نقش احزاب و سازمان های سیاسی در جنبش های اجتماعی؟!

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu  

 

روشن است که هر سازمان و حزب سیاسی بسته به توان و طرفیت خودش سعی می کند در جنبش های اجتماعی جایگاهی برای خود پیدا کند. سازمان ها و احزاب بورژوایی تلاش می کنند این جنبش ها را به عنوان سکویی برای انتخابات پارلمانی و صعود به حاکمیت مورد بهره برداری قرار دهند. اما کمونیست ها که همواره تلاش می کنند انسان ها بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و باورهایشان در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برابر باشند. استثمار انسان از انسان از بین برود همواره منافع این جنبش ها را منافع خود می دانند.

 از این رو، هیچ غدر و بهانه ای که در جهت سوء استفاده و تخریب جنبش های اجتماعی گام برمی دارد پذیرفته شدنی نیست. هر جمع و تشکلی که زنان، کارگران، دانشجویان، نویسندگان و روزنامه نگاران و  مردم آزادی خواه به وجود می آورند آن هم در حاکمیت یک حکومت جانی و تروریست و آدم کش به نام «حکومت اسلامی ایران»، غیر از این است که هر فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و جریان سیاسی در قبال آن باید مسئولانه برخورد کند؟ آیا غیر از این است که جامعه به هیچ دولت و حزبی نباید اجازه دهد که از موضع تخریب و انحلال تشکل های دمکراتیک و اجتماعی حرکت کند؟! به معنی دیگر، حق آزادی بیان، قلم، تشکل و اعتصاب باید به رسمیت شناخته شود. در این سی سال حاکمیت خونین حکومت اسلامی، کم نیستند فعالینی که صرفا به دلیل تلاش و مبارزه در راه بیان و تشکل و فعالیت جمعی دستگیر و زندانی و شکنجه و اعدام شده اند و با بدون هیچ گونه تشریفات حقوقی و قضایی ظاهری، توسط جوخه های ترور حاکمیت جان  باخته اند.

 

علاوه بر این ها، آن سیاستی که تحت هر نام و عنوانی و گرایشی در راستای تبدیل کردن جنبش های توده ای به زایده تشکیلاتی سازمانی دست می زند و یا اگر در این راه موفق نشود به توطئه و تخریب متوسل می شود تفاوت چندانی با سرکوبگران حاکم ندارد. چنین سیاستی حداقل در ایران یک سیاست شناخته شده حزب توده ایران بازتولید شده است و هم اکنون نیز برخی سازمان ها و احزابی که هیچ گونه سر سازش و نزدیکی سیاسی با این حزب ندارد اما خودشان آگاهانه و یا ناآگاهانه سیاست های آن را در پیش گرفته اند.

 

اکنون سازمان ها و احزابی در جامعه ایران و به ویژه اپوزیسیون خارج کشور تحت نام و ادعای «چپ» و «سوسیالیست» پیدا شده اند که همه کار انجام می دهند غیر از فعالیت سوسیالیستی. برخی از این سوسیالیست های ما، فقط با آکسیون و سایت اینترنتی و غیره حضور دارند. برخی فاقد نیروی آکسیونی هستند و در محیط زیست و زندگی حضور ندارند و فقط در سایت های اینترنتی و پالتاکی و غیره با آن ها آشنا می شویم. نمونه تیپیک این نوع جریانات پرمدعا، «حزب کمونیست کارگری – حکمتیست» و «اتحاد سوسیالیستی کارگری» است. اولی با آکسیون و هیاهوی حزبی و «گارد آزادی کاغذی» تلاش می کند در صحنه سیاسی حضور یابد و دومی در هیچ صحنه ای چهره ای از آن را مشاهده نمی کنید به غیر از سایت های اینترنتی و جلسات پالتاکی. البته ناگفته نماند که هر جریان سیاسی باید از این ابزارهای تبلیغی استفاده کند اما اگر فقط فعالیت اش در همان سطح باشد آشکارا بی ربطی خود به جنبش های اجتماعی را به نمایش می گذارد.

 

اخیرا هر دوی این جریان، در تخریب جنبش دانشجویی به رقابت برخواسته و در این راستا خود را به هر آب و آتشی می زنند و به دنبال شریک «جرم» می گردند تا به بازی های خطرناک و مضر سیاسی خود سرپوش بگذارند. چنین تلاشی دست کم این خاصیت را دارد که با برپا کردن گرد و خاک، حداقل برای یک دوره هم شده پوششی برای سیاست های مخرب خود بتراشد. این ها فکر می کنند با جنگ روانی راه انداختن می شود واقعیت ها را وارونه کرد.

 

در چنین شرایطی، طبیعی ست که فعالین جنبش دانشجویی وارد چنین معرکه ای نشوند. زیرا این ها در خارج کشور در معرض مستقیم تهدیدات پلیسی حکومت اسلامی قرار ندارند که فعالین جنبش های اجتماعی داخل ایران هر لحظه و هر روز در معرض تهدید و دستگیری و زندان و شکنجه قرار دارند. فراتر از آن، فعالین جنبش های اجتماعی داخل کشور، فعالیت علنی دارند در حالی که بسیاری از «رهبران» و «فعالین» این جریانات در خارج کشور، در صحنه سیاسی و اجتماعی حضور نداشته و «مخفی؟!» و «نیمه مخفی» هستند. و در هیچ حرکت اعتراضی علیه حکومت اسلامی و همبستگی با کارگران ایران و غیره شرکت نمی کنند. مگر این که در جایی زیر پای آن ها صندلی قرار داده شود و میکروفون در مقابل دهانشان قرار گیرد تا «افتحار» سحن راندن بدهند؟! بنابراین، فعالین داخل کشور باید مواظب باشند که آلت دست سازمان ها و احزاب غیرمسئول قرار نگیرند.

از سوی دیگر، فعالین جنبش دانشجویی و یا جنبش های دیگر، حق طبیعی شان است که به هر سازمان و حزبی نزدیک شوند و یا به آن بپیونند اما باید حساب خود را کاملا از سازمان ها و احزابی که نفع حقیر تشکیلاتی خود را بر جان انسان ها و جنبش های اجتماعی آزادی خواه ترجیح می دهند و به خصوص اگر خود در راس آن قرار نگیرند به تخریب آن برمی خیزند، جدا کنند. یکی از ضرورت های مبارزه طبقاقی در دوران اختناق این است که کار تشکیلاتی مخفی و فعالیت علنی توده ای را باید از هم تفکیک کرد و هر کدام را در جایگاه خود و به شیوه سیاسی متمدنانه و انسانی به کار گرفت. هر فعال سیاسی می تواند عضو حزبی باشد و در یک تشکل دمکراتیک توده ای هم وظایفی را عهده دار گردد. اما اگر ظرفیت و توان تشخیص جایگاه متفاوت این دو را از هم نداشته باشد به سرعت دچار مشکل می گردد. برخی از سازمان ها از هر اتفاقی نتیجه سرنگونی حکومت اسلامی و به قدرت رسیدت خود را وعده می دهند فعالین داخل کشور خود را متوهم می کنند و دشمن خود، یعنی حکومت اسلامی را دست کم می گیرند. این حکومت، تاکنون ده ها هزار انسان را اعدام، سن