نقطە کور / ابراهیم حیدری

نقطە کور

و آنگاە …
گل را بر هیئتی از خاک برافراشتن .
در فضایکە
نە آب بود نە آفتاب !!
بهار و باغ را چنین بر ما تفسیر نمودند
جا نشین پیامبران
پیک دوانیدندو جار سر دادند
و خاک کە مرثیەاش ، خون بود آتش
بە دیاری دیگر فرستادند

***

زە افکار را کشیدند
در بطن مافات ، بە بند آوردند .
وین سرمای شجام
ز کدامین دم ، بە باغ رە گشود ؟
کە ، چنین مفلەک مینمائیم و خشک !!!
و آنگاە
سراب را چنان باور نمودیم
در پیش بر آب زدیم !!!
خرافات …
نقطەی کور
انعکاس ، آیینە را ، وا رونە ساخت در افکارها
و مرگ ، در زندگی تولد آغاز نمود .
و خندە ، مرغ شب آویزی کە
نیمە شبان ز دریچەی تنگ و سرد
بر زندگی قهقه میزند .
و مرگ ، عنکبوتی است ، بی هیچ دغدغەی
بر زندگی ، نیمە شبان
تار می تند …

ابراهیم حیدری.