شرایط کنونی، کارگران زندانی و ظیفه ما کارگران آگاه و کمونیست!

شرایط کنونی، کارگران زندانی و ظیفه ما کارگران آگاه و کمونیست!
به تشویق و دلیل نامه محمد جراحی از زندان تبریز
حمید قربانی-۷-۱۰-۲۰۱۳
جامعه سرمایه داری- امپریالیستی معاصر نیز جامعه ای طبقاتی است و مبارزه حاد و شدید طبقاتی هم بین سرمایه داران امپریالیست حریص و پرآز برای افزایش سودشان وبویژه بین سرمایه داران ودولت هایشان از یک طرف و از طرف دیگر طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و در اشکال مختلف آن با شدت و حدتهای مختلف درجابجای آن در جریان است. هر طبقه ای نیز سخنگویان ویژه خود را دارد و همه چیز رنگ و بوی طبقاتی آشکار و گاه پنهان دارد، ولی با داشتن معیار طبقاتی خیلی راحت می توان فهمید، کی کیست؟ و از منافع چه طبقه ای دفاع می کند؟ در چنین جامعه ای از مدافع منافع همه طبقات، عمومی، مردمی و غیره صحبت کردن و بویژه امروز یعنی در عصر و زمانه سلطه سرمایه و در شکل پوسیده و فاسد شده اش امپریالیسم بر جهان یک خود فریبی و نادانی و خپله بودن سیاسی در بهترین ورژن است ودر واقعیت یک کارگر فریبی و رندی، شالارتان سیاسی و پوفیوسی است که به تشویق سرمایه داران و به شیوه ماکیاولی خود را آن طور نشان می دهد که همه می خواهند و نه آنطور که هست.
هم چنانکه لنین می نویسد:
« ﻧﺒﻮغ ﻣﺎرﮐﺲ در اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ او اوﻟﻴﻦ ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺗﻮاﻧﺴﺖ از اﯾﻨﺠﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ اﯼ را ﺑﺪﺳﺖ ﺁورد ﮐﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﺟﻬﺎن ﺁن را ﻣﯽ ﺁﻣﻮزد و ﺗﻮاﻧﺴﺖ اﯾﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ را ﺑﻄﺮزﯼ ﭘﻴﮕﻴﺮ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﮐﻨﺪ. اﯾﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﺁﻣﻮزش ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ اﺳﺖ. ﻣﺎدام ﮐﻪ اﻓﺮاد ﻓﺮا ﻧﮕﻴﺮﻧﺪ در ﭘﺲ هﺮ ﯾﮏ از ﺟﻤﻼت، اﻇﻬﺎرات و وﻋﺪﻩ و وﻋﻴﺪهﺎﯼ اﺧﻼﻗﯽ، دﯾﻨﯽ، ﺳﻴﺎﺳﯽ واﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻃﺒﻘﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻨﺪ، در ﺳﻴﺎﺳﺖ هﻤﻮارﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻪ ﻓﺮﯾﺐ و ﺧﻮدﻓﺮﯾﺒﯽ ﺑﻮدﻩ و ﺧﻮاهﻨﺪ ﺑﻮد. ﻃﺮﻓﺪاران رﻓﺮم و اﺻﻼﺣﺎت ﺗﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯽ ﻧﺒﺮﻧﺪ ﮐﻪ هﺮ ﻣﺆﺳﺴﻪ ﻗﺪﯾﻤﯽ، هﺮ اﻧﺪازﻩ هﻢ ﺑﯽ رﯾﺨﺖ وﻓﺎﺳﺪ ﺑﻨﻈﺮ ﺁﯾﺪ ﻣﺘﮑﯽ ﺑﻪ ﻗﻮاﯼ ﻃﺒﻘﻪ اﯼ از ﻃﺒﻘﺎت ﺣﮑﻤﻔﺮﻣﺎﺳﺖ، هﻤﻮارﻩ از ﻃﺮف ﻣﺪاﻓﻌﻴﻦ ﻧﻈﻢ ﻗﺪﯾﻢ ﺗﺤﻤﻴﻖﻣﻴﮕﺮدﻧﺪ. و اﻣﺎ ﺑﺮاﯼ درهﻢ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻣﻘﺎوﻣﺖ اﯾﻦ ﻃﺒﻘﺎت ﻓﻘﻂ ﯾﮏ وﺳﻴﻠﻪ وﺟﻮد دارد؛ ﺑﺎﯾﺪ در هﻤﺎن ﺟﺎﻣﻌﻪ اﯼ ﮐﻪ ﻣﺎرا اﺣﺎﻃﻪ ﻧﻤﻮدﻩ اﺳﺖ ﺁن ﻧﻴﺮوهﺎﯾﯽ را ﭘﻴﺪا ﮐﺮد و ﺑﺮاﯼ ﻣﺒﺎرزﻩ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﮐﺮد و ﺳﺎزﻣﺎن داد ﮐﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻨﺪ ــ و ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮد ﺑﺎﯾﺪ ــ ﻧﻴﺮوﯾﯽ را ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺑﺪهﻨﺪ ﮐﻪ ﻗﺎدر ﺑﻪ اﻧﻬﺪام ﮐﻬﻦ و ﺁوردن ﻧﻮ ﺑﺎﺷﺪ. » و .ای. لنین سه منبع و سه جزء مارکسیسم.
سازمان های جهانی سرمایه از قبیل سازمان جهانی کار امروزه متأسفانه در همه سطوحشان و نه فقط راجع به ایران و قوانین کار او و محکومیت سران جنایت کار جمهوری اسلامی سرمایه ، بلکه در هر مسئله ای درست مانند خود سازمان ملل متحد، مانند صندوق بین المللی پول، سازمان حقوق بشر، امنستی اینترناسیونال، تریبونالهای بین المللی مختلف و… در خدمت نظام جهانی امپریالیستی هستند، و در رابطه با منافع، تضادهای درون طبقاتی طبقه سرمایه دار و در تخالف با منافع طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و منافع و سود دولت های بزرگ و معظم سرمایه داری امپریالیستی عمل می کنند و نظر می دهند. البته، هیچ ایرادی نیز نمی توان گرفت، اینها سازمانهائی هستند که ما کارگران تأسیس نکرده ایم، بلکه سرمایه داران و دولت ها و نمایندگان فکری، ایدئولوژیک آنها بوجود آورده اند. فقط در آنجا ما می توانیم با اینها درگیر شویم که تلاش دارند خود را بعنوان مدافع منافع ما جا بزنند و اینهم کاری است که طبقات استثماراز روز اول بنیاد شدن جوامع طبقاتی و مخصوصا سرمایه داری کرده اند و می کنند. مثلا دولت را هم نیروئی می دانند که روابط بین طبقات را تنظیم، یعنی ناظم جامعه و نسبت به منافع طبقات اجتماعی خنثی است و اصولا بر بالای سر طبقات و تضادهایشان در پروازی ابدی است و از زمین و منافع زمینی به دور است. و اما، کی است ؟که اعمال و اقدامات سرکوبگرانه هر روزه دولت را نسبت به ما کارگران ببیند و آنگاه از دولت نه بعنوان دستگاه سرکوب طبقه سرمایه دار بر علیه ما کارگران و زحمتکشان، بلکه (ایدۀ برتر- هگلی) و مافوق طبقات صحبت کند، جز اینکه نان به روزخورو به قول خود طبقات استثمارگر . آخوهای دیوس” حرامزاه” و در واقع کاسه لیس و مزدور سرمایه باشد.
به باورمن، برای کارگران نه ضرورت دارد که به این چنین ارگانهائی رجوع کنند و نه هیچگونه منافعی، بلکه افشاء چنین ارگانهائی و نشان دادن منافع طبقاتی طبقه جهانی سرمایه دار – امپریالیست در پشت اعمال و کردار و گفتار چنین ارگانهائی یکی از اصول و شیوه مهم مبارزه طبقاتی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار و دولت هایش می باشد. کارگران جهان، ولی در این مبارزه، درد و نیازشان مشترک و دارای منافع یکسان هستند و بنا بر این ایجاد همبستگی بین المللی کارگری یکی از اساسی ترین وسیله ی پیروزی شان است. ما طبقه ای جهانی هستیم و دشمن ما یعنی سرمایه نیز جهانی ست. این را مارکس انگلس حتی در سال های ۱۸۴۴ فهمیدند و اصول چنین مبارزه ای را بیان کردند( نقد ایدئولوژی آلمانی) از این مسئله بهیچ عذر و بهانه ای نمی توان چشم پوشید و آنرا نادیده گرفت. این رابطه ای همیشگی ومتقابل است و نه یک طرفانه و موقتی و یکباری.
آری، در این دنیای سخت، نابرابر، ظالمانه، استثماری و وحشیانه، کارگران می توانند و قادرند که هم تشکل های توده ای طبقاتی خویش را تشکیل دهند و هم طبقه سرمایه دار و دولت های تا دندان مسلحش را به مصاف طلبیده و در نهایت سرنگونش کنند، ولی لازمه این کار
۱- در باور طبقه کارگر به نیروی طبقاتی خود و ناامید شدن از همه طبقان و نیروهای طرفدار طبقه استثمارگر و سود پرست حاکم یعنی سرمایه دار و همه سازمانهای رنگارنگ محلی و بین المللی آن است.
۲- بر این مبنا کوشش و سعی برای ایجاد سازمان سیاسی خویش یعنی حزب کارگران آگاه است.
۳- اینکه بداننند چنین حزبی در جهان تحت سلطه دولت های مخوف امپریالیستی و بویژه شرایط جامعه ای مثل سرمایه داری ایران معاصر و با داشتن چنین دولتی که شیوه حاکمیتش فقط دیکتاتوری لجام گسیخته و خفقان سیاسی است و این را در طول این صد ساله اخیر بعینه نشان داده است، از راه مبارزه مخفی و غیر علنی و در اشکال اولیه سلول ها، کمیته های سُرخ و انقلابی کارخانه و مؤسسات تولیدی و خدماتی یعنی محیط کار و محل زندگی شان است.
۴- چنین کمیته هائی باید که همواره آمادگی این را داشته باشند که از تمامی اشکال مبارزه طبقاتی(اقتصادی سیاسی نطامی) با توجه به توازن طبقاتی و آمادگی، برای دفاع از خود و تعرض برای گسترش و توسعه خود و نیز تشکلات توده ای طبقاتی و مبارزه طبقاتی طبقه خویش استفاده کنند
۵- این کمیته ها در مقطعی از توسعه و رشد خویش و با داشتن ارتباط از اول با هم، بهم پیوسته و حزب کارگران آگاه، کمونیست را برای بسیج و آماده کردن کل طبقه برای برانداختن دولت کنونی سرمایه داری و تشکیل دولت خود- دیکتاتوری پرولتاریا در شکل شوراهای کارگران و زحمتکشان، یا، تشکیل می دهند. این زمان را بهتر از همه کس خود کارگران آگاه و کمونیست در محل می توانند تشخیص دهند.
۶- مسلم است که در این پروسه و برای تشکیل چنین حزبی عناصری نیز از طبقات دیگر و مخصوصا روشنفکرانی از طبقه خویش بریده و با قبول ماتریالیسم دیالکتیکی و تاریخی و پذیرش اینکه طبقه کارگر به نیرو خویش قادر است خود را آزاد کند، می توانند عضو این کمیته ها شده و در تشکیل حزب دخیل شده و نقش بازی کنند. در این رابطه لنین گفته خیلی مهم و اساسی دارد. او می نویسد” در کمیته های حزبی نسبت کارگران به روشنفکران ۸ به ۲ است، یعنی در هر کمیته ای از ۱۰ نفر ۸ نفر کارگر و دو نفر روشنفکر.”، این مسئله مهمی است و مخصوصا با تجربیاتی که ما کارگران از دخالت و آقا بالاسری ها ی روشنفکران طبقات دیگر داریم و ضرباتی که تا کنون متحمل شده ایم. این ضربات و بدبینی ها بحدی بوده است که برخی از ما کارگران کمونیست و آگاه را بطور کلی نسبت به ضرورت حزبمان بدبین و مخالف نموده است.
۷- بدانند که چنین کاری یعنی سرنگونی دولت بورژوائی یا درست تر گغته باشم در هم شکستن دم و دستگاه دولت (بعنوان دستگاه سرکوب طبقاتی)طبقه سرمایه دار بر علیه ما طبقه کارگر و بویژه تار ومار کردن نیروهای سازمان یافتۀ سرکوبگر مانند ارتش، سپاه پاسداران در ایران و پلیس امینی اطلاعاتی(سیاسی) فقط با یک انقلاب مسلحانه اجتماعی کمونیستی که تمامی آحاد طبقه کارگر و نیز تودههای وسیع زحمتکش بسیج شده باشند، اساسا قابل حصول است. انقلاب سوسیالیستی کمونیستی آگاهانه ترین انقلابات تاریخ بشری است.انقلاب اجتماعی پیروزمند در عصر ما، انقلاب طبقه کارگر است و نه عناصر آگاه و کمونیستش و نیر عموم خلقی یا مردمی، اما این عناصر کمونیست که در لحظه انقلاب توده ای خواهند بود و اما در هر صورت، برای رساندن کل طبقه کارگر -یعنی آگاه کردن و متمرکز نمودن نیروی طبقه کارگر به اینکه این نیاز و ضرورت را درک کنند و نیز پیشبُرد لحظه به لحظه انقلاب تا پیروزی و ادامه آن، وجودشان نه تنها ضروری و لازمنذ بلکه یکی از المانهای اساسی موفقیت هستند که بدون وجود آنها طبقه کارگر نمی تواند چنین وظیفه عظیمی را به سرانجام برساند.
این استراتژی کارگری و سیاست پرولتری است به عقیده من، و قادر است نه تنها کارگران را موفق به ایجاد تشکل های توده ای شان کند و که بتوانند و قادر گردند همطبقه ای هایشان را از زندانها آزاد نمایند و دست عوامل سرمایه را از آزار و اذیت کارگران و زحمتکشان کوتاه کرده و همطبقه ای های زنشان یعنی توده وسیع زنان طبقه کارگر را به مبارزه سیاسی و انقلابی کشانده و بطور کلی زنان را به حقوق برابر اجتماعی اقتصادی خویش در همه شئون اجتماعی رسانده و کودکان را از محیط کار و خیابان لعنتی رها و به سر میز مدرسه برای فرا گرفتن دانش بر گردانده و همچنین آزادی های اجتماعی و سیاسی را به دولت دیکتاتور مسلک سرمایه بقبولانند بلکه طبقه کارگر را به همه چیز ناممکن امروزه برساند. “انقلاب با شکوه است و جز آن همه چیز پوچ و بیهوده است” روزالوکزامبورک.
به نامه محمد جراحی کارگر آگاه زندانی توجه شما را جلب می کنم. پشتیبانی از این عزیزان وظیفه اولیه همه ماست که برای داشتن یک جامعه آزاد و مرفه و بدون دولت و سرکوب و استثمار یعنی بدون مالکیت خصوصی و کار مزدوری تلاش و مبارزه می کنیم .
ازمحمد جراحی :به کارگران ایران وکارگران دنیا

به سازمانهای کارگری واتحادیه ها ی سراسر دنیا

من هم اکنون به اطلاع میرسانم که مرا به دلایل واهی به شش سال زندان محکومم کردند.من یک کارگرم و کلیه فعالیتم در جهت تشکیل سندیکا ودیگرتشکلهای کارگری بوده است.

تشکیل تشکلهای کارگری و سندیکاطبق مقاوله نامه سازمان جهانی کار آزاداست. دولت جمهوری اسلامی ایران هم عضو این سازمان جهانی است و متعهد به انجام این مقاوله نامه های جهانی می باشد.

ایجاد سندیکا و دیگر تشکلهای واقعی از ابتدایی ترین حقوق ما کارگران است.

من یک کارگرم وتا ایجاد تشکلها و سندیکا فعالیت خواهم کرد.

من در اعتراض به دولت که از تشکیل تشکلها وسندیکاها ی کارگری جلو گیری به عمل می آورد به زندانی بودنم ادامه خواهم داد.

هم اکنون تشکیل سندیکا مطالبه بر حق من است. وشرط آزادیم از زندان تشکیل سندیکا ست.

محمد جراحی کارگر زندانی

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری