شرکت کومەله در کنگره ملى کرد , نگاهى به تاثیرات حضور جریانى چپ در صف احزاب ملى – مذهبى

شرکت کومه له در کنگره ملی کرد
نگاهی به تاثیرات حضور جریانی چپ در صف احزاب ملی – مذهبی

درآمد: هر حزب و جریانی که در جامعه وجود دارد و به اصطلاح در حال نفس کشیدن است، نیروی تاثیر گذاری خود را از درصد مقبولیت میان مردم و از طبقه ای می گیرد که مبارزه خود را برای حقوق و رسیدن به اهداف آن طبقه انجام می دهد. در برهه های از تاریخ احزاب، تصمیماتی از سوی رهبران این احزاب می تواند مسیر مبارزه آنها را با توهم روبرو می کند و در مقابل آنها علامت سوالی را قرار می دهد. علاوه بر تاثیر کوتاه مدت ( مانند به چالش کشیدن تصمیم از سوی اعضای حزب، تلاش از سوی رهبران برای توجیه عمل مذبور، و ناروشنی تاثیرات تصمیم حتی برای رهبران آن احزاب) ، میان مدت ( پی بردن به اشتباهات از سوی اعضای حزب و احتملاً دور شدن از حزب و سیاستهای آن، سردرگمی حزب توجیه ناپذیر بودن توجیهات قبلی) آثاری دراز مدت و پایدار و غیرقابل جبران دارد که مهمترین آنها دور شدن از طبقه ای است که حزب برای رهایی آن موجودیت می یابد و به زبان ساده دور شدن مردم از آن است. در این نوشته قصد بر این است که از نگاه تاثیر دراز مدت آن، به تصمیم کومه له پرداخته شود.

در ابتدا بحث را با ادعایی از جانب کومه له آغاز می کنم. کومه له بر اساس ادعای خود ( فارغ از تاثیر گزار بودن یا نبودن آن) به دنبال این است که نقشی دخالت گر را در این کنگره داشته باشد. پرنسیب و اصول هر سازمانی را نگاه آن به جامعه تعریف می کند. زمانی ممکن است بدون تغییر نوشتاری در اصول و پرنسیبهای یک سازمان، تغییری در خط مشی یک سازمان روی دهد. و آن زمانی است که نگاه حزب و سازمان به جامعه تغییر کند. یعنی زمانی که نگاه یک سازمان به جامعه عوض شود، خواه ناخواه، اصول و پرنسیب آن نیز عوض می شود. البته زمانی که به توجیه این تغییر پرداخته شود، یعنی اینکه خود سازمان یا حزب از این تغییر مشی آگاه است و آنرا پذیرفته است. ممکن است در این راه مقاومت کند و آنرا به صورت رسمی بر زبان نیاورد، اما واقعیت را نمی توان تغییر داد.

در دنیای سیاست امروز، کومه له انتخابی را انجام داده است. حضور در یک کنگره که اجماعی از جریانات ملی اسلامی است. جریاناتی که می خواهند و هدف دارند که جامعه را بر اساس دو فاکتور دست ساز نظام سرمایه داری به پیش برند و نهایتا در منجلاب قرار دهند. دین و ملیت. بحث در مورد دین خارج از این مطلب است، اما همین بس که رهبری یکی از احزاب شرکت کننده با نهایت اطمینان گفته است در تلاش هستیم که تمام دستورات اسلام را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه به اجرا درآوریم و سخن از آزادی به ویژه آزادی زن و مرد گزافی بیش نیست. این خواست همه احزاب مذهبی است. حالا در کنار این احزاب نشستن و تلاش برای دخالت گری محلی از اعراب دارد؟
و اما احزاب ملی هم که خود اصلی ترین مانع حل موضوعات ملی گرایانه هستند، با همان نگاه دروغین به جامعه تنها به دنبال سهم خواهی بوده و هستند. حضور احزاب ملی گرای دموکراتها و جریانات دیگر ناسیونالیست بسیار قابل توجیه است. نگاهی به تاریخچه این احزاب و خواستهای آنها و تعاریف آنها از جامعه، حضور آنها را نه تنها توجیه بلکه الزامی می کند. پایه و اساس این احزاب ابزاری است به نام ملیت. اکنون کنگره ای به نام ملیت در حال برگزاری است و چه تصمیمی بهتر از حضور در این کنگره. آنچه که این احزاب به دنبال آن و از ابتدای رژیم اسلامی در تلاش برای آن بودند، کم کم به واقعیتی برای آنها تبدیل می شود. خواست نشستن با جمهوری اسلامی و مذاکره( چه مستقیم و چه غیر مستقیم). این احزاب فرصتی به دست می آورند تا در حاشیه کنگره، به تلاش دیرینه خود جامه عمل بپوشانند و حتی خود کنگره را به موضوعی حاشیه ای تبدیل کنند و از این کنگره تنها شانتاژ خبری آن را به تماشا بنشینند. احزاب ناسیونالیست در طول تاریخ خود همیشه مذهب و دین را در کنار و دوست خود دیده اند و رابطه ای دوسویه با آن داشته اند.

اما بحث اصلی این نوشته در مورد کومله است. انتخاب شرکت در کنگره ملی اسلامی از سوی جریانی که خود را وامدار چپ می داند، صورت گرفته است. جریانی که نه ادعای اسلامی بودن داشته و نه ملی بودن و امید است که این ادعا هرگز صورت نگیرد. اما تصمیماتی که هر جریان و حزبی می گیرد، خط مشی آینده آن را تعیین می کند.

در دنیای سیاست نمی توان به هیچ پیشامدی امید بست. نمی توان در کنگره ملی گرایانه شرکت کرد و امید داشت که این کنگره تصمیماتی غیر از چهارچوب سیاستهای ملی گرایانه خود اتخاذ کنند. نمی توان از احزاب و جریانات اسلامی انتظار داشت که تصمیماتی در مورد برابری و حقوق انسانی اتخاذ کنند. یعنی چنین تغییراتی در سیاست تصمیم گیری آنها یعنی تغییر مشی حزبی آنها. و آیا به خاطر دخالتگری کومله این احزاب سیاست و اصول زیر بنای خود را تغییر می دهند؟ و نهایتا کومه له قصد دارد افشا گری کند؟ مگر در این مدت ٣٠ ساله مبارزاتی خود افشاگری نکرده است که در این کنگره قصد دارد در داخل آنرا افشا کنند؟ این افشاگری هر نوع که باشد در دو مورد می گنجد؛ یا در تصمیمات کنگره و یا در ماهیت کنگره. تصمیمات کنگره با حضور و یا بدون حضور کومه له، ماهیتی در چارچوب سیاستهای احزاب شرکت کننده دارد و هرگز انتظار خارج بودن از این سیاستها از این کنگره نمی رود. حال اگر کومه له شرکت کند و حرف او به کرسی ننشیند، که نمی نشیند، این تصمیمات را افشا می کند. که نیازی به این هم نیست. هم قبل از کنگره این خط مشی معلوم است و هم بعد از آن اعلام خواهد شد. ماهیت کنگره هم بسیار روشن و شفاف است. یعنی اصلا نه نیازی به فکر کردن دارد و نه نیازی به افشا گری. شرکت گذاشتن برای کفه ببسیار سنگین ترازو در این بازی خطرناک، کاری بیهوده است.

اما آنچه جاب بحث دارد، نفس حضور کومه له در کنار جریاناتی است که کومه له سالهای متمادی و تا زمان حاضر با آنها مخالف بود و آنها را ارتجاعی می دانست. اگر کومه له در چارچوب کنگره مذکور، موفقترین حزب شرکت کننده هم باشد که بیشترین تاثیر را بر این کنگره و در چارچوب سیاستهای کنگره بگذارد، نتایج شرکت وی از نگاه کارگران و کمونیستهای که به هر نحوی به کومه له سمپادی دارند و یا حتی عضو این حزب می باشند و خود را چپ و مخالف بورژوازی و طبقه استثمارگر هستند به کجا خواهد رفت؟
دوری و نفرت مردم و درنتیجه ترس از اسلامیزه شدن جامعه، همیشه مردم یک جامعه را به سوی جریاناتی سوق می دهند که نمی خواهند و یا نشان نمی دهند که اسلام را مبنای قانون و نرمهای جامعه می کنند. نمونه قابل لمس و در دسترس چنین نگاهی از سوی مردم به احزاب را می توان در کردستان عراق مشاهده کرد. در انتخابات ۴ سال پیش در کردستان عراق، حزب تغییر ( گوران) به زعم همه جریانات موفق ترین حزب در اخذ ارای مردم بود. اما در شرایطی که این حزب از لحاظ مالی، تئوریزه شدن، و حتی گرایشات ضد حکومتی در کردستان، جایگاهی بهتر از ۴ سال پیش دارد، اما با دغدغه ای جدی روبروست. در صورت کسب بیشترین آرا باید با دو حزب دیگر اپوزسیون در جامعه کردستان ،دولتی ائتلافی را تشکیل دهد.
آنچه که مایه نگرانی در این بین است، همین پیمان با اسلامگرایان است. موضوعی که اهمیت آن باعث شده که مردم در میان بد و بدتر، ملی گرایی بد را به اسلامیزه شدن بدتر ترجیح دهند و خواهند داد. حال به جامعه کردستان ایران نگاهی گذرا بیافکنیم! در شرایطی که چپ بودن و گرایش چپ داشتن بسیار بیشتر از کردستان عراق بوده و هست، این تصمیم کومه له به معنی جدایی ازطبقه کارگر و آن هم با تصمیم خود رهبری کومه له نیست؟

از سوی دیگر حضور در جبهه ای که علاوه بر احزاب فوق ذکر، حضور نمایندگان سرکوبگرترین کشورهای منطقه در این کنگره حتمی می باشد ، برای انسانهایی که بجز رنج و محنت چیزی از این رژیم ندیده اند، قابل هضم نمی باشد. جمهوری اسلامی کشوری است که تمام تلاش خود را در دوران حاکمیت سیاه خود بر ایران برای اعمال ستم بر تمام مردم ایران و بویژه مردم کردستان بکار برده و از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. روابط بین احزاب کردستان عراق و جمهوری اسلامی نه بر کسی پوشیده است و نه کسی آنرا انکار می کند. این احزاب در دوران حکومت صدام حسین، از سوی جمهوری اسلامی تغذیه می شدند. مساله روشن دیگر حضور دو طرف( هم جمهوری اسلامی و هم احزاب اسلامی – ناسیونالیست ) در مراسمات و تجمعات همدیگر است. درصد زیادی از آنچه که امروز این احزاب به آن رسیده اند، مرهون لطف جمهوری اسلامی بوده است. حالا که این احزاب بر مسند قدرت در کردستان عراق قرار دارند، فرصتی است برای جبران این تلاشها. از لحاظ اقتصادی ؛ فروش روزانه ٣٠ هزار بشکه نفت به ایران با قیمتهایی باور نکردنی از یک سو و تبدیل شدن به بازاری برای مصرف محصولات ایرانی که توان رقابت را با سایر محصولات دیگر کشورها ندارند اما تنها برای ابراز خوش خدمتی اینکار را انجام می دهند. حتی کار به جایی رسیده است که به ایران اجازه تاسیس مکانهای مذهبی در کردستان عراق داده می شود که هیچ سنخیتی با کردستان عراق ندارد. از لحاظ سیاسی هم این کنگره تنها گامی در این حوزه است. تنها برای اثبات خوش خدمتی و جبران سالها کمک جمهوری اسلامی به خود است.
عدم توجه برگزارکنندگان کنگره به مصیبتهای بیش از سه دهه رژیم ایران علیه مردم ایران و جامعه کردستان و دعوت از ایران و با افتخار صحبت از این دعوت کردن ( بویژه از سوی نمایندگان حزب اتحاد میهنی ) نشانه های مثبت و خوبی نیست. اگر قرار بر این باشد که کنگره ” مسئله ملی” را حل کند و یا در تلاش برای حل آن است، و درست در زمانی که موقعیت جمهوری اسلامی از هر زمان دیگر شکننده تر شده است، و آخرین حلقه قدرت او برای درست کردن هلال شیعی در حال نابودی است و روز بروز به انزوا می رود، چرا باید به عنوان یکی از شرکت کنندگان در این کنفرانس حضور یابد. آنهم در مورد مساله ای که به زعم همه در اعمال آن، ستم ملی، هیچ کوتاهی نداشته است. برای حل آن باید به جمهوری اسلامی توهم داشت؟

و سخن آخر:
ثبات در پیشبرد خط مشی سیاسی همیشه برگ برنده در سیاست بوده و هست. تغییر در نگرش به جامعه، حتی اگر علنی نباشد، عقبگردی را به هر سازمان و یا تشکیلات وارد می کند. کومه له با سابقه مبارزاتی که داشته است، همیشه در برابر صف ارتجاع اسلامی – سرمایه داری در جامعه کردستان و ایران مواضعی را اتخاذ کرده است که تا اندازه ای امید را در دل آزادی خواهان زنده نگه داشته است. تصمیماتی فکر شده از سوی رهبری آن که خود را به آغوش این جریانات ارتجاعی باز می گرداند، از سوی نیروهای چپ هوادار کومه له هم قابل دفاع نیست. قرار گرفتن در این بازی می تواند بنیان وجودی حزب و اساس تشکیل آن را زیر سوال ببرد.

سیوان کریمی سپتامبر ٢٠١٣