پایانی فقر و اعدام، در پایانی رژیم جمهوری اسلامی‏ست

ماشین فقر و اعدام در زیر سایه‏ی سران حکومت باز نه ایستادنی‏ست. این نظام برای انجام چنین وظایفی آمده است. در حقیقت اعدام مخالفین و فقر و دربدری میلیون‏ها انسان، حاصل کارکردهای جنایت‏کارانی هم‏چون سران رژیم جمهوری اسلامی‏ست. این نظام جامعه را به بند، و در هر دُوره‏ای از حیات ننگین‏اش، مردم را به انقیاد کشانده است. فقدان آزادی‏های اولیه‏ی سیاسی – اجتماعی و به تبع‏ی آن‏ها عدم پرداخت حقوق چندین ماهه و ناچیز کارگران، به سیاست‏های روتین حاکمان و ظالمان ایران تبدیل گردیده است. اگر چه باید اذعان نمود که تمامی نظام‏های سرمایه‏داری و علی‏رغم تفاوت‏های چند و صوری، از یک قماش‏اند و کاری به اوضاع زندگی و معیشتی توده‏های محروم و رنج‏دیده ندارند. به عبارتی حقیقی‏تر، کار و بارشان غارت اموال عمومی و هر چه انبان نمودن جیب‏های بی‏انتهای‏شان می‏باشد.
براستی سئوال این است‏که آیا در چنین نظام‏هایی و از جمله در زیر سلطه‏ی رژیم وابسته و هاری هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی، پایانی بر اوضاع وخیم زنده‏گانی کارگران و زحمت‏کشان و هم‏چنین بر چیدن زندان و شکنجه‏ی مخالفین است؟ آیا می‏توان تصوری جدا از اوضاع دردناک فعلی‏ای که سرمایه‏داران برای میلیون‏ها انسان محرومِ سرتاسر جهان ساخته‏اند، را داشت؟

حاکمیت سرمایه‏داران در سرتاسر دنیا و هم‏چنین حیات بیش از سه دهه‏ی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی نمایان‏گر این واقعیات است‏که، زندگی در چنین سیستم و مناسباتی برای کارگران و زحمت‏کشان به‏مانند مرگ تدریجی‏ست. افزایش روزانه‏ی اقلام اولیه‏ی زندگی، کمر محرومان را خُرد نموده است و پاسخ به‏هر گونه اعتراض و نارضایتی توده‏ها، سرکوب و بگیر و به بندهاست. به دلیل این‏که زاده‏گی و حیات حاکمان ایران با سمت‏و‏سو دادن دم و دستگاه‏های تولیدی به سمت طبقه‏ی ظالم از یک‏سو، و به استثمار کشاندن هر چه بیش‏تر کارگران و دیگر توده‏های ستم‏دیده از سوی‏دیگر گره خُورده است. در حقیقت بنای این نظام‏ها، با غارت و با کوج دادن محرومان پای ریخته شده است و انسان‏ها فاقد ارزش‏اند.

مسلم است‏که چنین اوضاعی همگانی‏ست و سرمایه‏داران آسایش و امنیت مردم را به پائین‏ترین حد ممکته رسانده‏اند و دنیا را رژیم‏هایی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی ناامن نموده‏اند و به یُمن قدرت و سلاح، و به یُمن اهرم‏های حکومتی – دولتی دارند، بر تعرض افسار گسیخته‏ی خویش می‏افزایند، حکومت‏مداران ایران، در عمل نشان داده‏اند که منفعت آنی و آتی‏شان در باوری عمیق به منفعت سرمایه‏داران بین‏المللی و طبقه‏ی بالایی‏هاست. کاری به سازنده‏گی جامعه و بهتر نمودن زند‏گی مردم ندارند. باوری و کارکردشان در محدود و در بسته نمودن فضای بالنده‏ی جامعه است. بی دلیل هم نیست که به‏عناوین متفاوت دارند بر سیاست‏های ارتجاعی‏شان حول به بند کشیدن زنان پای می‏فشارند؛ بی دلیل هم نیست که دارند هزاران مخالف و قربانیان نظام را دستگیر و به میادین اعدام روانه می‏نمایند؛ بی دلیل هم نیست که فقر دارد از سر و کول میلیون‏ها انسان بالا می‏رود؛ و بی دلیل هم نیست که تاکنون هزاران کمونیست و مخالف و قربانیان نظام را از دم تیغ گذرانده‏اند و ده‏ها تن دیگر در صف اعدام‏اند.

آری به موارات به هلاکت کشاندن هزاران توده‏ی رنج‏دیده، ده‏ها تن دیگر در ایران، در صف مقدم اعدام‏اند. اوضاع ناهنجار و دردناکی که منطقه، مرز، جغرافیا و رنگ و پوست نمی‏شناسد و همه‏جا و در اقصی نقاط دنیا، سرمایه‏داران بین‏المللی، با یاری و با هم‏کاری دولت‏ها و عناصر وابسته به‏خود دارند، سیاست‏های غیر انسانی خود را به میلیون‏ها انسان تحمیل می‏نمایند، و دارند مردم را از میادین متفاوت مبارزاتی به عقب می‏رانند و با راه‏اندازی جنگ و تنش، جامعه را به سمت منافع و خواسته‏های دراز مدت‏تر خویش، سمت‏و‏سو می‏دهند. هدف، غارت اموال عمومی، کنترل و به انحراف کشاندن اعتراضات رادیکال مردمی‏ست؛ هدف کوچاندن مردم از خانه و کاشانه و از جامعه‏ی خودی، و هم‏چنین ایجاد بلبشو توسط باندهای مسلح و ارتجاع وابسته به قدرت‏مداران بزرگ جهانی‏ست. بر مبنای چنین سیاستی‏ست که این روزها جهان و بویژه منطقه‏ی خاورمیانه، غرق در تنش و التهاب، غرق در نداری، و غرق در خون و خون‏ریزی‏ست و بر خلاف ساده اندیشان، چرخه و پاشنه‏ی جامعه‏ی ایران هم – و علی‏رغم جابه‏جائی دولت‏مردان -، دارد به‏همان مسیری می‏چرخد که تاکنون چرخیده است. به این دلیل روشن که آمدن و آماده‏گی همه‏ی سران رژیم جمهوری اسلامی در پای‏بندی به قانون اساسی آن است؛ همان قانونی که حقوق طبقه‏ی بالائی‏ها و سرمایه‏داران را محترم می‏شمارد، و همان قانونی که کمترین خوانانی‏ای با منفعت و با خواسته‏های کارگران و زحمت‏کشان ندارد.

در حقیقت اسناد و جنایت‏کاری‏های بیش از سی ساله‏ی سران رنگارنگ رژیم جمهوری اسلامی آن‏چنان گویا و زیاد است که با هیچ تئوری، و با هیچ فلسفه و منطقی نمی‏توان آنرا توضیح داد. هم‏چنین تعرض به دست‏مایه‏های کارگران و زحمت‏کشان و یورش مسلحانه به اعتراضات ابتدائی توده‏های ستم‏دیده، مبین این واقعیات است‏که وظیفه‏ی مدافعین نظام و آن‏هم با تمامی دار و دسته‏های‏اش، چیزی جز تشدید فقر، چیزی جز پا بر جائی اعدام مخالفین و قربانیان نظام امپریالیستی نیست. با این اوصاف به انتظار نشستن پایانی فقر در زیر سیطره‏ی مناسبات مبتنی بر محترم شمردن به نابرابری‏ها، ناصحیح و منحرف کننده است. چرا که خاصیت این نظام و حامیان‏اش در تهی نمودن سفره‏ی کارگران و زحمت‏کشان و کُشت و کُشتار مخالفین است. زندگی نظام‏هایی هم‏چون نظام جمهوری اسلامی، با نابودی زندگی هزاران انسان دردمند و با آواره نمودن میلیونی توده‏ها و با استثمار کودکان گره خُورده است. سران رژیم جمهوری اسلامی حق و حقوق ابتدائی کارگران و زحمت‏کشان را سلب نموده‏اند تا بر حق، بناحق‏شان بی‏افزایند و شکی در آن نیست که هیچ‏یک از آنان تفاوتی با دیگری نداشته و منفعت، و حیات یکی با دیگری گره خُورده است و توده در مناسبات ردیف شده‏ی‏شان، کمترین جایگاه و حق و حقوقی نداشته و به‏عنوان، کالای سود ده به حساب آمده و می‏آید.

بنابراین می‏توان تاکید ورزید که بدون پایانی چنین روابط و مناسبات‏هایی، و بدون به زیر کشیدن دم و دستگاه‏های باز دارنده‏ی اعتراضات کارگری – توده‏ای، نه تنها فقر و اعدام از جامعه‏ی‏مان رخت بر نه‏خواهند بست بلکه دنیای انسانی، شاهد تلف شدن بیش از این زندگی و جان هزاران تن دیگر از توده‏های محروم و قربانیان نظام امپریالیستی خواهد بود. تنها با سرنگونی و با پایانی رژیم جمهوری اسلامی‏ست که جامعه‏ی ایران از چنین فضای دردناک و کُشنده‏ای بدر خواهد آمد و مردم بیش از این در چنبره‏ی فقر و نداری غوطه نه‏خواهند خُورد، و بیش از این، شاهد به بند کشیدن و اعدام مخالفین و قربانیان نظام امپریالیستی نه‏خواهند بود. این خواست واقعی و درونی باورمندان جامعه‏ی انسانی و جامعه‏ی فارغ از فقر و بدبختی و نکبت‏باری میلیون‏ها انسان دردمند می‏باشد.

شهریور ۱۳۹۲
اکتبر ۲۰۱۳
بر گرفته از پیام سیاهکل شماره هیجده