فیلم مستند کارخانه غذا

اولین و مهم ترین نیاز یک انسان چیست ؟ پاسخ ساده است، اکسیژن و نیاز به تنفس. اگر تنها برای بیش از چند دقیقه این نیاز فراهم نشود سرنوشتی جز مرگ در انتظار شما نخواهد بود. اما از نفس کشیدن که بگذریم شما بعد از تامین هوا نیازمند خوردن و آشامیدن هستید. این یکی هم نیازی اساسی است با این تفاوت که در خوردن و نوشیدن و البته در خوردن بیشتر، به دلیل درگیر شدن چند حس، بویایی، بینایی و چشایی، نوعی لذت جسمی و روانی را با خود به همراه دارد. تا جایی که لذتِ خوردن به یکی از عمیق ترین و فراگیر ترین لذت های زندگی بشری تبدیل می شود.

نیاز انسان به غذا از یک سو و قابلیت تحریک پذیری لذت جویی از غذا سبب می شود که این نیاز و لذت بردن از برآورده شدنش و شیوه کامجویی آن به یکی از نقطه ضعف های انسان امروزه تبدیل شده و هر کسی که بتواند کنترل این بخش را در دست بگیرد به قدرت عظیم و در عین حال مهیبی دست خواهد یافت. ماری ابراشتات، محقق و پژوهشگر بنیاد هوور، صنایع غذایی و نفوذشان را با صنایعی که موضوع شان امیال جنسی است مقایسه کرده و نمونه دم دستی آن را هالیوود می داند که تولید کننده محصولاتی با ملغمه ای از خیال به همراه هیجانات جنسی و خشونت بار می باشد و البته نیازی به تشریح میزان نفوذ و قدرت این کارتل سینمایی در جهان و در میان مخاطبان چند میلیاردی اش نیست. اما ماجرا برای غذا فرق دارد.محصولات کمپانی های غذایی حیاتی است و زمانی که تمام مجال تغذیه انسانی را با استفاده از قدرت لذت غذا پر کرده و همه رقبا را از میدان به در کنند دیگر زمام حیات بشر را در دست خواهند داشت و این یعنی قدرت مطلق و افسار گسیخته.

کارخانه غذا سازی
در سال ۲۰۰۸ میلادی،رابرت کنر، کارگردان، نویسنده و تهیه کننده تلویزیون و سینمای آمریکا فیلمی با موضوع صنایع غذایی آمریکا و بخاطررمز گشایی از جایگاه صنعت غذاسازی در آمریکا و یا بهتر است بگوییم در کل جهان ساخت.
فیلم با پلانی از یک رستوران مدرن در آمریکا آغاز می شود که بصورتی هوشمندانه تیتراژ مستند کارخانه غذا را تشکیل می دهد. اسامی گروه سازنده به صورت اتیکت هایی روی بسته بندی مواد غذایی و تابلوهای راهنمای فروشگاه خودنمایی می کند و در عین حال راوی فیلم متن داستان را آغاز می کند. گوینده متن توضیح می دهد که در یک چنین فروشگاهی به صورت متوسط ۴۷ هزار انواع مواد غذایی را در بسته بندی ها و برندهای مختلف می توان پیدا کرد. او همچنین درباره حضور میوه ها و سبزیجات همه فصول و گوشت هایی که دیگر نشانه ای از استخوان در آنها نمی توان یافت، توضیح می دهد. اما این مواد غذایی با این تنوع حیرت انگیز از کجا می آیند؟ گوینده متن توضیح می دهد که همه این غذا ها را محدودی کمپانی های چند ملیتی تولید می کنند که ارتباط چندانی با کشاورزان و کشاورزی سنتی نداشته و سیستم کارکردنشان بیشتر به کارخانه های صنعتی شباهت دارد و در نهایت با لحنی خاص توضیح می دهد که به شکل نگران کننده ای این شرکت های تولید کننده، فرآیند تولید غذا را پنهان می کنند.
این درباره آن چیزی نیست که می خوریم بلکه در مورد مسایلی است که اجازه داریم بگوییم یا بدانیم، سلامتی ما تنها چیزی نیست که در خطر است.
شاید اگر بخواهیم تمام مستند کارخانه غذا را در دو جمله خلاصه کنیم احتمالا همین دو جمله بالا کافی باشد. فیلم می کوشد بخشی از فرآیند تولید غذاهای هورمونی و دفرمه شده و نحوه حکمرانی سلاطین مواد غذایی را که مردم نمی بینند و یا اجازه داده نمی شود تا ببینند را به نمایش بگذارد.

از فست فود تا همه غذاها
غذای مورد علاقه من امروز همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده است. من نمی دانم که چند تا کمپانی هستند که آنچه ما می خوریم را تولید می کنند، من این غذا را در تمام طول زندگی ام می خوردم بدون این که بدانم این از کجا می آید و یا اینکه این صنعت چقدر قدرتمند است و همیشه این تصور وجود داشت که سرکردگان دنیا عمدا این مسایل را از ما مخفی می کنند و من به عنوان یک خبرنگار تحقیقی، می خواستم تا پرده از چهره این موضوعات مخفی کنار بزنم.
این جملاتی است که اریک شلاسر در حالی که در یک رستوران فست فود نشسته و همبرگری که سفارش داده بود را چند دقیقه قبل خورده، به زبان می آورد. شلاسر یکی از دو نقش آفرین فیلم کارخانه غذاست. اریک شلاسر فرزند هربرت شلاسر رییس پیشین کانال تلویزیونی ان بی سی آمریکا و داماد رابرت رد فورد، سینماگر و فیلم ساز مشهور آمریکایی است. شلاسر در دانشگاه پرینستون و آکسفورد تاریخ خوانده است و در مشاغل هنری مشغول به کار بوده اما آنچه که پای او را به این فیلم باز کرده است، مشغولیت او از زمانی است که به عنوان یک خبرنگار محقق مشغول به کارِ تحقیق در مواد ذایی فرآوری شده، شده است.
اریک شلاسر در سال ۲۰۰۲ کتابی بنام، ملت فست فودی و نیمه پنهان غذای آمریکایی ها، را وارد بازار انتشارات نمود. او در یادداشتی که روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۱ چاپ نمود، هدف از نوشتن کتاب را پی بردن به زوایای پنهان و نفوذ محلی و جهانی غذاهای فست فود دانست.
او در مقدمه یادداشتش با عنوان واقعیاتی تلخ درباره فست فود می نویسد:
در طول سه دهه گذشته، صنعت فست فود از چند غرفه هات داگ و همبرگر در جنوب کالیفرنیا آغاز و امروزه تقریبا در هر گوشه ای از جهان می توان آنها را دید. فست فودی ها در حال حاضر در رستوران ها، استادیوم ها، فرودگاه ها، باغ وحش ها، مدارس و دانشگاه ها، کشتی های مسافربری کروز، قطار و هواپیما ها، سوپرمارکت ها، پمپ بنزین ها و حتی در سالن های غذاخوری بیمارستان ها حضور پیدا کرده اند. گردش مالی فست فود در آمریکا در سال ۲۰۰۰ در حدود ۱۱۰ بیلیون دلار بوده است که از بوجه آموزش عالی این کشور بالا زده. مردم در آمریکا بیش از خرید و خواندن کتاب ها، مجلات و روزنامه ها و یا دیدن فیلم و گوش دادن موسیقی، پول خود را صرف خرید و مصرف غذاهای آشغال فست فود می کنند.
شلاسر در ادامه یادداشت مفصلش که در بخش کتابهای روزنامه ی گاردین منتشر شده توضیح می دهد که هر کدام از کمپانی های بزرگ و چند ملیتی تولید فست فود در آمریکا و جهان، روش های مخفی خود را برای تولید محصولات غذایی داشته و حاضر نیستند به استفاده از این روش ها به مشتریانشان اطلاع بدهند. مثلا هیچ تولید کننده ای حاضر نمی شود برچسبی روی محصولات خود بچسباند که نشان دهد مزه این غذا با یک فرآینده شیمیایی ایجاد شده است.
اریک شلاسر معتقد است که چیزهایی از چشم او و مردمی که مصرف کننده فست فود ها هستند پنهان می شود و این ربط چندانی به حفظ اسرار تولید و صنعت ندارد.

انسان به مثابه چرخ دنده
کارخانه ی غذا با تصویری از سال ۱۹۳۰ یعنی زمانی که برای اولین بار برادران آشغال فروش مک دونالد سیستم صرف غذا در ماشین را ابداع کردند و از آن طریق اولین قدم را به سمت تولید فست فود برداشتند، وارد دنیای تولید کنندگان می شود.اما ماجرا در این حد باقی نمانده و همه چیزسریعا به سمت صنعتی شدن پیش می رود، تولید بیشتر و در مقابل سود بیشتر هر جنایتی را توجیه می کند.
شلاسر می گوید: در تحولی که در سیستم شرکای مک دونالد رخ داد، کارخانه ها به آشپزخانه ها آمدند، پیش خدمت ها اخراج شدند و
آنها کارگران خود را تنها برای انجام یک کار آن هم به صورت متمادی آموزش می دادند، دوباره، دوباره و دوباره. به چنین کارکنانی دستمزدهای ناچیزی پرداخت می شد و همچنین پیدا کردن جایگزین برای آنها بسادگی امکان پذیر می شد. این غذایی بود با مزه خوب و ارزان و موفقیتی بسیار بسیار بزرگ محسوب می شد.
بقالی مک دونالد گُنده تر و گُنده تر می شود، کار به جایی می رسد که به بزرگ ترین تولید کننده و عرضه کننده همبرگر در آمریکا تبدیل می شود. حال با توجه به وضعیت پیش آمده، شرکت باید همه غذاهای عرضه شده را دارای یک طعم و مزه بکند.
لذا در ادامه موسسه مک دونالد تبدیل به بزرگ ترین خریدار سیب زمینی، گوشت خوک، مرغ، گوجه فرنگی، کاهو و حتی سیب در اتازونی می شود. فیلم توضیح می دهد که چنین زنجیره غذایی نیازمند تامین کننده ها و تولید کنندگان بزرگی است و این گونه است که در حال حاضر چند کمپانی بزرگ، نظام غذا را در آمریکا یا بهتر بگوییم در اکثر نقاط جهان کنترل می کنند.

در سال ۱۹۷۰ پنج تولید کننده بزرگ گوشت گاو تنها حدود ۲۵ درصد از بازار را در اختیار داشتند، امروز ۴ تولید کننده برتر بیش از ۸۰ درصد بازار گوشت را در آمریکا در دست دارند.این چهار غولِ آشغال ساز عبارتند از: نشنال بیف، سوئیفت، کارگیل و تایسون که با قدرت تمام مشغول دستکاری ژنتیک و هورمونی کردن مواد غذایی بوده و در این راه نا مقدس تمامی حریمهای اخلاقی – انسانی را زیر پا گذاشته اند.
شلاسر می گوید ما هیچ گاه کمپانی های غذایی به این قدرتمندی و بزرگی در طول تاریخ نداشته ایم. به طوری که کمپانی مانند تایسون بزرگ ترین کمپانی تولید گوشت در طول تاریخ بوده است.
شورای ملی جوجه در آمریکا یکی از بخشهایی است که با کمپانی تایسون در ارتباط تنگاتنگ می باشد. ریچارد لاب از این شورا می گوید: ما روشی را در تولید، پرورش و عرضه جوجه ابداع کردیم که امروز دیگران نیز از ما الگو برداری می کنند چون سود کلانی را نصیب ما کرده است. او توضیح می دهد که خلاصه این روش کمک گرفتن از مهندسی ژنتیک و تولید جوجه هایی است که به یک اندازه و یک شکل در محیطی کوچک و با قیمتی منطقی به عمل می آیند و بعد رو به دوربین حرفش را تمام کرده و می پرسد: حالا یکی بیاید و بگوید که کجای این کار غلط است ؟.
خط تولید مرغ و بردگان مزرعه دار

شرکتی مانند تایسون جوجه هایش را در مزارع کشاورزانی پرورش می دهد که با آنها قرارداد دارد. یکی از آنها ۳۰۰ هزار جوجه دارد که در فضایی تاریک که نور خورشید به آنها نمی رسد، پرورش داده می شوند. او به گروه سازنده مستندِ کارخانه غذا اجازه می دهد تا وارد فضای مرغداری شوند اما قبل از این که این اتفاق رخ دهد نمایندگان شرکت تایسون با او تماس گرفته و از اینکار منصرفش می کنند. مسئولان تایسون خودشان هم حاضر نمی شوند تا به مصاحبه تن دهند. ماجرا چیست ؟
بعد از نفر اول، ده ها نفر از مزرعه دارانی که برای تایسون جوجه تولید می کردند از مصاحبه و اجازه فیلمبرداری از محل جوجه ها خود داری می کنند و تنها یک مزرعه دار زن است که در نهایت موافقت می کند تا گروه فیلمساز از مجموعه مرغداری اش تصویر تهیه کنند.
او در ابتدای مصاحبه اش می گوید: من متوجه ام که چرا مزرعه داران هیچ کدام حاضر به حرف زدن نیستند، چون کمپانی تا زمانی که پول می دهد هر کاری را که بخواهد می تواند انجام داده و هر دستوری صادر نماید.
در مرغداری های صنعتی همه چیز مانند یک خط تولید است. مرغ ها به سرعت بزرگ می شوند، به طوری که دیگر استخوان و اعضای داخلی شان تاب تحمل وزن ناشی از رشد سریع را نداشته و نمی توانند به خوبی راه بروند. شرکت های تولید جوجه در ابتدای راه اندازی این صنعت کم کم متوجه شدند که آنتی بیوتیک هایی که بخاطر بیماری به جوجه ها داده می شوند بعد از چندی تأثیر خود را از دست داده و میکروب هایی با مقاومت بالا نسبت به آنها در بدن جوجه ها تکثیر می شوند ولی با این حال باز هم آنتی بیوتیک ها که عامل شکل گیری میکروب های مقاوم بودند را همچنان به مرغها حقنه می کنند زیرا بر روی سرعت دادن به رشد جوجه ها و چاق کردنشان موثرند.
کارگران آفریقایی و لاتینی مامور جابجایی مرغ های تولید شده هستند. مرغهایی که بعضی از آنها بیماری دارند اما این کارگران از آنجایی که معمولا از دسته کارگران غیرقانونی محسوب می شوند حاشیه و دردسری نخواهند داشت. شرکت ها هیچ گونه مسئولیتی در قبال سلامتی آنها ندارد و در عین حال با دستمزدی ناچیز و بدون هیچ مبارزه ای برای بهبودی شرایط به کار بردگی وار ادامه می دهند.
از آن سو کشاورزان هم هر روز وابسته و وابسته تر می شوند. اکثر کشاورزانی که با شرکت هایی مانند تایسون همکاری می کنند به این شرکت بدهکارند. فرآیند مقروض شدن کشاورزان به شرکتی مانند تایسون ساده است. یکی از آنها به سادگی توضیح می‌دهد:
کمپانی ها کشاورزان را به خاطر قرضی که به آنها دارند تحت کنترل خودشان نگه می دارند، برای ساخت یک سالن نگهداری مرغ و خروس بین ۲۸۰ تا ۳۰۰ هزار دلار پیش پرداخت لازم است و به محض اینکه این سالن ها را با سرمایه اولیه می سازیم، کمپانی ها دائما به بهانه بهبود امکانات، برای فروش تجهیزات جدید در رفت و آمد هستند. کشاورز ها هم چاره ای ندارند، آنها مجبورند تا قبول کنند وگرنه تهدید به لغو قرار داد شده و به این شکل آنها کشاورزان را تحت کنترل نگه داشته و مجبور به خرج کردن بیشتر پول و وام گرفتن از بانک ها می کنند و ساخت و ساز ادامه پیدا می کند. این یک جور بردگی برای کمپانی ها است.

گوینده جملات بالا خود با چنین درخواست هایی مواجه شده بود اما بعد از چندی دیگر حاضر نمی شود تا به خواسته های نامشروع کمپانی ها تن دهد و در نهایت تایسون قرار دادش را با او لغو می کند. یک کشاورز برای ساخت و ارتقا تنها دو سالن پرورش جوجه باید پولی در حدود ۵۰۰ هزار دلار قرض بگیرد در حالی که تنها سالی ۱۸۰۰۰ دلاردرآمد خواهد داشت.

ذرت ارزان، گاوهای فربه و هیولایی به نام ای کولا
کشت ذرت در سرزمین یانکی ها رشد چشم گیری داشته است به طوری که در قرن بیست و یکم میلادی نزدیک به ۳۰ درصد زمین های زیر کشت آمریکا ذرت تولید می کنند. میزان تولید هم نسبت به سطح زیر کشت، رشد قابل ملاحظه ای داشته است. این ها نتیجه چیست ؟ کشاورزان سخت کوش ؟ کودهای مرغوب شیمیایی، آفت کش های کار آمد و یا سیاست های دولت که هزینه تولید را فوق العاده پایین آورده است ؟ همه این پاسخ ها درست است اما مستند کارخانه غذا بازیگران دیگری را مهم تر می داند، شرکت های چند ملیتی مانند کارگیل، ای دی ام، تایسون و اسمیت فیلد، پول زیادی برای توسعه تولید ذرت خرج می کنند و از طرف دیگر تمام قدرتشان را در لابی گری به کار می گیرند تا قوانین حمایتی بیشتری در کنگره به تصویب رسانده و از این طریق باز هم تولید ذرت را در آمریکا گسترش دهند.
در آمریکا بسیاری از محصولات خوراکی به نوعی به ذرت وابسته اند، از سس سالاد و گوجه فرنگی گرفته تا محصولات غیر خوراکی مانند باطری، اما علیرغم همه این ها ذرت کاربرد دیگری دارد، مستند کارخانه غذا به سراغ دامداری های صنعتی می رود، دامداری هایی که به جای علوفه به صورت وسیع از ذرت استفاده می کنند. ذرتِ ارزان از یک سو غذای کم هزینه ای برای گاوها بشمار می آید و از سوی دیگر آنها را با سرعتی بیشتر از علوفه، پروار و یا دچار چاقی کاذب و خطرناک می کند و این تنها محدود به گاو ها نمی شود، مرغ ها، ماهی ها و دیگر حیواناتی که منابع پروتئینی کمپانی های بزرگ غذاسازی را تشکیل می دهند همه از ذرت تغذیه می کنند و این راز پایین بودن قیمت گوشت در سوپر مارکت های آمریکایی است و بر اساس آماری که فیلم در اختیار می گذارد همین ارزان بودن است که باعث می شود تا یک شهروند یانکی بتواند تا سالی ۹۰ کیلوگرم گوشت مصرف کند.

آلن ترنکل متخصص تغذیه نشخوار کنندگان در دانشگاه آیوا به سازندگان مستند کارخانه ی غذا می گوید: بدن گاو ها برای سوخت و ساز با علف تکامل یافته و نه برای مصرف ذرت… اما مگر این ذرت با سیستم گوارشی گاوها چه می کند ؟
ترنکل می گوید: تحقیقات پزشکی ثابت کرده اند که ذرت باعث می شود تا نوعی باکتری مقاوم به اسید معده گاوها در بدن این حیوانات بوجود آمده که با مدفوع گاو از بدن آن خارج می شود، این باکتری ای کولای نام دارد.
باکتری ای کولای از طریق مدفوع وارد بدن دیگر گاوها هم می شود و به دلیل آلودگی های بعدی وارد گوشت حیوان و چرخه زندگی غذایی ما انسانها هم می شود. با وجود اینکه بعضی از انواع باکتری ای کولای بی ضرر هستند اما یک نوع آن که جزو باکتریهای مقاوم شده است باعث مسمومیت شدید شده و در نهایت نارسایی کلیوی و حتی مرگ را سبب می شود. همچنین این باکتری می تواند وارد چرخه دیگر مواد غذایی همچون سبزیجاتی مانند اسفناج شود و در این صورت ویرانگری آن بسیار گسترده تر می گردد.

در سال ۱۹۹۳ رسانه های آمریکا مرگ یک پسر بچه دو ساله را بر اثر مصرف فست فود آلوده به باکتری ای کولای در سیاتل اعلام می کنند. برنامه خبری شبکه ان بی سی به صراحت اعلام می کند که قاتل این پسر، همبرگرهای آلوده شرکت جک این د باکس بوده است. سیزده سال بعد یعنی در ۲۰۰۶ این بار رسانه ها اعلام می کنند که در حال حاضر بیش از ۹۰ پرونده تایید شده درباره مسومیت با باکتری ای کولای در آمریکا به ثبت رسیده است. ماجرا به اسفناج هم کشیده می شود و در همین سال ۲۰ مورد مسمومیت با باکتری ای کولای در اسفناج تایید می شود.
این اتفاقات در حالی می افتد که در کل دوران سرکردگی جورج بوش جانی، شخصِ وزیر کشاورزی، نماینده سابق کنگره و لابی گر اصلی صنعت گوشت در آمریکا بوده است و در کنار او، وزیر بهداشت نیز نایب رئیس سابق اجرایی انجمن پردازنده های غذا در اتازونی بود و این نشان می دهد که این نهاد های نظارتی یعنی وزارت بهداشت آمریکا و وزارت کشاورزی خود تحت کنترل کمپانی هایی قرار می گیرند که منافع شان در این نظارت ها در خطر قرار خواهد گرفت. اینها اطلاعاتی است که شلاسر در اختیار مخاطب قرار می دهد.
درسال ۲۰۰۷ خبر یک آلودگی دیگر منتشر شد. کمپانی بزرگ کان اگرا که تولید کننده مواد غذایی است، محصولاتش آلوده به میکروبی شد که سالومنا نام داشت و این در حالی بود که از دو سال قبل نسبت به این آلودگی اطلاع داشته است.
بررسی های فیلم نشان می دهد که با گسترش و بزرگ شدن صنایع غذایی در آمریکا نظارت ها ضعیف تر شده اند، شلاسر می گوید: نظارت نهاد های مراقبتی هر روز بچه گانه تر و تشریفاتی تر می شوند و این دقیقا همان چیزی است که صنایع می خواهند.

برده های مدرن
کار کردن در صنایع غذایی در آمریکا با گسترش هیولا گونه این صنعت امر ساده ای نیست، خصوصا زمانی که مشاوران اقتصادی به ابرشرکت ها پیشنهاد می کنند برای پایین نگه داشتن هزینه ها، از خرج بی مورد پول برای رفاه کارگران جلوگیری کنند. در یک نمونه ساده، صنایع بسته بندی گوشت به یکی از خطرناک ترین مشاغل در آمریکا تبدیل می شود. حالا با این وضعیت، چگونه باید نیروی کار ارزان برای این مراکز تامین شود ؟

در طول سال های ابتدایی قرن بیست و یکم رشد سرسام آور تولید ذرت در آمریکا که با قوانین تسهیل کننده و سوبسیدی کنگره رخ داد و سرازیر شدن ذرت ارزان قیمت آمریکایی به بازار کشورهای آمریکای لاتین، تولید این محصول را در همسایه جنوبی عموسام یعنی مکزیک، از صرفه خارج کرد و این گونه بود که یک و نیم میلیون کشاورز مکزیکی از کار بیکار شدند. شرکت های بزرگ بسته بندی و تولید گوشت مانند، آی بی پی، گوشت ملی و مانفرد، بیکار ننشسته و به سرعت این نیروی کار باد آورده را جذب کردند. اتوبوس این شرکت ها به داخل مرزهای مکزیک رفته و کارگران ارزان قیمت و البته غیر قانونی را به خاک آمریکا می آوردند، کارگرانی که به واسطه مشکل اقامت و فقر مالی حاضرند در هر شرایطی از جمله شرایط آلوده و خطرناکِ کار کردن با گوشت تن داده و هیچ گونه حمایت شغلی هم نشوند.
اما اتفاقات بدتر نیز در راه است، شرکت غذایی اسمیت فیلد روزانه ۱۵ کارگر غیر قانونی خود را لو می دهد تا بوسیله اداره مهاجرت آمریکا مانند جنایتکاران دستگیر شوند، جایگزینی ۱۵ کارگر در روز کار ساده ای است و از سوی دیگر جابجایی این تعداد کارگر باعث تسلط بیشتر کارفرمایان بر کارگران خواهد شد. اما مستند کارخانه غذا یک سؤال جدی را مطرح می کند: چرا با وجود دستگیری های مستمر کارگران، کسی به سراغ مدیران و سرکردگان اسمیت فیلد نمی رود ؟.

حق نداری به همبرگر توهین کنی !
مستند کارخانه غذا تصویری مهیب از ظهور غولهای تولید کننده غذا در آمریکا و سپس جهان را ارائه می دهد. کمپانی هایی که رگ حیات آینده بشر را در دست گرفته و می توانند با یک تصمیم گیری ساده میلیون ها نفر را دچار سوء تغذیه و بیماریهای صعب العلاج کرده و یا باعث قحطی های بزرگ شده و حتی میلیون ها کودک و بزرگ را به کام مرگ بفرستند. اما تصویر ترسناک تر از آن این است که در برابر سرمایه داری بیرحم در تولید غذا، اخلاق به محاق می رود و هیچ خط قرمزی را نمی توان برای آنها متصور شد. لابی گرها قانون های سخت و عجیب تصویب می کنند. شاید باور نکنید در آمریکا قانونی تصویب شده است که کشاورزان را از ذخیره دانه های سویا برای کشت سال آینده شان منع می کند و جاسوسان شرکتی که انحصار تولید بذر را در اختیار دارد در هر شرایطی کشاورزان را تحت نظر دارند.
از آن عجیب تر دعاوی سخت و محکمی است که در آمریکا توسط کارتلهای بزرگ غذا علیه هر منتقدی اقامه می شود. جالب است بدانید که در قلمرو یانکیها کسی جرات ندارد علیه همبرگر یا فست فود در هیچ رسانه ای انتقاد کند چون بلافاصله با دعاوی شرکت های تولید کننده فست فود و گله های وکلای شیاد و زبده شان روبرو می شود.

یک کشاورز در حالی که سال ها مشغول دعوای قضایی با یکی از این شرکت ها بود در نهایت این پاسخ را می شنود که اگر توقع دارد در این دعوا برنده شود باید علاوه بر چند صد هزار دلاری که خرج کرده است، یک میلیون دلار دیگر هزینه کند. او می گوید: فرشته عدالت ترازویی در دست دارد که اگر بخواهید عدالت در موردتان اجرا شود باید مقدار دلار بیشتری نسبت به کمپانی در ترازویش بریزید وگر نه بازی را خواهید باخت.
در پرونده دیگری که طی مستند کارخانه غذا به آن اشاره می شود داستان شکایت معروفی است که علیه اپرا، مجری مشهور شوهای تلویزیونی آمریکا انجام شده است. شرکت های فست فود تنها به خاطر این که او در برنامه ای گفته است: همبرگر اعصاب من را خرد می کند، از او شکایتی کرده است که تا بحال خانم اپرا مجبور شده تا دادگاه های سخت و پر هزینه ای را بگذراند.

دولت هایی که به خاطر بحران غذا سرنگون شده اند
در بخش پایانی فیلم اشاره ای کوتاه به بی ثباتی های سیاسی در کشورهای جهان سوم در طی سال های اخیر شده است. بی ثباتی هایی که یکی از محرکهای اصلی آنها ریشه در افزایش قیمت مواد غذایی توسط شرکت های بزرگ دارند. البته یک اتفاق دیگر نیز در جریان است، کمپانی های بزرگ هر سال گستره تولیدات خود را افزایش میدهند و این در حالیست که هر روز افزایش هزینه ها باعث می شود تولید غذا در کشورهای فقیر با مشکلات بیشتری رو برو شده و بدینسان محصولات ارزان قیمت کمپانی های بزرگ، تولید کنندگان کوچک و محلی را بلعیده و از کار بیکار می کنند.
امپراطوری های بیرحم غذایی در حال ظهور هستند اگر چه مستند کارخانه غذا تنها اشاره ای کوتاه به این ظهور و بروز باشد و در نهایت نگاهی امیدوارانه به آینده معضلات غذایی آمریکا ارائه دهد.
این گزارش تنها اشاره ای اجمالی به موضوعات تکان دهنده این مستند دارد، کارخانه غذا حرفهای زیادی برای گفتن دارد که می شود آنها را در اندکی بیش از یک ساعت دید و مورد نقادی قرار داد ولی تا آنجا که به دمکراسی پلیسی – قانونی عموسام و کشورهای غربی بر می گردد، نباید کاری کرد که منافع ملی و قانون اساسی کشور زیر سؤال رفته و وجه بزک شده حقوق بشری کذایی شان مورد واکاوی و نقادی رادیکال قرار گیرد.
هر چند معظلات ناشی از غذاهای هورمونی – دفرمه شده بسیار فراتر از چیزی می باشند که در این فیلم و مقاله به اطلاع می رسند ولی جای دارد که بشریت فکری به حال این پدیده خطرناک و ضد اخلاقی بکند زیرا دهها سال است که مقولات غذا و دارو بعنوان کلید واژه هایی مهم، وارد مسایل امنیتی و اتاقهای کنترل اذهان سیستمهای حاکم بر جهان شده و در واقع از راه آنها به درون سلولهای آدمی دست برده اند، کمترین هنجارهای مربوط به این اعمال شنیع را می توان در این جمله اساتید کنترل پیدا نمود: با کنترل غذای مردم می توان روی اذهان و طرز تفکر آنها هم مسلط شد. همچنین اخبار و رویدادهای اخیر نیز بخوبی نشان از نیت پلید سرکردگان جهان برای ادامه دادن این راه ضد اخلاقی – انسانی دارند، مدتی پیش سازمان ملل بعنوان یکی از بالاترین مراجع تصمیم گیری راسیونالیه حاکم طی بیانیه ای از مردم و دولتهای جهان خواست که استفاده وسیع از جانورانی همچون کرم، سوسک و ملخ را در سبد غذایی خود قرار داده تا بدینوسیله علاوه بر تأمین پروتئین ها و مواد معدنی لازم، به کاهش بحران فراگیر کمبود مواد غذایی کمک نمایند ! و البته همه میدانیم که این قبیل لاطائلات تنها برای سرپوش گذاشتن به شکاف طبقاتی و گرسنگی و سوء تغذیه میلیاردها انسانی می باشد که در سایه سیاستهای کثیف دولتها و کارتلهای بین المللی و نه بخاطر کمبود واقعی مواد و محصولات غذایی به این وضعیت اسفناک افتاده اند، ضمن اینکه با حشره خوار کردن انسان، آخرین ته مانده های شعور و اخلاق نهادینه در وجودش را نابود و او را تا سطح یک جانور همه چیز خوار پایین می آورند. مسئله دوم هم بر می گردد به اکتشافات و اختراعات علما و دانشمندان بی مقدار سیستم که مدتی پیش اعلام نمودند: در آزمایشگاه و توسط مهندسی ژنتیک و سلولهای بنیادی توانسته اند گوشت تمام صنعتی را تهیه کرده و قرار است بزودی از راه بقالی های مک دونالد و شرکاء به بشریت حقنه نمایند. در پایان و به اختصار می توان گفت که در طول چرخه دستکاری کردن مواد غذایی، علاوه بر جنایاتی که در حق مادر طبیعت انجام می گیرند، یک محصول غذایی را از حالت اصلی و طبیعی خود که بهترین، زیباترین، خوشمزه ترین و مفیدترین حالتش می باشد به محصولی بسیار سنگین و بزرگ، بی مزه و عاری شده از اکثر مواد و ملزومات زیستی دفرمه نموده تا علاوه بر کسب سود بیشتر، انسانها را نیز به مشتریان ثابت دکتر و دارو و دیگر مراکز طب تجاری خویش تبدیل نموده و حکمرانی خود را بر نسل آدمی ادامه دهند، امروزه بخصوص کسانی که در اسکاندیناوی زندگی می کنند خیلی خوب میدانند که قبل از ورود مواد غذایی دستکاری شده و مدل جدید، داروهای مربوط به عوارض مصرف آنها را در قفسه داروخانه ها چیده و توسط رسانه ها برایشان تبلیغات می کنند زیرا از قبل می دانند که مصرف این نوعِ بخصوص از غذا، چند درصد از مصرف کنندگان را به بیماریهایی همچون نفخ شکم و دل درد، اسهال و یبوست، آلرژیهای مختلف، دیابت، فشار و چربی بالای خون، پوکی استخوان، بیش چاقی، سکته های مختلف و امراض روحی – روانی ناشی از کم خوابی، تفکر زیاد، عدم تحرک، فرم ناهمگون بدن و غیره مبتلا می سازند. عوارضی که شاید بتوان بنوعی پدیده هایی همچون بزرگ شدن بیش از حد بینی خانمهای ایران امروز، موهای زایدِ روی صورت شان، بلوغ زود رس نوجوانان و دیگر اختلالات هورمونی را جزو آنها محسوب نمود.
مترجم: فریدون حسین زاده

داونلود فیلم از سرور مدیا فایر
part-1
www.mediafire.com/?a0mq8ix00mu100v
pqrt- 2
www.mediafire.com/?27rtlef55gqprq5
part- 3
www.mediafire.com/?ndc29cvriv8zb2v
از تورنت
thepiratebay.sx/torrent/8414423/Food_inc_dvd_rip
isohunt.com/torrents/?ihq=Food+Inc+2008
از یوتیوب
www.youtube.com/watch?v=CNENeM4LPh4

برای دیدن دیگر فیلمهای آگاهی بخش از وبلاگ آنارشیستها بازدید فرمایید
www.anarchistha.wordpress.com