زیر آسمان تیره نئولیبرالیسم (قسمت چهارم)

احمد بخردطبع

    به خاطره ی دانش آموز پیکارگر رفیق مژگان رضوانیان

   bekhradtab@yahoo.fr  

   در سه قسمت پیشین و اکنون در چهارمین قسمت مقاله سعی بر اینست اهدافی دنبال شود که بر مبنای آن از لابلای تئوری نظریه پردازان نئولیبرال ، نکات اساسی جهانی شدن تولید اقتصاد سرمایه داری کنونی برملا گردد. از این روست که در سلسله مقالاتی که در این باره با استناد به نوشته های شان می نگارم ، عمدتن سه هدف را دنبال میکنم. اولی اینست که وقتی امروزه از جهانی شدن سرمایه و بطریق اولی از "موندیالیزاسیون" صحبت بمیان میآوریم ، تفاوت آن با سیادت سرمایه های جهانی در سابق چگونه ارزیابی میشود. دوم اینکه نئولیبرال ها برای ابقاء سیستم سرمایه داری و پخش و گسترش همه جانبه ی آن چه آلترناتیو و گزینه هایی را ارائه میدهند و سومین هدف آنست که در مقابل بدیل وحشیانه جهت ابقاء نظام گندیده سرمایه داری ، تضاد عمده اجتماعی آن چگونه بررسی میشود. یعنی بر مبنای تضاد کار و سرمایه حقیقتی غیر قابل انکار ظاهر میشود که ساختمان سرمایه داری را در مقابل آن که سوسیالیسم علمی و انقلابی است قرار میدهد که نظریه پردازان از آن وحشت دارند و لذا بقای نظم موجود را در حذف و نابودی آن می انگارند.

چیزی را که کاملن در نوشته هایشان مشهود است و بویژه در قسمت سوم مقاله بدان پرداخته بودم و اکنون به ادامه ی آن میپردازم. یعنی در یک کلام حذف جمعیت اضافی کره زمین را بصورت قتل عام دست جمعی از منظر آنان در آئینه سوسیالیسم مینگریم. آنچه را که نئولیبرال های سیستم سرمایه داری "بازنده گان" و یا پرولتاریا مینامند و حذف فیزیکی شان را در سر می پرورانند. ابتدا زیرکانه آغاز میکنند و سپس بروشنی در تحقیقات خود ، بآن معترفند و برای مشروعیت بخشیدن و سرپوش گذاشتن به جنایات و اهداف ننگین و وحشیانه خویش آنرا جنبه ی خدائی میدهند و از الهیات آغا ز میکنند و عنوان میدارند که در کار خدا نیز قساوت و بیرحمی موجود است ولی ستم الهی راه خوشبختی را باز مینماید. زیرا انتخاب دیگری برای شان موجود نیست که قادر باشند ستم سرمایه و نظم نئولیبرالی آنرا در چارچوب اجحاف و قتل عام مردم زحمتکش جهان توجیه کنند.

   در این رابطه به جنبه ها و نظریات تبهکارانه که بدان با گستاخی تمام مشروعیت می بخشند گوش فرا دهیم: 

   «خدا جهت آفریدن جهان با عظمت فوق العاده خویش از عملی معجزه آسا بهره می جوید….راهها و مقاصدی که خدا برمیگزیند ، میتوانند بصورت سنگین و حتا ستمگرانه ظاهر شوند. ولی چنین مقاصدی به هر شکلی که صورت پذیرد در جهت خوشبختی ماست و ما باید آنها را بپذیریم. دانه ها میتوانند دارای طعم تلخی باشند ، ولی گلهائی که از آن جوانه میزند و میروید شیرین است.»(۱).

   آنها پس از طرح آفرینش و نیز تایید اعمال ستمگرانه الهی که در جهت بهبودی زندگی بشری عنوان گشته و جنبه ترافرازنده و آسمانی دارد ، راه را بسوی کره خاکی هموار میدارند تا بهره کشی و اجحافات عریان خود را در مقایسه با ستم آسمانی که خود به طرح آن میپردازند ، عادی جلوه دهند. آنها ادامه میدهند:

   «بدون شک بازار اقتصادی ، رنج بخشی از مردم را موجب میگردد و تصمیمات و اعمال آن میتوانند سخت و بیرحمانه باشند و فراموش نکنیم که این مسائل بموازات علم خداشناسی پیام مشخصی دارد و اراده بر این است که خدا از زاویه بزرگی و بخشوده گی و خوبی خویش هرگز اجازه نخواهد داد که در کارهایش بدی حاصل گردد. حتا در قدرت لایزال او بدی و ستم نیز در مسیر خوبی جلوه گر میشوند. حال میتوانیم عنوان داریم که اقتصاد سرمایه داری ، علمی از موجود بشری است و جوهره معینی دارد ، بدون شک عملی را که در مسیر وسعت و گسترده گی خود صورت میدهد با توانمندی های موزون و نیز خردمندی پیش میبرد. اقتصاد سرمایه داری همانند خدا میتواند موجب سودمندی شود ولی نقطه عطف منافع آن از رنج و بدی حاصل گردد.»(۲).

   با چنین دیدگاهی راه جهت حذف جمعیت اضافی هموار میشود و بدینسان نظریه پردازان نئولیبرال قادرند وارد موضوعات مورد مجادله گردند و به اصل مطلب پردازند. اینجاست که اعلام میدارند:

   «آیا جامعه متمدن میتواند سطح ازدیاد جمعیت کنونی و آتی جهان را تحمل کند….در قرن بیست و یکم ، سیستم سرمایه داری قادر نیست خوش بینانه عمل نماید.»(۳).

   آنها دو هدف اساسی را دنبال میکنند. اولی حفظ و بقای سیستم استثماری نظام سرمایه داری و دومی کاهش قابل توجه جمعیت زمین که به باور آنها سدی عظیم در برابر رشد و شکوفائی سرمایه داری ایجاد نموده است. از نظر آنها "اکولوژیست ها نه اینکه قادر نیستند جمعیت کره زمین را کاهش دهند ، بلکه حتا نمیتوانند استراتژی سیاسی آنرا پیش بینی و تعویض سازند". در رابطه با کم نمودن جمعیت کره زمین همچنین پیشنهاد زیر را عنوان میدارند:

   «میتوان از سوپاپ اطمینان گوناگونی سخن راند و روی آنها حساب نمود. بویژه از روش کنترل مالتوس در رابطه با قحطی و گرسنگی استفاده کرد. در ضمن نیروی کار اضافی را که قادر نشدند خود را به جامعه انطباق دهند ، میباید بسوی زمین های تازه ای در آمریکای شمالی و استرالیا گسیل داشت ، چیزی را که برای پنجاه میلیون اروپائی در قرن نوزده صورت پذیرفت. در نقاط دیگر بویژه در آفریقا و کناره های اقیانوس هند ، میباید ازدیاد جمعیت عظیم را پائین آورد و ضعیف نمود…. انتخاب "قربانیها" و انتقال آنها نباید با میل و اراده آنها صورت پذیرد ، بلکه آنها از روی مفاهیم و مشخصاتی معین انتخاب میشوند. این مشخصات عبارتند از ناکارآمدی ، بی لیاقتی و بی استعدادی ، فقر و بیچاره گی ، نادانی ، تنبلی و تن پروری ، جنائی و غیره میباشند. در یک کلام آنها را در ردیف "بازنده ها" پیدا مینمائیم.»(۴).

   بنابراین نظریه پردازان هدف مشخصی را تعقیب مینمایند و همانطور که در "قسمت سوم" همین مقاله مطرح گردیده بود ، منظور از "بازنده ها" پرولتاریای جهانی است. بر چنین مبنائی است که تئوریسین های نئولیبرال از زاویه وحشت از انقلابات اجتماعی از هم اکنون باصطلاح تلاشی کارگران و زحمتکشان را زمزمه میکنند ، چرا که سازماندهی این نیروی لایزال جهانی مرگ محتوم آنانرا سبب خواهد گردید.

   نئولیبرالیسم بورژوائی حتا به دولت سرمایه داری اعتماد ندارد و قصد و اراده میکند ، قدم به قدم قدرت آنرا تضعیف سازد و بدست شرکت های عظیم مالی و چند ملیتی بسپارد و همانطور که واقفیم این خود یکی از تفاوت های