برخورد جامعه به رابطه جمهوری اسلامی و دولت آمریکا

بسیار روشن است که مسئله روز جامعه مسئله رابطه جمهوری اسلامی با دولت آمریکا نیست. این کارناوال تبلیغاتی رسانه ها در مورد جزئیات سفر روحانی به نیویورک با مشغله واقعی بخشهای مختلف مردم در ایران یکی نیست. مثل همیشه، این تلاشی برای توجیه ضعف جمهوری اسلامی و نگرانی از درک همین نکته ظریف توسط مردمی است که این حکومت را نمیخواهند.

برای درک این نکته باید دقایقی تبلیغات رسانه ها و جریانات دست راستی متفرقه پیرامون مذاکره و رابطه با دولت آمریکا را کنار گذاشت. فراموش کنید که سلطنت طلبان و قوم پرستان و طرفداران تهاجم نظامی زانوی غم بغل گرفتند چرا که پروژه تهاجم نظامی و تبدیل تهران به دمشق و بغداد تا اطلاع ثانوی در دستور نیست. فراموش کنید که نیروهای ملی اسلامی طرفدار رژیم چطور از تماس تلفنی روحانی و اوباما از خود بیخود شدند. توجهی به تاریخ نویسی و تاریخ تراشی این جماعت آخوند و اسلام زده نکنید. فراموش کنید که ناسیونالیستهای طرفدار “حقوق هسته ای ایران” کاسه داغ تر از آش میشوند و در باب “عزت و منافع ایران” نقش معلم و مشاور را برای جمهوری اسلامی و دستگاه دیپلماتیکش ایفا میکنند. این مواضع، با تمام تفاوتها و تقابل های احتمالی، نهایتا مواضع اردوی ارتجاع سرمایه داری متشکل از نیروهای اسلامی و مذهبی و قومی و ناسیونالیستی هستند و ربطی به مشغله و منفعت آنی و آتی اکثریت عظیم مردم کارگر و زحمتکش در ایران ندارند.

بخشهای مختلف جامعه اما از هر واقعه ای درکی زمینی و مادی تر دارند. مردم آزادیخواه در ایران درک میکنند که جان جمهوری اسلامی به “مرگ بر آمریکا” و ” مرگ بر اسرائیل” بسته است. این “مرگ بر آمریکا” دکان سیاسی است. دکانی برای بسیج نفرت ملی و مذهبی. دکانی برای بسیج تروریسم اسلامی در منطقه و خود را “رهبر جهان اسلام” معرفی کردن. دکانی برای امتیازگیری و بده بستان سیاسی. موافقت و مخالفت با آمریکا و دول غربی و یا برعکس تهاجم سیاسی در نماز جمعه ها و تهاجم “دانشجویان مسلمان” به سفارتخانه ها و غیره، همه حساب و کتاب سیاسی دارد. مردم این دوره ها را دیدند و این سیاستها را میشناسند. تلاش جامعه اینست که رفتار اجتماعی اش با رژیمیها یکی تداعی نشود. آنچه که جمهوری اسلامی روی آن حساسیت دارد توسط جامعه مسخره میشود.

فرض کنید جمهوری اسلامی و دولت آمریکا با همراهی دلالان متفرقه سیاسی و حرفه ای به توافقاتی حتی محدود رسیدند. جمهوری اسلامی تلاش میکند به جامعه بقبولاند که این توافقات نه از سر ذلت و ضعف و نه از سر ناتوانی بلکه از “موضع قدرت و در شرایط برابر” بوده است. و اگر از موضع احترام متقابل و برابری است، دیگر نمیشود اینجا و آنجا مترسک عمو سام را آتش زد و عر و تیز ضد آمریکائی حرف اول و آخر دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی باشد! خوب فرض کنیم همینطور شد. فرض کنیم قدمهائی حتی مبهم در سیر معامله و “عادی” کردن روابط دیپلماتیک انجام شد. به نظرتان تاثیر آن در جامعه ایران چه خواهد بود؟ پاسخ روشن است. کسی به این روند امیدوار نخواهد شد. کسی در سالن انتظار نتایج این مذاکرات بست نخواهد نشست. کسی منتظر شکوفه دادن سیاست “اعتدال در روابط خارجی” نخواهد شد. کسی سرنوشتش را به تبلیغات اسلامیون نخواهد سپرد. مردم تحت فشار و تبعیض در جامعه عینی ترند، واقعی ترند، لحظه بین ترند، و بعبارتی مثبت فرصت طلب ترند. کافی است شعار “مرگ بر آمریکا” غلاف شود تا ساز “ما خودمان یک پا آمریکائی هستیم” در خیابان کوک شود! کافی است ضد غربیگری حتی بعنوان تاکتیک و از سر نیازهای جمهوری اسلامی کمرنگ شود تا غربیگری غلیظ مردم در ایران در هر گوشه از سر و کول جمهوری اسلامی بالا برود.

زنان در خیابان بیش از هر زمان علیه قوانین اسلامی و “حجاب و عفاف” قیام میکنند و در مقابل اوباش بسیجی و “نهی از منکر” پاسخ خواهند داد که “اگر حکومت غربی و آمریکائی است چرا من لباس غربی و آمریکائی نپوشم”؟ جوانان بیش از پیش به موزیک و هنر و روش زندگی غربی رو می آورند و در مقابل اوباش خیابانی خواهند ایستاد. در قلمرو هنر و سینما و موزیک و طنز و شبکه های اجتماعی نیز این واقعه تاثیر بلافصل دارد. مردم کارگر و زحمتکش و هر کسی که برای کسب حقوق حقه ای مبارزه میکند، میتواند فریاد بزند: “تحریمها دیگر تمام شدند، بهانه ای برای عدم پرداخت دستمزدها و بیکاری و غیره ندارید. بهانه ای برای کمبود کالا و مواد اولیه ندارید. اگر تشکل و آزادی بیان در آمریکا و غرب خوب است، چرا در ایران بد است”؟

اشتباه نشود! کسی توهم ندارد که جمهوری اسلامی تدریجا شبیه غرب میشود و رنگی از آزادیهای فردی و اجتماعی رایج در غرب در ایران جاری و عادی میشود. خیر، جامعه در پس این واقعه امر خودش را دنبال میکند. ضعف رژیم را انعکاس قدرت خویش تلقی میکند، و برای فتح سنگرهای جدیدی تلاش میکند. این منطق برخورد بخشهای مختلف مردم آزادیخواه در ایران به مسئله “نرمش قهرمانانه” خامنه ای و شرکا است. مردم آزادیخواه در ایران برخلاف سیاست اپوزیسیون دست راستی، که یا خواهان حمله نظامی است و یا سیاست طرفداری از جمهوری اسلامی را دارد، بر پلاتفرم همیشگی نفی جمهوری اسلامی بعنوان یک طوق لعنت بر سر جامعه ایران تاکید خواهند کرد. جامعه در پس این تحولات در سیاست انتظار جا خوش نمیکند. جامعه این واقعه را فرصتی برای تهاجم به جمهوری اسلامی میبیند و به طرق مختلف این تهاجم را عملی میکند. معضل جمهوری اسلامی و تمام جنجال تبلیغاتی برسر اینکه روحانی “با قدرت و با عزت و فاخر” ظاهر شد، تنها تلاش دارد همین ضعف رژیم را بپوشاند تا مجوزی برای تحرک مردم علیه حکومت نشود. کاری که بنظر غیر ممکن می نماید.

مردم در ایران نه از سر طرفداری از دولت و سیاستهای جهانی آمریکا، بلکه از سر مخالفت با جمهوری اسلامی و ضد غربیگریش، به مسئله تماس و گفتگوی جمهوری اسلامی و دولت آمریکا خنثی برخورد میکنند. مردم نه برای جمهوری اسلامی متمایل به آمریکا هورا میکشند و نه مانند خشکه مقدس ها علیه آن تظاهرات میکنند. مردم تلاش میکنند از فرصت ایجاد شده در پس این واقعه حرف قدیمی خودشان را بزنند. حرفی که با منافع جمهوری اسلامی و دولت آمریکا خوانائی ندارد و امر آزادی و رهائی از اختناق و آپارتاید جنسی و فقر و بیکاری را هدف خود قرار داده است.

بقولی “وقتی بالائی ها در پارلمان ویولون میزنند، مردم در خیابان میرقصند!”*

۲۰۱۳-۰۹-۲۹