فرمان حمله به کردستان سر آغاز سرکوب وسیع انقلاب ۵٧

هر ساله فرا رسیدن ٢٨ مرداد براى نسل انقلابیون ۵٧ یادآور یکى از دردآورترین حملات جنایتکارانه به صف انقلاب آزادیخواهانه سال ۵٧ است. هنوز هم مشاهده تصاویر باقى مانده از این جنایت دهشتناک براى نسل ها بعد ازآن مو بر بدن هر انسان با وجدانى راست مى کند. بحقفرمان خمینى جنایتکار در ٢٨ مرداد سال ۵٨ و قتل عام وکشتار جوانان ومردم را فقط مى توان با جنایت هاى آلمان نازى و پاکسازى هاى قومى و مذهبى مقایسه کرد. در این نمایش جنون آمیز وانتقام از انقلاب برحق مردم، جوانان ومبارزین انقلابى، زندانیان سیاسى سابق سیاهچالهاى رژیم شاهنشاهى و بعضا کسانى که از طرف مزدوران محلى از سر خصومت وکینه شخصى دست نشان مى شدند، جملگى توسط خلخالى جلاد به جوخه هاى اعدام سپرده شدند. همین یک مورد از کشتار و درنده خویی جمهورى اسلامى براى آشتى ناپذیرى ابدى مردم کارگر و زحمتکش علیه حکومت اسلامى کافیست و هیچ درجه از اصلاح و تعدیل، این کار نامه سیاه را از حافظه تاریخ پاک نخواهد کرد. جدا از ماهیت ارتجاعى جمهورى اسلامى، حمله ٢٨ مرداد ۵٨ یکى از پایه هاى نفرت برحق و گسترده مردم در کردستان از رژیم اسلامى و نوکران محلى اش است. 

حمله به کردستان در مرداد سال ۵٨ اگرچه پس از ٣ ماه با مقاومت جانانه مردم و کمونیستها به شکست کشانده شد، اما آغاز حمله وسیع ضد انقلاب اسلامى بود براى سرکوب و به شکست کشاندن انقلاب ۵٧ در سراسر ایران. رژیم شاه همراه با ساواک وارتش تا دندان مسلح آن در سرکوب انقلاب و خواستهاى ضد استبدادی و برابرى طلبانه اش ناتوان ماند واین رسالت ضد انقلابى به خمینى و بازرگان و بهشتى وفروهر و بنى صدر و دیگر اوباشان تازه به قدرت رسیدهاسلامی سپرده شد. والبته باید مکررا و بطور خستگى ناپذیر براى مبارزان ونسلهاى بعد از انقلاب این واقعیت را روشن ساخت که، جمهورى اسلامى بدون کمک سنت هاى بورژوازى “لیبرال”و “چپ” خلقى “ضد امپریالیسم” ، بدون پیشقراولى و کمک هاى بیدریغ جبهه ملى و نهضت آزادى و حزب توده ، به این زودى وبا چنین سرعتى قادر به قلع و قمع انقلابیون نمى شد.

اما چرا جمهورى اسلامى به کردستان حمله کرد ؟ چرا حمله نهایی به انقلاب را از کردستان شروع کرد؟ واقعیت این است که در کردستان رهبرى انقلاب چپ و آزادیخواهانه سال ۵٧ در دست چپ ها و کمونیستها بود. مزاحمت و پارازیت مرتجعین، کهنه مالکان و فئودالهاى از دور خارج شده و کهنه ساواکى هاى بد نام، از نیمه دوم سال ۵٧ و با علم کردن خمینى بعنوان آلترناتیو از طرف بورژوازى جهانى شروع شد. اما با این حال این صف پوسیده در مقایسه با هژمونى چپ و آزادیخواهان بد نام تر از آن بود که بتوانند سمپاتى کسى را بخود جلب کنند. اساسابعلت همین هژمونى چپ در کردستان بود که در اینجا بجاى توهم، تنفر از رژیم هنوز سرکار نیامده٬ عکسالعمل مردم به ارتجاع مذهبى بود. از نظر بخش مهمى معلوم بود که ارتجاع اسلامى به انقلاب ودستاوردهاى آن حمله خواهد کرد. در نتیجه آمادگى وتقابل با حکومت اسلامى قبل از روى کار آمدن آن شروع شده بود. در اثر این روشن بینى وشناخت از ماهیت رژیم آتى بود که مردم و آزادیخواهان در کردستان مسلح و متشکل شدند. واین تسلیح اساسا براى مقابله با ارتجاع هار اسلامى در راه بود، وبا بر سرکار آمدن خمینى وسعت بیشترى پیدا کرد. در این ایام تحرکات مرتجعین محلى وفئودالهاى از قدرت ساقط شده ساواکى که در پوشش مکتب قرآن وغیره به جنب وجوش افتاده بودند٬ توسط نیروهاى مسلح زحمتکشان خنثى شدند. کهنه مالکان زورگو فرارى داده شدند و اولین پایگاه نظامى سپاه پاسداران در شهر مریوان توسط مردم خلع سلاح وتصرف شد. البته باید به نقش سازشکارانه حزب دمکرات کردستان در این دوران نیز اشاره کرد. این حزب علیرغم وجود روحیه مقاومت وایستادگى مردم در مقابل یورش رژیم به کردستان، هیچ فرصتى را براى مماشات وسازش با جمهورى اسلامى از دست نمى داد. و نمایندگان آشکار وپنهان آن مدام در انتظار پذیرفته شدن در بارگاه خمینى بودند، آرزویی که هرگز به آن نرسیدند. در واقع روند رادیکال مقاومت توده اى مجال چنین سازش وبندو بستى را از رژیم و حزب دمکرات سلب کرده بود.

مؤلفه دیگر در کینه توزى و شوق انتقام از مردم انقلابى کردستان توسط بورژوازى تازه به قدرت رسیده، شیوه عمل قاطع وانقلابى مردم و انقلابیون در تارو مار کردن بساط رژیم شاهنشاهى وبرپایی یک نوع حاکمیت مستقل اعلام نشده توسط انقلابیون پیروز در شهر هاى کردستان بود. در آستانه قیام تمامى دم ودستگاه رژیم استبدادی قبلى در اقصى نقاط بوسیله مردم تصرف و ساواکیها ومزدوران مشهور فرارى یا دستگیر شدند. تقریبأ تمامى پادگانها و پایگاه هاى رژیممورد تعرض انقلابیون قرار گرفتند. تعداد زیادى از پاسگاهاى مرزى به تمامى خلع سلاح شدند وکسى به یاوه سرائی اسلامیون که “امام فرمان آتش بس داده است” وقعى ننهاد وبر عکساسلحه ومهمات بدست آمده براى تسلیح زحمتکشان و آزادیخواهان براى یمقابله با رژیم اسلامى بکار گرفته شد. در شهرها شوراها و ستادهاى نظامى همراه جمعیتهاى دمکراتیک به سازماندهى دفاع از شهرها و رسیدگى به امورات اجتماعى مردم مشغول بودند. ودر اینجا انقلاب در واقع در راستاى اهداف أولیه اش در حرکت بود. اگر چه کسى یا جریانی آلترناتیوى براى حکومت آتى نداشت، اما مردم به کمک جریانات سیاسى و تشکلهاى دمکراتیک در فضایی سیاسى آزاد وباز کار وزندگى اشان را پیش مى بردند. استبداد شاهنشاهى منکوب شده بود وارتجاع مذهبى میدانى براى دخالت نداشت. کارگران، زنان و جوانان با برپایی تشکل هاى خود به دفاع از حقوق خود و دخالت در اوضاع سیاسى بشدت متحول٬ مشغول بودند. یکى از نمونه هاى بارز این دوران شرکت وسیع و فعالانه زنان در تمامى عرصه هاى سیاسى و اجتماعى بود واین خود در واقع عامل نفى واعلام جنگ به هویت و پایه رژیم ارتجاعى تازه به قدرت رسیده بود. اما رژیم اسلامى حکومت ضد انقلاب بورژوازى ایران بود، که مانند تمامى نمونه هاى دیگر در تاریخ، براى تثبیت خود٬سرکوب انقلاب و آمال وآرزوها ونیروهاى مادى واجتماعى آن را در دستور عاجل خود گذاشت. این سرکوب اگر با به گلوله بستن کارگران بیکار وحمله به تشکلهاى برآمده از قیام و تعقیب و کشتار آزادیخواهان وکمونیستها در سطح سراسرى شروع و با کشتار زندانیان سیاسى در سال ۶٠ در واقع انقلاب سال ۵٧ را به شکست کشانید، اما حمله رژیم به کردستان (که به حق سنگر انقلاب نامیده مى شد) در سالهاى ۵٨ و ۵٩ نقش اساسى در سرکوب انقلاب داشت.

وبالاخره آن تاریخ و آن مبارزات با تمام افتخارات و جانفشانی هایش مهر آن دوران را بر خود دارد. تعادل قواى بشدت نابرابر، کمبود امکانات مادى، کم تجربگى و محدویتهاى فکرى و سیاسى احزاب و جریانات رهبرى کننده٬ آن عواملى بودند که تلفات انسانى و مادى زیادى از مردم انقلابى گرفت. امروز ٣۴ سال بعد از حمله رژیم به کردستان بار دیگر یاد تمامى آن عزیزان و رزمندگانى که در میدانهای جنگ براى آزادى و عدالت و برابری بخاک افتادند ویا پاى دیوارهاىاعدام ارتجاع خون آشام تیرباران شدند را ، گرامى میداریم وارج مى نهیم و خوشحالیم از اینکه عهد و پیمان ما با آنها و در ادامه راه آنها همچنان پر دوام است وصف مبارزه و رویاروی با رژیم وحشى جمهورى اسلامى با قاطعیت و روشنى پر دوام است.