جواب به سوالاتى در رابطه با تاریخ و کمونیسم منصور حکمت

مدتى قبل رفیق زمناکو عزیز یکى از اعضا دفتر سیاسى حزب کمونیست کارگرى عراق، لطف کرده بود  به مناسبت یاد منصور حکمت، سوالاتى را در رابطه با تاریخ و کمونیسم منصور حکمت، براى من و ایرج فرزاد فرستاده بود۔

از ما خواسته بود که سوالات را جهت چاپ و نشر در نشریه اکتبر به زبان کردى پاسخ دهیم، که اکنون متن کردى این سوال و جواب در نشریه اکتبر ژوئن ٢٠٠٨ منتشر شده است۔ ضمن تشکر از رفیق زمناکو ، این متن ترجمه شده از کردى به فارسى آن است، بدین وسیله علاقمندان میتوانند به متن فارسى آن نیز دسترسى داشته باشند۔

لازم به توضیح است که چندین نفر از دوستان تا کنون از طریق تلفن و مایل به من اطلاع داده اند که براى خواندن متن کردى آن با مشکلى فنى روبرو میشوند، بدین معنى که فایل باز میشود اما قابل خواندن نیست، از آنجایى که ممکن است این مشکل جمع بیشترى از دوستانى که با خواندن و نوشتن کردى کمتر سروکار دارند باشد، لازم است که یاد اور شوم براى رفع این مشکل فانت هاى براى خواندن اکتبر به زبان کردى(فانت هاى على وب و یا على صحافه)، لازم است، در این رابطه به هر یک از سایت هاى کردى زبان مراجعه کنید میتوانید این فانت ها را دانلود کنید۔

براى خواندن متن کردى به این آدرس مراجعه نمایید۔

http://www.hkkurdistan.org/links/blawkrawakan/kurdi/october-taybat-be-mh08.pdf

زمناکو عزیز: به نظر شما منصور حلمت کیست؟

عبدالله شریفى:

منصور حکمت شخصیت ناناشناخته اى نیست۔ منصور حکمت از جانب دوست و دشمن طبقه کارگرو جبهه آزادى و رهایى شناخته شده است۔ اکثر جریانات اسلامى و ناسیونالیستى و بعضا دول منطقه بار ها در مورد "خطر" منصور حکمت جلسات و مشورت ها داشته اند، وحشت از "شبح" کمونیسم منصور حکمت محرک توطئه ها و نقشه هایشان بوده است۔ این هنوز یک طرف معادله است، طرف دیگر بدون تردید این است که کمونیزم منصور حکمت براى هزاران انسان شریف و مبارز براى رهایى و رسیدن به برابرى پرچم تغییر و تحول و منشا امید بوده و میباشد۔

هزاران کمونیست و مبارز راه آزادى در عرصه هاى متفاوت با بر افرشتن پرچم کمونیزمى که از طرف منصور حکمت نمایندگى میشد، تاریخ پر از حماسه سى ساله کمونیزم معاصر را رقم زدند۔

از نظر من، منصور حکمت شاگرد آگاه و صالح مارکس بود که بار دیگر کمونیزم مارکس و متد دخالتگر لنین را از زیر آوار شکست کمونیزم بعد از انقلاب اکتبر بیرون کشیدن و با جسارت آن را در سطح جهانى نمایندگى کرد و حتى این کمونیزم را به نیرویى مطرح در معادلات سیاسى جامعه ایران تبدیل کرد۔

۔جمله معروف مارکس که اکنون بر مزارش نوشته شده است و زبانزد عالم است، این است که میگوید: (فلاسفه تاکنون جهان را تفسیر کرده اند، در حالیکه هدف باید تغییر جهان باشد) . مارکس زندگى خود را وقف این کرد که جهان وارونه و نا برابر را نقد کند، او با مانیفست،ایدئولوژى آلمانى، کاپیتال و در باره تزهاى فویر باخ و غیره تلاش کرد ضرورت تغییر این نظام را اثبات کند. وانسانیت را به انسان بازگرداند۔

منصور حکمت نزدیک به ١۵٠ سال بعد بر صحت این نقد مارکس پا فشارى کرد و روایت مارکسى از کمونیزم را نمایندگى کرد۔ کمونیزمى که تغییرات اساسى به نفع بشریت معاصر باشد، جنبشى انسانى به قول خودش سوسیالیسمى که اختیار انسان را به انسان بازگرداند۔

او با علم و شناخت از مکانیزمهاى قدرت، با علم از محدودیتهاى تاریخى تلاش کرد که امید به رهایى  در عصر سیاه بى آرمان کردن بشریت را به صحنه سیاست بازگرداند۔ او میگوید: (… تصرف قدرت سیاسى حلقه واسط گذار از تفسیر جهان به تغییر آن است…) منصور حکمت عمر کوتاه و پر بار خود را وقف این کرد که اثبات کند که این جهان وارونه و غیر قابل تحمل را چگونه و از چه طریق میشود تغییر داد۔

متاسفانه فقدان منصور حکمت، بار دیگر میدان تاخت و تاز را به روی  جریانات و سوسیالیزم هاى بورژوازى و خرده بورژوازى گشود، جریانات اجتماعى غیر کارگرى و غیرکمونیستى دست به تعرض زدند و جریات تحزب یافته کمونیزم منصور حکمت را درهم شکستند۔ احزابى که اکنون موسوم به کمونیست کارگرى و حکمتیست میبیند، با این معیار به شیوه باور نکردنى غیر قابل بازشناسى هستند۔ تنها این تجربه تلخ فقدان منصور حکمت در این چند سال اخیرو میزان خسارت و زیان هایى که به جنبش برابرى و طبقه کارگر رسیده است، گویای این است که منصور حکمت کى بود و چه جایگاهى داشت۔

زمناکو عزیز: تاثیرات منصور حکمت بعداز رویدادهاى ١٩٧٩ ایران بر جنبش چپ در منطقه را چگونه ارزیابى میکنید؟

عبدالله شریفى:

به نظر میرسد که منظورتان از رویدادهاى ١٩٧٩ ایران، انقلاب آن دوره مردم ایران علیه نظام سلطنتى باشد۔ باید گفت که بارها آگاهانه و یا ناآگاهانه تلاش شده است که کمونیزمى را که منصور حکمت نمایندگى میکرد را به واقعه هاى معین محدود کنند۔ این تحریف است، نباید اجازه داد نسلى که این کمونیزم را نمیشناسد و این دوره تاریخى را تجربه نکرده اند با این تحریفات مسموم شوند۔ همانطور که اشاره کردم کمونیزم منصور حکمت نه پدیده اى محلى و ایرانى است و نه پدیده اى است که منحصر و محدود به انقلاب معینى۔

همانطوریکه خود منصور حکمت بارها گفته است" کمونیزم کارگرى همان کمونیزم است، همان کمونیزمى است که با مارکس شناخته میشود، فرهنگ و سنت مبارزاتى کارگر صنعتى غرب است۔۔۔" این کمونیزم جهانى است، در مرز و محدوده اى متوقف نمیشود، علم رهایى بشریت است، نقد نظام جهانى سرمایه دارى است۔

درست است که یکى از تجربه ها و نقطه عطف تعیین کننده، انقلاب ١٩٧٩ ایران بود، اما همزمان دوره اى بود که در برابر قد علم کردن نقد انقلابی و مارکسیستی کمونیسم منصور حکمت و مارکسیسم انقلابی، کمونیزم خلقى و چپ پوپولیستى و جریان مسلط  بر تفکر و تعقل چپ ضد دیکتاتورى در هم شکست۔ بعداز رویدادهاى ١٩٧٩ منصور حکمت با مارکسیسم انقلابى به جنگ انواع سوسیالیزم هاى غیر کارگرى و غیر کمونیستى رفت، نقد منصور حکمت و سترونى این جریانات در مسیر انقلاب و تحولات ایران سبب شد که بعد از آن دیفالت کمونیسم و بستر کمونیزم در ایران، دیگرحزب و توده و جریانات فدایى و خط مائوئیستی نماند۔

در همان زمان اوج قدرت اردوگاه شوروى، کمونیزم اردوگاهى، چینى، چریکى، مائویى و انواع شاخ و برگهاى کمونیزم خرده بورژوایى و بورژوایى در همان دوران رویدادهاى ١٩٧٩ در مقابل نقد منصور حکمت دوام نیاوردند و به سرعت به حاشیه صحنه سیاست رانده شدند۔

متاسفانه، تهاجم خونین و توحش لگام گسسته اسلامى در سرکوب انقلاب مردم ایران امکان رشد و گسترش این کمونیزم را در درون جنبش کارگرى سلب کرد، بدین ترتیب کمونیزم از پایه اجتماعى خود در ایران کنده شد و اولین محدودیت تاریخى به آن تحمیل شد۔ متعاقبا ناچارا بر متن مبارزات و مقاومت مردم کردستان علیه تعرضات سرکوبگرانه رژیم اسلامى با شرکت سازمانها و جمعى از کمونیست ها که از یورش خونین خرداد ١٣۶٠ شمسى جان سالم بدربرده بودند، حزب کمونیست ایران تشکیل شد۔ پیوستن کومه له و سازمان اتحاد مبارزان کمونیست و سایر جریانات کمونیستى منشق از جریانات اصلى تر چپ آن دوره، حزب کمونیست ایران، آن تجربه موثر در آن مقطع تاریخى تشکیل شد۔ این پروژه منصور حکمت، نه تنها تعرضى بود به رژیم اسلامى بلکه تعرضى به کل سرمایه دارى بود۔ تا قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران، منطقه فاقد  فرهنگ تحزب کمونیستى بود۔

جنگ خلیج و فروریزیى دیوار برلن، یورش سنگین سرمایه دارى جهانى علیه کل بشریت بود۔ بربریت سرمایه دارى علیه هر آنچه بوى آزادیخواهى و انسانیت میداد به نبردى بى امان پرداخت۔ درست در این مقطع زمانى است که منصور حکمت کمونیزم کارگرى را در مقابل کل تباهى نظام جهانى سرمایه قرار میدهد و با تشکیل حزب کمونیست کارگرى بار دیگر پرچم دفاع از رهایى انسان را بر افراشت و آن حزب را تا سطح حزبى مطرح در توازن قوا بر صحنه سیاست پیش برد۔

دیگر هر کسى که از آزادى و حق کارگر و حق زن و حق کودک حرفى میزد مهر کمونیزم کارگرى بر او میزدند۔

متاسفانه، مرگ نابهنگام منصور حکمت امکان سیر صعودى این رشد را بست۔ جریانات و گرایشات نقد شده و رد شده، چپ سنتى و کمونیزم دانشجویى، دوباره امکان میداندارى پیدا کردند و بر آوار این زلزله سیاسى سر بر آورند و حزب منصور حکمت را تکه پاره کردند۔

زمناکو عزیز: براى شناساندن افکار و فلسفه و سنت منصور حکمت، چکار باید کرد؟

عبدالله شریفى:

خوشبختانه عمده آثار منصور حکمت در دسترس عموم است۔ اگر این افکار در بستر جنبش کارگرى و منطبق با این پایه اجتماعى پیش میرفت قطعا مسیر حرکت اکنون این نوع تجزیه و واگرائی پر بحران نمیشد، و جاى تردید نیست این دستاورد اکنون بیشتر در خدمت منافع جامعه انسانى قرار میگرفت۔ اما روند طور دیگرى پیش رفت و اکنون حقیقت از سیاست دور شده است و اسم منصور حکمت ابزارى شده در جهت مصالح فرقه اى و گروهى و آثار و حکمت حکمت به فراموشى آگاهانه سپرده شده است۔

کمونیزم منصور حکمت جدا از کمونیزم مارکس نیست، نقد اساسى و بنیادین از نابرابرى هاى موجود و سلب نظام کنونى است، کمونیزم اگر علم رهایى بشر از هر گونه ستم و استثمار و سنت آن تغییر انقلابى است، این آثار اکنون موجودند.

به نظرم این یکى از دستاوردهاى مهم تاریخى است، سلاحى است که باید بدست گرفته شود ودرست در این مقطع که مورد هجوم واقع شده است باید از آن دفاع شود۔  باید به درون جنبش کارگرى برده شود۔ باید به پرچم نجات تبدیل شود۔ این آثار شعر و ادبیات نیست که فقط  از بر خوانده شوند، بلکه مشعل مبارزات رهایى بخش طبقه کارگر است، باید این طبقه آنرا بدست گیرد۔ تلاش در این جهت وظیفه کسانى است که خود را طرفدار منصور حکمت و کمونیزم او میدانند۔

زمناکو عزیز: پیشنهادات شما براى هفته منصور حکمت چیست؟

عبدالله شریفى:

معرفى و شناساندن و منصور حکمت به مثابه پرچم انقلابى براى یک دنیاى بهتر، امرى است بى وقفه و کاریست با اهمیت که هر کمونیستى باید در دستور کار خود داشته باشد۔ اما هفته منصور حکمت همانگونه که "حکمتیست" رمز و کد جنگهاى فرقه اى است وسیله اى است براى تمایز حزبى را از احزاب دیگر  که با همین نام فعالیت میکنند، این  نه در جهت مصالح کمونیزم منصور حکمت، بلکه بر عکس در جهت تخریب آن است۔ این روش ضربه اى جدى به اعتبار منصور حکمت در تصویر جامعه زده است، روندى است که باید مسدود شود۔

٣٠ مه ٢٠٠٨