پاسخی به کاظم نیکخواه و تلاشش برای رفع و رجوع توپوق سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران

مقدمه:

در مقاله مستقلی توضیح دادم که متاسفانه جنبش کمونیزم کارگری توسط احزاب کمونیست کارگری موجود نمایندگی نمی شود.(۱). احزاب موجود دچار رکود و تضاد و لرزشهای متعدد سیاسی هستند.یک قطبشان به چپ سنتی می خزد و دیگری بتدریج دارد خط راست را دنبال می کند.

مناظره کاظم نیکخواه با دو حزب “حکمتیست” در موضوع سیاست خارجی دقیقا دلیل دیگریست بر این حکم که اجزاب موجود بطور واقعی در دو سوی راست و چپ سنتی در حال قطب بندی هستند. در این مقاله کوتاه من نگاهی می اندازم به همین مقاله اخیر کاظم نیکخواه که تلاشی است برای رفع و رجوع توپوق زنیهای اخیر حزب کمونیست کارگری ایران:

(۱)کاظم نیکخواه با حزب رحمان حسین زاده در می افتد؟!

ظاهر داستان اینست که کاظم نیکخواه از دست حزب رحمان حسین زاده عصبانیست و دارد دوباره مدعی می شود که اینها “چپ سنتی” هستند! اما ما یادمان هست که چند ماه پیش بود که حزب ایشان، از زبان حمید تقوائی و محمد اسنگران رسما تقاضای “اتحاد” با اینها داشت! من همانموقع در سری مقالاتی این تقاضای اتحاد را چیزی بی ربط دانستم(۳) اما از کاظم نیکخواه یا دیگر فعالین این حزب جائی ندیدم که اعتراضی داشته باشند!

ظاهرا در “فرهنگ” حزبی کاظم نیکخواه می شود یک روز حزب خود را منحل کرد و به با حزب حکمتیست رحمان حسین زاده “متحد شد” و روز دیگر ؟ وقتی اون حزب مواضع حزب نیکخواه را نقد کرد ؟! دوباره بهش گقت “چپ سنتی”!

خود این بالا و پائین شدنها نمونه ای از وضعیتی است که حزب کاظم نیکخواه بهش دچار است! خودش علامت بیماری سیاسی و درماندگی فکری این حزب است.

(۲) نگاهی به “دفاعیه کاظم نیکخواه”:

بعد از پرتاب چند تا “چپ سنتی” به حکمتیستها (که از دید من واقعیتی است کاملا مستند و قابل دفاع اگر با اون دعوت به اتحاد همراه نبود!، کاظم نیکخواه چند نکته را یاد آور می شود:

اولا: می گوید که حزبش هرگز از حکومت امریکا و غرب در حمله به سوریه دفاع نکرده و در هیچ اطلاعیه ای این حمایت وجود ندارد

دوما: می گوید که حزبش هیچوقت از هیچ دولتی حمایت نمی کند و این اصلا سنت این حزب نیست.

سوما: کاظم نیکخواه می گوید که اتفاقا حکمتیستها هستند که از حکومت روسیه و چین دفاع کردند و مخالفت این حکومتها را مثبت ارزیابی کردند. (که البته منهم اطلاعیه ای از سوی حکمتیسها در حمایت رسمی از حکومتهای چین و روسیه ندیدم!)

اینها رئوس دفاعیات کاظم نیکخواه آنطور که من فهمیدم. حالا ببینیم لای بحثهای کاظم نیکخواه چه بحثهائی خوابیده:

(۳) چند نکته از میان دفاعیات کاظم نیکخواه:

الف:” بپرسید کجا، در کدام نوشته، در کدام قطعنامه و یا بیانیه حزب کمونیست کارگری یک جمله از حمله غرب به سوریه یا هرجای دیگری حمایت شده است. لطفا همین را نشان دهید. در پاسخ میگویند “حزب کمونیست کارگری بشار اسد را عامل اصلی کشتار مردم سوریه معرفی کرده است!” (عجب انحراف عظیمی!) میگویند “اینها حمله آمریکا به سوریه را محکوم نکرده اند!” (کدام حمله؟)

اولا:درست است که در هیچ سندی رسما حزب کمونیست کارگری ایران از حمله امریکا دفاع نکرده. اما در اطلاعیه این حزب ادعا شده که “احتمال زیاد سلاح شیمیائی را اسد بکار برده”(۵). بجز حکومت امریکا ، حتی سایر حکومتهای غرب هم اینرا رسما اعلام نکردند! چه مدرکی کاظم نیکخواه و حزبش داشته که ادعای حکومت امریکا را تکرار می کند؟

دوما: در مصاحبه اخیر حمید تقوائی اعلام شده که “نفس سرنگونی بشار اسد مثبت است و به نفع مردم. این سیاست ؤزیم چنج است. ربطی به دیدگاه کمونیزم کارگری ندارد! هر سرنگونی ، مثبت نیست.نمونه اش؟ لیبی و مصر و …ایران و…افغانستان و عراق! ایجاد توهمی در این سطح کردن یعنی افتادن دنبال تئوری رژیم چنج!

سوما: کاظم نیکخواه از ما می خواهد اول حمله امریکا اتفاق بیفتد و بعدش تعداد کشته ها را بشماریم بعدش محکوم کنیم! چون هنوز کشتار ناشی از حمله امریکا اتفاق نیفتاده ما باید صبر کنیم! لذا چون “جمله هنوز نشده” پس؟ در جنبش ضد حمله امریکا هم نباید شرکت کرد و سکوت کرد و دیگران را هم برای شرکت محکوم کرد!

ب:” بهرحال همینجا جا دارد این سوال را از نویسنده این نوشته بپرسیم و خواهان جواب باشیم که واقعا از نظر شما کدام دولت در سوریه دارد بیش از همه مردم را کشتار میکند؟ آمریکا یا فرانسه؟ یا حکومت بشار اسد و پاسداران جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان؟ چند هزار نفر از این صد و بیست هزار نفر توسط نیروی دیگری جز رژیم اسد و حامیان کثیفش کشتار شده اند؟ “

تئوری کاظم نیکخواه بر اساس “تعداد بیشتر کشته” ما را یاد تئوری پهلوی چی ها می اندازد وقتی تعداد کشته های پهلوی را با خمینی مقایسه می کنند! قبلا هم حمید تقوائی تعداد مکشتار هیروشیما را جلوی ما گذاشت تا لنین را باخاطر کشتارهایش تبرئه کند!این متد به شدت ارتجاعی و خطرناک است.عوامانه است و مبتنی بر ارزش گذاری برای جان انسانها نیست بلکه تعداد کشته را معیار ارزش و سنجش قرار می دهد!

سیاستی که بر اساس تعداد کشته استوار شود راهی ندارد جز پذیرش تئوری انتخاب بد و بدتر!

ج: بر همین اساس وقتی که در سال ٢٠٠١ آمریکا میخواست حکومت طالبان در افغانستان را مورد حمله نظامی قرار دهد ما برخلاف چپهای سنتی و ضد امپریالیست این حمله را فی البداهه محکوم نکردیم. بلکه گفتیم این جنگ تروریستهاست و تا زمانی که به مردم آسیبی نرسیده آنرا محکوم نمیکنیم. و چند هفته بعد که در اثر یکی از حملات شماری از مردم غیر نظامی کشته شدند بیانیه دادیم و آنرا محکوم کردیم و علیه آن افشاگری نمودیم. ما امروز در مورد سوریه هم بر همین اساس عمل میکنیم.”

خوب دقت بفرمائید! برای رفع و رجوع سیاست کنونی موازی حرکت کردن با سیاست حکومت امریکا، کاظم نیکخواه ما را می برد در ماجرای سال ۲۰۰۱ و اون اشتباه بزرگ منصور حکمت را در آنزمان “دلیل” می کند برای اشتباه مشابه کنونی!

اولا: ایشان می فرماید که “چند هفته اول” منصور حکمت و ایشان و رحمان حسین زاده “سکوت” کردند در مقابل حمله امریکا چون؟ جنگ بین ارتجاع بود! بعدش؟ یک روز از خواب پریدند و دیدند وای! مردم بیگناه دارند کشته می شوند و بعدش؟ آنرا محکوم کردند! از این تاسفبارتر می شود استدلال کرد؟

دوما:: آیا مسئولیت سیاسی این حزب این بود و هست که اول صبر کند ، ببیند که مردم بیگناه کشته می شوند و بعدش محکوم کند؟! سیاست منصور حکمت در مورد افغانستان از همان سال ۲۰۰۱ اشتباه بود! جنگ ارتجاعی در افغانستان باید محکوم می شد در همانزمان شروعش! چه منطقی اینها را به سکوت واداشت؟ بجز اینکه انتخاب بد و بدتر را دنبال کردند؟

سوما:کاظم نیکخواه درست می گوید! اینها دارند همان سیاست سکوت در مقابل حمله حکومت امریکا را در سوریه تکرار می کنند.هم اونزمان ۲۰۰۱ راست زدند و همین الان دارند سیاست موازی پیش می برند!

(۴) سیاست راست حزب کمونیست کارگری در مورد لیبی ، نمونه دیگر:

در مورد لیبی هم دقیقا همان سیاست “افغانستان” یعنی سکوت و مماشات با حمله امریکا و غرب و بعدش محکوم کردن بعد از وقوع حمله دیده شد.اونجا هم گفتند بد بهتر از بدتر است. اونجا هم سیاست سکوت و سیاست موازی را دنبال کردند.

کمونیزم این نیست! کمونیزم کارگری اتفاقا این نیست و نبوده! بین بد و بدتر ما همیشه خط سوم را گذاشتیم! مردم را فراخواندیم که حکومتهای امپریالیستی “بهتر” نیستند! ارتجاع هزار سر دارد همه اش محکوم است! این راه منطقی و قابل دفاع و اون برخورد این احزاب!

خلاصه:

به نظر من تلاش کاظم نیکخواه برای رفع و رجوع سیاست حزبش یک دلیل دیگر است برای اثبات نظریه من که این احزاب موجود کارشان به بن بست رسیده و دیگر کشیدن نام منصور حکمت و استفاده کورکورانه از سیاستهای ساخته شده منصور حکمت دردی را ازشان درمان نمی کند. این احزاب و رهبریشان توان و جسارت عبور از منصور حکمت هر زمان که لازمست را ندارند و همه شان دور منصور حکمت می چرخند و این یعنی عقب افتادن بیشتر و بیشتر از اهداف کمونیزم کارگری.

کمونیزم کارگری نیاز به بازتعریفی جدی دارد اینها اهلش نیستند!

منابع دیگر:

(۱)سعید صالحی نیا:چند نکته در مورد بحثهای ناصر احمدی برای اطلاع عموم

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42955

(۲)کاظم نیکخواه:بحران سوریه و جاماندگان از تاریخ , در حاشیه تبلیغات “حکمتیستها” علیه حزب کمونیست کارگری

http://www.azadi-b.com/G/2013/09/post_458.html

(۳)سعید صالحی نیا: “آفتاب آمد دلیل آفتاب”

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39396

(۴)سعید صالحی نیا: دستهای امپریالیستها، جانیان جاکم بر سوریه و اسلامیها از سوریه کوتاه!

http://www.azadi-b.com/G/2013/09/post_418.html

(۵)سعید صالحی نیا: توپوق زدنهای حزب کمونیست کارگری ایران و “افشاگریهای مخالفانش”

http://www.azadi-b.com/G/2013/09/post_402.html