انسان / اکبر یگانه

انسان
وقتی عاشق می شوی
هم چون اسطورها
می بینی تو
اتللو را
با شک وتردید
درهر لحظه
افکارت
تا بی نهایت
از تودور می شود
وترا با خود
در غارهای تاریک
تو درتو می برد
ودستمال سمبل عشق ت را
درقعرآن غار
جستجو می کنی
با آنکه در میان
شکوفه های درختان بادام
قدم می زنی
اما خودرا
در میان جنگلی
از کاکتوس ها
اسیر می بینی
وهرحرکت تو
خارها قلب ت را
هم چون
زمین های شخم زده
چاک چاک میکنند
ومی رویند
دو باره
خارهای به بلندای
افکار مخدوش ت
بیداری می شوی
از این کابوس همیشگی
ورها می کنی تو
خود را
در دریای انسانها
تا پرواز کنی
با بالهای ماهیان رنگین
تا عمق عشق ی
که به ان
باور داری.
اکبر یگانه ۲۰۱۳٫۰۶٫۰۸