مرگ عسگرالاغی و آفت الله خامنه ای «جهی»!

مرگ عسگرالاغی و آفت الله خامنه ای «جهی»!
بالاخره، حبیب الله عسگراولادی مسلمان که در میان مردم تهران به عسگرالاغی معروف بود روز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۲ مرد و باعث شادی خیلی ها شد. آقای حبیب الله عسگر الاغی یکی از گنده لاتها و سربازان بسیار بد نام امام زمان موهوم و خیالی تشریف داشتند که در طول حیات نکبت بار خود خدمات بیشماری به حکومت اسلامی و جنایات عظیمی در حق خلقهای ستمدیدۀ ایران روا داشتند. این موجود پلید و انسان ستیز با تمام وجود عاشق غارت و دزدی و تجاوز به حقوق استثمارشوندگان و زجرکشیدگان بود. تا جایی که بمانند امام گور به گور شده و ملعونش یعنی خمینی عقده ای و روانی؛ عاشق پول و جاه و مقام و قدرت، و به خاک و خون کشاندن نیروهای انقلابی و ستم ستیز جامعۀ ایران و منطقه بود او برای حرکت در این راه پر از اجساد هزاران اعدامی و تیرباران شده؛ ازهیچ جنایتی دریغ نمی ورزید و در اجرای دستورات امام لعنت شده اش؛ هیچگونه شک و تردیدی بخود راه نمی داد. «نماند سمتکار بد روزگار ــــ بماند بر او لعنت روزگار» (سعدی). به همین جهت؛ خمینی و لاجوردی و عسگرالاغی و … تا ابد شامل تف و لعن خلقهای ایران و منطقه خواهند بود. قبل از اینکه به تعریف و تمجید حضرت آفت الله سید علی خامنه ای رهبر معظم و گنده مقام آدمکشان و متجاوزین جمهوری بی برکت و بحران زدۀ اسلامی از عسگرالاغی بپردازم لازم است اندکی در بارۀ زندگینامۀ این حزب اللهی خمینی صفت، بنویسم. حبیب الله بسال ۱۳۱۱ در یک خانوادۀ خرفت مذهبی درتهران بدنیا آمد و در سن نوجوانی در ارتباط نزدیک با آخوندها و بازاریان مفت خور و انگل منش قرار گرفت. حبیب و دوستان رذل و ابله اش درجریان ملی شدن صنعت نفت در کنار آفت الله ابوالقاسم کاشانی شاهدوست، از حامیان و پشتیبانان کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قرار گرفتند تا محمد مصدق را از نخست وزیری خلع و سرنگون نمایند. این موجود حریص و سرمایه پرست از طریق تجارت و دل دزدیهای بیکرانی که به یاری و همکاری آخوندهای بدکاره انجام می داد به یکی از گردن کلفت های بازار تنگ و تاریک تهران در زمان حکومت کودتا ساختۀ شاه تبدیل شد. عسگرالاغی در ادامه با کمک تعدادی از ارزال و اوباش مذهبی که قالب هیئت های سینه زنی و زنجیرزنی فعالیت می کردند یک گروه خلافکار تشکیل دادند با عنوان زشت:«حزب مؤتلفۀ اسلامی» که شامل هیئت شیخ علی؛ هیئت اصفهانی ها و هیئت موید می گردید. محمد علی رجائئ و باهنر نیز که در سال ۱۳۶۰ توسط مجاهدین خلق ایران به درک واصل شدند عضو این دار و دستۀ تبهکار بودند. خلاصه، بعد از اعتراض ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و برجسته شدن اسم خمینی جانی در جریان آن حرکت آخوندپسندانه؛ حزب مؤتلفه دست به ترور حسنعلی منصور،نخست وزیر شاه زد و به دلیل قتل او، تعدادی از اعضای جریان نامبرده و دستگیر و زندانی شدند؛از جمله حبیب الله عسگر الاغی را هم بخاطر در اختیار داشتن یک چمدان اسلحه دستگیر و چند سالی زندان نگهداشتند. حبیب الله که به همه چیز از دید تجارت و مال اندوزی نگاه می کرد از شاهنشاه عاری از مهر تقاضای عفو کرد و در نهایت مورد “عفو ملوکانه” قرار گرفت و با فریاد “سپاس شاهنشها” از زندان آزاد شد تا کار تجارت را از سر بگیرد. اما، حضرت آفت الله سید علی خامنه ای که به مرض دروغگویی و خالی بندی دچار شده در پیام تسلیت خود به مناسبت مرگ وی، حبیب الله عسگرالاغی را چنین توصیف نموده است: در دوران طاغوت، از نخستین روزهای مبارزات روحانیت در کنار امام بزرگوار و در صفوف پر خطر حضور یافت و رنج سالها زندان و اسارت را صبورانه تحمل کرد”. حقیقتا لعنت بر خمینی و جانشینان او که اینگونه حقایق تاریخی را تحریف می کنند! همانطور که مشاهد کردید جنایتکار، عسگرالاغی مسلمان یکی از توابین و بریده های زمان شاه بود که بعد از بقدرت خزیدن خمینی از سوی امپریالیسم جهانی نقش ویژه ای در حمله به نیروهای مبارز و انقلابی در راستای ارتجاع و قهر ضدانقلابی داشت. خمینی هم که از سال ۱۳۴۲ از سوی ساواک به عراق فرستاده شده بود، مثل یک کرم متعفن و بی خاصیت در نجف می لولید و عملا هیچ نقشی در مبارزات انقلابی ـ ضد امپریالیستی خلقهای ستمدیدۀ ایران نداشت. خمینی فقط برای عده ای بعنوان مرجع تقلید مطرح بود،وگرنه بیشتر مردم محل سگ هم به او نمی گذاشتند. خمینی در اصل ساخته و پرداختۀ انحصارات عظیم سرمایه داری جهانی بود. بنابراین؛ آت و اشغالهایی از قبیل عسگرالاغی؛ میرحسین موسوی (عضو حزب فاشیستی جمهوری اسلامی)؛کروبی و خامنه ای «جهی» و … نقش چندانی در مبارزات دوران شاه نداشتند، ولی تا دلتان بخواهد! بعد از پیروزی قیام سال ۱۳۵۷ با تمام وجود به سرکوب و قلع و قمع چریکهای فدایی خلق ایران؛ گروههای کمونیستی،مجاهدین خلق، کومله و بقیۀ جریانات دمکرات پرداختند تا کارهای ناتمام رژیم سلطنتی در نابودی نیروهای رزمنده و انقلابی را به پایان برسانند. منتها در مقابل دروغپردازیهای سرمداران جمهوری اسلامی بویژه خامنه ای لجن چه می توان گفت! جز اینکه به نقل از اوستا آنها را “جهی”(روسپی) خواند که برای نگهداشتن قدرت اقتصادی ـ سیاسی طبقۀ حاکم و حکومت مشتی جنایتکار و آدمکش حرفه ای حاضرند دست به هر کار و عملی که “مصلحت” باشد،بزنند. با اینحال در بارۀ توضیحات کذب و دروغ سید علی خامنه ای «جهی» تنها می توان به داستان شیرین موش و گربه، نوشتۀ عبید زاکانی مراجعه که در آن خطاب به رهبر شکمباره و گوشت تلخ رژیم می گوید: « مست بودی اگر گهی خوردی ـ گه فراوان خورند مستانا”[۱]! پس خوردن شکرهای زیادی از سوی ولی امر لات و لمپن های سپاه و بسیج که مست قدرت و ثروت و تجاوز و آدمکشی در راستای منافع امپریالیستها و مرتجعین است؛ چیز عجیب و غریب و دور از ذهن نیست! ننگ و نفرت بر جمهوری اسلامی و تمامی جناحها و دار و دسته های تشکیل دهندۀ آن! به امید سرنگونی و مرگ تمامی سرمداران نظام درنده خوی اسلامی در آتش مبارزۀ مسلحانۀ سرتاسری خلقهای دلاور و نترس ایران!
[۱]: اصل شعر که در آن موش به گربه التماس می کند،چنین است:« مست بودم اگر گهی خوردم ـ گه فراوان خورند مستانا».
نویسنده: سیامک دهقانی