ما انسانیم و وجدان بیداری داریم!

عمری را سپری کردیم  با فریادهای رسا، طی سالیانی دراز گفتیم و نوشتم که جمهوری اسلامی اصلاح پزیر نیست. اما در تقابل با ما ناکسان زورشان بیشتر بود ریاکار و معامله گر بودند  در فریب و ریاکاری،  قدرتی  مافوق داشتند، رسانه های چون بی بی سی و صدها  روزنامه و امکانات دیگه  در اختیار داشتند و خاتمی را بعنوان  نو عروس  اصلاحات به مردم ما فروختند. “خاتمی را گورباپف موافق خوانند” در همان حال ما شاهد قتلهای  زنجیره ای بودیم. ما شاهد اعدامها در ملال عام بودیم. ما شاهد ذردی و چیاول  سران حکومت بودیم .

کلاه سر مان رفت  و آنها توانستند گنچشک را  به نرخ قناری به مردم ما بفرشند چون صدای ما رسا نبود در حقیقت امکانات کافی  برای رسا کردن صدای خود نداشتیم. قلمان ضعیف بود. صفمان پراکنده بود.  اختلاف را بر اتحاد تجریح دادیم . در حقیقت  نقطه ضعیف ما  نقطه قوت آنان بود.

آنان وقتی دستشان رو شد  ورق دیگه ای رو کردند  این بار خر را به نرج اسب  به مردم ما فروختند  و احمد نژاد  را که فاشیستی  عریان بود  افکار ارتجاعیش  را بدون شرم  بیان می کرده  به  مردم تنگدست گفتند این از خودتان است،  خاکی است،  ماهی یک بار حمام نمی کند،  لباسهایش  بوی گنده می دهد  همه اینها درست بود  احمد نژاد  افکارش هم بوی گنده می داد  حقیقتا گرگی بود که با زبان  روباه هم آشنای داشت .  جنایتکار بود با افتخار  ضدیت با  یهود ، با سکولار ،  ضد  با هر گونه حرکت آزادیخواهانه نشان می داد.  در گفتار هوچیگر و سفسطه باز بود، دروغ گفتند عادتش بود،  حقارت تمام وجودش را گرفته بود  گاهی دستمال بسیجی را گردن  مجسمه پوسیده  کوروش می انداخت و گاه  فردوسی را پیامبر ایرانی معرفی می کرد، یک تیر چنان نشان داشت از یک طرف ناسیونالیست ایرانی را شاد می کرد و از طرف دیگه  فرهنگ لمپنیزم را در جامعه باز تولید می کرد  موجودی عجب و افکاری  ضد انسانی  داشت.

دوباره وقتی دستشان رو شده  این بار نخست وزیر خمینی را آوردند و از آن بت ساختند گفتند  نقاش است، گفتند صمیمانه  دست همسرش می گیرد،  گفتند ملی است  اما میرحسین  رنگ سبز را که نماد پیامبر اسلام بود بر گزیده  تا نشان دهد میرحسن همان میرحسین دوران خمینی است که دوران نخست وزیریش کشتن هزارها کودک در جنک و کشتار زندانیان  دهه ۶۰، ” در کارنامه داشت ولی  به ما می گفتند که خون این عزیزان را فراموش کنید!”

اما با تمام این وجود صف ما کمونیستها پراکنده بود  آنقدر پراکنده  که نتوانستیم  صدایمان را رسا کنیم،  نتوانستیم  دروغهای مهندسین  افکار سرمایه داری را افشای کنیم  در حالیکه تاریخ  ایران در طول  صدسال گذشته   آغشته به خون کمونیستها است که پیشروهای آن سرزمین بودند  اگر جمهوری  اسلامی  در اسلامیزه کردن آن سرزمین ناکام مانده  مدیون ما کمونیستهاست و بجز ما کسی اسلام سیاسی  را به نقد نکشیده  بجز ما کسی  قوانین  اعدام  را که نوعی از انتقامجویست  به نقد نکشید و خیلی  چیز های دیگر که من قصد  طولانی کردن این بحث را ندارم فقط باید بگویم  منظور من از کمونیستها  تنها حزبی بخصوصی نیست بلکه تمامی کسانی ست که وجدان بیداری دارند  و  برای یک انقلاب انسانی و رسیدن به جمهوری سوسیالیستی تلاش می کنند.

روحانی را آوردند: کیا؟  بی بی سی  به کمک جیره خوران جمهوری اسلامی  همچون فرخ نگهدار  و  مهندسین  افکار  چون خلجی و خیلی دیگر از طیف  اصلاح طلب  که مردم را تشویق  به رای و به پای انتخاباب بردند
البته نباید فراموش کرد  کسانی  که مردم را تشویق و به پای صندوقهای رای بردن  شریک جنایت جمهوری اسلامی هستند تاکید می کنم که اینها شریک جرم  جمهوری اسلامی هستند و در مورد  این اعدامها  باید احساس شرم کنند  اگر معنا شرم را بفهمند  چون اینها در همان لجنزاری  تغذیه می کنند که جمهوری  اسلامی نشته….

تمام سخن من  و یا نتیجه  این بحث  را خلاصه کنم  تنها راه نجاد ما در گرو یک انقلاب انسانی است  یک انقلاب انسانی  به معنای  مارکیسیستیش  بدون یک انقلاب فراگیر   سرنگونی جمهوری اسلامی  باجیبی پر  از دلار، با وجود آدم فروشان  کاسبکار و رسانه های نان به نرخ روز خور   راهی دیگر نداریم
۳۵ سال برای  تجربه های شکست خورد کافیست .

هر کمونیستی در مقام یک رهبر باید وارد عمل  شود  در هر جای این کره خاکی  باید برای یک انقلاب فراگیر و انسانی  تلاش کند  با امکاناتی که هر چقدر ناچیز باشد با ابتکار باید عمل کند،  ما باید ارزش انسانی را  به اعتبار مارکس بودنمان،  به اعتبار انسان بودمان احیا کنیم. ما انسانیم و  به همین اعتبار  می توانیم جامعه انسانی را احیا کنیم …… سرنگون باد جمهوری اسلامی.    شمی صلواتی