، ارتجاعی، عقب مانده، سرکوبگر، و یک رژیم کشتار و شکنجه و زندان و اعدام و شلاق و حجاب و تحقیر و فلاکت و فقر و بدبختی و بی آیندگی باقی خواهد ماند. با متعارف شدن یا بدون آن، با سازش یا بدون آن، در جنگ با آمریکا یا در صلح با آن، جمهوری اسلامی چیزی جز یک رژیم متشکل از اوباشان مسلح اسلامی نخواهد بود. انقلاب و سرنگونی رژیم جنایت و چپاول اسلامی تنها آلترناتیو برای کمترین بهبود کیفی و برای خوشبختی مردم ایران است.

خلاصه و نتیجه گیری

پروسه مذاکرات هسته ای و سازش بین جمهوری اسلامی و آمریکا شروع شده است و واقعیتهای داخلی، منطقه ای، و جهانی، در کنار مسیر طی شده تا به امروز، نشانگر آن است که به احتمال زیاد به موفقیت خواهد رسید. اگر چه موانع جدی بر سر راه مذاکرات و سازش هست، اما فاکتورهای مهمتری بنفع آن عمل میکنند. نیتجه مذاکرات هر چه باشد، سازش صورت بگیرد یا نه، رژیم متعارف شود یا نه، تغییر مثبت قابل ملاحظه ای در میان مدت و دراز مدت در زندگی مردم صورت نخواهد گرفت. حتی در کوتاه مدت هم تغییر چندانی صورت نخواهد گرفت. آنچه که میتواند در پروسه مذاکرات و بعد از آن به نفع رژیم عمل کند توهم پراکنی احزاب و منابع و رسانه های بورژوایی داخلی و خارجی و به انتظار نشستن مردم برای بهبود و گشایش اقتصادی و سیاسی میتواند باشد. باید با این توهم مقابله کرد. این نظام سرمایه داری هست که در سرتاسر جهان، از نیویورک تا لندن تا برزیل تا آتن تا مادرید تا قاهره تا تونس تا تهران به بن بست رسیده است. زندگی در کشورهای عقب مانده یا غیر پیشرفته در تمام دنیا غیر قابل تحمل است، اما در کشورهای اسلام زده مثل ایران بطور مضاعف چنین است. مردم ایران چه در کوتاه مدت و چه در میان مدت و چه در دراز مدت آلترناتیوی جز انقلاب برای هر گونه بهبود قابل توجه در زندگی خود ندارند. رابطه بین ج. ا. با آمریکا و غرب و بورژوازی جهانی هر چه باشد، سازش یا جنگ، تنها آلترناتیو مردم ایران یک انقلاب سراسری، همزمان، رادیکال، و فوری علیه جمهوری نکبت اسلامی و نظام سرمایه داری هست.