دوباره بر می خیزم

این شعر را تقدیم می کنم به میهن پرستان دلاور وطنم که در سحرگاه روز شنبه نهم شهریور ماه ۱۳۹۲، مقارن با بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ، در اقدام درنده خویانه و هماهنگ جلادان حاکم بر ایران ، مزدوران آمریکائی حاکم بر عراق و ماموران عملیاتی سازمان سیا ، در شهر اشرف قتل عام شدند .

دوباره بر می خیزم
فریدون گیلانی
gilani@f-gilani.com
www.f-gilani.com

به محض آن که تن از خستگی زمانه در آید
و جای شلاق بگذارد که نفس تازه کنم
دوباره دستم را از دیوار بر می دارم

دوباره بر می خیزم
و از پیچ و خم جنگل
خودم را به شهرهائی می رسانم
که سال هاست سیاه می پوشند
و همیشه چشم به راهند که باران های سیل آسا
دوباره ببارند
و کشتی های سرگردان
دوباره در خیابان های پرجمعیت سوت بکشند
و در لنگرگاه قدیمی
از بادبان های فرساینده پیاده شوند

اگر دوباره به دست هایم دستبند بزنند
و مرا روی تخت تعزیر بخوابانند
صدای  آن همه تو
– آن همه من
– آن همه ما ، چنان بلند شده است
که نقابدار سیاه پوش
نمی داند به کدام سمتی بگریزد

ببین چگونه زبانت را می برند که حرف نزنی ؟!
و دزدان دریائی تو را به دار می آویزند !
صدای پای تو باید چنان زمین را تکان بدهد
که تازیانه بتواند فقط با خاک مصالحه کند
و روزگار بفهمد که نفس های ما
دوباره گرم شده است.