نکاتی درباره اعتراضات و مجامع عمومی کارگران

در این شرایط فقر و فاقه که جمهوری اسلامی سعی می کند با سرکوب اعتراضات کارگری همراه کند، آنچه که می تواند باعث نگرانی فعالین کارگری و اجتماعی بشود، این است که کارگران در خلاصی از این وضعیت احساس استیصال بکنند. لازم نیست به هیچ کارگری توضیح داده شود که در شرایطی فوق العاده سخت و غیرانسانی زندگی می کند! مطمئنا هر فعال کارگری که یک چنین تجربه‌ای دارد، وقتی بخواهد برای همکار خود وضعیت فعلی را توضیح دهد، با احساس “توضیح واضحات” روبرو شود. اما همان همکار انتظار دارد راهی برای خلاصی از این وضعیت جلویش گذاشته شود. بسیاری از کارگران از تاریخ ایجاد و مبارزه تشکل‌های کارگری، چه در سطح ملی و چه بین المللی اطلاع دقیقی ندارند اما در زندگی روزمره خود این را تجربه کرده اند که چگونه تلاش آنها برای ایجاد تشکل کارگری با مقاومت و مخالفت شدید کارفرماها و دولت کارفرماها مواجه می شود. و همین مقاومت و مخالفت طبقه سرمایه دار چگونه می تواند به دست کشیدن از تلاش برای ایجاد تشکل در بخشی از کارگران دامن بزند. اینها و صدها تجربه اینچنینی موارد و موانعی هستند که روزانه فعال کارگری باید با آنها کلنجار برود.
در جائی که فعالین کارگری به هر دلیلی مستقیما به مسئله “ایجاد تشکل کارگری” نپرداخته اند، می شود تلاش خود برای سازمان دهی و متشکل کردن کارگران را به شیوه های دیگری جلو برد و مزایا و محسنات متشکل شدن را به میانشان برد. من اینجا به چند سرخط مهمی که موانع مهمی را ایجاد کرده اند و یا می توانند موانع موجود سر راه را بر دارند، خواهم پرداخت.

تشکیل مجامع عمومی
مجامع عمومی کارگری، آن ظرفی از تشکل کارگری هستند که در شرایط خفقان و بی تشکلی، دم دست ترین ظرف تشکلیابی کارگران هستند. شاید رژیمی بتواند جلوی ایجاد شورا و یا سندیکای کارگری را بگیرد. اما نمی‌شود جلوی جمع شدن کارگران و بحث کردن حول مسائلی که به زندگی اش ربط مستقیم دارد را گرفت. نمی‌توان به کارگران گفت که درباره میزان افزایش دستمزد با دیگر رفقایت صحبت نکن. حتما کارفرما و حراست و پاسدارهایش سعی در ممانعت از این کار هم خواهند کرد، اما دفاع از جلوگیری از این کار برایشان گرانتر تمام می‌شود.
مجمع عمومی منظم و سازمانیافته، تشکلی است که مثلا کارگران در دوره منظم هفته‌ای و یا هر ماهی یکبار دور هم جمع می‌شوند و به مسائل مورد نظر می‌پردازند. مثلا اگر اعتصابی صورت بگیرد، قبل از اعتصاب مجمع عمومی برگزار می‌کنند و روی چگونگی پیشبرد اعتصاب و زوایای مختلف آن بحث و گفتگو می‌کنند؛ و بعد از اعتصاب هم برای نتیجه گیری و بررسی نقاط ضعف و قدرت آن باز هم به بحث و گفتگو می‌پردازند.
تشکیل مجامع عمومی کارگری می تواند اشکال مختلفی بخود بگیرد. بهترین و مطلوب ترین شکل آن، تشکیل منظم مثلا هفته ای یکبار در یک ساعت خاص و ثابت در طول ساعات کاری و در یکی از سالن‌های محیط کار است. اما تا فراهم شدن شرایط برای این شکل مطلوب، ما نمی توانیم و نباید دست روی دست بگذاریم و از تشکیل مجامع عمومی خود غافل بمانیم و یا بی میل باشیم. فعالین و رهبران کارگری می توانند کارگران را به یک جای مشخصی که برای تشکیل جلسه مجمع عمومی در نظر گرفته اند، هر چند نامنظم، دعوت کنند و بر سر مهمترین مسائل به بحث و گفتگو بپردازند. فراخوان چنین مجامع عمومی ای بخصوص در جریان مسائل حادی که کارگران با آن روبروند و یا زمزمه هایی به گوش کارگران می رسد، مهمتر است و راحت تر کارگران را بسیج می کند. می گویم مهمتر است چرا که بخصوص در چنین مواقعی همه کارگران خواهان تبادل نظر و یافتن راهی برای موقعیت پیش رو هستند. تشکیل این مجامع عمومی حتی می تواند غیرفرمال و همانند مثلا جمع شدن برای یک پیک نیک هم صورت بگیرد.
نکته دیگر این است که اگر تعداد شرکت کنندگان در مجامع عمومی به هر دلیلی رضایت بخش نبود، نباید ناامید شد و در پیگیری برای ایجاد مجامع عمومی کوتاهی کرد. شرکت هر تعداد از کارگران در مجامع عمومی فرصتی است که همین تعداد از کارگران با هم تبادل نظر کنند و تجربه نشان داده است که این تبادل نظرات از جانب شرکت کنندگان با دیگر کارگران و بخصوص با کارگرانی که فرصت شرکت در مجمع عمومی را نداشته اند، در میان گذاشته می‌شود. هر نوع تجمعی از کارگران، کارگران جوان و با استعداد و همچنین کارگرانی که می خواهند دخیل باشند را برای روزهای آینده آموزش می دهد.

رهبران عملی کارگری
یکی از آسان‌ترین راه برای متشکل کردن کارگران، از طریق معتمدین و رهبران عملی کارگران است. همیشه دو سطح از فعالین کارگری در میان کارگران به کار و فعالیت مشغولند. تعدادی از این فعالین تیپهای هستند که گاها با احزاب و محافل سیاسی هم در ارتباطند. اینها بر مسائل سیاسی عمومی تر احاطه دارند و گرایش‌های سیاسی معینی را که در جامعه فراگیرترند، در جنبش کارگری و در بین کارگران هم نمایندگی می کنند. این افراد شاید تفاوت اساسی زیادی از لحاظ سنی و تجارب مبارزاتی و اجتماعی با توده های کارگران علی العموم نداشته باشند. بسیار تجربه شده که فعالینی وارد محیط کاری شده اند که نه تجربه مبارزاتی عجیب و غریبی دارند و نه از لحاظ عملی کار زیادی برای رفیق و همکار بغل دستی خود انجام داده اند که بتوانند با یک فراخوان و یا یک سخنرانی کوتاه بقیه را به یک کار عملی مشخصی متقاعد بکنند. اینها اما کسانی هستند که تعدادی از کارگرانی که می خواهند کاری بکنند با آنها همنظری می کنند و از آنها رهنمود می گیرند. کسانی هستند که در حین اعتصاب و اعتراضی، زمانی که کارگران با حوصله بیشتر به حرف و پیشنهادات همدیگر گوش می دهند، راه حل جلو می گذارند و مسائل را فراتر از همان لحظه معین بررسی می کنند.
گروه دیگری از فعالین کارگری هم هستند که عموما رهبران عملی کارگران هستند و بعضا نه تنها تجارب مبارزاتی بیشتری دارند، بلکه معتمدین توده های کارگر در مسائل روزمره و اجتماعی هم بوده اند. کسانی هستند که بر سر یک زورگوئی مشخص به فلان کارگر، با کارفرما و عوامل مدیریت در افتاده اند. برای مشکلات شخصی کارگران بیخوابی کشیده اند. برای حل مشکلات کارگران حمایتهایی سازمان داده اند. کارگران آنها را کسانی می دانند که دلسوز آنها هستند و در موارد مشخص هم به فراخوان همین رهبران و معتمدین، وارد اعتراضات و اعتصابات کارگری می شوند. منتها این رهبران لزوما بر اهمیت این مسئله که کارگران را به اعتراضات دسته جمعی فرابخوانند آگاهی کافی ندارند، اتکا نمی کنند و اهمیت آن را هم تجزیه و تحلیل نمی کنند. بسیار مشاهده شده که با مسائل عمومی و بزرگتر، نه بعنوان مسائلی عمومی که باید برایشان دنبال راه حل عمومی بود برخورد می کنند، بلکه راه حل شخصی دنبال می کنند. اینها کسانی هستند که اگر در ارتباط با دسته اول فعالین کارگری قرار بگیرند، به راه حل عمومی و بزرگتر فکر کرده و پی می برند و آن را جلوی کل کارگران می گذارند و رهبر عملی این اعتراضات هم می شوند. دسته اول فعالین کارگری می توانند و لازم است که این رهبران عملی را متوجه این جنبه از اعتراض بکنند و دشواری‌های این کار را هم با آنها در میان بگذارند.

پس زدن فشارهای حاشیه ای
توده کارگران، مبارزه در محیط کار را بر سر دستمزد و شرایط کار شروع می کنند و سریع این به اصطلاح مبارزه بر سر “مطالبات اقتصادی” و “اکونومیستی” به مبارزه ای سیاسی و رو در رو شدن با پلیس و اطلاعات کشیده می شود. رهبران واقعی کارگری کاری می کنند که کارگران را به میدان بیاورند و کارگران هم با نگاه به وضعیت معیشتی خود و اجحافاتی که بر آنها می رود وارد عرصه اعتراضات می شوند. اما همیشه در حول و حوش این اعتراضات دو سه نفری پیدا می شوند که با حرفهای بی ربط ـ که ظاهرا خواهان همه چیز هستند ـ اعتراض کارگران به “مطالبات اقتصادی” را تحقیر می کنند و رهبران این اعتراضات را زیر فشار می گذارند که مثلا چرا خواهان انقلاب نمی شوید! این “دو سه نفر” اگر روزیشان را جای دیگری نگیرند، ماه زده هایی هستند که فقط باید بی محلشان کرد. این نوع ماه زده ها، نه کارگران را برای اعتراض به سطح پایین دستمزدها و بیکارسازیها و عدم پرداخت دستمزدهایشان فرامی خوانند و نه به اعدام‌های فله ای در جامعه، نه به بیحقوقی زنان، نه به نداری خانواده های فقیر، نه به رواج تحمیق مذهبی و نه به ایجاد تشکل کارگری فرا می خوانند، ولی وراجی می کنند که کارگران را همچنان برده نگه دارند و رهبران کارگری را هم زیر فشار برای دست کشیدن از سازماندهی کارگران می گذارند. فعالین سوسیالیست و کمونیست، در هر جائی که هستند، چه در خیابان و محله و باشگاه و چه در کارخانه و مدرسه و مزرعه، اگر فرصت را مناسب تشخیص دادند باید از انقلاب و انقلابیگری حرف بزنند و فرصت را از دست ندهند. اما حرف من درباره خروس بی محل بودن است. زمانی که هیچ مناسبتی ندارد و جامعه در هیچ موقعیتی انقلابی ای هم نیست، تجمعی که بخاطر دستمزدهای پرداخت نشده و بیکاری برپا شده، می تواند با وارد کردن بحث بر سر “نئولیبرالیسم چیست؟” “به جای اعتراض به اجحافات مستقیم کارگران پیش رو، درباره انقلاب حرف بزنیم” و غیره به بیراه می رود و متشتت می شود.
نکته دیگر اینکه دیده شده که با جنب و جوش کارگران برای متشکل شدن، سر و کله افرادی پیدا می شود که امرشان متشکل کردن کارگران و به پیش بردن امر پیش روی کارگران مشخص همان محیط کار نیست. این موضوع نیز باید با تیزبینی از جانب رهبران عملی و فعالین سیاسی مورد توجه قرار بگیرد و تمرکز را همچنان بر متشکل و متحد کردن کارگران حول مسائل مشخص و حاد پیش روی فعالین کارگری بگذارند. یادآوری این مسئله از این نظر مهم است که مشغول مسائل حاشیه ای و بی ربط شدن، ما را به راحتی می تواند از توده کارگران و مشغولیتهای آنها دور نگه دارد که کل مبارزه و تلاش فعالین و رهبران کارگری را به باد خواهد داد.

از چه پرهیز کنیم؟ چه کارهایی را دنبال کنیم؟
مجمع عمومی ظرفی برای اتحاد کارگران است. یک ظرف حزبی نیست! فعالین احزاب و گرایشات مختلف، کارگران را حول سیاستهایی که فکر می کنند درست است و فکر می کنند مطالبات کارگران از طریق اتخاذ سیاستهای این فعالین حصول خواهند شد فرامی خوانند، و با این افق هم در مجامع عمومی شرکت می کنند و در تشکیل این مجامع فعالند. ما نمی دانیم که مسئله عمومی تر جنبش کارگری و کارگران برای فعالین دیگر گرایشات و احزاب آنها تا چه حد مهم هستند، اما بنوبه خود باید از ایجاد تنش نابجا که انرژی ما را به تحلیل ببرد و ما را از وظایف اصلی مان دور کند شدیدا پرهیز کنیم. ما توده کارگران را تا حدی که ممکن است سازمان می دهیم و سیاستهایی را که فکر می کنیم کارگران را در مبارزاتشان موفق خواهند کرد در مجامع عمومی به بحث می گذاریم و برایشان استدلال همراه با تجارب تاکنونی می آوریم. تصمیم نهایی با همین توده هاست که چه سیاستهایی را اتخاذ خواهند کرد.
اما مجامع عمومی منظم کارگری ظرف همدلی و همنظری کارگران است و محدود به مسئله افزایش دستمزد و بیکاری و بیمه‌ها نیست. جای بحث و تبادل نظر درباره مسائل عمومی تر سیاسی جاری در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر اعدام‌ها، فقر و فلاکت عمومی در جامعه، تحمیق مذهبی، بی حقوقی کودکان، جنگ آمریکا و عراق و سوریه و غیره نیز هست. جای بحث بر سر بیحقوقی زنان است. جای بحث بر سر انتخابات و اعتراضات وسیعتر در جامعه نیز هست. جای بحث بر سر مسئله قدرت سیاسی نیز هست. همه این مسائل مسائلی هستند که مستقیم و صد درصد به کارگران هم مربوط هستند. این مسائل اما با خونسردی و قاطی نکردن سطوح بحث مطرح می شوند که در بین توده های هر چه وسیعتری از کارگران و فعالین کارگری همدلی و همنظری ایجاد کند.
مسئله سازماندهی و آماده کردن کارگران، بخصوص برای، و حول و حوش اعتراضات، فراتر از ایجاد مجامع عمومی هستند. فعالین کارگری، فعالینی که از یک گرایش و یا حتی از یک حزب هستند برای خودشان جلساتی حول مسائلی که مطرح می شوند و یا باید بشوند برگزار می کنند. دایره این نوع جلسات در گام بعدی باید گسترده‌تر بشوند و فعالین احزاب و گرایشات دیگر را نیز در بر بگیرند. این اساس اتحاد عمل کارگری است. در این جلسات، که من آن را جلسات اتحاد عمل کارگری می نامم، سعی برای ایجاد بیشترین هم‌نظری قبل از ورود به اعتصاب و اعتراضی به عمل می آید.

در مورد مجامع عمومی کارگری و کلا تشکلهای کارگری تحت هر نام و عنوانی، مسائل دیگری را نیز می شود مطرح کرد و به بحث گذاشت. در آخر می خواستم به بحث قانونیت و علنیت نیز اشاره بکنم که برای طولانی تر نشدن نوشته فعلا از آن صرف نظر می کنم چرا که بارها در باره این موارد صحبت کرده ایم و راه حل خودمان را جلوی کارگران گذاشته ایم.
١٣ اکتبر ٢٠١٣