انقلاب تونس اسلامی ها را پایین کشید

بعد از حدود ٧ ماه تظاهرات و راهپیمایی و اعتراضات دهها و صدها هزار نفره مردم علیه حزب حاکم النهضه در تونس که تشکلهای کارگری در آن نقش برجسته ای داشتند، این هفته رشید غنوشی رهبر حزب اسلامی النهضه اعلام کرد که دولت ائتلافی رسما کنار میرود. مجلس موسسان نیز که تحت نفوذ این حزب بود منحل اعلام شده است. قرار است یک دولت موقت سکولار بزودی زمام امور را بدست گیرد و انتخابات دیگری طی یک ماه دیگر برگزار شود. 
این یک رویداد تاریخی و بسیار مهم در تونس و در منطقه است. رشید الغنوشی همین چند هفته پیش در برابر خواست مردم انقلابی با قاطعیت گفت که النهضه حاضر به کنار کشیدن از دولت نیست و هیچ شرط و شروطی را برای مذاکره نمی پذیرد. اما با ادامه قدرتمند اعتراضات و تظاهراتها و شکاف در صفوف دولت و حزبش ناچار شد این شکست را بپذیرد. کنار رفتن اسلامی ها از دولت را فی الواقع باید ادامه انقلاب و یا حتی انقلاب دوم تونس نام نهاد. این انقلاب و خیزشی بود که از زمان به قدرت رسیدن اسلامی ها در تونس جریان داشت و حدود ٧ ماه پیش با ترور شکری بالعید از رهبران شناخته شده اپوزیسیون سکولار اوج گرفت. با ترور دومین رهبر اپوزیسیون سکولار محمد البراهمی در ماه ژوئیه امسال دیگر روشن بود که برای مردم راهی جز سرنگونی حزب النهضه باقی نمانده است. گرچه النهضه این ترورها را محکوم کرد و نیروهای اسلامی سلفی را عامل آن ها معرفی کرد و شماری را دستگیر نمود، اما جامعه تونس وسیعا معتقد بود که این حزب حاکم است که به سلفی ها میدان داده و آنها را تقویت میکند و بر تعرضات پی در پی آنها به زنان و جوانان و دانشجویان چشم می بندد.
در واقع تعرضات و جنایات نیروهای سلفی شروع این کشاکش نبود بلکه این ترورها روند کشاکش و جنگ میان ارتجاع اسلامی و جبهه انقلاب را که از همان ابتدای انقلاب شروع شده بود تشدید کرد. در واقع اسلامی ها هیچ نقشی در انقلاب تونس که به سرنگونی زین العابدین بن علی منجر شد نداشتند و حتی مانع انقلاب به حساب می آمدند. اما همانگونه که پیش بینی میشد بعد از سرنگونی بن علی با استفاده از مساجد و تکایا و سازمان آماده ای که در دست داشتند و بی سازمانی و ناروشنی در صفوف انقلابیون روی ارابه قدرت پریدند و با راه انداختن یک انتخابات سریع و کسب یک اکثریت ۴٠ درصدی به کمک دو حزب بورژوا – سکولار که خودرا چپ میانه تعریف میکنند بنام های “کنگره برای جمهوری ” و “جبهه دموکراتیک برای کارگران و آزادی” یک دولت ائتلافی تشکیل دادند. مجلس موسسان نیز طی همین انتخابات با دست بالا داشتن النهضه تشکیل شد. رسما قرار بر این بود که عمر دولت موقت ائتلافی حداکثر یک سال باشد. اما بنا به ارزیابی هایی که انقلابیون میدهند النهضه این روند را کش میداد تا فضا برای قبضه کامل قدرت آماده شود. سال گذشته مجلس موسسان تحت نفوذ این جریان پیش نویسی بر قانون اساسی را ارائه داد که در آن زنان را مکمل مردان در خانه و خانواده تعریف میکرد و هیچ اشاره ای به حقوق برابر زن و مرد نداشت. این پیش نویس با تظاهراتهای وسیع زنان و مردان در تونس مواجه شد و حزب اسلامی خیلی زود عقب نشست و آنرا پس گرفت و اعلام کرد که پیش نویس دیگری را ارائه خواهد داد.

بهررو آنچه روشن است اینست که سرنگونی بن علی بهیچ وجه پایان انقلاب تونس نبود. بلکه انقلاب ادامه یافت. کنار زدن ارتجاع اسلامی از دولت و دفاع از ارزشهای سکولار یک جنبه مهم انقلاب در تونس است که با کنار رفتن حزب النهضه به یک پیروزی مهم و تاریخی دست یافته است.
وقتی حدود دوسال پیش اسلامی ها در تونس و لیبی و مصر از طریق صندوق های رای دست بالا پیدا کردند کم نبودند کسانی که سناریویی نظیر انقلاب ۵٧ ایران و روی کار آمدن خمینی و جمهوری اسلامی را برای این کشورها هم تصویر میکردند. کم نبودند کسانی که در برابر بهار عربی عبارت خزان عربی را اختراع کردند و تبلیغ کردند. از چپ و راست چنین نظراتی را میشد شنید. امثال سران جمهوری اسلامی و کیهان شریعتمداری جشن گرفتند که اسلام در منطقه دارد پیشروی میکند و بزودی جمهوری اسلامی در مصر و تونس و لیبی اعلام خواهد شد. و مفسرین و قلم بدستان چپ و سکولار هم کم نبودند که با قبول پیروزی اسلامی ها از خزان عربی و “شکست انقلابات” و “تمام شدن انقلابات” سخن میگفتند. اما همه اینها همانگونه که با کمی دقت میشد دید و ما دوسال پیش در همین نشریه با اطمینان تیتر زدیم که “پیشروی اسلامی ها در منطقه گذراست”، اشتباه میکردند.

کنار رفتن و در واقع سرنگونی حکومت اسلامی ها در تونس گویای یک دوره جدید و مهم تاریخی در کشورهایی است که مدیا و مفسرین و صاحبنظران سیاسی بورژوا آنها را “کشورهای اسلامی” نامگزاری کرده بودند و هنوز هم آنها را به همین نام مینامند. دوره ای که دیگر جریانات ارتجاعی اسلامی یکه تاز میدان سیاست نیستند. آخوند و آیت الله و توضیح المسائل و قرآن مرجع قانون و قانونگزاری نیست. آموزش و پرورش اسلامی نخواهد بود. خیزش توده ای و انقلابی علیه اسلامی ها در تونس و قبل از آن خیزش ٣٠ میلیونی علیه اخوان المسلمین در مصر، دارد به همگان میگوید که هیچکس مجاز نیست این کشورها را کشورهای اسلامی نام گذاری کند. اینکه آینده این دو کشور و یا کشورهای دیگر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به چه سمتی برود و سیمای جامعه و مناسبات و قوانین در این کشورها چگونه شکل بگیرد هنوز دقیقا روشن نیست و به جدالهای طبقاتی و سیاسی امروز و آینده بستگی دارد. اما هرچه باشد این کشورها افول قطعی اسلام سیاسی را اعلام و تثبیت کردند. منصور حکمت حدود ١۴ سال پیش در مورد ایران گفت ایران یک کشور اسلامی نیست. و به کل فضای اجتماعی و جنبشهای سیاسی و فضای فرهنگی در ایران استناد کرد. خیلی ها همین را قبول نمیکردند. اما بخشهای مختلف مردم ایران میتوان گفت صدبار بیشتر از مصر و تونس آمادگی این را دارند که به دخالت مذهب در دولت و قوانین و آموزش و پرورش بطور همه جانبه پایان دهند.
هنوز کار تمام نیست
همینجا باید تاکید کرد که خیزش اخیر مردم تونس تنها با هدف کنار زدن قوانین اسلامی صورت نگرفت. بلکه یک اعتراض مهم مردم و بویژه کارگران به شکاف طبقاتی و فقر و بیکاری و بی تامینی وسیع در میان مردم بود. با کنار رفتن النهضه یک گام اساسی و مهم برداشته شده است. اما مهم اینست که این گام تثبیت شود و گامهای اساسی دیگر نیز بروشنی تعریف شود. سوال اینست که آیا احزاب موجود از آن برنامه و رادیکالیسم و پایه اجتماعی ای برخوردار هستند که بتوانند انقلاب را تا به آخر به پیش ببرند؟
اینجا همینقدر اشاره کنیم که تا آنجا که به دخالت مذهب مربوط میشود انقلاب تونس باید شفاف و روشن پرچم جدایی دین از دولت و از آموزش و پرورش را بر افرازد و از آن دفاع کند و آنرا به قانون جامعه تبدیل کند. بعلاوه برای پیشروی و پیروزی انقلاب پلاتفرم روشن و شفافی که تضمین کننده حقوق سیاسی همه آحاد مردم باشد و همچنین رفاه و زندگی ای با استاندارد امروزی را برای همه مردم چه شاغل چه بیکار چه بیمار تضمین کند، از جمله بیمه های اجتماعی و تحصیل و درمان رایگان را حق همه مردم اعلام کند، بسیار اساسی و ضروری است.
تا آنجا که از روزنه رسانه ها میشود به صحنه سیاسی تونس دسترسی پیدا کرد کمابیش میتوان به این نتیجه رسید که تونس هنوز راه درازی برای پیاده کردن اهداف و آرزوهای کارگران و زنان و مردم انقلابی در پیش دارد. نیروهای سیاسی روشن و سوسیالیست و کارگری ای که نماینده آمال و آرزوهای توده وسیع کارگران و زنان و مردم باشند و از کالیبر و ظرفیت هدایت تحولات اساسی برخوردار باشند در وسط صحنه دیده نمیشوند. اما مسیری که تا اینجا انقلاب در پیش گرفته است بسیار امید بخش است.