پی آمدهای “نرمش قهرمانانه” رژیم اسلامی(۲) / گفتگوی محمود احمدی با علی جوادی

پی آمدهای “نرمش قهرمانانه” رژیم اسلامی

گفتگوی محمود احمدی با علی جوادی در برنامه تلویزیونی “برای یک دنیای بهتر”

محمود احمدی: یک رکن هویتی رژیم اسلامی٬ ضدیت کور با غرب و آمریکا است. ضد آمریکایی گری یک رکن هویتی جنبش اسلام سیاسی است. چرخش کنونی رژیم چه تاثیراتی بر کل موقعیت رژیم اسلامی خواهد داشت؟ تاثیرات منطقه ای این چرخش سیاسی کدام است؟ موقعیت رژیم اسلامی در قبال سایر گرایشات درونی جنبش اسلام سیاسی تغییر خواهد کرد؟

علی جوادی: یکی از پی آمدهای حیاتی و تعیین کننده چرخش سیاسی و تغییر سیاست تاکتیکی رژیم در قبال آمریکا و غرب مساله موقعیت رژیم اسلامی در جنبش اسلام سیاسی است. هویت سیاسی – ایدئولوژیک رژیم اسلامی بر مبنای ضدیت کور با آمریکا و غرب استوار شده است. ضدیت با غرب٬ ضدیت با تمدن و فرهنگ غرب٬ ضدیت کور با معیارهای فرهنگی و اجتماعی و حقوق مدنی در غرب یک رکن اصلی سنگ بنای حاکمیت اسلامی است. و به هر درجه که چرخشی در این سیاست هویتی رژیم اسلامی صورت بگیرد٬ به همان درجه نیز پایه های سیاسی – ایدئولوژیک رژیم بمثابه یک جنبش ارتجاعی و اسلامی ضربه خواهد خورد و دچار صدمات جدی خواهد شد. و به همان درجه موقعیت رژیم اسلامی در صفوف جنبش اسلام سیاسی و در صفوف نیروهای متعدد اسلامی در سطح منطقه میتواند دچار ضربات جدی شود. و این یکی از مهمترین پی آمدهای چرخش سیاسی – تاکتیکی اخیر و سیاست “نرمش قهرمانانه” خامنه ای و شرکا است.

برای پی بردن به ابعاد و دامنه چنین پی آمدی باید به موقعیت شاخه اسلام سیاسی پرو غرب نگاهی انداخت. موقعیتشان به شدت شکننده و عمرشان به مراتب کوتاه تر از عمر رژیم اسلامی است. بعلاوه این جریانات هم تماما مورد انزجار و نفرت توده های عظیم مردم هستند. موقعیت و حال زارشان در ترکیه و مصر گویای حالشان است. این واقعیتی است که در انتظار رژیم اسلامی است. کل جنبش اسلام سیاسی در پس این تغییر ریل حاشیه ای تر و تضعیف تر خواهد شد. و بر خلاف تصورات کودنانه رژیم اسلامی٬ هر گونه تغییر سیاست و چرخشی عملا نه تنها منجر به تداوم عمر سیاه رژیم اسلامی نخواهد شد٬ بلکه این شرایط عملا بمثابه چراغ سبزی برای مردم در کمین رژیم نشسته عمل خواهد کرد٬ که زمان حمله و پایان دادن به کار رژیم نزدیکتر شده است. از طرف دیگر تاکید رژیم اسلامی بر سیاست گذشته و تاکنونی و تشدید تخاصمات بین المللی عملا رژیم را در موقعیت فلجی قرار خواهد داد. واقعیت این است که رژیم راه پس و پیش ندارد. در هر طرف با “مخاطرات” عدیده ای روبرو است. درمانی ندارد. دارد به موقیت کیش و مات نزدیک میشود. ما از این شرایط باید برای پیشبرد امر سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و پیشروی اردوی آزادی٬ برابری و حکومت کارگری بیشترین بهره برداری را کنیم.

محمود احمدی: تاثیرات این سیاست بر جدال جناحهای رژیم اسلامی چه خواهد بود؟ وزن جناحهای رژیم دستخوش چه تغییرات احتمالی خواهد شد؟ آیا جناح راست رژیم تن به این سیاست خواهد داد؟

علی جوادی: مسلما کشمکش های درونی جناحهای رژیم اسلامی تشدید خواهد شد. تردیدی نیست. نمونه های این واقعیت را از هم اکنون بسادگی میتواند مشاهده کرد. حتما بیانیه بخشی از سران اوباش سپاه پاسداران را دیده اید. که در آن بر همان طبل جنگ طلبی همیشگی کوبیده اند. اعلام کرده اند که میتوانند هر شناوری را در خلیج با تجهیزات نظامی سپاه عملا نابود کنند و خلیج را به “پارکینگ” این کشتی ها تبدیل کنند٬ که اشاره آشکار علیه این مانورهای سیاسی اخیر رژیم اسلامی بود. اما از آنجائیکه خامنه ای در راس این سیاست قرار دارد. این تغییر وتحولات میتواند با دست اندازهای کمتری بر خلاف دوران خاتمی مواجه باشد. از طرف دیگر چندی پیش نیز رحیم صفوی که مشاور نظامی خامنه ای است٬ حمایت خودش را از سیاست و سخنرانی روحانی در سازمان ملل اعلام کرد. همانطور که فیروز آبادی فرمانده کل نیروهای مسلح اسلامی چنین کرد و مهر تایید خودش را بر این تلاشها کوبید. من فکر نمیکنم که جناح راست حکومت اسلامی که تمام سرمایه سیاسی اش را در این دوران بر ضدیت کور با آمریکا وغرب قرار داده است٬ بسادگی از این سیاست خود دست بکشد و یا اینکه تن به این سیاست جدید دهد. و اگر این چرخش سیاسی به درازا بکشد و منجر به تغییرات معینی در سیاست رژیم شود٬ باید در عین حال شاهد کشمکش و درگیری و تصفیه حساب جدی و تعیین کننده ای در صفوف رژیم اسلامی باشیم. این تصفیه حساب بعضا میتواند به یک تصفیه حساب خونین در جدال جناحها تبدیل شود. بعضا میتواند به تقابلی میان صفوف سپاه و سایر نیروهای سرکوب رژیم اسلامی منجر شود. بعضا میتواند به پرووکاسیون برخی از نیروها و دستجات این جریانات علیه چنین پروسه ای شود. واقعیت این است که راه پیشروی رژیم اسلامی در این چرخش سیاسی به هیچوجه هموار نیست٬ مستلزم عبور از سنگلاخها و پرتگاههای متعددی است. همانطور که راه پیشبرد این سیاست درطرف مقابل چندان کم نیست. جریانات اولترا راست غربی که از تشدید تقابل این اردوهای ارتجاعی و تروریستی بیشترین بهره برداری سیاسی را میکنند٬ بسادگی میتوانند این پروسه را به شکست بکشانند.

محمود احمدی: موقعیت نیروهای اصلی اپوزیسیون را در قبال این تحولات چگونه می بینید؟ جنبش ملی – اسلامی چه استقبالی از این مساله کرده است؟ آیا رابطه این نیروها و رژیم اسلامی دستخوش تغییراتی خواهد شد؟ چگونه باید تحرکات ارتجاعی این جریانات را خنثی کرد؟

علی جوادی: بنظرم کلا رابطه نیروهای جنبش ملی – اسلامی با رژیم اسلامی٬ رابطه توده ایها٬ اکثریتی ها٬ جبهه ملی ها٬ نهضت آزادیها و کل صف روشنفکران اسلام زده و ناسیونالیسم زده با رژیم اسلامی را باید ابتدائا و قائم به ذات توضیح داد و سپس به چگونگی این رابطه در پس این جذر و مدهای سیاسی اشاره کرد. ببینید پس از بیرون آمدن روحانی از صندوقهای رای رژیم اسلامی ما مجددا شاهد یک تحرک جدی و تعیین کننده در صفوف این جنبش ارتجاعی و نیروهای متعد اش بودیم. بار دیگر این جریانات پس از اظهار ندامتهای پیشین٬ پس از اینکه بارها اعلام کردند که در دوران خاتمی اشتباه کرده بودند٬ اشتباه کردند که از رژیم دفاع کردند٬ و تصور کردند که رژیم اسلامی اصلاح پذیر است٬ اشتباه کردند که مردم را به دفاع از رژیم آدمکشان اسلامی فراخواندند٬ دو باره فیل شان یاد هندوستان کرد و با سر به طرف دفاع از رژیم اسلامی شیرجه رفتند. مجددا خود را همسو و شریک در پروژه رژیم اسلامی کردند و مجددا به تقابل کور با سرنگونی طلبی و آزادیخواهی و برابری طلبی و کمونیسم کارگری برخاستند. و دو باره ما شاهد تکرار خسته کننده همان اراجیف پیشین این جریانات در قبال رژیم اسلامی شدیم. تئوری اعتماد به رژیم اسلامی٬ حمایت از جناحی از رژیم اسلامی٬ تلاش برای حفظ رژیم در عین حال تلاش برای اصلاح و اعتدال این هیولای اسلامی به سیاست روز این جریانات تبدیل شد. واقعیت این است که این جریانات هیچگاه قائم به ذات نیرویی در مقابله با رژیم اسلامی نبودند و نیستند. به قول خودشان “انحصار طلبی” و “زیاده روی” رژیم اسلامی عامل دوری این جریانات از کل رژیم اسلامی شده است. اینها جریاناتی هستند که با هر تکه استخوانی که از طرف رژیم به طرفشان پرتاب شود٬ ما شاهد شیرجه رفتن شان به طرف رژیم خواهیم بود. سمبل و دماسنج وقاحت و عوامفریبی هستند. یک رکن مهم سیاست استراتژیک این جنبش ارتجاعی تلاش برای حفظ رژیم اسلامی است. و در این شرایط یکی از ارکان بقای رژیم اسلامی را در این می بینند که بتوانند از میزان کشمکشها و تقابلات داخلی و خارجی با رژیم اسلامی کم کنند. بی دلیل نیست که همانطور که بر علیه کمونیسم و کارگر و آزادیخواهی و سرنگونی طلبی شمشیر میکشند٬ در عین تلاش حال تلاش میکنند که از شدت تخاصمات بین المللی علیه رژیم اسلامی بکاهند٬ تا شاید بتوانند نظام شان را دوامی ببخشند و شاید شانسی داشته باشند تا “معتدل” و یا خدای ناکرده “اصلاحش” کنند. در همین حال بی دلیل نیست که می بینید بخشی از اصلاح طلبان حکومتی٬ حجاریان٬ و جمعی از دنبالچه های این جریانات نامه ای را مشترکا به اوباما نوشته اند و در آن از اوباما خواسته اند که از این سیاست اخیر رژیم اسلامی استقبال کند. و دستی را که از طرف رژیم آدمکشان اسلامی دراز شده است را پس نزند. و اعلام کرده اند که اگر خواهان صلح در منطقه هستید باید با رژیم اسلامی کنار بیائید. به این اعتبار اکنون خوشحالند. و به همین اعتبار به وجد و سرور در آمده اند. اما زمانیکه روحانی شان نمیتواند حتی با اوباما دست بدهد٬ دچار یاس و دلسردی میشوند و زبان گله باز میکنند. و زانوی غم در بغل میگیرند که چه خاکی بر سرشان کنند که باز جناح راست پروژه ها و امیدهایشان را نقش بر آب نکند. کلا این جریانات تلاش میکنند که رژیم را از زیر ضرب خارج کنند٬ تلاش میکنند که نقطه سازشی میان مردم و رژیم و همچنین نقطه سازشی میان رژیم اسلامی و غرب پیدا کنند. نقطه های سازشی که یا عملا وجود ندارد و یا پایدار نیست. مردم در سیمای این جریانات مجموعه ای از ریا و جبن و حقارت اسلامی و ناسیونالیستی را مشاهده میکنند و ضرورت هر چه بیشتر ایزوله کردن و حاشیه ای کردن این جریانات را نتیجه میگیرند. این جریانات آینده و سرنوشتشان به سرنوشت رژیم اسلامی گره خورده است. میدانند که با رفتن رژیم اسلامی پرونده سیاسی این جریانات هم بسته خواهد شد. از این رو بقای رژیم اسلامی شرط بقای این جریانات اسلام زده و شرق زده است.

محمود احمدی: وضعیت جریانات راست پرو غرب چگونه است؟ بنظر میرسد که دچار یک دیپرشن و افسردگی عمیق سیاسی شده اند؟

علی جوادی: من فکر میکنم کلمه دیپرسیون سیاسی به درجه زیادی گویا و وصف حال این جریانات است. اینها جریاناتی هستند که اساسا پرو غرب هستند. خواهان یک نظام استثمارگرایانه از نوع نظام قدیم در ایران هستند که در ارتباط با سرمایه داری جهانی بتوانند جایی در جامعه جهانی امروز داشته باشد. راه به قدرت رسیدنشان از طریق کودتا٬ رژیم چنج٬ بند و بست از بالا و حمله نظامی آمریکا و ناتو و تحریم اقتصادی میگذرد. اساسا با خانه خرابی مردم میتوانند به قدرت نزدیک شوند. این جریانات امیدشان به درجات زیادی به حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران گره خورده است. بی جهت نبود که به دنبال این بودند که تجربه عراق را در ایران تکرار کنند. شعار بعد از عراق نوبت ایران است٬ تانکیو بوش٬ شعار این جریانات بود. کنگره ملی ایرانیان و پروژه های این چنینی تماما در این راستا معنا پیدا میکرد. بنظرم دیپرسیون سیاسی وصف حالشان است٬ اما این موقعیت کنونی شان است٬ موقعیت آتی شان میتواند متفاوت باشد. اما هر حالی اکنون داشته باشند٬ یک آلترناتیو مطرح ارتجاعی و ضد برابری و ضد آزادی برای جامعه ایران هستند و نباید دست کم گرفته شوند. خطر ناسیونالیسم٬ چه قومی و چه عظمت طلبانه آن همان خطری را برای فردای تحولات ایران دارد که اسلام و تحجر اسلامی در تحولات سال ۵۷ در جامعه داشت.

محمود احمدی: بگذارید در آخر نیز اشاره روشنی به موقعیت زندگی مردم در پس این تغییر و تحولات احتمالی داشته باشیم. چه تغییراتی را در شرایط زندگی مردم محتمل میدانید؟ آیا وضع مردم بهتر نخواهد شد؟

علی جوادی: ببینید بمثابه یک پاسخ عمومی باید گفت که موقعیت رفاهی و زندگی مادی مردم همانند موقعیت سیاسی و حقوق فردی شان در جامعه تنها و تنها میتواند حاصل مبارزه مستقیم و همه جانبه و متشکل شان باشد. واقعیت این است که اگر تحریمها بر فرض برداشته شود و یا تخفیف داده شود٬ میتوان فرض کرد که وضعیت معیشت و زندگی مردم از این زاویه بدتر نخواهد شد. اما بهبود زندگی مادی مردم مساله دیگری است و تنها میتواند حاصل مبارزه و تلاششان باشد. واقعیت این است که به هر درجه ای که وخامت اوضاع زندگی مردم تحت تاثیر تحریمهای اقتصادی صورت گرفته باشد به همان درجه نیز رژیم اسلامی از این موقعیت فلاکت زده تر شده مردم بمنظور تحکیم موقعیت خود بهره برداری کرده است و کوشیده است که توازن قوا را به نفع خود تغییر دهد. اگر قیمت کالاهای مورد نیاز مردم در این شرایط بطور محسوسی بالا رفته است٬ این قیمتها با تخفیف تحریمها به سادگی پائین نخواهد آمد٬ چرا که پایین آمدن قیمتها میتواند محصول عرضه گسترده تر از تقاضا در بازار باشد٬ امری که باعث سقوط و انباشب سرمایه خواهد شد و نتیجتا عرضه کالا به بازار را کنترل خواهند کرد. باز تاکید میکنم که هر گونه بهبودی تنها میتواند محصول گسترش اعتراضات اجتماعی و مدنی در جامعه باشد و نه دست “نامریی” بازار و یا “نیت خیرخواهانه” سرمایه و یا “دستان بخشنده” حکومت اسلامی – آخوندی. حلقه پیشروی در این چهارچوب سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی است.

محمود احمدی: اما مهمترین سئوال. معنای این چرخش سیاسی و توافقات احتمالی از نقطه نظر مردم آزادیخواه و سرنگونی طلب کدام است؟ آیا این تغییرات مردم را به “سازش” با رژیم میکشاند یا برعکس؟  موضع کمونیسم کارگری در قبال این تحولات چیست؟ کمونیسم کارگری چه فراخوانی برای مردم در این شرایط دارد؟

علی جوادی: ببینید منصور حکمت در یک سئوال و جواب کوتاه بطور فشرده و موجزی سیاست کمونیسم کارگری در قبال چنین شرایط فرضی را به درستی بیان کرده است. سیاست ما در هر شرایط سرنگونی انقلابی رژیم است. چه در شرایطی که رژیم اسلامی قادر به ایجاد رابطه با آمریکا و غرب بشود و چه در ضدیت کور این رژیم با آمریکا. ما در هر شرایطی بر علیه سیاست قلدری و زورگویی و میلیتاریسم آمریکا می ایستیم. ما برای آزادی و رهایی انسان و استقرار یک حکومت کارگری و نظامی سوسیالیستی تلاش میکنیم. مساله ما پی آمدهای چنین شرایطی است. تلاش ما برای سازماندهی یک انقلاب کارگری است. سرنگونی رژیم اسلامی یک حلقه تحقق این استراتژی است. به این اعتبار این رابطه و توافقات احتمالی از جانب ما با برخورد روشنی مواجه خواهد شد. تقابل ما با نفس موجودیت رژیم اسلامی است٬ نه رابطه احتمالی آن با آمریکا.

اما مساله اینجاست که تاثیر این چرخش ها در جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی چه خواهد بود؟ بنظر من بر خلاف برخی تصورات و ارزیابی ها٬ چنانچه این رابطه به جایی برسد٬ اگر برسد٬ مردم این تغییرات را نشان عقب نشینی و ضعف رژیم قلمداد خواهند کرد که این عقب نشینی نه به این معنا که نقطه سازشی میان مردم و رژیم اسلامی ایجاد شده است٬ نه به این معنا که ایستگاه توقفی برای مردم در مقابله با رژیم اسلامی ایجاد خواهد شد٬ بلکه بمثابه حلقه ای در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی خواهد بود. تصور اینکه مردم با رژیم اسلامی کمی عقب نشسته٬ کمی با آمریکا به توافق رسیده به سازش خواهند رسید٬ بنظرم پوچ است. چنین سازشی میان مردم و رژیم ممکن نیست. برعکس٬ این عقب نشینی به نشان ضعف رژیم اسلامی  از جانب مردم تلقی خواهد شد. موقعیت مناسبی برای تعرض مردم به رژیم و تلاش برای اینکه کار رژیم را یکسره کرد و کارشان را به پایان رساند.