نبرد ما با عکس یک مرده نیست، با فرهنگ مرگ است

غائله ای که دولت کودتا بر سرعکس خمینی به راه انداخت یکی دیگر از تلاش های کاذب رژیمی است که سقوط خود را غیر قابل پرهیز می بیند. این جنبش در طول شش ماه گذشته توطئه هایی سخت و سرکوبی خونین را از سر گذرانده است، این نقشه ی پلید نیز باید خنثی شود.

خمینی را همه می شناسند و می دانند که وی عامل جنایاتی بود که تاریخ ایران کمتر به خود دیده بوده است. پرونده ی خمینی با آب همه ی اقیانوس های عالم نیز پاک شدنی نیست. این چهره ی شوم برای همیشه مورد نفرت و لعنت حافظه ی تاریخی خواهد بود. این کلیات را بسیاری می دانند یا در نهانگاه ذهن خود دارند. ایران دیگر جایی برای خمینی ندارد.

با این مقدمه به جنبشی برگردیم که می تواند تبدیل به یک رستاخیز ملی شود. در این شک نکنیم که حرکتی که شش ماه توانسته است از پس سخت ترین و بی رحم ترین سرکوبگری قابل تصور جان سالم ببرد تا آخر خط خواهد رفت و کار این رژیم را یکسره خواهد کرد. به همین خاطر این جنبش پدیده ی ارزشمندی است که هر فرد و تشکلی که تغییر را در ایران می خواهد باید در حفاظت و پشتیبانی وتقویت آن بکوشد.

موضوع پاره کردن عکس خمینی توسط دولت کودتا طراحی و اجرا شد. حال که از ولی فقیه زنده شان کاری برنمی آید به سراغ ولی فقیه مرده شان رفته و تلاش دارند که با نبش قبر او چیزی را در حافظه ی تاریخی قشرها و یا افرادی که زمانی نسبت به آن پیردجال ارادت داشتند بیابند، تا شاید از این طریق چند هزار نفری را در خیابان ها بسیج کنند و این واقعیت مسلم را که دیگر هیچ گونه پایگاه اجتماعی در جامعه ندارند لاپوشی کنند. زهی خیال باطل، زیرا این قاعده ی تحول تاریخی است که نیروی میرا دفن می شود، حتی اگر نخواهد.

هر یک از ما با قدری دقت در جزییات وضعیت عمومی کشور خوب می بینیم که این رژیم رفتنی است. پنج بحران عمیق گریبانگر اوست:

۱)      بحران اجتماعی : اعتراض فعال اکثریت جامعه به حضور و عملکرد رژیم

۲)      بحران سیاسی داخلی: شکاف روزافزون میان جناح ها و شخصیت های نظام

۳)      بحران اقتصادی: اقتصاد دچار رکود تورمی با آینده ای سیاه و دولتی ورشکسته

۴)      بحران مذهبی: اختلاف عظیم میان مراجع و شخصیت های مذهبی و ریزش پایه ی ایدئولوژیک نظام

۵)      بحران بین المللی : تنش، تحریم و بن بست در مذاکرات پرونده ی هسته ای

رژیمی که حتی قادر نیست مسله ی کوچکی مانند توزیع بنزین را حل و فصل کند چگونه می تواند از پس این پنج بحران بنیادافکن برآید؟ آن هم زمانی که می دانیم این پنج بحران به هم وابسته بوده و هیچ یک بدون دیگری قابل حل نیست. روند فروپاشی نظام جمهوری اسلامی به نقطه غیر قابل بازگشت خود رسیده است.

در چنین شرایطی که اطمینان از آینده ی این جنبش به صورت روشنی پیداست بسیار ساده لوحانه است که در دام های بچه گانه ای مانند نقش خمینی در جنبش کنونی بیافتیم. این جنبش نه فقط از خمینی، که در گور استخوان می پوساند، بلکه از ولی فقیه و ولایت فقیه هم دارد عبور می کند. بنابراین ازیک مرده جای نگرانی نداشته باشیم. آن چه مهم است و باید در دل جنبش به آن بپردازیم موضوع اندیشه ی خمینی است، تفکر باطل و ضد انسانی اوست که باید برای همیشه ریشه کن شود. ما باید با ذات و محتوای استبداد مبارزه کنیم نه با شکل و ظاهر آن که متعدد و متنوع است. 

کوشش برخی از وفاداران سابق به «امام راحل» شان برای تزریق خون آلوده ی خمینی گرایی به پیکر جنبش تلاشی است کاذب و بیهوده. این جنبش از تنومندی بالایی برخوردار است و این چند عکس و شعار خمینی گرایانه سرنوشت آن را تغییر نخواهد داد.

به وضوح می توانیم ببینیم که موضوع بود و نبود اثری از خمینی در جنبش موضوع تفاوت دونسل است. نسل جوان کنونی، که خمینی را ندیده و نمی شناسد و نمی خواهد، و نسل قبلی که هنوز براساس عادت های درونی شده ایدئولوژیکش خمینی را مطرح می کند. اما آگاه باشیم که اکثریت مطلق کنشگران این جنبش را نسل جوانی تشکیل می دهده که نه فقط خود خمینی که نظام و تفکر و ایدئولوژی او را به زباله دان تاریخ خواهد انداخت. شعارهایی مانند «مرگ بردیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» گواهی براین مدعاست.

این وظیفه ی ما روشنگران است که با تلاش در مسیر تزریق خون سالم در دل جنبش آن را تقویت کنیم. برای این منظور کار ما این خواهد بود که ارزش ها و آرمان هایی چون انسان مداری، انسان محوری، انسانیت سالاری، آزادی گرایی، آزادی خواهی، عدالت طلبی و مردمسالاری را تشویق و تقویت و نهادینه کنیم.

به فکر سازماندهی مبارزه برای محرمی غیر مذهبی و سیاسی باشیم. به دنبال سازماندهی اعتصابات کارگری و صنفی باشیم. در پی تدارک راهپیمایی های بزرگ چند میلیونی باشیم. در کار آماده سازی کنشگری خاص برای خلع قدرت از حاکمیت از طریق خلع سلاح نیروهای حاکمیت باشیم. در تلاش برای آگاه سازی، روشنگری، شبکه سازی، سازماندهی و …. باشیم. صفوف خود را منسجم و اتحاد فکری خود را حفظ کرده و به دنبال هدف اصلی باشیم که عبارت است از ایجاد شرایط تغییر بنیادین در ایران. ما این را می دانیم که رژیم جمهوری اسلامی دیگر تحمل و توان کمترین تغییری را ندارد. حتی حداقل و ذره ای از عقب نشینی رژیم کنونی کل نظام را فروخواهد پاشاند. حال که این را می دانیم، دقیق و حساب شده و خردگرایانه با مسائل طرف شویم.

بیایید در تمامی موارد با هوشمندی سیاسی و عقلایی با موضوعات مختلف برخورد کنیم و اسیر احساسات و نفرت بجا و مشروع خویش از خمینی نشویم. اگر بهتراست امروز عکس خمینی را پاره نکنیم تا فردا اندیشه ی خمینی را دفن کنیم، چنین کنیم. چنانچه در عنوان این نوشته اشاره شده است: جنگ ما با عکس یک مرده نیست، با فرهنگ مرگ است.

 

* *

www.korosherfani.com

۲۶ آذر ۱۳۸۸