کدام جنبش؟!

على جوادى
سئوال اصلی و پایه ای این است: حزب کمونیست کارگری در حال حاضر نماینده کدام جنبش است؟ جنبش کمونیسم کارگری یا جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم؟ کدامیک؟ این بار بر خلاف دوره های گذشته رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری خود به روشنی به این سئوال پاسخ داده است! بحث تعلق به کدام جنبش اجتماعی پایه ای ترین و اساسی ترین مبحث کمونیسم کارگری است.

کمونیسم کارگری یک جنبش اجتماعی – طبقاتی قائم به ذات است. دوره ای و مقطعی نیست. از نظر اجتماعی به معنای اعتراض ضد سرمایه داری کارگر است. به لحاظ فکری و سیاسی یعنی مارکسیسم. و بر نقد همه جانبه از ارکان اقتصادی و اجتماعی و فکری نظام سرمایه داری موجود استوار است. این جنبش پرولتاریا است. طبقه ای که از فروش نیروی کار خویش زندگی میکند. این جنبش با ظهور سرمایه داری و طبقه کارگر مزدی شکل گرفت و عمیق ترین نقد به نظام سرمایه داری و مصائب آن را نمایندگی میکند. کمونیسم کارگری و به تبع آن، حزب چنین گرایشی، اساسا منافع این جنبش را نمایندگی میکند. این مکان اجتماعی و تعلق طبقاتی و جنبش حزبیت کمونیسم کارگری است. تاکیدات در این زمینه همه جانبه و روشن اند. حتی در مقایسه با سایر جنبشها و احزاب کارگری، یک دنیای بهتر، برنامه حزب اتحاد کمونیسم کارگری بطور روشنی این ویژگی عام و تغییر ناپذیر کمونیسم کارگری را بیان میکند: "کمونیسم کارگری جنبشی جدا از کل طبقه کارگر نیست و منافعی جدا از منافع کل طبقه کارگر دنبال نمیکند. تفاوت جنبش کمونیسم کارگری با سایر جنبشها و احزاب کارگری در این است که اولا، در مبارزه طبقاتی هر کشور، پرچم وحدت و منافع مشترک کارگران سراسر جهان را بر می افرازد و ثانیا، در مراحل و جبهه های مختلف مبارزه طبقه کارگر، مصالح کل جنبش طبقه کارگر را نمایندگی میکند." (منصور حکمت)

کمونیسم کارگری ویژگی خود را در تمایز با سایر جنبشهای اجتماعی دقیق و روشن بیان کرده است. "کدام جنبش" سئوال اصلی ای بود که منصور حکمت در رساله تاریخی "تفاوتهای ما" تمایز جنبش کمونیسم کارگری را با سایر جنبشهای اجتماعی تبیین و تعریف کرد. یک دهه تلاش کمونیسم منصور حکمت  بر این امر استوار بود تا جایگاه و مکان اجتماعی کمونیسم را از حوزه اجتماعی چپ رادیکال و سرنگونی طلب و غیر کارگری ایران به مکان اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر انتقال دهد. نقد مارکسیسم انقلابی علیرغم جایگاه و اهمیت تاریخی اش اساسا از این مکان بود. مارکسیسم انقلابی جریان حزبی و سازمانی کمونیسم کارگری ایران نبود. هر چند که ارتدکسی مارکسیسم و تعبیر پراتیکی از مارکس را در خود داشت، هر چند که استنتاجات بسیار عمیق و رادیکالی از نقد سرمایه ارائه میداد اما به لحاظ اجتماعی این جنبش کماکان جنبش طبقه اجتماعی دیگری بود. از اعتراض کارگر نشات نگرفته بود و بعضا مشغله اش سوخت و ساز این جنبش در تمامی ابعادش نبود. از این رو روشن است تعرض و دوری از کمونیسم کارگری هم نمیتوانست و نمیتواند بدون تغییر در این مکان اجتماعی و تعلق جنبشی صورت گیرد.

خط جدید حاکم بر حزب کمونیست کارگری یک چرخش و دوری همه جانبه از سنت کمونیسم کارگری و جا افتادگی هر چه بیشتر در چهارچوبهای سیاسی و فکری چپ سنتی و پوپولیستی است. این یک خط انحلال طلبانه "کمونیستی" است. انحلال طلبانه به این اعتبار که پرچمدار مستحیل کردن جنبش کمونیسم کارگری در جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم است. حل کردن هویت کمونیستی و جنبشی این حزب در جنبش سرنگونی مجرای اصلی چنین چرخش و تحولی در این راستا به رهبری فکری – سیاسی حمید تقوایی بود. بطوریکه امروز تشخیص و تمایز هویت سیاسی واقعی این جریان از جنبش سرنگونی طلبی به سختی امکان پذیر است. رهبری این خط اکنون در حزب کمونیست کارگری به صراحت اذعان میکند که "نقش حزب ما اساسا این است که این جنبش اعتراضی را نمایندگی میکند"! (نشریه انترناسیونال، شماره ۲۴۴) این بیان تمام عیار جا افتادگی خط حاکم بر این حزب در یک سنت پوپولیستی است! این چرخش تبعات خاص سیاسی و اجتماعی خود را نیز بدنبال دارد. یک نتیجه فرجام چنین پروسه ای تغییر و تحولاتی در مکان اجتماعی و تعلق جنبشی این حزب است.

یک ویژگی تعیین کننده پوپولیسم در دوران حاضر تحلیل بردن جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم است. حل کردن کمونیسم کارگری در این جنبش و تبدیل شدن به جناح و گرایشی در این جنبش اساس این تحرک پوپولیستی است. زمانیکه رهبری این خط اعلام میکند که اساس نقش حزب کمونیست کارگری این است که جنبش اعتراضی سرنگونی طلبی را نمایندگی میکند در حقیقت فرجام چنین پروسه ای را از قرار اعلام و تثبیت کرده است. این روند درست در نقطه مقابل و ضد روندی است که در طول دو دهه منصور حکمت در تغییر و تحول مکان و جایگاه اجتماعی چپ ایران رهبری و هدایت کرد. این تغییر، فراری به گذشته است. فرار به سنگر جنبشهای دیگر، فرار به مجموعه فکری دیگر، فرار به سنگر پوپولیسم!

شاید در واکنش گفته شود که مگر نه اینکه جنبش کمونیسم کارگری باید جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم را رهبری و سازماندهی کند؟ پس چرا این همه حساسیت؟ در پاسخ باید به ظرایف این بحث اشاره کرد. پاسخ روش است: این حساسیت ناشی از تلاش برای مقابله با روندی است که میکوشد بخشی از نیروی مادی و تحزب یافته کمونیسم کارگری را به ذخیره جنبش سرنگونی طلبی تبدیل کند. این حزب را در جنبش دیگری "مستحیل" کند. دو مساله کاملا متفاوت در این جا مطرح هستند: بحث رابطه جنبش کمونیسم کارگری با جنبش سرنگونی مقوله ای اساسا متفاوت از یکی بودن و یکی شدن با جنبش سرنگونی است. همانطور که رابطه جنبش کمونیسم کارگری و جنبش دفاع از حقوق زن مساله دیگری است. مثل اینست کسی که بگوید اساس حزب ما نمایندگی جنبش دفاع از حقوق زن است، اساسا حزب آن جنبش است. یا کس