داستان من و حزب کمونیست کارگری ایران

مقدمه:

از زمانی که حکم اخراج منرا اصغر کریمی عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست کارگری طی ایمیلی تایید کرد حدود ۷ ماه می گذرد. قرار داشتم طی فرصتی مناسب و مقداری با فاصله از ماجرا سری مقالاتی در مورد تجربه خودم از فعالیت حدود ۷ تا ۸ ساله در این حزب برای خوانندگان و ثبت در تاریخ بنویسم. شاید زمانی پیش اید و دقیقتر برگردم  به این داستان اما فکر می کنم الان بهتر است حداقل مقدمه ای ارائه دهم.

فعالیت در حزب کمونیست کارگری ایران ، دومین تلاش من در احزاب سیاسی موجود بود. همانطور که در زندگینامه ام نوشتم، بین سنین ۱۷ سالگی و ۱۹ سالگی در سالهای ۵۷ تا ۵۹ تجربه عضویت و کادر سازمان جوانان در حزب توده ایران را داشتم و در اون دوران هم با تشدید مخالفتهایم و نوشتن نامه سرگشاده به رهبری اون حزب ابتدا از کادری افتادم و سپس از عضویت اخراج شدم. از فاصله سال ۱۳۵۹ تا زمان بیرون رفتن از ایران در سال ۱۳۷۵ فعالیتهای سیاسی من در سطح گروه “اتحاد” بود که خودم به اتفاقا چند نفر همسنهایم در محیط کارگری و دانشگاه پی گرفته شد.کارهای تئوریک نوشتن مقالات و انتشار اعلامیه های ضد حکومتی و سوسیالیستی با مضمون اینکه کمونیزم اونی نبود که حزب توده و فدائی تعریف کردند و باید کمونیزم سوسیالیزم خواه باشد.

تجربه زندگی به من آموخته بود که احزاب موجود در ایران تحت تاثیر یک فرهنگ عقب افتاده امکان جلو کشیدن کمونیزم اجتماعی را ندارند. نا امید بودم از اون نسلی که ادعای کمونیزم داشت و دنباله اسطوره های مارکس و لنین به ساختن امام زاده مشغول بود. در سال ۱۳۷۵ که زندگیم به امریکا کشید بلافاصله به خواندن فعالیتهای سیاسی و خصوصا چپ پرداختم و نظرات منصور حکمت منرا به خود جلب کرد و شباهتهای زیادی بین نتیجه گیریهای خودم و او دیدم.

در فاصله سال ۱۳۷۵(۱۹۹۶ میلادی) تا حدود سال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۵ شمسی) تقریبا تمام آثار و انتشارات حزب کمونیست کارگری را خواندم و دنبال کردم . متوجه شدم اینها هم به خامی های بسیاری مبتلا هستند اما خودم را قانع کردم که حداقل بستر مناسبی هستند برای فعالیت کمونیستی و این شد که بالاخره در اون سال درخواست عضویت دادم و کارم را در این حزب شروع کردم.

داستان اما تازه آغاز شد:

(۱)مرحله تبلیغ و حمایت عمومی از حزب و “رشد تشکیلاتی”

شروع فعالیتهای من در این حزب مصادف بود با برنامه های تلویزیونی اهواره ای که به ابتکار و پول خودم در امریکا و رو به ایران داشتم بنام “کمونیزم کارگری”. این برنامه ها تبلیغ خط سیاسی این حزب می کردم و از رهبری این حزب هم دعوت می شد بیایند و نظراتشان را بدهند.دورانی حدود یکسال تا زمانی که صاحب اون تلویزیون ماهواره ای بطور ناگهانی بخاطر “ترویج کمونیزم” برنامه های منرا قطع کرد و سایر تلویزیونهای ماهواره ای هم منرا نشان کردند که اجازه برنامه ندهند!

بخاطر فعالیتهای وسیعم از حمله فعالیتهای قلمی در این حزب به سرعت مورد توجه رفقا قرار گرفتم و با درخواست کادریم موافقت شد و به علاوه کاندید عضویت در کمیته مرکزی در کنگره حزب شدم که در همان زمان ، درگیری باند علی جوادی با رهبری حزب شروع شده بود و من از نویسندگان “جدل آنلاین” در نقد علی جوادی بودم. فرقه او که هنوز در حزب جا خوش کرده بود برای انتقام از من به حزب شکایت کرد که “سعید صالحی نیا مشکوک است و پاسدار بوده” تا جلوی انتخاب من را بگیرد . کمیته ۳ نفره رهبری حزب به این شکایت رسیدگی کرد و هیچ مدرکی بر اون ادعا پیدا نکرد و منرا مبرا کرد.منتهی دیگر سفر من برای کنگره دیر شد.

من تجربه چنین رفتارهای “تشکیلاتی” را داشتم و به خودم نگرفتم و ادامه دادم به فعالیتهایم که شامل عضو گیری و تبلیغ و کمک مالی بود و بنا به گفته خود رهبری حزب “بیش از بسیاری کادرها فعال بودم”.

تا سال ۲۰۰۹ تقریبا سیاستهای حزب را کاملا تایید می کردم. وقتی رسیدیم به انقلاب ۸۸ در ایران که بتدریج متوجه شدم این حزب گرایش حمایت نیم بندی از جریان سبز دارد و اولین سری مقالاتم در نقد حمایت از سبز” که رسما در نشریه سازمان جوانان حزب منتشر شد ، شروع گردید.دم خروسی دیدم و اعتقادات انقلابیم برایم مهمتر از “حزبیتم” بود.

در اون زمان هنوز کادر بودم و حداقل مقالتم در سایت روزنه منتشر می شد هر چند که هیچ جناح درونی حزب منرا “خودی” نمی دانست!

(۲)مرحله تشدید اختلافات با سیاستهای حزب و “لغو کادری”

من به حزب کمونیست کارگری ایران نپیوسته بودم که هویت بیابم.هویتم از خودم و تفکر مستقل خودم سرچشمه می گرفت.در زندگی یاد گرفته ام اگر در جمعی شرکت می کنم استقلالم را هم داشته باشم و گول حرکتهای گله ای و رهبر بازیها را نخورم.

در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفتم مقداری نظری تر به مسئله کمونیزم ایران بپردازم و اون نتیجه گیری شخصیم در مورد اینکه باید از لنینیزم عبور کرد و اینکه اتفاقا پایگاه کمونیزم کارگری و برنامه این حزب زمینه مناسبی برای تحلیل و بازنگری عمیق بر لنینیزم است را تدوین کنم. این شد که بحثهایم را در نقد لنینیزم شروع کردم.

در مدت کوتاهی چند نفر از رهبری این حزب با مقالاتی بسیار سطجی و چسبهای نخ نما سعی کردند پاسخی بدهند و بعد خود حمید تقوائی سراسیمه یک سمینار گذاشت در تورنتو و بمدت ۶ ساعت بدون اینکه از من دعوت کند تا یک فرمت سالم مناظره پیش برود برید و دوخت! البته پاسخش را بطور کتبی در ۴ مقاله دادم. فکر می کردم که این یک ماجرای متمدن است و قرار است اختلافهای فکری در همان سطج بماند اما مقل تاریخ سایر احزاب پرده های بعدی شروع شد!

فردی بنام یدی محمودی که عضو هیئنت سیاسی و کمیته مرکزی این حزب بود در ایمیلی به من گفت که نخواهد گذاشت به مسئولیتهای تشکیلاتی بالا برسم چون نقد لنینیزم کرده ام! من ابتدا او را جدی نگرفتم اما مدتی بعد دوبار پیاپی با بهانه های عجیبی از من شکایت کرد و سرانجام رای کمیته تشکیلات حزب فرستاده شد که:”کادری شما بخاطر اخلاقیات و توهین شما ” گرفته شده است! این شد پرده دوم!

(۳)پرده سوم ، بمباران فحاشی و اتهام زنی و “اخطارهای تشکیلاتی”

در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۰۱۳ من تقریبا بمدت ۴ سال بعنوان عضو حزب همچنان مشغول فعالیت تبلیغ برای حزب عضو گیری فرستادن کمکهای مالی و فعالیتهای کمپینی در حدی بودم که باز به قول خود رهبری این حزب از حد کادرها هم بالاتر بود. هرگز از حمایت اصولی از این حزب خسته نمی شدم و لغو کادریم هم اثری در فعالیتهایم نداشت.

در این دوره من همچنان چشم و گوشم باز بود و اگر خط سیاسی حزب را هم درست نمی دیدم یا دیدگاهی داشتم که فکر می کردم کمک به توسعه فکری و سیاسی حزب است منطبق بر قوانین پذیرفته شده حزب مقاله می کردم و منتشر می کردم.

موضوعات زیر از جمله بحثهای من در این دوره بود:

الف:نقد پیگیر “جنبش سبز” و نشان دادن این نکته که ربطی به جنبش انقلابی ندارد

ب: بحث دفاع از محاصره اقتصادی هدفمند در مقابل نظریه مخالفت کلی با محاصره اقتصادی

ج: بحث دفاع از تولید انرژی هسته ای و سالم بودن آن

د:بحث برخورد سیاسی با مذهب و دوری جستن از برخورد ایدئولوژیک و قشری با مذهب و سکولاریزم سوسیالیستی

ه: نقد پروژه برهنگی

د: نقد گرایش حمایت از فمینیزم از سوی بخشی از رهبری حزب کمونیست کارگری

و: نقد درک محدود از اتحاد و تداشتن تئوری اتحاد و فراخوان به انحلال در حزب حکمتیست

ز: توسعه بحث سیاستگذاری در مورد اعتیاد

ح: نقد فولادوندیزم و قشری گری راست ضد اسلامی با ریشه عرب ستیزی

در طی این دوره و خصوصا باز شدن فیسبوک و درگیر شدن اعضا و کادرهای حزب در مدیای الترناتیو متوجه شدم که یک لشکر از کادرهای این حزب کمپینی بسیار حساب شده برای منزوی کردن من تدارک دیده اند که از سوی بخشی از رهبری این حزب هم سازمان و تایید می شد.هدف این کمپین “ضد سعید صالحی نیا” کاربرد سانسور و اتهام زنی و فحاشی به منزور منزوی کردن من و نظراتم در مقابل اعضا و کادرهای این حزب بود. و متعاقب انهم پرونده سازی و شکایت نوشتن بر علیه من تا بقول خودشان “سعید صالحی نیا چون نظراتش ضد حزب است باید اخراج شود”. اینها بعضی هاشان حتی بحثهاشانرا به شکل مقاله در سایتها گذاشتند و رهبری حزب هم سکوت می کرد! سکوتی رندانه!

(۴) پرده چهارم : “حکم اخراج” اما آخرش چه؟!

روند پرونده سازی و فحاشی و اتهام زنی و اخطاریه صادر کردن قرار بود با یک صحنه سازی نهائی به احراج برسد.من اینرا خوب می دانستم.اما از اصولیتم مبنی بر دفاع مشروط از سیاستهای حزب و نقد سیاستهای راست آن کوتاه نمی آمدم.نازنین برومند نماینده تشکیلات خارج کشور در نامه ای بمن گفت که “اختلافات من با حزب زیاد است و من کل حزب را زیر سوال می برم” و به او پاسخ دادم که چنین نیست اما سیاستهای راست حزب متاسفانه دارد بیشتر می شود و من مسئولم به عنوان کمونیست که بنویسم و محقم.

اما سرانجام بهانه ای یافتند و شکایت چند فولادوندی که منرا به تغییر نام جهانشاه به شاه جهان “متهم” کرده بودند شد ابزار برایشان و حکم اخراجم در ماه مارس ۲۰۱۳ صادر شد. فکر کردند خیالشان راحت می شود.غوغا می خوابد.ارامش سرجایش برمی گردد و عضو هجیب حزب کمونیست کارگری دیگر نیست تا اینه را جلویشان بگیرد!

نزدیک به ۷ ماه از ان ماجرا می گذرد و هنوز کادرها و اعضای اون حزب در فیسبوک چنگ و دندان نشان می دهند لیچار می گویند و دریغ از یک بحث جدی و پاسخ سیاسی!

من راهم همانست: نقد برنامه دنیای بهتر را شروع کرده ام،اعلام کرده ام که احزاب موجود کمونیزم کارگری نماینده جنبش کمونیزم کارگری نیستند و تلاش دارم که پلاتفرم بازنگری و بازیابی کمونیزم کارگری را تدوین کنم.این حق منست بعنوان فردی که فکر می کند که کمونیزم کارگری پاسخ واقعی جامعه است منتهی نه اینها با همه “سنتهاشان”!

آیا اخراج من توانست سودی به این “رهبران” موجود کمونیست کارگری برساند؟ جامعه بیشتر قضاوت خواهد کرد. اینها با این متدهاشان بیشتر اثبات کردند که فرهنگشان فرقی با فرهنگ سایر سازمانهای چپ ندارد. هنوز راه برای تحول چپ به چپ سیاسی و مدرن طولانیست و پر سنگلاخ.

کمونیزم را من با اینها شروع نکردم و با اخراج از این حزب هم کنار نخواهم گذاشت.دوره دوم فعالیتم در یک حزب کمونیست یا بنام کمونیست هم به اتمام رسید و تعجب می کنم که چقدر سنتهای تشکیلاتی ، باندبازیها و متد زیر اب کردن مخالف در احزاب چپ شبیه همست.گوئی زمان به حلو نمی رود! اما ؟ نباید نا امید بود! تلاش ما باید دوچندان شود! فعلا همین!

*********************

پاسخ به اصغر کریمی در خصوص حکم اخراج از حزب کمونیست کارگری ایران

از: سعید صالحی نیا

تاریخ ۲۸ می ۲۰۱۳

رفیق عزیزم اصغر کریمی

تشکر از پاسخ شما.

به عنوان سخنی رفیقانه در میانه راه!

مقدمه:

با نامه شما من نتیجه گرفتم که رهبری کنونی حزب بنا به هر دلیلی که می داند، عضویت منرا در حزب لغو کرده و من دیگر عضو حزب کمونیست کارگری ایران نیستم. البته این به این معنی نیست که من نتوانم هوادار این حزب باشم و مسیر خودم برای پیروزی سوسیالیزم ، آزادیخواهی و برابری طلبی به هیچ وجه پایان یافته نیست.

کمونیست بودن من همانطور که می دانید با تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران شروع نشده و با لغو عضویتم هم پایان نمی یابد.من همانطور که در طی این سالهای اخیر عمل و رفتار کردم هر جا منطقی بدانم از این حزب دفاع خواهم کرد و هر جا انتقادی داشته باشم آنرا با دقت و صراحت اعلام خواهم کرد. در پیکار شما برای ساختن جامعه انسانی شریک خواهم بود و در مقابل مخالفان حزب ، مخالفان جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی کمونیزم کارگری خواهم ایستاد.

به خلاف بسیاری که با برخوردهای شما و رفقای شما از هر چه کمونیزم است متنفر شدند و بیا منزوی شدند یا شب و روزشان وسواس گونه شد فحاشی و لجن پراکنی به این حزب، من ظرفیت ماندن در سنگر کمونیزم کارگری و حفظ اصولیتهای خودم را نشان داده ام و باز هم در این راه ادامه خواهم داد.

لذا همین ابتدا بگویم که برخوردهای شما و متدهای بسیار نادرست و ضعیف شما و همکاراتانرا به حساب کلیت این حزب و جنبش نمی گذارم و ایستادن من در کنار این حزب بطور مشروط و با حفظ استقلال ادامه خواهد داشت.

(۱) بین من و حزب کمونبست کارگری ایران تبادل

در طول مدتی که در این حزب من کادر بودم و سپس به عضو “تنزل درجه یافتم” ، دورانی که توسط تعدادی معدود بی پرنسیب کادر این حزب از جمله مهران محبوبی، یدی کوهی ، حبیب بکتاش، روزبه اسماعیلی و تعدادی دیگر مورد انواع فحاشیها و اتهام زنی ها قرار گرفتم تا همین امروز ، نشان دادم که فرق می گذارم بین اینها و پرنسیبهای انسانی این حزب و هرگز حزب را با هیچ لودگی و فحاشی و اتهام زنی اشتباه نگرفتم. فعالیت من بعنوان کمونیست کارگری در منطقه واشگتن دی سی، عضو گیریهایم، کمکهای مالی من، انتشارات من، برنامه های تلویزیونی من …همه و همه نشان از یک خط مداوم داشت که لحظه ای خدشه نیافت.

من ادعا می کنم که آنچه من به این حزب دادم بسیار بیشتر بود از آنچه از این حزب گرفتم.این را خصلت مهم کمونیستهای واقعی می دانم. هویت من از این حزب بیرون نیامد و آنچه در توان داشتم گذاشتم برای تبلیغ اهداف اصولی این حزب.

در این مسیر ضعفها و بی راهه های این حزب را هم هوشیارانه یافتم و بطور اصولی توسط مقالاتم نقد کردم که لیستش الان بسیار است و از خودم یک چهره اصولی و مستقل ساختم چنانکه درون جامعه به عنوان “عضو غحیب حزب کمونیست کارگری ایران” نامیده شدم و بمباران اتهام زنی های امنیتی درون و بیرون این حزب هم لحظه ای نتوانست از فعالیت من و ایمان من به این حزب بکاهد.

اما من خصوصا در یک نقطه معین از رهبری این حزب تشکر می کنم و آن زمانی بود که فرقه آذر ماجدی منرا به اتهام امنیتی متهم کرد و رفیق خلیل کیوان پا جلو گذاشت و بطور غیر رسمی از حیثیت سیاسی من دفاع کرد.من البته بسیار بیشتر انتظار داشتم و بازهم به دل نگرفتم.

(۲) دو دیدگاه متضاد در موضوع آنچه بین من و حزب اتفاق افتاد:

شما از جمله در همین نامه تان مدعی شدید که انگار یک مشکل “رفتاری” بین من و محیطم هست و “دیگران مرتب با من درگیر می شوند و فحاشی می کنند و اتهام می زنند” و این دلیل رفتاری من دارد! این متدی بوده که شما و برخی از رفقای حزب نسبت به من داشتید و بنوعی فرموله شد در ادعای “سعید صالحی نیا روانپریش است”!

من باهوشتر از این هستم که ساخته شدن یک تیم غیر رسمی را که بطور سیستماتیک سعی در “اخراج سعید صالحی نیا” داشت نبینم. باید کم هوش باشم که ارتباط بین نقدهایم به برخی سیاستهای حزب و تابوهای حزب مثل لنینیزم یا “برهنگی” با تشدید فشار از درون حزب را نبینم!

می باید کم هوش باشم که نبینم که از مقطع نقد لنینیزم، رهبران این حزب من را خاله خرسه خواندند، مدعی شدند که آزادی را نمی شناسم، روبه جامعه نوشتند که حرفهام در سمساری اسماعیا آقا هم پیدا نمی شود! باید کم هوش می بودم تا نمی فهمیدم از همان زمان برخوردی قبیله ای و بسیار غیر متمدن خودش را دارد سازمان می دهد و با متد “من از سعید صالحی نیا شکایت دارم” زمینه سازی برای اخراج از حزب نمی کند!

رفیق اصغر کریمی

من ادعای شما را که “دیگرانی بودند که مخالف بودند و ماندند” به چند دلیل نمی پذیرم:

(۳)”دیگرانی بودند که مخالف بودند و ماندند!”

رفیق کریمی

من به اندازه کافی از تاریخ این حزب و متدهایش آشنائی دارم که ادعا کنم شما کاملا دارید آدرس عوضی می دهید!

نمونه سعید صالحی نیا در تاریخ این حزب کاملا نادر است! آدمی بیاید اینهمه انرژی بگذارد از کادری بیفتد و بماند و عضویت را زیر باران مهمل گوئی های کادرهائی تحمل کند و…کارش برسد به اینکه “اخراج شود” در حالیکه شبانه روز در حد توانش دارد برای حزب تبلیغ می کند و چند ماهی هم نیست که همسرش را به حزب فراخوانده! این تاریخ با اینهمه نوشته و کار شبانه روزی به هیچ وجه در تاریخ این حزب اتفاق نیفتاده و اتفاقا این کلید درک ماجرای من و این حزب است! آنچه شما فرمودی به هیچ وجه صحت ندارد!

این حزب در حال چروک خوردن و در هم فرو رفتن است! هم خودتان می دانید و هم رفیق حمید تقوائی! تلاشهای بسیار ضعیفی مثل برهنه شدن یا “فراخوان برای حزب بزرگ” حتی مصاحبه های اخیر خودتان اینرا نشان می دهد که رهبری این حزب به یک بن بست سراسری و سیستمیک رسیده تا جائی که به “فرخوان به اتحادی” تن داده که طرف مقابلش با خفت و خاری این فراخوان را پس زده است!

این حزب مرتب در حال ریزش بوده و هست! کادرهای بی بخار درون این حزب هر روز تعدادشان بیشتر شده و رمقی برای حزب نگذاشته اند! “کادرهائی” که فقط روی کاغذ کادر هستند! اعضا و کادرهائی که در منطقه خودشان هیج گاری نمی کنند و حتی حق عضویتشانرا هم نمی دهند!

درون این فضای عمومی است که ماجرای “لعو کادری سعید صالحی نیا و لعو عضویت سعید صالحی نیا” قابل درک است!

خیر عزیز!

دیگرانی نبودند مثل من و دیگرانی مثل من نخواهید یافت! معضل شما با سعید صالحی نیا بخشی است از بحرانی عمومی که این حزب را فراگرفته!

(۴) رشد محفلهای کاملا بدور از سنتهای زنده و پیشرو در حزب

پس زدن سعید صالحی نیا را من در این حزب نشان بن بست بزرگتری می بینم.رهبری این حزب توان جذب افکار نو و آدمهای مستقل را ندارد.بلد نیست از استعدادهای آدمهائی که خلاف جریان بلدند وارد شوند استفاده کند.رهبری این حزب دل خوش دارد به آدمهائی که ساکت باشند و هر چه رهبری بگوید بگویند چشب و سکوت کنند! این دلخوش کردن به آنچه بدست آمده بتدریج و طی زمان این حزب را پوسانده. از محتوی منصور حکمتی خالی کرده.اگر حزب هنوز بهترین سازمان اپوزسیون است دلیلش دیگر شماها نیستید! آخرین تکانه های ناشی از برنامه ریزی منصور حکمتی است.کم آورده اید و مرتب دارید ریزش می کنید!

از دید من بیرون اندختن سعید صالحی نیا ، امری کاملا طبیعی برای این حزب است اگر بپذیریم که این حزب قرار است بیشتر فرقه بماند و کمتر و کمتر آدمها بتوانند در سرنوشتش تاثیر گذار باشند.

سعید صالحی نیا از نمونه های بسیار نادری بوده که توانسته با اصولین و دقت بسیاری از سیاستهای هخائی این رهبری در حال رکود را به نقد بکشد و راه نشان دهد!

طبعا روانشناسی “دنباله روها و چه چه گوها” با سعید صالحی نیا نمی خواند! دیر یا زود با بهانه ای باید این “اخراج” انجام می شد! اما راستی با این اخراج شما از شر چه دارید خلاص می شوید؟

(۵) رشد سنت فرقه ای و زمینگیر شدن :

 

تاریخ همه احزاب سیاسی منجمله کمونیزم کارگری ریال بواقع تاریخ سیستمهاست.سیتمها رشد می کنند، توسعه می یابند و افول می کنند.حزب کمونیست کارگری ایران  هنوز رشد نکرده و توسعه نیافته در حال افول است.حزب منصور حکمت چند شعبه شد و هرگز قابل برگشتن نیست.آنچه از هسته حزب منصور حکمت مانده توسط شما عزیزان در حال چلانده شدن است! این چندین ساله که در کنار شما بودم شاهد افول مداوم این حزب و جدا شدن آدمها ازش بودم.آدمهائی که اصلا “اخلاق بد سعید صالحی نیا” را نداشتند! آدمهائی که “روانپریش” نبودند و پوستشان مقل من کلفت نبود که لیچارهای رهبری و کادرهای بیمقدار این حزب را بشوند و باز از حزب دفاع کنند!

از دید من شما با “اخراج سعید صالحی نیا” بواقع دارید یک انتخاب سیاسی می کنید! دارید به بقیه اعضا و کادرها اعلام می کنید که نمی شود درون این حزب رو به جامعه ایستاد و سیاستهای ضعیف و بی افق رهبری این حزب را نقد کرد!

حکم شما مبنی بر اخراج سعید صالحی نیا بسیاری را خوشحال خواهد کرد! از فرقه محاهد تا فرقه جوادی تا فرقه فولادوند! تا همه آنها که مناظره های من در فیسبوک آنها را بواقع کلافه کرده و ناتوانیشان در ارائه منطق به انفجار و اتهام زنی تبدیل شده!

انتخاب کردید که سود مخالف داشتن را به ضررش ببخشید! حزبی و رهبری که مخالف جدی نداشته باشد کارش تمام است! تلاشتان برای یک دست شدن شما را بیشتر از واقعیتها دور می کند! بادمجان دو قابچینها راه سقوط شما را تسریع می کنند! این دقیقا تکرار تمامی تاریخ احزاب و سیستمهاست!

سخنی رفیقانه در میانه راه:

رفیق کریمی

انتخاب من اینست که در کنار این حزب هر جا درست دانستم بایستم و همان رفتار سیاسی را که داشتم ادامه دهم. بارها گفته ام و تکرار می کنم که من نیامده ام در سیاست که توسط شماها از سیاست به کنار بروم.این حزب را از جهت مضمونی چکیده کمونیزم زنده و انسانی می دانم. به تلاشم به بهبودش به شکست دادن دشمنان طبقاتیش ادامه خواهم داد

اعلام احراج توسط شما هیچگونه تزلزلی در راهی که شروع کردم ایجاد نخواهد کرد.این نامه را در میانه راه برایتان می فرستم چرا که میدانم توی پیچهای دیگر هم با هم خواهیم بود و ممکنست باز سرنوشت ما را در کنار هم قرار دهد.

در تاریخ زندگی سیاسیم من هم تشکیلاتی بودن و هم تشکیلاتی نبودن را تجربه کردم.بودن در حزب کمونیست کارگری ایران به من یاد اور شد که هنوز خیلی مانده کمونیستها بتوانند تاریخ را بسازند.کالیبر بدست گیری حکومت و نگه داشتنش نیاز به فهم نیاز به مخالف دارد.من در پتانسیل شما عزیزان نمی بینم که بیشتر از یک حزب تبعیدی باشید.

اگر به حکومت برسید چند ماهی بعد یا همان خواهید کرد که لنین مرتکب شد یا دو روزه پائینتان می کشند.

اخراج سعید صالحی نیا فقط علامت یک انتخاب سیاسی است و حهانشاه رشیدیان ها بهانه!

از راه دور می بوسمتان. همه شما عزیزان را! انها که واقعا فکر می کنید که “ایراد از رفتار سعید صالحی نیاست” و انها که فکر می کنید خیلی زرنگ هستید و سر یم مخالف دیگر را زیر اب کردید تا سکان یک قایق در حال شکست را به تنائی در دست داشته باشید! همه شما عزیزان بواقع میوه و نتیجه تاریخ کمونیزمی هستید که رشد نکرده در حال پوسیدن است.

اما من شما را ترک نخواهم کرد.ضعفهاتانرا خوب فهمیده ام و تمام تلاشم را خواهم کرد که بالاخره این جنبش و این حزب از دست این درماندگی اش بیرون بیاید و امید انسانیت را نا امید نکند!

هر چند نتوانم، هر چند نا امیدم کنید! هر چند شکستم دهید!

زنده باد سوسیالیزم، آزادیخواهی و برابری طلبی

زنده باد کمونیزم کارگری!

زنده باد حزب کمونیست کارگری ایران، آنطور که شما نیستید  و منصور حکمت بود!

===================================================

نامه اصغر کریمی به سعید صالحی نیا در تایید حکم اخراج از حزب کمونیست کارگری ایران

به رفیق سعید صالحی نیا

پاسخ به اعتراض شما به تصمیم هیئت اجرائی خارج درمورد لغو عضویت شما در حزب

نامه اعتراضی شما را هیئت اجرائی تشکیلات خارج در اختیار هیئت اجرائی حزب گذاشت. هیئت اجرائی حزب، حکم هیئت اجرائی خارج و نامه شما را مورد بررسی قرار داد و تصمیم هیئت اجرائی خارج را مورد تائید قرار داد.

هیئت اجرائی خارج قبلا به شما درمورد برخورد شخصی و توهین آمیز شما به مخالفین و منتقدین خود هشدار و تذکر داده و شما به آن بی توجه بوده اید و رفتار غیر سیاسی خود را تکرار کرده اید. حتی در همین شکایت نامه تان هم فراموش نکرده اید که با لحنی توهین آمیز صحبت کنید و اتهاماتی را به حزب نسبت بدهید. تکرار کرده اید که حزب ملعبه دست دیگران شده و فریب خورده است. حزب را برای چندمین بار متهم کرده اید که برایتان پرونده سازی کرده و بدلیل اختلاف سیاسی شما را اخراج کرده است. حتی اگر رفتار توهین آمیزتان با دیگران را نادیده بگیریم همین نامه برای پایان دادن به عضویت شما کافی است.

اما لازم است درمورد نامه شما نکاتی را توضیح بدهیم:

اولا، به برخورد جهانشاه با خودتان اشاره کرده اید. با فرض اینکه همه نکاتی که مطرح کرده اید کاملا واقعیت داشته باشد، اولا ما مسئول رفتار افراد خارج از حزب با شما نیستیم و ثانیا، حتی اگر رفتار دیگران با شما توهین آمیز بوده باشد مقابله به مثل با آنها و مورد تمسخر قرار دادن حتی اسم آنها را قبول نمیکنیم. این سنت ما نیست. اینهم سنت ما نیست که هر مخالف سیاسی را دشمن خطاب کنیم.

ثانیا، چگونه است که تعداد نه چندان کمی از اعضای حزب و تعداد بیشتری در خارج حزب کارشان با شما به ناسزاگوئی و توهین به یک دیگر انجامیده است! ظاهرا نوبت به شما که میرسد همه بد دهن میشوند و شروع به توهین میکنند! آیا هیچگاه این مساله شما را به فکر فروبرده است؟ آیا این نحوه برخورد شما، لحن های آزاردهنده و شخصی کردن مسائل توسط شما نیست که نقد و پلمیک تان با دیگران، اعم از اعضای حزب یا افراد خارج از حزب، را به اینجا میکشاند؟

نوشته اید که حزب بخاطر اختلاف سیاسی شما را اخراج کرده است. قبلا هم این اتهام در مقابل هر تذکری به شما بخاطر برخورد توهین آمیز به دیگران، به طرف ارگانهای حزب پرتاب شده است. واقعیت این است که شما هنوز هم سنت های شفاف، مدرن و انسانی این حزب را نمیشناسید. در حزب کمونست کارگری رفقای دیگری هم هستند که با این یا آن سیاست حزب اختلاف نظر دارند، مینویسند و علنی هم حرف میزنند و در مسئولیت های متفاوتی در حزب مشغول فعالیت هستند و اختلاف نظر مطلقا بر رابطه حزب با آنها سایه نینداخته است.

رفیق سعید، تلاش چندین ساله ما این بود که بر رفتار شما با دیگران تاثیر بگذاریم، بارها در این مورد با شما صحبت شده است اما متاسفانه این تلاش ها مثمر ثمر نبوده است. جدا توصیه میکنیم که در لحن و رفتار خود در پلمیک با دیگران تجدید نظر کنید. شما با رفتار خود، شخصی کردن ها و لحن های توهین آمیز استانداردهای سیاسی در فضای اطراف خود را هم پائین میاورید. امیدواریم بتوانید بر این ضعف غلبه کنید.

هیئت اجرائی حزب کمونیست کارگری ایران

اصغر کریمی

٢٧ مه ٢٠١٣

کپی: هیئت اجرائی تشکیلات خارج کشور