سخنی با فعالین جنبش کمونیزم کارگری

مقدمه:

دوستان هوادار و فعال در جنبش کمونیزم کاگری ،

برخی از شما عزیزان هنوز در احزاب موجود ، بنام احزاب کمونیست کارگری، فعال هستید و برخی بنا به هر دلیل از این احزاب سرخورده شده اید و بیرون از این احزاب مبارزه برای آزادی و سوسیالیزم را ادامه می دهید. سخنم با همه شماهست. همانطور که می دانید منهم بخشی از زندگی سیاسیم وارد احزاب موجود کمونیست کارگری شدم و به هر حال تجربه ای مهم بود برای زندگیم . تلاشم را کردم که کمونیزم را بصورت حزبی دنبال کنم و متاسفم از اینکه نشد! توضیحاتش در مورد اینکه چرا نشد در مثاله جداگانه ای ارائه شده و در اختیار شماست(۱). جدا شدن یک فعال کمونیست از حزب سیاسی در تاریخ بسیار اتفاق افتاده. در تاریخ ایران متاسفانه این جداشدنها بسیار بیشتر با تشنج و درگیری همراه است چرا که فرهنگ سیاسی ایران در چپ از جمله فرهنگ عقبی است و برخوردهای غیر متمدنانه درون احزاب چپ همیشه مسئله ساز بوده و دینامیکی نساخته که بشود با آرامش وارد شد و با آرامش خارج. اتفاقا در تجربه کمونیزم کارگری تلاش بیشتری شده که این اتفاق بیفتد و فعالیت سیاسی با فرقه ایزم فرق داشته باشد اما مشکل اینجاست که وقتی خود این احزاب چروک بخوردند و فرقه ایزم سرتاپاسانرا بگیرد لذا “قوانین” هم انحنا پیدا می کنند و از جمله تابولیزم روابط هم همان می شود که در سنت چپ قدیم بود.اختلاف تحمل نمی شود.هوچی بازی و کلاه بوقی گذاشتن و استفاده از سنتهای تحریم و تکفیر حاکم می شود و عضو و کادر اون احزاب هم مجبور است در موقعیت دفاعی یا بایستد و فحش بخورد و فحش بدهد یا بالاخره به این نتیجه برسد که از لجن ساخته شده رهائی یابد.

مشکل اینجاست که بیرون زدن از این احزاب، با چه برنامه و نتیجه گیری توام باشد؟ آیا مثل اکثریت فعالین چپ، باید دوران افسردگی و ناامیدی را طی کرد، به حاشیه کشیده شد و از هر چه تحزب است متنفر شد و متنفر کرد یا؟ راه دیگری هست؟ خوشبختانه در عصر اینترنت ، فضای ارتباطی را این احزاب نه می توانند بسازند و نا با سایتهاشان و عربده جوئی های هوادارانشان می توانند عرصه را به فعال کمونیست ببندند. خوشبختانه فضا برای بیرون زدگان از این احزاب باز است تا با هم و با جامعه دیالوگ برقرار کنند و راه بجویند.

من در این نوشته کوتاه چند کلامی بیشتر برای شما عزیزان ارائه خواهم داد و امیدوارم مثل همیشه شروع دیالوگهای عمیقتر باشد:

(۱)جنبش کمونیزم کارگری دارد به کجا می رود . احزاب موجودش به کجا؟

 

یافته من اینست که متعاقب انقلاب ۵۷ ، جنبش طبقه کارگر حداقل بخشیش بتدریج سیاست مستقل مبارزاتی پیدا گرد و بجای دویدن بدنبال احزاب بورژوائی و اسلامی شروع کرد تلاش برای اعلام هویت مستقل.از نان و آزادی دم زد شوراهای خودش را ساخت و تلاش کرد حرف خودش را بزند.بخشی سیاسی تر این جنبش در خط “سوم” و بعدا کمونیزم کارگری تئوریزه شد. اهمیت منصور حکمت و حزب او از همین نقطه بود که توانست فرمولبندی این حرکت به سوسیالیزم را فرمولیزه کند.

اگر جنبش کمونیزم کارگری را بخشی از جنبش کارگری بدانیم که سوسیالیزم را بعنوان راه حل فوری مسئله انسان در جامعه ایران می خواهد، طبعا تحزب کمونیزم کارگری بخش سیاسی آن است.سوال اینست که این تجزب خودش دچار چه تغییرات و تحولاتی شد؟ چه سرنوشتی پیدا کرد؟

از دید من حتی در زمان حیات منصور حکمت گرایشات راست و چپ سنتی درون حزب کمونیست کارگری وجود داشتند.خود منصور حکمت هم تازه در ابتدای راه بود و بسیاری عرصه های تئوریک و سیاسی کمونیزم کارگری را تمام نکرده رفت. بعد از منصور حکمت تحزب کمونیزم کارگری دچار همان دست اندازها شد که همه گروهها و تجمعات انسانی را بنوعی درگیر می کند به علاوه مشکلات فرهنگی چپ شرقی و پیش مدرن. هر دوی این مشکلات ، تحزب کمونیزم کارگری را در خود فشرو و عامل شکست حزب کمونیست کارگری و انشعابات پی در پی آن شد.

گرایشات راست و چپ سنتی امروزه عامل قیقاجها ی احزاب موجود کمونیست کارگریست که همچنان خودشانرا به یک برنامه ۳۰ ساله نوشته شده توسط منصور حکمت چسبانده اند و به رغم دنبال کردن سیاستهای گاها متضاد همه مدعی “دنباله روی از منصور حکمت” هستند.

از این جهت ، وضعیت احزاب موجود کمونیزم کارگری یک وضغیت استثنائی است.هیچ تاریخی از کمونیزم پنین پدیده ای را بخود ندیده.چه در ایران و چه در خارج ایران که سه حزب یا یک برنامه در مقابل هم صف کشیده باشند و همه مدعی دنباله روی از یک نفر باشند!

احزاب موجود کمونیست کارگری دچار ریزش هستند.اعضا و هواداران و خصوصا فعالین کادر خود را از دست می دهند . انقلاب جاری ایران نشان داد که این احزاب نتوانستند تاثیر اجتماعی لازمه را بگذارند و بخش مهمی از قعالین جوان که در دهه گذشته بنوعی سمپات این احزاب بودند هم راه دیگری پیش گرفتند.اینها واقعیاتی است که از دید من عامل تشدید فرقه ایزم درون احزاب موجود است.با شکستی که در تغییر واقعیت خورده اند مجبورند هر روز بیشتر واقععیت را انکار کنند و درون پیله های ذهنی خود بپیچند.

 

(۲) رشد فرقه ایزم و قشریگری در احزاب موجود کمونیزم کارگری:

 

فرقه ایزم اساسا نتیجه روانشناسی اجتماعی شکست و فرار از دیدن واقعیت و انکار آنست.فرقه ایزم از نادانی و ساده اندیشی از عدم اتکاء به نفس و روانشناسی گله ای مایه می گیرد. فرهنگ پیش مدرن جامعه ایران زمینه فرقه ایزم است.چپ ایران خصوصا با ساختن تابوها و امام زاده هایش ماده خام بسیار خوبی برای بازتولید فرقه ایزم می شود. منصور حکمت مثل مارکس یا لنین بتدریج تبدیل به امام زاده احزاب کمونیست کارگری شده تا جائی که یک خواننده و شاهد این داستان، حتی یک اثر در نقد منصور حکمت در ادبیات این احزاب نمی بیند.برنامه نوشته شده منصور حکمت با وجود نابسامانیهای ناشی از محدود یت زمانی ، هنوز مورد بازنگری قرار نگرفته.(۲)

وجه دیگر احزاب موجود عدم توانائی آنها در ارائه دیالوگهای اجتماعی با مخالفین چه درون حزب و چه بیرون حزب است. فیسبوک عرصه دیگری را باز کرد تا مشخص شود چقدر فعالین این احزاب در بحث کردن با مخالف ناتوان هستند و همان روشهای فحاشی و اتهام زنی  سامسور را که سایرین در برخورد به مخالف بکار می برند در چنته دارند!

وجه سوم و مهم که علامت دیگر فرقه ایزم است، عبارتست از ناتوانی در عبور از لنینیزم است. فرقه ایزم چپ سنتا ناتوان بوده از عبور از تابوهایش.کمونیزم کارگری از زبان منصور حکمت تا حدی تلاش کرد که به نقد لنین بپردازد.و پذیرفت که ماجرای شکست شوروی از زمان لنین شروع شده و نه استالین. منتهی در خم “مقدم بودن اقتصاد به آزادی” ماند و نتوانست نقدی همه گیر و رادیکال به لنینیزم ارائه دهد . بعد از منصور حکمت متاسفانه اهمیت نقد لنینیزم از سوی جانشینانش نه تنها جدی گرفته نشد بلکه هر دو جناح اصلی احزاب کمونیست کارگری چه جناح حمید تقوائی و چه جناح “جکمتیست” برگشتند به سکوی  لنینیزم و سیاستهای سرکوب لنین را با انواع متدهای شناخته شده بلوک شرقی توده ایستی توجیه شرعی کردند. این وجه از برخورد این احزاب هم علامت دیگری در غرق شدن اینها در فرقه ایزم است.

کمونیزمی که نتواند با نقدی رادیکال به گذشته کمونیزم به جلو کشیده شود و در بند “لنین اعدام کرد که کرد کشتار کرد که کرد که چی؟ دیگران بیشتر کردند” بماند دارد اعلام می کند که همان خواهد کرد که لنین کرد.کمونیزمی که “شرایط” را سفسطه کند برای کشتار کرونشتاد و سرکوب و حکومت تک حزبی، حتما همان را تکرار خواهد کرد چرا که “شرایط” همیشه همان خواهد بود!(۳)

وجه چهارم که علامت رشد فرقه ایزم است، رشد انتشاراتی از این احزاب و کادرهایش هست که چیزی جز پس گرفتن بسیاری حرفهای گذشته نیست. کادرهای حزب کمونیست کارگری رسما در انتشارات خود می گویند آزادی بیان نمی تواند بدون قید و شرط باشد! رسما مثل خانم دانشفر می گویند که بحث کشتار و سرکوب در انقلاب اکتبر “تبلیغات امپریالیستهاست”! ، رسما تئوری می دهند که مذهبیون انسان برابر نیستند! رسما پشت فمینیزم می ایستند رسما از فرقه مجاهد بعنوان مبارزان آزادی در فیسبوک دفاع می کنند! مخالفان سیاسیشانرا مرتد و مشکوک و شارلاتان و فرصت طلب و روانی می خوانند! اینها همه علامت برخورد فرقه ای است.در فرقه ها موافق تبدیل به مخالف شد بهش می گویند کافر.برعلیه او جهاد فراخوان می دهند و سعی می کنند بایکوتش کنند و اگر نشد خرابش کنند به لجنش بکشند! این متدها به وضوح در احزاب کمونیست کارگری در همه سطوح مشاهده شده و در حال رشد است.(۴)

(۳)راه کدامست؟

کمونیزم کارگری را باید از این وضعیت رقت آوری که احزاب موجود بهش تحمیل می کنند نجات داد. این احزاب نباید سرنوشت جنبش و تحزبی را که برای اولین بار کمونیزم مداخله گر کمونیزم احتماعی و کمونیزم آزادیخواه را به صحنه سیاست آورد مورد تحدید قرار دهند. شما عزیزانی که درون این احزاب هستید و بسیاریتان “مصلحت” دانسته اید بسوزید و بسازید و سکوت کنید چون “راه بهتری” نمی شناسید.شما عزیزانی که فکر می کنید بیرون شدن از این فرقه ها سرنوشت سیاسی شما و هویت شما را نابود می کند. از شما می خواهم بیدار شوید. لازم نیست حتی از این احزاب بیرون بزنید .فعال باشید.درگیر باشید.زبان باز کنید.انتظار خودتانرا بالا بربرید. به شانتاژها و تهدیدها بها ندهید.مسئولیت حس کنید برای سرنوشت کمونیزمی که منصور حکمت شروع کرد و بدست قشریون و فرقه ایزم دارد درون خودش چروک می خورد. سعی کنید نقد کنید به سیاستهای حزبتان! فراکسیون خودتانرا بسازید.نشان دهید “لیدرها” و رهبران نمی توانند خلاقیت کمونیستی و مداخله گری را با تاروپود تابوهای خودساخته خفه کنند.

شما عزیزانی که از این احزاب کناره گرفته اید یا مثل من اخراجتان کردند به بهانه های واهی! نگذارید تجربه تلخ این احزاب شما را از سیاست از کمونیزم و از کمونیزم کارگری فراری دهد.نگذارید هوچی گری قشریها و لمپنها شما را به گوشه بکشد.تحارب خود را انتشار دهید.زبان بگشائید.نقد کنید مداخله کنید.کمونیزم کارگری نیاز به بازسازی و احیا دارد.راه دیگری برای پیشرفت و سعادت انسان جز این نیست که اکثریت جامعه مزدبگیران و زحمتکشان و کارگران بالاخره به این دنیای وارونه پایان دهند. کمونیزم کارگری جتبش اجتماعی بخش پیشروی طبقه کارگر ایران و جهانی است که دیگر نباید ماندن در نظم موجود را برتابد.

صدایتانرا چه درون احزاب موجود و چه بیرون این احزاب بلند کنید.مرئی شوید.نشان دهید که وجود دارید.هویت شما در نبرد شما برای ساختن دنیای بهتر در تحقق امال و ارزوهای نسلهای ستم کشیده، آزادیخواه و برابری طلب باید معنی یابد.فعالین درون و بیرون احزاب موجود کمونیست کارگری تجربه ناتمام نسلی هستند که شکست را دیده اند هم نپذیرفته اند.این شکست احزاب موجود کمونیست کارگری را نباید پذیرفت.این اخر کمونیزم کارگری نیست.فصل دیگری را باید باز کرد!

منابع دیگر:

(۱)داستان من و حزب کمونیست کارگری ایران(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/زندگینامه

(۲)آرشیو نقد دنیای بهتر(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر

(۳)آرشیو نقد لنینیزم: (سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم

(۴) سقوط تاسفبار فرهنگی حزب کمونیست کارگری ایران(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۹۵-سقوط-تاسفبار-فرهنگی-حزب-کمونیست-کارگری-ایران

 (۵)شکوائیه از حزب کمونیست کارگری ایران(ناصر احمدی)

http://www.azadi-b.com/J/2013/10/post_43.html

(۶)پیشروی سیاسی تاریخی رهبران کارگری، پسروی سطحی بینانه احزاب کمونیست کارگری(ناصر احمدی)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41626

(۷)اطلاعیه کنارگیری از حزب حکمتیست(آزاد زمانی)

http://www.azadi-b.com/J/2013/10/post_548.html