“دختر شایسته جهان اسلام” از نیجریه می‌آید!

این تیتر دویچه وله رادیو آلمان است. در این یادداشت کاری به بحث مسابقات “دختر شایسته” و “الترناتیو اسلامی دختر شایسته” در مقابل مسابقات “دختر شایسته کشورهای غربی” نداریم. بحث برسر همین عنوان است که روزانه به هزار و یک طریق به تخت سینه من و شما میخورد: “جهان اسلام”؟! 

“جهان اسلام”، جهانی که گویا یک میلیارد نفر فقط به جرم اینکه در کشورهای اسلام زده چشم به جهان گشوده اند داغ لعنت اسلامی بر آنها میخورد و از منظر دمکراسی و حق انتخاب و آزادی بیان و غیره نه تنها ایرادی به آن وارد نیست بلکه بطور شلخته و البته آگاهانه مرتبا تکرار میشود. راستی میتوان دیگر کشورهای جهان را با همین منطق “جهان مسیحی”، “جهان یهودی”، “جهان بودائی” و غیره نامید؟ اگر آری، میتوانیم دمکراسیهای کنونی را دمکراسی مسیحی و غیره بنامیم؟ تکلیف نظام سکولار چه میشود؟ تکلیف اته ایست ها، ماتریالیستها و غیر مذهبی ها چه میشود؟ این ترمینولوژی راسیستی و طبقه بندی انسانها براساس “دین رسمی” و تحمیلی و اساسا سیاسی در هر کشوری که به طور اتفاقی در آن چشم به جهان گشوده اند، تنها یک ناواقعیت نیست، تنها یک تحریف بزرگ تاریخی نیست، بلکه اهداف سیاسی مشخصی دارد و به منافع معینی خدمت میکند.

شما را “مسلمان” و “مسیحی” و “یهودی” و “سیک” و “هندو” و غیره مینامند تا برایتان امام و پاپ و خاخام و رئیس قبیله و “مرجع تقلید” درست کنند. شما را با این عناوین به دیگران معرفی میکنند تا سرنوشت تان را بدست مرتجعینی بدهند که از قبل مالیات شهروندان و کمکهای همین این دولتها ارتزاق میکنند. فکر میکنید این امپراطوریهای مذهبی و صنعت مذهب بیخودی برپا شده است؟ شما را با طوق لعنت هویت مذهبی و ملی و قومی معرفی میکنند تا یک آپارتاید سیاسی و اداری و فکری و فرهنگی را در تمام سطوح حاکم کنند. شما را دلبخواهی به دینی و ملیتی منتسب میکنند تا حقوق و آزادی فردی و اجتماعی تان را زیر سوال ببرند و به دنیای “اقلیت” و “اکثریت” رسمیت بدهند. این ارتجاع سیاسی و تقسیم بندی کاذب ادامه منطقی نابرابری اقتصادی و سیاسی و حقوقی در نظام کنونی سرمایه داری است. نظامی که حتی از ارزشهای دوران لیبرالیسم و حقوق جهانشمول انسانها پاپس کشیده و به ارزشهای قرون وسطی رجعت کرده است.

همین منطق، همین دیدگاه، همین تبلیغات به نژادپرستی و راسیسم و اسکین هدهای خیابانی توجیه فعالیت و ضدیت با “خارجی” ها میدهد. همین دیدگاه جاده صاف کن ارتجاع سیاسی فدرالیسم و جوامع موزائیکی میشود که نمونه هایش را در عراق و افغانستان دیده ایم. همین دیدگاه جنگهای قومی و مذهبی و نفرت همسایه علیه همسایه را دامن میزند و هیزم به آتش این جنگها میریزد. سرمایه داری با هزار و یک روش و با پمپاژ آگاهی وارونه تلاش دارد از صف متحد انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، از صف متحد کارگران در چهارچوبهای کشوری و منطقه ای و جهانی جلوگیری کند.

این تبلیغات و سیاستهای منتج از آن راسیستی است، نژادپرستانه است، علیه حقوق پایه ای انسانها است، علیه دستاوردهای دو قرن مبارزه آزادیخواهانه و سکولاریستی است. این دیدگاهها ضد زن است، مردسالار و عشیره ای است، چون زن را در جهان به “اسلامی” و “غیر اسلامی” تقسیم میکند و حقوق و آزادی شان را براساس چهارچوبهای دینی، که آنهم توسط دکانداران مذهب و رهبران خودگمارده خدا روی زمین تعیین میشود، تعریف میکند. این جوهر سرمایه داری امروز راجع به حقوق مدنی انسانهاست. این ارتجاع پست مدرنیسم است که در زادگاه مارکس و هگل از جیب کارگران در آلمان نان میخورد تا همین طبقه کارگر را در تفرقه و انزوا، کت بسته بخدمت سرمایه درآورد.

“جهان اسلام” وجود خارجی ندارد، واقعیت تاریخی و اجتماعی ندارد، انتخاب آزاد انسانهای معینی نیست، بلکه یک خرافه و یک جعل سیاسی است. “جهان اسلام” ترمی دلبخواهی و راسیستی است. ابزاری سیاسی برای مماشات با جنبش اسلامی برای رعایت ملاحظات داخلی قدرت سیاسی در آلمان و منافع شرکتهای تجاری در همان کشورهای اسلام زده است. اگر دست این ارتجاع را باز بگذارید افسار میگسلد و تا دوران نازیسم جامعه را عقب میبرد.

اگر دولت آلمان از تحرک اسلامیها وحشت دارد، راهش باج دادن نیست. چون این باج دان به اسلامیها تنها فاشیستهای آلمانی را در جامعه و در ساختار سیاسی و اداری و فرهنگی تقویت میکند. برای خلع سلاح فاشیسم و اسلام سیاسی راهی جز برسمیت شناسی حقوق شهروندی واحد برای همگان، تغییر قوانین بنفع شهروندان و ایجاد برابری و رفع تبعیض در قلمروهای حقوقی و اجتماعی وجود ندارد. امری که با سود سرمایه و مکاتب دست راستی حاکم در آلمان و کشورهای اروپائی خوانائی ندارد. *

۲۰۱۳-۰۹-۲۲