دوباره بریم سر خط!

سوران
داستان وبلاگ بی نام و نشان و مطلبش که بعدها معلوم شد وابسته به سایتی است که روی سرورهای یک جریان سیاسی قرار دارد همچنان به قوت خود ادامه دارد . در این مورد از هر دو طرف اظهار نظرهای زیادی شده است . ائتلاف جریان اتحاد سوسیالیستى و لنا اکنون و در همان راستای مطلب بی نام و نشانشان اینبار علنا و دقیقتر همان اهداف اولیه را تعقیب میکنند .

اینکار یعنی دفاع کردن از حرف خود و تعقیب کردن اهدافی که پشت سر نوشته اول بود. همچنانکه قبلا هم گفته ام جدی ترین مباحث را فقط ایرج آذرین ٬ رضا مقدم و شخصی با اسم مستعار لنا انجام داده اند .البته اشخاص دیگری هم در این طیف اظهار نظر کرده اند که به خاطر جاده خاکی رفتن در بحث و بازگویی خاطرات شخصی ١٨ سال پیش و بحثهای نامربوط و تکراری چنان چنگی به دل نمیزند و به موضوع ربطی نداشته است .
در ادامه بحثهای ائتلاف نامبرده در چند روز اخیر چند مطلب دیگر به چشم میخورد که گفته میشود از داخل کشور نوشته شده است و در این مطالب با حاشیه رفتن و اینور و آنور کردن سعی شده است که هدف اولیه ائتلاف و وبلاگشان پوشانده شود . برای روشن شدن موضوع توضیح کوتاهی خالی از لطف نیست .

اولا هر کسی و هر جریانی که بخواهد در کشورهای دیکتاور زده ایی مانند ایران دست به کاری بزند باید قبل از هر چیزخودش را حاضر کند که با شدیدترین عکس العملها از طرف رژیم روبرو شود . در طول تاریخ سه دهه حاکمیت این رژیم کم نبوده اند جریانات و اشخاصی که بهای سنگینی را به خاطر مقابله با رژیم پرداخت کرده اند . خیلیها در راه مبارزه برای آزادى و برابرى انسانها  اعدام شدند ٬ خیلیها شکنجه و زندانهای طولانی مدت شدند .
رژیم از یک سو با اعدام و شکنجه و زندان و از سوی دیگر با پدیده تواب سازی و بوجود آوردن جو بی اعتمادی همواره در تلاش بوده است که مقاومت و مبارزه انقلابیون را در هم بشکند . کم نبودند انسانهایی مانند خالد باباحاجیان که مقاومت کردند و جانشان را در راه آرمانشان فدا کردند و همچنین کم نبودند انسانهایی مانند معروف کیلانه که توان مقاومت نداشتند و متاسفانه در خدمت سیاستهای رژیم قرار گرفتند .
در هر دو حالت هر دو انسان یکی جانش و دیگری شخصیتش را ازش گرفتند تا از مردم زهر چشمی بگیرند که کسی دنبال آرمانهایشان نیفتد . این مثال را چرا زدم به این خاطر که بگویم که این سیاست رژیم به قوت خود باقی است و همسو شدن با این سیاست و به هر بهانه ایی با تئوری مارکسیستی تراشیدن برایش چقدر به حال مبارازت موجود مضر است .

در هم شکستن شخصیتها زیر شکنجه به منظور رسوا کردن  و منفعل کردن و خفه کردن جنبشهای اجتماعی سیاستی است که امروز رژیم تعقیب میکند .  قطعا دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب همه شان که فولاد نیستند و همه انسانهایی هستند مانند ما . در جریان دستگیریها نمیشد و نمیشود انتظار داشت که همه مانند هم مقاوم باشند بالاخره انسان ازگوشت و استخوان درست شده است و اگر سکتهای مذهبی این را قبول ندارند ولی مارکسیستهای چند آتشه باید این را بهتر بفهمند . سیاست درهم شکستن شخصیتها در زندان به خاطر منفعل کردن و از میدان به در کردن انسانهای مبارز و شریف یک سیاست ضد انسانی است.  انسان میتواند قبول کند که یک دیکتاتور برای بقا خودش حرمت و کرامت و شخصیت انسانها را خرد کند ولی نمیتوان قبول کرد زیر لوای سوسیالیزم ٬ انسانیت ٬ کارگران جهان متحد شوید و با تئوریهای من در آوردی مارکسیستی همین سیاست برای از میان به در کردن مخالفین سیاسی استفاده شود .
بردن بحثها که فلانی چی گفت و درجه اطلاعات گرفته در زندان چقدر بوده است و چند دهم و صدم این اطلاعات در بین محافل کارگری در جریان است  فقط پوشاندن یک همسوئی  اتفاقی عجیب و غریب رژیم اسلامی و ائتلاف نامبرده برای مرعوب کردن و از میان به در کردن دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب است .
از یک طرف رژیم برای از بین بردن این جریان اکثر رهبران این جریان را دستگیر میکند ٬ شکنجه میکند ٬ زندانی میکند با زور اعتراف میگیرد ٬ بوسیله مامورانش در صدد متفرق کردن و منفعل کردن و از میدان به در کردن جریان داب میباشد . از طرف دیگر یک ائتلاف به اصطلاح مارکسیستی با تکیه بر همین اطلاعات گرفته شده زیر شکنجه هدفش را رسوا کردن ٬ از میدان به در کردن ٬ متفرق کردن و تخم نفاق کاشتن در میان  داب قرار داده است .
 داب در ١٣ آذر با پلاکاردهای سرخ و شعارهای آزادی برابرى ٬ رهایى زن رهایى جامعه ٬ دانشگاه پادگان نیست ٬ نه به جنگ و ده ها شعار رادیکال و انقلابی علنا عرض اندام کرد . میتوان درک کرد که جمهوری اسلامی با این شعارها و این جنبش مشکل دارد ولی ائتلاف به اصطلاح سوسیالیستی چی؟
رژیم  سعی و تلاشش را کرد که در نطفه این جنبش را خفه کند و با فاصله نه چندان زیادی این دوستان سوسیالیست سیاست خفه کردن و رسوا کردن را با اطلاعیه دوم دانشجویان سوسیالیستشان آغاز کردند و با وبلاگ بی نام و نشان تکمیلش کردند .

 این هم سویی اتفاقی ائتلاف و جمهوری اسلامی برای خفه کردن داب باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و باید دید که این چه منافع مشترکی است که دو نیروی ضد و نقیض را در مقابل داب همسو و هم جهت میکند . سوال اصلی که روی سر ائتلاف قرار دارد این است که این چه منافعی است که شما را با سیاستهای اداره اطلاعات همسو کرده است ؟؟
امید است در ادامه بحثها کسی از این ائتلاف با برگشتن به سر خط  دلایل این همسوئی برای خفه کردن داب را توضیح دهد .