پاسخ به مقاله سیاوش دانشور – ‘در دفاع از حقیقت تاریخی…’
سیاوش عزیز ممنونم از اینکه مقالهات را برای منهم فرستادی. اصراری ندارم که نظرت را عوض کنم، فقط میخواهم ملاحظاتم را در باره نوشتهات بدانی.
١- اینکه عدهای از جنایتکاران در دادگاههای انقلابی کومهله محاکمه و بعضا اعدام میشدهاند را هیچکس نمیتواند انکار کند. این ابدا مخفی نبود و اخبارش از رادیوی کومهله، سازمان کردستان حزب کمونیست اعلام میشد. و منصور حکمت مقاله “دادگاههای انقلابی کومهله و رنجش لیبرالها” را با علم به این نوشته است:
او در این مقاله نمینویسد که “خیر ما اصولا مخالف اعدام و طرفدار آزاد کردن اسرایی هستیم که نمیتوانیم در زندان نگهداریم”، این را نمینویسد که “علیرغم مخالفت ما با اعدام در کمیته مرکزی حزب، کومهله سر خود این کار را میکند”، نمینویسد که “من هم با اعدام مخالفم، به مقاله فلان و بهمانم رجوع کنید”. نمینویسد که “داریم سعی میکنیم که دیگر اعدامی صورت نگیرد”…
مینویسد: “نقض حقوق بشر”؟ و میپرسد: “کدام بشر مدافع کدام حقوق کدام بشر است؟”
مینویسد: جاى تأسف است که ظاهراً هیچیک از رفقاى ما در خارج کشور … در استفاده از فرصتى که لیبرالِ نازکدلِ ما براى تبدیل جلسه به یک سکوى آگاهگرى کمونیستى و اشاعه نظرات حزب فراهم کرده است، نکوشیده است.
میپرسد “ما محقّ نیستیم “توابین” را مجازات و یا اعدام کنیم”؟ و جواب میدهد “باید بگوییم که تاکنون از جانب سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله)، هیچ کس تحت عنوان “تواب” و به اتهام روى گردانى از افکار و عقاید گذشتهاش مورد محاکمه و مجازات قرار نگرفته است.” [خط تأکیدها همه جا از من است به این قصد که نشان بدهم او دارد اتهام “اعدام شدن توابین” را رد میکند. خود “اعدامها” را نه تکذیب میکند و نه محکوم]
نمینویسد “ما هرگز هیچ اسیری را اعدام نمیکنیم”، بلکه به درست از احکام و طرز کار دادگاهها دفاع میکند و مینویسد ما “توابین” را محاکمه و مجازات نکردهایم بلکه جنایتکاران را…:
“در دادگاههاى کومهله نه “توابین”، بلکه کسانى مورد محاکمه قرار گرفتهاند” [و همانطور که همه کس میداند بعضا اتهامشان اثبات و به حکم دادگاهها اعدام شدهاند] “که متهم به آنند که به اَشکال گوناگون به عنصر فعال اجراى سیاستها و اهداف سرکوبگرانه رژیم جمهورى اسلامى بدل شدهاند. این افراد متهم اند که در تعقیب و دستگیرى انقلابیون، در تعقیب و مراقبتها و خانه گردىهاى پلیس، در شناسایى زندانیان کمونیست و یا حتى در شکنجه و بازجویى آنها در داخل زندانها فعالانه شرکت کردهاند. اینها متهم اند به اینکه به فضاى رعب و اختناق در درون و بیرون زندان دامن زدهاند و بالأخره متهم اند به اینکه طبق طرحهاى پلیس سیاسى جمهورى اسلامى کوشیدهاند تا به منظور کسب اطلاعات، انجام فعالیتهاى جاسوسى، خرابکارى و ترور به تشکیلات حزب کمونیست ایران در کردستان نفوذ کنند. این اتهامات بر مبناى پروندههایى قطور از شهادت شهود، اعترافات متهمین و اسناد و مدارک موثق تنظیم شده است. هر اتهامى تنها هنگامى وارد شده است که اسناد و مدارک به اندازه کافى براى آنکه این یا آن فرد بعنوان متهم در مقابل دادگاه قرار بگیرد، موجود بوده است.”
— آیا اینها همانهایی نیستند که لیبرالهای نازکدل ما، هم آن وقت و هم الان میگویند که چون نمیتوانید زندان کنید باید آزاد شوند؟!
٢- در برنامه حزب کمونیست، که آن را اتحاد مبارزان کمونیست از روی برنامه بلشویکها اقتباس کرده بود، و پس از بحثهای مفصل توانست به برنامه حزب کمونیست تبدیل کند، و از ابتدا تا انتها منصور حکمت در تدوین و تدقیق آن حرف اول را میزد، “ممنوعیت هر گونه اضافهکاری” خواسته شده اما “ممنوعیت مجازات اعدام” نه. در این برنامه آمده است: “انتخابی بودن قضات و سایر مقامات قضایی؛ قابل عزل بودن آنان هرگاه که اکثریت انتخاب کنندگان اراده کنند. لغو اکید هر گونه دادگاههای ویژه، علنی بودن کلیه محاکمات” …
— هیچ جایی در نوارها، نوشتهها، صورتجلسات بحثهای متعددی که از آن زمان به جا مانده است جایی سراغ داری که منصور حکمت – یا هر کس دیگری – خواستار گنجاندن “منع مجازات اعدام” در برنامه حزب کمونیست شده باشد؟ سپاسگزار میشوم که آن را به دست منهم برسانی.
— در نوشتهات نقل قولی از منصور حکمت هست که: “اسیر جنگی نباید اعدام شود و اگر نمیتوانید اسیر نگهدارید، اسیر نگیرید”! — بینهایت ممنون میشوم که منبع و تاریخ این نقل قول را هم در مقالهات ذکر کنی. بسیار محتمل است که او بعدها این را گفته باشد، ولی نه حتما در زمانی که روی اردوگاههای پیشمرگان و شهر حلبجه بمب شیمیایی میریختند و آدمها را مثل حشرات میکشتند. شخصا احادیث و روایات، حرفهایی که میگویند او سر میز شام یا در اتاق خواب زده است را منبع موثق نمیدانم. اما به حکم اصول صداقت – آنهم در بحثی که موضوع دعوا درست فهمیدن مواضع حکمت است – موظفی منبع را ذکر کنی، حتی اگر من یا دیگران آن را موثق ندانیم.
برنامه حزب کمونیست (که به یمن تلاشهای از جمله منصور حکمت، تدوین، تکمیل و برنامه حزب کمونیست شد) لغو مجازات اعدام را نخواسته است. در برنامه حزب کمونیست کارگری اما در فصل “موازین اجتماعى و فرهنگى مدرن و پیشرو”، لغو مجازات اعدام بصراحت خواسته شده است. خودت میدانی که در هر دو حزب او یکی از رهبران و ایدئولوگهای اصلی بود. به این میگویند تغییر موضع – چه آدم زنده باشد چه مرده، به این میگویند تغییر موضع. مردهها البته دیگر نمیتوانند توضیح بدهند که چرا همین را در برنامه قدیمشان ننوشته بودند ولی این اسمش تغییر موضع است و زندهها تا ابد و آباد حق دارند این دو برنامه را با هم مقایسه کنند و بگویند “تغییر موضع” – بر خلاف آنها که ائمه اطهار و پیامبرانشان را صاحب علم لدّنی میدانند و سخنگوی احکام لایتغیر الهی، تغییر موضع رهبران سیاسی بخصوص آنها که در گیر عملاند، نه فقط از نظر من کفر نیست، بلکه نشان پویایی و ربط داشتن تئوری و پراتیکشان است. منصور حکمت در مورد “حق تعیین سرنوشت” هم تغییر موضع داد. در مورد اصول ناظر بر کار حزبی هم تغییر موضع داد… گفتن اینها دیگر جرم است چون او مرده و دیگر نمیتواند از خودش دفاع کند؟!! تو این را تهمت و جعل میفهمی. این مشکل توست نه من. اینها توضیح لازم دارد، نه دفاع، نه استغفرالله. اگر زنده مانده بود خودش لابد به کسی که توضیح میخواست – بی آنکه به جعل حقایق تاریخی یا همصدایی با ناسیونالیستها متهمش کند – توضیح میداد.
در باره “حق انحصاری انتشار آثار حکمت” قبلا شنیده بودم. “حق انحصاری تفسیر نوشتههای حکمت” برایم تازه بود. منهم به همه کس توصیه میکنم تمام آن مقاله را بخواند و خودش قضاوت کند. قضاوت در مورد مقالات جدید و قدیم هر کس را، چه قدیّس باشد چه نباشد، چه مرده باشد چه زنده، حق همگان و از جمله خودم میدانم. شخصا هنوز با نظر قدیم حکمت موافقم و به هر پیشمرگ کومهله و عضو حزب کمونیست بجرأت میگویم که آدم باید لیبرال سانتیمانتال علاجناپذیری باشد که اعدامهای انقلابی کومهله و اعدامهای قضات شرع آن روزگار در کردستان، هر دو را بیکسان “اعدام” و “نقض حقوق بشر” بداند و محکوم کند. سؤال کمونیستها و حکمت را باز تکرار میکنم که کدام حقوق کدام بشر را میگویند؟! به آنها میگویم سرتان را بالا نگهدارید! درست است، آن موقع، هم دادگاه کومهله حکم اعدام صادر میکرد هم خلخالی – اما مطمئن باشید که تاریخ بشر در این تردید نمیکند که در آن جنگ، کدام طرف، “بشر و بشریت” را نمایندگی میکرد