” تراژدی شرم ” … در حاشیه غرق شدن سیصد پناهجوی افریقایی

پانصد پناهجو ، پانصد متقاضی کار سیاه و ارزان ،پانصد نفر پوست و استخوان ، پانصد نفر فراری و رانده شده از دست دیکتاتورهای اریتره و سومالی، ، پانصد نفر سر خورده و پانصد نفر سیاه چرده و نمیه جان از معدنهای طلا و الماس افریقا، به امید تغییری در زندگی شان سرنوشت خود را به صحراهای خطرناک افریقا وآبهای مرگبار ایتالیا سپردند تا به اروپا برسند.
از این پانصد نفر پناهجو ، صد و پنجاه نفرشان “نمیه جان” نجات پیدا کردند ومثلا “زنده مانده اند” و بیش از سیصد نفر آنها بطور بی رحمانه و ناجوانمردانه جانشان را از دست دادند .
خیلی راحت می توان حدس زد که چند دقیقه قبل از این اتفاق ناگوار ،چه افکار و رویاهایی در ذهن این پناهجویان، غوطه وران می آمد و می رفت و چه آرزوهایی را در سر می پروراندند . یکی با چهره جدی ، به فکر زن و بچه اش بوده که بعد از رسیدن به اروپا آنها را هم منتقل کند .بغل دستی اش با تبسمی بر لب ، بچه هفت ساله اش را در ذهنش تصویر میکرد که در مدارس انگلیس مشغول تحصیل است و دانشگاه می رود و دکتر می شود . دیگری با تکان دادن سرش به این فکر میکرده که خواهر و برادرش را هم می آورد و از وضعیت فلاکت بار کشورشان نجاتشان می دهد.جوان دیگری به این فکر میکرده که به محض رسیدن به اروپا یک دوست دختر بور اروپایی میگیرد و زندگی جدید و آرامی را شروع میکند.یکی دیگه آنقدر عمیق رفته تو فکر که موقع غرق شدن هم هنوز باورش نمیشه که رویاهایش همه به فنا رفت .
خبر غرق شدن این کشتی و مرگ این سیصد نفر، امروز تیتر اول اکثر روزنامه های ایتالیا بود .تراژدی به حدی شرم آور بود که “پاپ” مجبور شد به حرف بیاد و از شرایط فلاکت بار زندگی مردم در جهان سخن بگوید ودر اخر گفت “امروز روز غم گسایی است” .
پرچمهای ایتالیا امروز نمیه افراشته بود ،نمایندگان سنای ایتالیا دو دقیقه سکوت کردند ، در مدارس ایتالیا یک دقیقه سکوت اعلام شد ، دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و اشک تمساحهای فراوان دیگر ….
این اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که از این نوع ترازدی ها رخ میدهد. سیاستهای ضد انسانی و ضد پناهندگی اتحادیه اروپا یکی از عوامل غرق شدن و مرگ این پناهجویان و شرایط فلاکت بار رانده شدگان از کشورشان به هزار دلیل است. تصویب سیاستهای ضد پناهندگی همین مجلس سنای ایتالیا که اشک تمساح می ریزند و برخورد غیر انسانی پلیس این کشور را بسیاری از پناهجویان با رگ و استخوانشان لمس کرده اند .
سیستم سرمایه و ابرقدرتهای جهان ، دنیا را آنقدرکثیف و غیر انسانی کرده اند که انسانها برای فروش نیروی کار خودشان و البته برای زنده ماندن شان همچین ریسکی را متقبل می شوند .با وجود اینکه می دانند که هر لحظه امکان کشته شدن و مرگشون درطول مسیر وجود دارد اما جانشان را به دست باندهای مافیایی می سپارند .
سیل ورود روزانه پناهجویان از افریقا و آسیا به دلائل اختناق ،بیکاری ،گشنگی و …. رو به افزایش است .
پدیده خارج شدن از ایران به امید و آرزوی میلیونها جوان ایرانی تبدیل شده .شرایط اقتصادی فلاکت بار و عدم آزادیهای شخصی، عرصه زندگی را بر میلیونها جوان ایرانی تنگ کرده است .
این اخنتاق ، عدم آزادی و وضعیت بد اقتصادی ویژه ایران نیست .بلکه سراسری ست ،کم و زیاد دارد .هر جا جسارت و مبارزه مردم بیشتر بوده ،هر جا مردم از حرمت و کرامت خود در برابر سرمایه و مذهب دفاع کرده اند ،هر جا مردم متمدن به جنگ حاکمان قلدر و دیکتاتورها رفته اند و زانو نزده اند، اخنتاق کمتر است و آزادی بیشتر،وضعیت اقتصادی شان هم به مراتب بهتر است .
برای تغییر این سیستم وارونه ،برای اینکه روزانه شاهد غرق شدن پناهجویان نباشیم ،شاهد سر بریدن نباشیم ، شاهد مرگ تدریجی کارگران در معادن و ….نباشیم ،شاهد تن فروشی زنان نباشیم ،شاهد کار کودکان نباشیم ،شاهد دخالت پلیس در زندگی خصوصی مردم نباشیم و شاهد هزاران فاجعه غیر انسانی دیگر نباشیم و برای برپایی جامعه ای آزاد و برابر ،برای برپاپی جامعه ای که در آن انسانها به خاطر عدم آزادی و فقر و …. از زادگاه و محل زندگی خودشان فرار نکنند،برای برپایی یک دنیای بهتر باید با مشت های گره کرده و متحدانه مبارزه کرد .
ترکشهای سیاستهای کثیف سرمایه دارن و حامیان دولتی به قلب طبقه فرودست و زحمت کش جامعه می خورد .دود تصمیم های این جنایت کاران تنها به چشم طبقه کاگر می رود .طبقه کارگر است که باید در برابر این قلدری ها متحد شود ،فریاد بکشد و تسخیر کند .ناجی وجود ندارد ،ناجی ما ،خود ما هستیم .نه شاه و نه شیخ ، نه امام زاده ، نه اسپایدر من و نه هر خرافات و مضخرف دیگری، نه وجود دارد نه می تواند نجات دهنده باشد .دست ها را باید در دست هم نهاد و چشم در چشم دیکتاتورها و سرمایه داران فریاد کشید که این حق ما نیست به اجبار بدور از مادر ،پدر ،خواهر ،برادر و ….زندگی کنیم .این حق ما نیست که فله ای در دریاهها غرق شویم و نهنگ ها بر سر جنازه مان گریه کنند، ،این حق ما نیست که سر بریده شویم ،ما پا به این دنیا ننهاده ایم که مثل برده برای شما کار کنیم و این حق ما نیست که ….و شما حق ندارید که تمام ثروت و نعمات این دنیا را به جیب خود بزنید ،حق ندارید خون ما را در شیشه کنید ،حق ندارید برای ما مرز و محدوده تعیین کنید ،حق ندارید محل زندگی ما را تعین کنید، حق ندارید در زندگی خصوصی ما در لباس پوشیدن ،در مدل موی سر،در گرفتن رابطه ، و ….دخالت کنید .
با دستهای خودمان به این سیستم کثیف و غیر انسانی باید پایان بدهیم .
زنده باد آزادی و زنده باد برابری
بختیار پیرخضری
۰۴/۱۰/۲۰۱۳