لغو کار خانگی بدون تعرض به کار مزدی ممکن نیست

ناصر پایدار
رفیق عزیز سعید سهرابی نوشته منیژه گازرانی با عنوان « به کار خانگی دستمزد باید پرداخت گردد» را مورد انتقاد قرار داده است. سعید در نقد خویش به نکته درستی اشاره کرده است اما او متأسفانه نکات بسیار نادرستی را شالوده اساسی بحث خود، از جمله شالوده طرح همان نکته درست قرار داده است!

 قبل از هر چیز ببینم که این نکته درست چیست؟ سهرابی به درستی می گوید که: « کار خانگی عواقب بسیار وخیمی برای تکامل و رشد اجتماعی انسان دارد، کاری نیست که اکثر زنان از روی علاقه به آن پرداخته باشند، کار خانگی باید حتماً لغو گردد و پرداخت دستمزد هم موجب الغاء کار خانگی نمی شود و … » درستی این حرف ها توضیح واضحات است و اگر بخواهیم منصفانه داوری کنیم در هیچ کجای نوشته « منیژه گازرانی» هم هیچ سخنی خلاف این، قابل مشاهده نیست. از این مهمتر ساختار، محتوا و روند بحث او نیز شائبه ای برای بی توجهی به اهمیت این موضوع باقی ننهاده است. با همه این ها، معضل به هیچ وجه داوری منصفانه یا غیر منصفانه در مورد نوشته منیژه نیست. برخورد سعید به لحاظ متانت سیاسی و انسانی، جدی بودن و انعکاس رویکرد یا راه حل مشخص، مستقل از درستی، نادرستی و مبنای طبقاتی این رویکردها یا راه حلها، بسیار باارزش است. نوشته وی از این لحاظ در قیاس با ادبیات رایج رفرمیسم چپ و راست ایران بدون اغراق بسیار آموزنده است. معضل نقد سعید نه در این قلمروها بلکه در جاهای مهم دیگر قرار دارد و منظور من از نگارش این چند سطر نیز نه دفاع از نوشته منیژه گازرانی بلکه نقدی کوتاه بر نوع نگاه، شالوده تحلیل، محتوای رویکرد و چند و چون راه حل پردازی های رفیق سهرابی در رابطه با چگونگی برخورد به کار خانگی زنان یا کلاً کار خانگی در جامعه موجود است.
نقطه عزیمت بحث منیژه ستیز با اساس کار مزدی است. این موضوعی است که سعید هیچ توجهی به آن نمی کند.  بیش از ۱۷ میلیون زن ایرانی در طول هر شبانه روز، نه ۸ ساعت که به طور قطع افزون بر ۱۶ ساعت زیر نام کار خانگی برای سرمایه و برای طبقه سرمایه دار ایران کار می کنند. اینان در قبال این کار هیچ مزدی دریافت نمی دارند. اگر رقم ۶۰۰ هزار تومان حقوق ماهانه را که منیژه مطرح کرده است، مبنا قرار دهیم، با یک محاسبه ساده سرانگشتی می بینیم که سرمایه اجتماعی ایران در هر ماه بالغ بر ۱۱ تریلیون و در هر سال بیش از ۱۳۰ تریلیون تومان دستمزدهای پرداخت نشده این توده عظیم بردگان مزدی را به رود خروشان سودهای خود اضافه می کند. نرخ اضافه ارزش ۱۲۰۰ درصدی که تضمین کننده حیات سرمایه داری ایران و پاسدار بقای بازتولید سرمایه اجتماعی این کشور است در بخش مهمی از خود مدیون استثمار بی نهایت هولناک و بشرستیزانه این توده کثیر ۱۷ میلیونی است. نوشته منیژه بسیار درست رمز و راز سماجت دیوصفتانه بورژوازی ایران بر استمرار و توسعه کار خانگی زنان را در اینجا می بیند و به همین دلیل با رویکردی بسیار رادیکال و سرمایه ستیز دقیقاً پیکان تیز حمله را به همین جا، جائی که قلب تپنده سرمایه  و شریان واقعی حیات این نظام است شلیک می کند. آنچه سعید طلب می نماید و حول و حوش آن بحث می کند در مقاله منیژه جزء بدیهی ترین بدیهیات شمرده شده اند. مطالبه ۶۰۰ هزار تومان دستمزد در قبال کار خانگی تا آنجا که از مفاد نوشته منیژه استنباط می گردد، جزء کاملاً ارگانیک و معینی از یک منشور مطالبات پایه ای ضد سرمایه داری در جنبش کارگری ایران است. این منشور که در کنار مقاله « به کار خانگی دستمزد باید پرداخت گردد» و در همان سایت منتشر کننده این مقاله درج گردیده است نه فقط ضرورت دستیابی سراسری و همگانی تمامی آحاد جامعه به آموزش و پرورش، دکتر و دارو و درمان و سیستم فراگیر مراقبت از سالمندان و معلولان و نوع این ها را مورد تصریح قرار داده است، که بالاتر از این، بر رایگان بودن تام و تمام همه این امکانات و مایحتاج اجتماعی شهروندان سخت پافشاری کرده است. راه حل های کنکرت و شفاف این منشور که نقطه اتکاء مقاله منیژه نیز هست نه فقط تمامی آنچه را که رفیق سهرابی انتظار دارد بسیار رادیکال تر و ژرف تر مطرح نموده است که اتفاقاً در تمایز بسیار جدی با بحث سعید، همه آنها را از سنگری کاملاً سرمایه ستیزانه و ضد کار مزدی مورد تأکید قرار داده است. در این منشور همه آنچه که محتوای متعارف کار خانگی زنان است اولاً به عرصه حیات اجتماعی شهروندان در درون جامعه منتقل شده است و ثانیاً هزینه تمامی این نقل و انتقال و پروسه زوال این نوع کار، بر روند کار سرمایه، بر پروسه تولید اضافه ارزش و بر شریان حیات نظام سرمایه داری بار گردیده است. نوشته سعید به رغم دفاعی که از حقوق زنان  می کند و به رغم نیت بسیار پاک، انسانی و شرافتمندانه ای که در لابلای آن موج می زند با کمال تأسف نه چپ که به میزان بسیار زیادی راست است. دلیل این امر و شالوده این رویکرد راست را من کمی پائین تر توضیح خواهم داد. عجالتاً بر روی اهمیت طرح مسأله دستمزد در قبال کار خانگی بیشتر درنگ کنیم. درست در نقطه مقابل آنچه سعید می پندارد، تا زمانی که سرمایه داری باقی است، پافشاری بر روی پرداخت مزد در قبال کار خانگی اولاً یک سلاح بسیار مؤثر و شاید مؤثرترین سلاح در مجبور ساختن بورژوازی و دولت این طبقه به پایان دادن، یا لااقل محدود ساختن بیش و بیشتر کار خانگی به نفع حضور هر چه گسترده زنان در عرصه های مختلف کار خارج از خانه است و ثانیاً تمرکز مبارزه طبقه کارگر بر روی این محور کفه توازن قوا را به جهات گوناگون به صورت بسیار تعیین کننده ای به نفع جنبش کارگری وعلیه نظام سرمایه داری سنگین می سازد. برای تشریح قضیه به هیچ بحث رمزآمیز فلسفی یا نظریه بافی تئوریک نیاز نیست. فرض کنیم که طبقه کارگر ایران بتواند دولت بورژوازی را مجبور سازد که هر سال ۱۳۰ تریلیون تومان از اضافه ارزش کوه پیکر تولید شده توسط توده های فروشند