از بروکسل تا شیکاگو

از بروکسل تا شیکاگو

امّا پرسش این است که چگونه است شما آنزمانکه همگامی و همکاری خود را با گروههای سیاسی که خود در این جمهوری جنون مبلغ خشونت بوده اند آغاز کردید، نیروهای خشونت پرهیزمحسوب شدید، ولی نیروهای سیاسی که انحلال کامل حکومتی را میخواهند که بنیادش بر جنایت علیه بشریت و افروختن آتش جنگ در منطقه استوار است، نیروهای خشونت گرا برشمردید؟ از یاد نبرید اکثر قریب باتفاق همین نیروهای اصلاح طلب همپالکی های شما، همان جوانان خط امامی هستند که خود از آغاز مروج سیاست خشونت و تندروی در جمهوری اسلامی بودند. بسیاری از آنها عاملین گروگانکشی دیپلماتهای آمریکایی در تهران و کشاندن ایران تا آستانهء جنگی ویرانگرا با قدرتمندترین ابر قدرت جهان، آمریکا، بودند که امروز بدون ابراز ندامت و پیشیمانی از رفتارهای ماجراجویانه شان، سخنگویان خط اصلاحات رژیم در خارج از کشور بحساب میایند. بیاد داشته باشید دستگیری فله ای دانشجویان و کشتار جوانان کشور در دوران نخست وزیری شخصی انجام گرفت که امروز با انکار همهء آن جنایت علیه بشریت، سمبل مبارزات «اصلاح طلبی» محسوب میشود. بله! همان رئیس دولتی که خود مبلغ حمله مستقیم به اسرائیل برای آزادی قدس بود، تا آنکه «امام راحل شان» مجبور شد پا بمیدان بگذارد و برای مهار این رادیکالیزم کورِ جنگ افروزانه اعلام دارد:« راه آزادی قدس از کربلا میگذرد.» و چه شرمگینانه است هنوز پس از آنهمه جنایت آفرینی رژیم اسلامی در ایران، بنا دارید برای حفظ ستون این رژیم و به بهانهء دفاع از « جمهوریت» آن با بخشهایی از حکومت وارد تعامل و گفتگو شوید که خود مروج خشونت، ترور و آشوب آفرینی در ایران و منطقه بوده اند. با این وجود شما همچنان «اپوزیسیون خشونت پرهیز» بحساب میاید و مخالفین جدی این حکومت، نیروهای خشونت گرا قلمداد میشوند! بی گمان میبایست پیش از هر چیز بابی را گشود پیرامون موضوع خشونت و اینکه بواقع چه نیروی خشونت پرهیز است و بلعکس چه نیروی خشونت آفرین.

کوروش اعتمادی
۱ سپتامبر ۲۰۱۳
koroush_etemadi@hotmail.com

****

در کُورانِ تدارکِ برگزاری نخستین کنگره سکولار دمکراتهای ایران در شهر واشنگتن، بتاریخ ۳ و ۴ آگوست، آگاهی یافتم گروهی از کُنشگران و سازمانهای جمهوریخواه در خارج از کشور درصدد برآمده اند تا کنفرانسِ همانندی، بلحاظِ اسمی، در شهر شیکاگو بر پا دارند. آنچه که در این رابطه بیشتر نظرِ مرا بخود جلب کرد، عنوانِ جمع برگزار کننده کنفرانس شیکاگو میبود که بسیار همطراز با نامِ کنگره سکولار دمکراتهای ایران در واشنگتن انتخاب شده بود؛ «اتحاد برای سکولار دمکراسی در ایران». در ابتداء اندیشیدم که دیگر جنبش سکولار دمکراسی در بین جامعه سیاسی ایران موضوعی فراگیر شده و در جایی دیگر از این جهان گروهی از کنشگران سیاسی کشورم همّت کرده تا با برگزاری همایش سیاسی چون کنگره سکولار دمکراتهای ایران در واشنگتن، زوال جمهوری ملایان را پی گیر شوند. از این بابت کمی دلگرم شده و بیصبرانه در انتظارِ مطالعه نخستین اطلاعیه آنها ماندم تا آنکه بالاخره گزارشی کوتاهی از این نشست انتشار یافت که بیشتر حاوی نامِ شخصیت ها و سازمانهای شرکت کننده در این گردهمایی و مختصری در خصوص پیام تبریک مهندس کورش زعیم، سخنگوی جبهه ملی در داخل کشور، به این اجتماع بود. وقتی که به ترکیب شرکت کننده وپیام دهندگان به این کنفرانس و پیشینهء سیاسی هر یک از آنها نظری انداختم، این پرسش در ذهنم جرقه زد که چگونه ممکن است این افراد با آنچنان گذشته های سیاسی، امروز بناگهان به «اپوزیسیون» جمهوری اسلامی تبدیل شده و با طرح استقرار «سکولار دمکراسی» بنا دارند بنیاد جمهوری دینی ملایان را از ریشه برکنند؟! همانطور که اشاره کردم آنچه که بیش از هر چیز مرا در رابطه با کنفرانس شیکاگو به فکر فرو برد نام شخصیت های کلیدی و سازمانهای اصلی این گردهمایی میبود که هرگز من آنها را در ردیف نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بحساب نیاورده، بلکه آنها همیشه آن نیروی پوزیسیونی بودند که بنا داشته و دارند با همدلی و همکاری بخشهایی از مافیای قدرت در جمهوری اسلامی به اصلاحاتی در درون حکومت بسنده کنند و نه فروپاشی کلِ نظام.

نیز آگاهی دارم اندیشه سازانِ این عده هر از گاهی در گوشه ای از این عالم گردهم میایند تا بیشتر به معرفی جزئیات طرحهای خود همت گُمارند، بویژه یکی از آخرین نشستهای این جماعت، کنفرانس بروکسل بود که پیش از کنفرانس شیکاگو در آستانهء انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم جمهوری اسلامی برگزار شد، و با توّجه به موضوع انتخابات ریاست جمهوری رژیم در آن ایام، محور مباحاث شان بیشتر بر حول پروژه «انتخابات آزاد» و حاکمیت «صندوق رأی» دور میزد که به گمانی هدف؛ شروع گفتگو و چانه زنی با رژیم بود آنهم برای ورود نیروهای «اصلاح طلب» به صحنه سیاست. اجازه بدهید برای اینکه نقطه نظرات سیاسی این خط سازش با جمهوری اسلامی را بیشتر مورد بررسی قرار دهم کمی به عقب باز گردم و کنکاشی پیرامون جوهرهِ فکری برگزیدگان شاخص این اتاق فکر داشته باشم که از دیر باز بنا داشته اند زیر بلیط ملایان راهی برای گذارِ مسالمت آمیز به مدینه فاضله خود؛ «دمکراسی سکولار» بیابند. بدین منظور یکبار دیگر بسراغ بنیانگذاران این «اندیشکده» متوّهم رفتم و نگاهی انداختم بر روند تحول بنیاد اندیشه سیاسی آنها. در این رابطه قصد دارم به بررسی نقطه نظرات چند شخصیت سیاسی اصلی این مدرسه سیاسی بپردازم که بیشک از جمله ایدئولوگهای این اتاق فکر محسوب میشوند.

****
دکتر امیر حسین گنج بخش در واقع سخنگوی این نحلهء سیاسی در برون مرز و فاطمه حقیقت جو پیام آور و تا حدودی نماینده شاخص «اصلاح طلبان» حکومت از درون کشور محسوب میشود که چندسالی است به مغرب زمین مهاجرت کرده تا با کمک دوستان اش در ینگه دنیا سازمان هواداران «اصلاح» رژیم ملایان را بنیان گذارند. فکر کردم ابتداء برای آشنایی بیشتر اندیشه و اهداف سیاسی خانم فاطمه حقیقت جو گریزی بزنم به کنفرانس مشترک ایشان بهمراه موسوی خوئینی ها که در چند ماه گذشته با برخی از مقاماتِ وزارت امور خارجه آمریکا در آمریکا برگزار شد. بله! همان «آمریکای جهانخواری» که روزگاری دیپلماتهای این کشور بمدت پیش از یکسال گروگان خانم فاطمه حقیقت جو و دوستانشان بودند و امروز مدعی و مبلغ سیاست «خشونت پرهیزی» در خارج از کشور میباشند. در این کنفرانس مشترک خانم فاطمه حقیقت جو و موسوی خوئینی ها تلاش میکردند آمریکائیان را متقاعد سازند برای بهبود روابطِ جمهوری اسلامی با آمریکا، دولت آقای اوباما میبایست مستقیم با خودِ «رهبر» جمهوری اسلامی، علی خامنه ای، وارد مذاکرهِ شود. فاطمه حقیقت جو و موسوی خوئینی ها که تا حدودی از بازگشت «اصلاح طلبان» حکومتی به قدرت نامیده شده بودند، از آمریکائیان میخواهند مستقیماً با «رهبر» جمهوری اسلامی تماس برقرار کنند و از راه گفتگوی مشترک با او، راه حلی برای برون رفت از بن بست اختلافات مابین دو دولت بیابند. این دو شخصیت «اصلاح طلبِ» هوادارِ حکومت همچنین از آمریکائیان میخواهند برای رفع هر گونه سوء تفاهم ما بین دو کشور، دولت آمریکا به «رهبر» جمهوری اسلامی قول دهد که در آینده او به سرنوشتی چون سرنوشت سرهنگ معمر قذافی دچار نخواهد شد. البتّه لازم است در اینجا این موضوع را هم یاد آور شوم، پیش از این در همین رابطه مطلبی را پیرامونِ همسازی بخشی از جمهوریخواهان «اصلاح طلب» خارج از حکومت و «اصلاح طلبان» هوادار حکومت؛ مبنی بر کنار آمدن با باند «رهبری» جهت برگزاری یک «انتخابات آزاد» انتشار داده که از جمله در این رابطه دکتر حسین گنج بخش و فاطمه حقیقت جو از پیش تأکید داشته اند؛ خلع ید از ولی فقیه حکومت در شرایط کنونی موجب هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیه ایران خواهد شد. بعبارتی دیگر هم امیر حسین گنج بخش و همچنین فاطمه حقیقت جو معتقدند؛ برکناری علی خامنه ای از قدرت در حال حاضر بسود آینده سیاسی ایران نیست چرا که خلاء «رهبری» و یا بزعم دیگر سرنگونی ولی فقیه حکومت منجر به جنگ داخلی واضمحلال ایران خواهد شد. در همین رابطه نیز شاهدِ گفتمان مشابه ای و تا حدودی جدید ما بین برخی گروه های جمهوریخواه هستیم که برکناری علی خامنه ای از قدرت را جایز ندانسته و سقوط او را مترداف با نابودی ایران قلمداد کرده. از این رو این دسته از جمهوریخواهان برون مرزی از «اصلاح طلبان» حکومتی میخواهند برای تداوم حضورشان در صحنه سیاست و یا تأثیرشان بر سیاست های کلان حکومت، با «رهبر» و سپاهیان وارد یک گفتمان تفاهم آمیز شوند، در غیر اینصورت تا شش ماه دیگر آمریکائیان به ایران حمله خواهند کرد و کشور در منجلابی دیگر فرو خواهد رفت. خوب نتیجه این خط سیاسی را امروز بخوبی در ساختار دولت روحانی مشاهده میکنیم و میبینیم دولت روحانی در واقع ترکیبی است از همهء نحله های سیاسی باندهای حکومتی است که البتّه وزنهء امنیتی ها و سپاهیان در دولت روحانی بسیار سنگین تر وزنه امنیتی ها و پاسداران در دولت احمدی نژاد میباشد.

امّا برای اینکه از موضوع بحث خارج نشوم جایز میدانم در همان گذشته باقی بمانم وبه پای مباحاث و نقطه نظرات سیاسی آقایان امیر حسین گنج بخش در برنامه تلویزیونی « افق» که بتاریخ ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۲ بهمراه مجتبی واحدی (نماینده و سخنگوی سابق شیخ مهدی کروبی در خارج از کشور) و جواد خادم برگزار شد، بنشینم. در این «جُنگ سیاسی» هر سه این آقایان با صراحت به دفاع از مصوبات و مباحث کنفرانس بروکسل برخاستند و اعلام داشتند که: « یکی از اهدافِ کنفرانس بروکسل حمایت بی چون و چرا از جنبش سبز و اهداف این جنبش در داخل کشور میباشد.» در همین رابطه امیر حسین گنج بخش اظهار میدارد: « ما خود را جزئی از جنبش سبز میدانیم و هدف ما این است که جنبش سبز تبدیل به یک مبارزه برای انتخابات آزاد شود.» او در ادامه گفتار خود اضافه میکند: «جنبش سبز، ما جمهوریخواهان را در کنار منتقدان (نه براندازان) نظام قرار داده است و اگر از نزدیک به زندانیان جنبش سبز نگاهی بیاندازید مشاهده خواهید کرد در بین آنها هم مخالفین نظام هستند و هم منتقدان نظام. اینها در خیابان هم سرنوشت شده اند و در زندان سرنوشت شان یکی است و رهبران نمادین این جنبش هم در زندان میباشند.»

امیر حسین گنج بخش در رابطه با راهکار پیشنهادی خود، جهت پیشبرد حرکتهای اعتراضی جنبشِ موسوم به سبز، بر روی شعار «انتخابات آزاد» تأکید میورزد که بزعم او این امر؛ در همین جمهوری اسلامی ممکن و این مطالبه سیاسی با ماهیت و اهداف جنبش سبز و دیدگاه رهبران این جنبش در داخل کشور گره خورده است. امیر حسین گنج بخش تأکید میورزد؛ فعالیت های سازمان جمهوریخواهان ایران هم (سازمانی که ایشان یکی از اعضای مؤسس و مؤثر آن میباشد) حول این مسئله تمرکز یافته است. در همین رابطه امیر حسین گنج بخش اشاره میکند که هدف نیروهای سیاسی همراه با سازمان جمهوریخواهان ایران؛ دست یازیدن و تحقق این خواست سیاسی یعنی « انتخابات آزاد» در چارچوب همین جمهوری اسلامی است. او عمده سازمانهای سیاسی را که همراه با جمهوریخواهان در راستای تحقق شعار «انتخابات آزاد» در جمهوری اسلامی همراه میداند عبارتند از؛ نیروهای ملی – مذهبی و سازمان راه سبز امید است ( سازمان راه سبز امید نمایندگی موسوی در خارج از کشور را بعهده دارد).

امیر حسین گنج بخش در بخشی از اظهاراتِ انتقاد آمیز خود به برخی از دیدگاههای سیاسی در کنفرانس بروکسل میگوید: «در کنفرانس بروکسل یک نگاه دوگانه ای وجود دارد که درصدد است که یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی بوجود آورد و یک دیدگاه دیگر در تلاش است با برگزاری چنین نشست هایی فضای بحث و گفتگو ایجاد کند». امیر حسین گنج بخش صریحا ً نگاه انتقاد آمیز خود نسبت به دیدگاه نخست را این چنین بیان میکند: « ما (منظور اتحاد جمهوریخواهان) بهررو مخالف آلترناتیوسازی تحت عنوان کنگره ملی و یا شورای ملی در مقابل جمهوری اسلامی هستیم و این مخالفت خود را هم بارها اعلام کرده ایم». امیر حسین گنج بخش در خصوص پروژه جمهوریخواهان در رابطه با تحولات سیاسی در ایران میگوید: «پیشبرد پروژه جمهوریخواهان در ایران در حال حاضر انتخابات آزاد در دو سطح مطالباتی است. نخست همهء نیروهای مدنی و سیاسی را جمع کنیم ولی رهبری این جنبش بدست نیروها و افراد سیاسی نیافتد، بلکه رهبری در اختیار نیروهای مدنی قرار گیرد. هدف دیگر ما ساختن و بافتن یک ائتلاف در درون جنبش سبز است که دوباره خودش را برای چالش های درون کشور آماده کند و نه ساختن اپوزیسیون درخارج از کشور.»

البّته امیرحسین گنج بخش ابراز نگرانی خود را از برگزاری نشستهای عمومی گروه های مختلف اپوزیسیون در خارج از کشور را بصراحت اینگونه ابراز میدارد که ممکن است از خلال برگزاری چنین نشستهایی، یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی سامان یابد که چنین رویدادی در تقابل با خواست جمهوریخواهان ایران است. امیر حسین گنج بخش در بخشی دیگر از صحبت های خود تأکید میورزد: «خط قرمز ما پروژه های سیاسی مبتنی بر فروپاشی نظام و تغییر رژیم است که با کمک های خارجی شکل میگیرند». او در همین رابطه میگوید: « بیانیه ما بیانیه صبر است.»

در رابطه با تحولات آتی در کشور، امیر حسین گنج بخش در بخشی از صحبت ها خود چنین ابراز میدارد: «چالش ما حاکمیت صندوق رأی در مقابل حاکمیت علی خامنه ای است و باور به انتخابات آزاد یک چیز داخل کشوری با مدیریت داخل کشور است و این در واقع دغدغه خاطر ما در این شرایط است». بعبارتی دیگر و بزعم او، خارج از کشوریها همچنان میبایست در همین تشتت و پراکندگی و نه در انسجام و اتحاد، و نه با اهداف سیاسی مشخص برای عبور از جمهوری اسلامی، بسر برند و در انتظار بمانند تا رهبران برگمارده جنبش موسوم به سبز در داخل کشور با تعیین شعار معین و فاز بعدی «مبارزه» که یقینا ً غیر ساختارشکنانه خواهد بود دستور فرمان دهند. و بی شک آن خواست و شعار اصلی، همان شعار «انتخابات آزاد» برای اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و یا تعدیلِ قدرت ولی فقیه حکومت خواهد بود و نه برچیدن بساط جمهوری اسلامی. همان خواست مشخص سیاسی که از همان آغاز تا بامروز آقایان موسوی و کروبی در پی آن بودند و مشاهده کردیم که بالاخره در روزهای سرنوشت ساز، جنبشی را بواسطه طرح شعارهای ساختارشکنانه به قهقرا و رخوت سیاسی کشاندند تا جمهوری اسلامی فرونپاشد. اجازه بدهید برای روشن تر شدن بیشتر اهداف سیاسی رهبران جنبش موسوم به سبز در داخل کشور به یکی از اظهارات میرحسین موسوی در پاسخ به گزارشگر رادیو بی بی سی توّجه شما را جلب کنم که صریحا ً میگوید :« هدف جنبش سبز حفظ نظام ، تقویت وحدت ملی، احیای هویت اخلاقی نظام و باز سازی اعتماد ملی که از خواسته های جنبش سبز است که جز با پذیرش حق حاکمیت ملی میسر نیست (بی بی سی، ۶ سپتامبر ۲۰۰۹ ).

امّا آنچه که باز بیشتر در پانل تلویزیونی «افق» مورد شگفتی است، اظهارات اطمینان بخش جواد خادم به امیر حسین گنج بخش در رابطه با نگاه کنفرانس بروکسل و شخص او به جنبش سبز در داخل کشور است، بدین معنا که اساسا ً کنفرانس بروکسل در صدد تشکیل یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی نیست. جواد خادم در پاسخ به پرسش امیرحسین گنج بخش که عنوان میکند که دست اندرکاران کنفرانس بروکسل قصد دارند در نهایت آلترناتیو سیاسی متشکل از ۱۵۰ نفر در مقابله با جمهوری اسلامی بوجود آورند میگوید: «در واقع چنین قصدی نیست و این را خود آقای گنج بخش هم میداند و من بارها با ایشان صحبت کرده ام.»

در ادامه جواد خادم میگوید: «از زمانیکه جنبش سبز آغاز شد در طی این دوسال من و دوستانم دور هم جمع شدیم، گفتگو کردیم و فکر کردیم که چگونه میشود جنبش سبز را حمایت کرد». او در ادامه می گوید: «جنبش سبز به یک آتش زیر خاکستر تبدیل شده است، البتّه نه بصورت سازمان. برای اینکه تبدیل به یک سازمان شود احتیاج به کمک دارد». و اضافه میکند: «این کمک از داخل میسر نیست، هر کس اقدام به سازماندهی در داخل کشور بکند به زندان میرود و یا کشته میشود و یا به تبعید میرود. تنها جائیکه ممکن است کمکی به این جنبش رساند در خارج از کشور است. اگر اپوزیسیون در خارج از کشور متشکل میشد جنبش سبز پیروز میشود. قصد من این است که یک سازمان در خارج از کشور بدین خاطر بوجود آید». جواد خادم بگونه ای معتقد است میبایست نیروهای کنشگر سیاسی در خارج از کشور برای پیروزی و تحقق خواستهای جنبش سبز اقدام به سازماندهی معینی کنند، ولی نه در هیبت یک آلترناتیو سیاسی و یا یک نهاد اپوزیسیونال فراگیر. چون او بروشنی میداند، سخنگویان و رهبران جنبش موسوم به سبز در برون مرز هدف سیاسی معینی را دنبال میکنند؛ ممانعت از شکل گیری یک آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی و یا تشکیلات نیم بندی که اصلاح طلبان حکومت در ایران برای خود دست و پا کرده اند. از همین رو است در گفتار جواد خادم بعنوان یکی از سازماندهندگان اصلی کنفرانس بروکسل این سخن بروشنی مشهود است که قصد از همهء این تلاشها و کنفرانسهای متعددی که بویژه در طی سالها و ماهها اخیر در اینجا و آنجا دنیا برگزار شده است نه ایجاد آلترناتیو سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی، بلکه سامان بخشیدن به کوششهایی است که هماهنگ به کمک جنبش سبز و تحقق خواستهای این جنبش که بعبارتی در بیانیه ها و اظهارات رهبران این جنبش، آقایان کروبی و موسوی و دیگران منعکس است بشتابند.

امّا بنظر میرسد مجتبی واحدی، نماینده شیخ مهدی کروبی، در نشست بروکسل نسبت به شکل گیری یک سازمان کوچکِ و متأثر از رهبران جنبش سبز در داخل کشور به اندازه امیرحسین گنج بخش نگران نباشد. البّته پیشنهاد مجتبی واحدی بمنظور روش راهبُردی جنبش سبز در داخل کشور از سوی فعالین سیاسی در خارج از کشور، روش سیاسی آیت الله خمینی است که در مقطع انقلاب «شکوهمند» اسلامی در سال ۵۷ در پاریس طرح ریزی شد. در همین رابطه مجتبی واحدی در میزگرد سیاسی برنامه «افق» بگونه ای به راهکار مبارزاتی آیت الله خمینی در سال ۵۷ در پاریس علیه رژیم گذشته اشاره میکند که به تعبیر او بسیار موفقیت آمیز بود. بعبارتِ دیگر مجتبی واحدی روش مبارزاتی آیت الله خمینی در پاریس را الگویی برای به ثمر رساندن مبارزات جنبش سبز قلمداد میکند که یک رهبر سیاسی و مذهبی (نه یک نهاد سیاسی فراگیر و فراگروهی) با رهنمود و اطلاعیه های خود هرگاه اراده کند مردم را به خیابانها بکشاند و کشور را آنگونه که در سال ۵۷ به آشوب کشاند به بیغوله ای تبدیل کند. مجتبی واحدی در این رابطه میگوید: «اپوزیسیون خارج از کشور میبایست درک صحیح از مطالبات داخل کشور داشته باشد (منظور همان مطالبات سیاسی است که آقایان کروبی و موسوی بارها عنوان کرده اند)». و در ادامه میگوید: «مگر آیت الله خمینی درک صحیح از مسائل نداشت؟ (حتما ً بزعم ایشان داشت)». و ادامه میدهد: «عده ای از طرفداران آیت الله خمینی میگویند در آغاز غرب با آیت الله مخالف بود ولی بعدها طرفدار او شدند». پس در مییابیم نظر او جهت به ثمر رسیدن شعارهای جنبش سبز و رهبرانش، روش کارِ آقای خمینی در سال ۵۷ در پاریس است؛ هنگامیکه در کنَفِ حمایت دول غربی جنبش اسلامی خود در ایران را رهبری میکرد. بگونه ای مجتبی واحدی تلاش میکند تا در این پانل تلویزیونی دیگران را متقاعد سازد که اگر میخواهیم به نتیجه مطلوبی در رابطه با جنبش سبز در داخل کشور برسیم، میبایست دست از ایجاد هرگونه سازماندهی نهاد اپوزیسیونالِ جانشین برداریم و بهمان روشهای کاری آقای خمینی که آنزمان از پاریس انقلاب اسلامی را بتنهایی در ایران رهبری کرد، مراجعه کنیم و از آن الگو برداری کنیم؛ یعنی برپایی جمهوری اسلامی دوّم به شیوه خمینی. البّته مجتبی واحدی تا حدودی در رابطه با نحوه سازماندهی و رهبری احتمالی جنبش سبز در داخل کشور توسط برون مرزی ها بسیار نزدیک به نظر امیر حسین گنج بخش و بخشا ً جواد خادم است که در این رابطه مبادا نیروی آلترناتیو در مقابل جمهوری اسلامی شکل بگیرد. منتها مجتبی واحدی در همین رابطه همانطور که از پیش اشاره کردم یک پروژه معینی را دنبال میکند و آنهم بازگشت به سنت آیت الله خمینی؛ رهبری فردی با حمایت گسترده اجتماعی است. در اینجا از مجتبی واحدی میبایست این پرسش را کرد، این رهبرِ سیاسی و مذهبی در شرایط کنونی کیست که قادر باشد تا بارِگرانِ این جنبش سبز محمّدی را همچون آیت الله خمینی در سال ۵۷ بر دوش کشد جهت تحقق انقلاب اسلامی دوّم؟

در خصوص هدف نهایی سیاسی مجتبی واحدی در رابطه با جنبش سبز و همهء تلاشهایی که او مأموریت یافته است در خارج از کشور پیش برد، میبایست بگویم همان است که امیر حسین گنج بخش، اتحاد جمهوریخواهان ایران و بسیار دیگر از اصلاح طلبان حکومتی در پی آنند؛ و آن چیزی نیست جزء تحقق شعار «انتخابات آزاد» در چارچوب همین نظامی اسلامی. مجتبی واحدی، نمایندهِ پیشین شیخ مهدی کروبی در خارج از کشور، مانند امیر حسین گنج بخش و بخش گسترده ای از جمهوریخواهان ایران در مورد هدف سیاسی خود در این دورهِ متلاطم سیاسی چنین میگوید: «در مورد بحث انتخابات آزاد کسی تردیدی ندارد ولی از آنجائیکه جمهوری اسلامی همهء امکانات انتخابات آزاد را در داخل کشور نابود ساخته است، میبایست این «انتخابات» تحت نظارت سازمانهای بین المللی انجام گیرد که این در واقع هدف جنبش سبز است. پس هدفِ نهایی این عده روشن است؛ «انتخابات آزاد» در چارچوب همین جمهوری اسلامی، تحت نظارت سازمانهای بین المللی برای یک سری اهداف سیاسی اصلاح طلبانه و نه تغییر نظام، و ممانعت از شکل گیری یک نهاد سیاسی سکولار دمکرات تحت عنوان آلترناتیو سیاسی در خارج از کشور میباشد.

امّا نکته دیگری که در رابطه با اپوزیسیونِ سکولارِ انحلال طلب از سوی این خانمها و آقایان به کرارت مطرح میشود، شیوه مبارزه آنها برای مقابله با جمهوری اسلامی است. این عده از مدعیان «دمکراسی سکولار» بارها نیروهای سکولار دمکرات را که خواهان انحلال کاملِ جمهوری اسلامی میباشند، متهم میکنند برای رسیدن به اهداف شان در غایت به روش مبارزاتی خشونت آمیز متوّسل خواهند شد. آن روشی سیاسی که خود آنها مدعی اند تحت هیچ شرایطی بدان روی نخواهند آورد. بی شک جنبش سکولار دمکراسی در ایران نمی تواند برای رسیدن به هدف خود، دمکراسی سکولار، مبلغ روش مبارزاتی خشونت آمیز باشد. چرا که این شیوه مبارزه با اهداف سیاسی آنها در تناقض قرار خواهد گرفت و از سویی دیگر جنبش سکولار دمکراسی باورمند است خشونت، خشونت خواهد آفرید. از این رو جنبش سکولار دمکراسی در شرایط متعارف سیاسی هرگز روش مقابله ستیزجویانه علیه حاکمان مستبد را تبلیغ نمیکند. امّا در همین رابطه پرسش این است که چگونه است شما آنزمانکه همگامی و همکاری خود را با گروههای سیاسی که خود در این جمهوری جنون مبلغ خشونت بوده اند آغاز کردید، نیروهای خشونت پرهیزمحسوب شدید، ولی نیروهای سیاسی که انحلال کامل حکومتی را میخواهند که بنیادش بر جنایت علیه بشریت و افروختن آتش جنگ در منطقه استوار است، نیروهای خشونت گرا برشمردید؟ از یاد نبرید اکثر قریب باتفاق همین نیروهای اصلاح طلب همپالکی های شما، همان جوانان خط امامی هستند که خود از آغاز مروج سیاست خشونت و تندروی در جمهوری اسلامی بودند. بسیاری از آنها عاملین گروگانکشی دیپلماتهای آمریکایی در تهران و کشاندن ایران تا آستانهء جنگی ویرانگرا با قدرتمندترین ابر قدرت جهان، آمریکا، بودند که امروز بدون ابراز ندامت و پیشیمانی از رفتارهای ماجراجویانه شان، سخنگویان خط اصلاحات رژیم در خارج از کشور بحساب میایند. بیاد داشته باشید دستگیری فله ای دانشجویان و کشتار جوانان کشور در دوران نخست وزیری شخصی انجام گرفت که امروز با انکار همهء آن جنایت علیه بشریت، سمبل مبارزات «اصلاح طلبی» محسوب میشود. بله! همان رئیس دولتی که خود مبلغ حمله مستقیم به اسرائیل برای آزادی قدس بود، تا آنکه «امام راحل شان» مجبور شد پا بمیدان بگذارد و برای مهار این رادیکالیزم کورِ جنگ افروزانه اعلام دارد:« راه آزادی قدس از کربلا میگذرد.» و چه شرمگینانه است هنوز پس از آنهمه جنایت آفرینی رژیم اسلامی در ایران، بنا دارید برای حفظ ستون این رژیم و به بهانهء دفاع از « جمهوریت» آن با بخشهایی از حکومت وارد تعامل و گفتگو شوید که خود مروج خشونت، ترور و آشوب آفرینی در ایران و منطقه بوده اند. با این وجود شما همچنان «اپوزیسیون خشونت پرهیز» بحساب میاید و مخالفین جدی این حکومت، نیروهای خشونت گرا قلمداد میشوند! بی گمان میبایست پیش از هر چیز بابی را گشود پیرامون موضوع خشونت و اینکه بواقع چه نیروی خشونت پرهیز است و بلعکس چه نیروی خشونت آفرین.