مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی! در حاشیه نقد گروه “مارکیست انقلابی”

مقدمه:

مقاله اخیر مازیار رازی(۱) تلاشی بامزه است برای اینکه “شبح تروتسکی” از “شبح لنین” عقب نیفتد! قبلاها عده ای دوست داشتند نشان دهند که شبح لنین در ایران می چرخد و حالا مازیار رازی چون قرار است تروتسکی را کنار لنین قرار دهد، طبعا شبحش را هم اینطور می بیند که “نسل جوان دارد کرور کرور به تروتسکی روی آورد”!

من در مقالات قبلی در مورد این گروه “مارکسیست انقلابی”(۲و۳و۴و۵) توضیح دادم که این گروه نماینده یک جریان راست درون چپ است که به رغم چسباندن خودش به مارکس و لنین و تروتسکی، هیچ حرف مهمی برای جنبش انقلابی ایران ندارد.ملغمه ای از تئوریهای زنگ زده و شکست خورده را تکرار می کند و انکار می کند که با فرمولهای گذشته طبعا همان نتیج حاصل می شود.لنینیزم و تروتسکیزم به کشتار کرونشتاد می انجامد، حکومت تک حزبی و پلیسی شکل می گیرد و توجیحات معمول یعنی “فشار امپریالیستها و دشمن خارجی” هم می شود ابزار “دیکتاتوری بنام پرولتاریا”.

گروههائی مثل “مارکسیتهای انقلابی” هرگز پتانسیل کسب واقعی فدرت سیاسی را ندارند.نه کالیبرش را دارند و نه برنامه عمل و نه سنت دخالتگری سیاسی که بتواند این جریان را به یک جنبش معین گره بزند و آنرا نمایندگی کند. لذا اگر به این گروه کسی بپردازد بیشتر از سر آموزشی است که می شود با آنالیز حرفهای اینها به جامعه داد.

درست است که جامعه زیر بار افکار اینها نخواهد رفت اما تکه پاره های افکار اینها متسفانه در چپ ایران چه قبل از کمونیزم کارگری و چه درون کمونیزم کارگری اینقدر ریشه دار هست که نقد اینها را توجیه پذیر کند.

در این مقاله کوتاه سعی می کنم، بخشی دیگر از تلاش مازیار رازی برای ساختن مجدد “لنینیزم تروتسکیزم” را مورد نقد قرار دهم:

(۱)طرح عمومی مازیار رازی چیست؟

 

مازیار رازی خودش و گروهش را تابع لنینیزم و تروتسکیزم معرفی می کند.طبعا باید تنافضات افکار این دو را حل کند و یکجوری اینها را در کنار هم قرار دهد تا بتواند “کمونیزم لنینیستی-تروتسکیستی” بسازد. معمولا لنینیستها از تروتسکیتها فاصله می گیرند و چسباندن تئوری و پراتیک این دو “یار انقلاب اکتبر” برای هر آدم منصفی مشکل زاست. اما مازیار رازی با وجود اطلاع از این معضل سعی می کند “دعواهی لنین و تروتسکی” را خانوادگی وانمود کند. او مدعی است که اینها سر دو مسئله اختلاف داشتند:” یکی نقش حزب و دیگری ماهیت انقلاب آینده روسیه.” و نهایتا این حکم را صادر می کند که:” از نظر مدارک تاریخی اکنون دیگر مسجل است و حتی چندین دهه جعل و تحریف تاریخ توسط بورکراسی استالینیستی هم نتوانسته این حقیقت را از صفحه تاریخ پاک کند که نزدیکترین همکار لنین در طی سال های ۱۹۱۷ تا زمان مرگش تروتسکی بود.”

مازیار رازی مدعی است که:” بر مبنای این چنین جبری گرائی خوش بینانه وی لنین را متهم می کرد که می خواهد حزب را “جانشین” خود طبقه سازد. “

آیا این “جبرگرائی خوشبینانه بود”؟! آیا تاریخ جز این نشان داد که لنین یک ماشین حکومتی از حزب ساخت و شوراها و جنبش کارگری را با کمک پلیس سیاسی و ارتش سرخ  تحت قیمومیت آن در آورد؟

طبعا نه اختلاف تروتسکی و لنین به اون دو مورد محدود بود و نه آنطور که مازیار رازی مدعیست، تروتسکی “تا زمان مرگ لنین” نزدیکترین همکار لنین بود! این صحنه های ساختگی را مازیار رازی سر هم می کند تا به خواننده بقولاند که مشکل مهمی بین لنین و تروتسکی نبوده! تا؟! اجازه بدهید بیشتر این ماجرا را بکاویم:

(۲) تروتسکی یهودا یا “نزدیکترین همکار لنین؟!

تاریخا لنین مخالفان خودش را با برچسبهای بامزه و تاسفباری “مزین می کرد”. مثلا گائوتسکی را “مرتد” می نامید و تروتسکی را؟ یهودا! (۶) تروتسکی چه قبل از انقلاب اکتبر و چه در دوره بقدرت رسیدن حکومت لنین، هرگز هم خط لنین نبود.در دوران معینی رفت زیر سایه لنین و اختلاف او با لنین اینقدر بالا گرفت که در سال ۱۹۲۱ ، رهبری حزب بلشویک به دو قطب طرفدار لنین و تروتسکی تقسیم شد و دقیقا بخاطر تصویه طرفداران تروتسکی بود که در کنگره دهم حزب بلشویم رسما حکم تصویه مخالفان در حزب بصورت یک قرار مخفی صادر گردید. اختلافت تروتسکی با لنین ریشه دار بود. تروتسکی تا قبل از اینکه در زمان لنین (ونه استالین) از حوزه نقوذ سیاسیش کنار زده شود، برخوردهای قشری بیشتری از لنین داشت. او سرمدار تزی بود که اتحادیه های کارگری را ضمیمه حزب و دولت می خواست. آش او آنقدر داغ بود که لنین هم او را به درک بورکراتیک متهم می کرد! اختلاف او در مورد تئوی “انقلاب مداوم” و تضادش با تئوری لنین در مورد امکان پیشبرد سوسیالیزم در روسیه فقط زوایائی از دامنه اختلافات او را با لنین نشان می دهد.

بعد از سرکوبهای شوراها در سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۲۱، وقتی حکومت “دیکتاتوری ” بلشویکی تکلیفش را با گارد سفید و “ضد انقلاب داخلی”(مخالفان حکومت لنین در جنبش شورائی و دهقانی) یکسره کرد، گرایش استالین و همکارانش ، فرصت را مناسب دانستند و بر علیه تروتسکی و همفکرانش تور انداختند و در کنگره دهم تکلیف او را یکسره کردند. همه اینها زیر نظارت لنین انجام شد.

مسیر دعواهای تروتسکی با لنین، فقط دوره کوتاهی بین ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ متوقف شد و این دلیل سیاسی داشت.قدرت گرفتن تروتسکی درون ارتش سرخ که او سازمان داده بود و شاخ و شانه کشیدن او درون رهبری حزب بلشویک اصل تاریخ است و این انکار کردنی نیست. تروتسکی از دید لنین به رغم تعارفهای سیاسی برای نگه داشتن او در کمپ خودش بخاطر اهمیتی که برای او از جهت ابزاری در دوره ای قائل بود، همواره همان “یهودای خائن” بود!

(۳) “انکار” تروتسکی در سرکوب نمایندگان شوراهای کرونشتاد!

 

برای خواننده ای که می خواهد چهره واقعی این “شبح” را بشناسد ، مقاله کوتاه ایشان ذر سال ۱۹۳۸ (۷) را توصیه می کنم. در این مقاله کوتاه ، تروتسکی هم می پذیرد که بالخره مسئولیت دارد در سرکوب نمایندگان شوراها در کرونشتاد و هم شبیه همه جانیان مدعی است که “در زمان وقوع جرم، من در منطقه اورال بودم” اما ” منهم سرکوب کرونشتاد را درست دانستم پس مسئولیتش را به عهده می گیرم”.

البته تاریخ ثبت کرده که مرحله اعتراضات کارگری ضد حکومت لنین، محاصره بندر کرونشتاد، دوران مذاکرات حکومت مرکزی و نمایندگان کرونشنتاد و سرانجام حمله ارتش سرخ مجموعا نزدیک به یکسال طول کشید و محال ممکنست که “فرمانده ارتش سرخ در تمامی این مدت در “اورال بوده”. اما گولدمن از آنارشیستهای انقلابی ، در گزارشهایش تروتسکی را از مسئولین مستقیم جنایت بر علیه کارگران می داند.

(۴) به فرض که تروتسکی را با لنین آشتی دهند!

 

فرض می گیریم که تروتسکی و لنین اصلا با هم اختلاف نداشتند و مثل دو روح بودند در یک بدن! فرض می گیریم که “توطئه جدا سازی تروتسکی و لنین یک توطئه حزب توده است”! مازیار رازی قرار است با بازسازی این تاریخ به کجا برسد؟

آیا لنین را با تروتسکی آشتی دادن مسئله ای را از چپ ایران حل می کند؟ چپ ایران باید به فکر پیدا کردن ابزارهای مداخله اجتماعی و سیاسی در جنبش سرنگونی طلب باشد.باید بتواند راهکارهائی پیدا کند که جنبش طبقه کارگر را به زیر شعارهای خودش بسیج کند و پرجم نه انقلابی به وضع موجود باشد.

دعوای لنین و تروتسکی را انکار کردن از طریق جعل تاریخ ، چه سودی برای مازیار رازی و گروهش دارد؟

گروه مازیار رازی از یگ گروه مطالعاتی که با متدهای ایدئولوژیک و منسوخ به سیاست می نگرد بیشتر نیست.

فکر هم نمی کنم “جوانانی باشند که به تروتسکی دارند برمی گردند”!

دوارن اشباح و رهبرهای بزرگ تمامست.باید نسل جدید و جامعه را حول برنامه عمل معین و مشخص سازمان داد.

منابع دیگر:

(۱)مازیار رازی:شبح تروتسکیزم

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=43998

(۲)سعید صالحی نیا: برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”!(نقد به مازیار رازی)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

(۳)سعید صالحی نیا: علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”!

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

(۴)سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای-انقلابی-در-دفاع-از-کمونیزم-کارگری

(۵)سعید صالحی نیا: لنینیزم و “دموکراسی درون حزبی” بحث شماره ۴۱ از سری نقد لنینیزم

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۳۸-لنینیزم-و-“دموکراسی-درون-حزبی”-بحث-شماره-۴۱-از-سری-نقد-لنینیزم

(۶)مقاله لنین در مورد یهودا خواندن تروتسکی

http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1911/jan/02.htm

(۷)مقاله تروتسکی در انکار دخالت در جنایات کرونشتاد(۱۹۳۸)

http://www.marxists.org/archive/trotsky/1938/07/kronstadt2.htm