فاجعه حمله به سوریه و طنز مسخره آمریکا در نقش رهبر اخلاق!

در دوازدهمین سالگرد فاجعه ۱۱ سپتامبر، جهان با اضطراب در انتظار یک فاجعه تروریستی دیگر است. اما تفاوت در اینجاست که اگر واقعه ۱۱ سپتامبر یک واقعه غیر منتظره بود، آنچه در پیش است دارد توسط تروریسم دولتی در روز روشن، در سفرهای دیپلماتیک و در مجامع بین المللی طرح ریزی می شود. باسم اعتراض به “کشتار مردم توسط بمب شیمیایی” قرار است صدها تُن بمب از آسمان بر شهر نیمه ویران دمشق، بر روی خانه های هنوز فرو نریخته و انسانهای ناتوان از گریز از کشور، ریخته شود. باسم مجازات بشار الاسد که گویی از “خط قرمز” عبور کرده است، قرار است هزاران تن دیگر کشته و معلول شوند. این منطق مسخره تروریسم دولتی برای راه انداختن یک جنگ خانمان برانداز، یک نسل کشی دیگر است. ده سال  پس از حمله به عراق، تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و با نقش فعال اسرائیل دارد نقشه یک جنگ دیگر را در منطقه می ریزد. یک میلیون کشته در عراق ظاهرا کافی نیست؛ تبدیل عراق به یک گورستان بزرگ، تکه تکه کردن یک جامعه به سکت های مختلف که هر روز بمبی دم درشان و زیر ماشین شان به هوا می رود، هنوز نتوانسته است هدف این قطب تروریستی را تامین کند. با کمال وقاحت از خط قرمز صحبت می کنند، و به روی خویش هم نمی آورند که در سال  ۲۰۰۳ چگونه با پاشیدن  اورانیوم نقصان یافته عراق را مسموم کردند و در سال ۲۰۰۴ فسفر سفید بر سر مردم عراق ریختند، کودکان ناقص و بیماری سرطان حاصل این بمباران های شیمایی دامن دو سه نسل دیگر را نیز خواهد گرفت. از نظر تروریسم دولتی، آتش جنگ و بحران در منطقه باید شعله ور نگاه داشته شود.

سوریه نزدیک به دو سال است که در آتش یک جنگ داخلی می سوزد. گفته می شود بیش از صد هزار نفر طی این جنگ کشته و بیش از دو میلیون نفر به کشورهای مجاور پناهنده شده اند. بدنبال مردم تونس، مصر و لیبی، مردم سوریه برای آزادی، عدالت و یک زندگی بهتر به خیابانها آمدند. دولت بشار الاسد وحشیانه اعتراضات مردم را سرکوب کرد. در سوریه نیز مانند لیبی اعتراضات خیابانی مردم سریعا توسط جنگ مسلحانه حاشیه ای شد. آتش جنگ مسلحانه بالا کشید و به یک جنگ داخلی بدل شد. مانند لیبی دولتهای منطقه و غرب در دامن زدن به جنگ داخلی نقشی تعیین کننده داشته اند. لیگ عرب، دولت ترکیه، آمریکا و اروپا اکنون دو سال است که از یک قطب ارتجاعی دیگر در مقابل حکومت اسد دفاع می کنند و می کوشند که  حکومت سرکوب اسد را با یک آلترناتیو ارتجاعی دیگر شامل جریانات اسلامی از جمله اخوان المسلمین و الجهادیست که ظاهرا شاخه ای از القاعده است، جانشین کنند. تلاش برای دخالت مستقیم ناتو موفقیت آمیز نبوده است. اما حمله شیمیایی در دمشق آن بهانه ای را که بدنبالش می گشتند در اختیارشان گذاشت.

حمله شیمیایی خط قرمز یا یک بهانه!

باراک اوباما اعلام کرده است که حمله شیمیایی نزد او خط قرمز است و دولت اسد از این خط قرمز عبور کرده است! مباحث بر سر اینکه چه کسی این حمله را انجام داده، دولت اسد یا اپوزیسیون مسلح؟ موضوع اصلی مباحث ژورنالیستی است. اما باید توجه داشت که در مجادله برای ممانعت از جنگ، بحث بر سر اینکه چه کسی مقصر است، نیست. هر طرف مقصر باشد، این جنگ هیچگونه مشروعیت انسانی ندارد. اثبات اینکه چه کسی دست به این جنایت هولناک زده است، کاری است پیچیده. هر دو طرف دروغ می گویند و از یک ماشین عظیم دروغ پراکنی و تبلیغات جنگی برخوردارند. مساله اینجاست که هر دو جریان از ظرفیت و امکانات مادی انجام اینکار ضد انسانی بر خوردارند. لذا اینکه چه کسی دست به این جنایت هولناک زده است، در شرایط حاضر نقش تعیین کننده ای در تحولات سوریه بازی نمی کند؛ دو نیروی ارتجاعی با یکدیگر می جنگند و از مردم قربانی می گیرند، انتظار هر جنایتی را در چنین شرایطی می توان و باید داشت. مساله بر سر اینست که آیا این حمله شیمیایی را باید بعنوان دلیلی برای حمله ناتو به سوریه پذیرفت یا خیر؟

حتی اگر فرض کنیم که دولتهای غربی، لیگ عرب و ترکیه با نیاتی کاملا انسانی دارند این جنگ را سازمان می دهند، باز یک پاسخ انسانی به مدافعین حمله به سوریه چه یک حمله صرفا هوایی یا هوایی و زمینی، اینست که حمله نظامی نه تنها کمکی به مردم سوریه نخواهد کرد، بلکه تعداد بسیار بیشتری را قربانی خواهد گرفت و این سناریوی سیاهی که بر سرنوشت سوریه تحمیل شده است را تیره تر و طولانی تر خواهد کرد. توجیه دولت آمریکا، فرانسه و مدافعین حمله به سوریه مسخره است: برای مجازات اسد باید مردم سوریه را بمباران کرد! این دلیل آنچنان پوچ است که در مقابل ساده ترین استدلالات مخالف نیز تاب نمی آورد. ما باید صریحا اعلام کنیم که نه حمله شیمیایی و نه هیچ حمله دیگری بمباران سوریه را توجیه نمی کند.

آمریکا و بلندیهای اخلاقی!

هیچ چیز مضحک تر، ریاکارانه تر و پوچتر از قرار گرفتن هیات حاکمه آمریکا بر بلندیهای اخلاقی نیست. این شرایط وارونه دنیای تحت حاکمیت سرمایه داری و دو قطب تروریستی است که به آمریکا امکان و اجازه می دهد تا بعنوان رهبر اخلاقی جهان ظاهر شود. یک ماشین پیچیده مهندسی افکار و دستگاه سازمانیافته ایدئولوژیک بکار افتاده است تا این دنیای وارونه را به خورد مردم دهد. آیا این صرفا یک ادعای “ضد امپریالیستی” نیست؟ خیر، این حقیقتی است که بر فاکت های تلخ تاریخی استوار است. هیات حاکمه آمریکا تنها حکومتی است که بمب اتمی بر سر مردم ریخته است: در سال ۱۹۴۵ بر هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن. آمریکا طی سالهای ۱۹۴۴-۴۵ مردم ژاپن را زیر بمباران ناپالم گرفته است. آمریکا  طی سالهای ۱۹۶۲-۷۱ حدود ۸۰ میلیون لیتر مواد شیمیایی بر سر مردم ویتنام ریخته است، تاثیرات بمباران شیمیایی در ویتنام هنوز ۴۰ سال پس از پایان جنگ از میان نرفته است. بعلاوه، ارتش آمریکا در دهه ۵۰ میلادی مواد شیمیایی را بر روی مردم فقیر و سیاه پوست سنت لوئیس در آمریکا آزمایش کرده و اخیرا برملا شده است که صدام حسین را ترغیب به حمله شیمیایی به ایران  کرده است. با این کارنامه سخن از خط قرمز مسخره و پوچ است.

مردم سوریه قربانی دو قطب ارتجاعی و تروریستی قرار گرفته اند. در یک سو دولت بشار الاسد، یک حکومت سرکوبگر و جنایتکار قرار دارد که با همکاری و پشتیبانی تروریسم اسلامی بسرکردگی رژیم اسلامی و دخالت حزب الله و حمایت روسیه و چین  مردم را سرکوب و بمباران می کند؛ در سوی دیگر نیروهای ارتجاعی، اسلامی، با حمایت کامل لیگ عرب، ترکیه و تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و دخالت اسرائیل قرار دارند. جنگ این دو قطب از مردم قربانی می گیرد و زندگی مردم را ویران می کند. بشریت متمدن و آزادیخواه و انساندوست باید در مقابل هر دو قطب قد علم کند و به حمایت مردم و نیروهایی که در محل برای دستیابی به یک زندگی بهتر، انسانی تر و آزادتر تلاش و مبارزه می کنند، بشتابد. دوازده سال پس از یازده سپتامبر این فراخوان تاریخی منصور حکمت هنوز پابرجاست و حقانیت خود را بارها و بارها و یکبار دیگر در آستانه حمله به سوریه باثبات رسانده است.