چه سیاستی را آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران دنبال میکند؟

به نظر من جمهوری اسلامی در یک کلام سیاست تخریب آموزش و پرورش را دنبال کرده است. تخریب کودکی، تخریب جسمی و روانی کودکان‌، تخریب مکان علمی‌ و آموزشی و جایگزین کردن آن با خرافات و دروس مذهبی‌ را در بیش از ۳ دهه دنبال کرده است. نتیجه این تخریب‌ها کودک آزاری سیستماتیکی است که زندگی‌ میلیون‌ها کودک را به نابودی کشیده است.

آموزش و پرورش هر کشوری عامل بقاء، پیشرفت وتمدن باید باشد. میزان پیشرفت دانش و مهارتهای علمی‌ و تکنیکی‌ در جهان با سرعت زیادی رو به افزایش است. بر طبق تحقیقات یونسکو، از ۳۰ سال پیش هر پنج یا هفت سال، حجم انتشار کتابهای علمی‌ به دو برابر افزایش یافته است. پیشرفت فرد و جامعه از راه دستیابی به دانائی‌های موجود و اندوختن علم و دانش حاصل میشود و سازماندهی آن از وظایف هر دولتی است. عقب ماندن از این پیشرفت عظیم علمی‌ و فرهنگی جهل و خرافه را گسترش میدهد و جامعه را حتّی در دسترسی و حرکت در جهت آرمان‌های والای انسانی‌ باز میدارد.

 جمهوری اسلامی با آموزش و پرورش چه کرد.

آموزش رایگان و همگانی و ایجاد شرایط برابر تحصیلی برای همه کودکان کشور جزء بنیادی‌ترین حقوق انسانی‌ است. این اصل هم در قانون اساسی‌ ایران موجود است. “مطابق اصل ٣۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی: دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بطور رایگان ‌گسترش دهد”. آموزش رایگان شامل کتابهای‌ درسی‌، نوشت ‌افزار، سرویس رفت و آمد، تغذیه، وسایل ورزشی وغیرو است. مدرسه و کلا همه وسایل لازم برای تحصیل بایستی مجانی‌ باشد و هزینه‌ای برای خانواده در بر نداشته باشد.

 بنا‌ به گزارش اداره ثبت احوال به اداره آموزش و پرورش پس از متولد شدن یک کودک او در مهد کودک و بعد در مدرسه و سپس در دبیرستان باید ثبت نام شود.  نهاد آموزش و پرورش به دلیل رشد جمعیت کشور و به دلیل پیشرفت علم و تکنیک به طور دائم بایستی گسترش بیابد، مدرسه سازی کند، مدارس موجود را از هر نظر ارتقاء دهد و مطابق با پیشرفت علم و تکنیک در جهان پیش برود. بخصوص در مورد ایران که جمعیت کشور در ۳۰ سال گذشته از دو برابر هم بیشتر شده است. ولی مورد نظر ما حکومتی است که حتّی به قوانین اساسی‌ نیم بند و ناقص خود هیچ اهمّیتی نمیدهد و خیلی راحت از اجرای آن سر باز میزند.

بودجه نه، کسری بودجه!

‌ بودجه‌ای که هر کشور به آموزش و پرورش اختصاص میدهد، شاخص پیشرفتگی و ثروت آن کشور به حساب میاید و بازتاب ارزشی است که یک کشور برای آموزش شهروندانش قائل است. در جمهوری اسلامی مدارس از همان سالهای اول با کسری بودجه ملیاردی مواجه بودند. کلاسهای درس دو شیفته و در بعضی‌ استانها حتّی سه‌ شیفته شدند. اگر هم بودجه‌ای برای نوسازی میگذاشتند بجای ساختن آزمایشگاه، ورزشگاه و تعمیر مدارس تخریبی به ساختن نمازخانه در مدارس اختصاص می یافت و یا به تشویق شمردن صلوات و … طوری که به تعداد مدارس تخریبی هر ساله اضافه شد. کلاسهای درس‌ مدارس تخریبی در بعضی‌ مدارس فرو ریختند. تعدادی در تابستان فرو ریختند و خوشبختانه به دلیل تعطیلی‌ مدارس تلفاتی نداشت. ولی‌ مثلا در مبارکه اصفهان کلاس درس روی سر دانش آموزان فرو ریخت که ۴ کودک دانش آموز گشته شدند و دهها کودک‌ مجروح شدند.

 با اختصاص ندادن بودجه لازم به مدارس، گرفتن شهریه به اسامی مختلف از همان سالهای حیات حکومت اسلامی رایج شد و به همین دلیل مدارس خصوصی با شهریه های کمر شکن، مثل قارچ از زمین روییدند. کلاس درس در مدارس دولتی تبدیل شد به اتاق مخروبه ای با تعدادی میز و نیمکت و یک تخته سیاه و معلمی بدون آموزشهای لازم و با حداقل دستمزد و دو شیفته. و دقیقا در همین نوع مدرسه است که دانش آموزان خانواده‌های کم درآمد و فقیر میتواند فرزندانشان را ثبت نام کنند. حوادث آتش سوزی و سوختن دانش آموزان به دلیل داشتن عقب مانده ترین امکان گرمایشی که به عصر گذشته تعلق دارند هم بار‌ها در کلاس های درس در مناطق مختلف کشور اتفاق افتاده و مادران و پدرانی را که جگر گوشه خود را با مشکلات فراوان به مدرسه میفرستند را داغدار کرده است.

دولت جرات ندارد به صراحت اعلام کند که قرار نیست بودجه‌ای به آموزش و پرورش تعلق بگیرد و مردم مجبورند شهریه بپردازند، بلکه به تدریج برای جلو گیری از اعتراضات مردم، به مدرسه‌ها نام‌های دیگری می دهند. هر ساله هزاران مدرسه دولتی را یا هیئت امنایی اعلام کرده اند یا تیزهوشان و از این قبیل تا هر چقدر می خواهند شهریه بگیرند. و خود سران جمهوری اسلامی و “آقا زادگان” این مدارس را مدیریت می‌کنند و پول‌های کلانی به جیب میزنند. از طرفی‌ دولت اعلام میکند اخذ شهریه از والدین غیر قانونی است، و از طرف دیگر مصاحبه با بعضی از کادرهای مدارس از جمله مدیران آنان در نقاط مختلف کشور دستشان را رو می کند، جواب داده اند که بودجه‌ای به آنها داده نشده است و آنها مجبورند این بودجه را از والدین طلب کنند.

سیاست در اختیار گذاشتن بودجه اندکی که در اختیار آموزش و پرورش قرار گرفته به اهداف ایدئولوزیک جمهوری اسلامی، در جهت تخریب محیط علمی‌ مدارس، آموزش و پرورش را به وضع بحران زده کنونی سوق داد. در طول شش سال، سه وزیر آموزش و پرورش تحت فشارهای سیاسی و اعتراضات مردم مجبور به برکناری شده اند.

در حقیقت آموزش رایگان در دولت جمهوری اسلامی هرگز وجود نداشته و رویایی بیش نبوده. هر چند در قانون اساسی‌ و تعداد زیادی از پیمان‌ نامه های بین المللی که حکومت اسلامی برای پز انساندوستی آنها را امضا کرده است تعهد داده اند. شهریه کاملا نهادینه شده و تبعیض نهادینه شده.  به بهانه اینکه این مدارس خصوصی هستند و از دست دولت خارج است هزینه‌هایش بیشتر و بیشتر شده است.

 بر اساس اظهار نظر کارشناسی مرکز پژوهش‌های مجلس، رقم کسری بودجه آموزش و پرورش بیش از ۲۶ میلیارد ریال است واین در حالی است که فرمانده هان سپاه پاسداران و بسیج ۸۵ درصد ثروت مردم ایران را در انحصار خود دارند.

ایدئولوزیک کردن سیستم آموزشی و داشتن کنترل شدید بر دانش آموزان از اهداف اولیه حکومت اسلامی بوده که با تصفیه آموزگاران ازآدیخواه و توانا و بیکار کردن همه آنها که زیر بار مدرسه اسلامی نرفتند تحت عنوان انقلاب فرهنگی آغاز شد. شکست آموزش و پرورش ایران در تربیت شهروندان “اسلامی” در بیش از سه دهه انگیزه اصلی ارائه طرح‌ها و پروژه‌های گوناگون و دسیسه‌های جدید و پر هزینه در سالهای مختلف تحصیلی‌ بوده است تا بتوانند هر چه بیشتر دانش آموزان را کنترل کنند و سلطه خود را بر مدارس تحمیل کنند.

تعدادی از طرح‌ها و تقلا‌های رژیم برای هرچه اسلامیزه کردن مدارس

اولین پروژه بزرگ جمهوری اسلامی با بودجه های هنگفت و ارقام نجومی،  برای سوء استفاده از کودکان و نوجوانان در طرح ضّد کودک بسیج دانش آموزی بود. این طرح با هدف ارتش ۲۰ میلیونی در دفاع از اهداف جمهوری اسلامی تشکیل شد. با شستشوی مغزی کودکان توانستند حدود ۴ میلیون عضو بگیرند. از این کودکان و نوجوانان ۳۶ هزار نفر در جبهه‌‌های جنگ جمهوری اسلامی به روی مین فرستاده شدند تا راه را برای “سربازان امام زمان” باز کنند و یا در خط مقدّم جبهه‌ کشته شدند. ۳۶ هزار انسان با همه آمال و آرزوهای یک انسان. ۳۶ هزار کودک با امید  به آینده و عشق به زندگی‌ توسط حکومت اسلامی خاموش شدند.  این آدم کشان از قتل این کودکان با افتخار یاد می‌کنند و جهان متمدن که سالها علیه سرباز گیری از کودکان مبارزه کرده است با نفرت از حکومت قاتل کودکان یاد میکند.

هزینه‌های سنگین برای ایجاد نماز خانه از یک طرف و طرح محرم سازی و بالا بردن دیوارمدارس دخترانه، که با هزینه سنگین مدرسه را شبیه به زندان و پادگان کرده و باعث دلزدگی و افسردگی هر چه بیشتر دانش آموزان شده است.

طرح فرهنگ سازی در مدارس با شمارش صلوات، در این طرح  فرماندهان بسیج مدارس موظف هستند که اسامی دانش‌آموزان در سطح مدارس و تعداد صلوات فرستاده شده توسط آنها را به واحد بسیج دانش‌آموزی ارسال نمایند تا به دانش‌آموزانی که بیشترین تعداد صلوات را فرستاده باشند، طی مراسم قرعه کشی “جوایز نفیس” اهدا شود.

طرح پر هزینه و بسیار بزرگ اردوهای اجباری راهیان نور که توسط سپاه و بسیج اداره میشود و در سالهای پیاپی علاوه بر صدمات روحی، کشتار کودکان زیادی را در بر داشته و قربانیان زیادی از کودکان گرفته است.

بکارگیری نیروی کار دانش آموزان و بهره برداری و استثمار آنها توسط سپاه و بسیج در پروژه های اقتصادی که این دو نهاد پیمانکاری آن را انحصارا بدست می آورند، انجام می شود. این طرح تحت عنوان “اردوهای جهادی” که “طرح هجرت سه” نام دارد به اجراء در می آید. کارهای ساختمانی از جنس تعمیرات داخلی و بیرونی ساختمانها، پی کنی، آرماتوربندی و کارهای کشاورزی است که به طور مجانی‌ توسط دانش آموزان و با شستشوی مغزی آنها  برای “کسب رضایت خداوند”  انجام میگردد و ثروت حاصله از کار مجانی‌ ده‌ها هزار کودک مستقیما به جیب سران سپاه و بسیج روانه میشود.

طرح “استقرار دائمی روحانیان در مدارس”  یعنی ارسال ۱۲۰هزار طلبه و آخوند به ۱۲۰ هزار مدرسه تا این بار ارتش الله از غیر اسلامی شدن دانش آموزان در محل جلوگیری کنند. این طرح در واقع یکی دیگر از دست و پا زدن های این رژیم جهت تثبیت سلطه خود و توسعه فضای ارعاب و سرکوب در جامعه است. راه‌اندازی ۱۰ هزار مدرسه قرآنی در کشورهم جزء همین پروژه هاست.

از هر پروژه و طرحی که آموزش و پرورش داشته مانند دیگر نهاد‌های جمهوری اسلامی خون میبارد، ضّد انسانی‌ است و متعلق به دوران جهالت. تعداد قربانیان این پروژه‌ها ده‌ها هزار است. دولتی که نه تنها هیچ مسئولیتی در برابر حقوق کودکان نمیپذیرد بلکه قاتل آنهاست. همه بنیه مالی‌ یک کشور ثروتمند را چپاول کرده و در این میان خانواده‌ها هستند که با وجود تباه شدن رفاهشان بدست حکومت اسلامی برای هر وعده غذا باید بجنگند و امروز را به فردا بدوزند. خانواده‌هایی‌ که از این همه سیاست‌های ضّد مرمی، ناکارامدی ساختار‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی به تنگ آمده اند و هیچ راهی‌ به جز به میدان آمدن و اعتراض ندارند.

امیدوارم با توضیحاتی که دادم منظور من از تخریب آموزش و پرورش روشن شده باشد. با همین نگاه اجمالی‌ و کوتاه میتوان فهمید که استفاده از لفظ آموزش و پرورش در حکومت اسلامی ایران صحیح نیست. این نهاد ضّد کودک را هر چه میخواهید بنامید ولی‌ نام آموزش و پرورش را به آن ندهید. یک ارگانی‌ که تبعیض و بیعدالتی از سر تا پایش میبارد. از طرفی پول از سر و روی خودشان و فرزندانشان با پارو بالا میرود و از طرفی خانواده های ۷ میلیون و ۱۳۷ هزار کودک را طوری به خاک سیاه نشانده اند که فرزندانشان به جای مدرسه در بازار کار هستند.

معنای کودک در حکومت اسلامی

 جمهوری اسلامی کودک را قربانی و شهید میبیند. کودک را وسیله‌ای میبیند که باید او را از کودکی تهی کند ، از داشتن ابتکار، از بلند پروازی که خاص کودکان است، از شادی و سلامتی باید تهی کند،  بعد با شستشوی مغز او به او ارزش‌های ایدئولوژیک و مذهبی ده قرن پیش را بدهد. حجاب سرش کند و در نماز خانه مدرسه به خواندن نماز و روزه گرفتن وادارش کند تا بتواند در ۹ سالگی هم به نام خدا از او بهره بارداری جنسی‌ کند. کودک وسیله‌ای است در دست این رژیم تا از طریقش قدرتش را تثبیت کند و از نیروی کارش هم به نام خدا بهره برداری کند. این مفهوم کودکی در جمهوری اسلامی ایران است. و این همه کودک ستیزی،  تجاوز به کلمه کودک و وجود کودک در “وزارت آموزش و پرورش” سازمان دهی میشود.