خشونت علیه زنان مهاجر کشورهای اسلام زدە، در کشورهای غربی

خشونت علیه زنان مهاجر کشورهای اسلام زدە، در کشورهای غربی

۱۲ آگوست ۲۰۱۳

بنا بە گزارشات و آمارهای سازمانهای حقوق بشری جهان از هر سه زن در جهان یکی مورد سوء استفادەی جنسی و یا سایر اشکال خشونت در طول عمر خود قرار می گیرد. خشونت علیه زنان می تواند زنان را در سراسر این کرە خاکی، در همه سنین و جنبه های مختلف زندگی تحت تاثیر قرار دهد.

خشونت علیه زنان، نقض بنیادین حقوق بشر و زیر پا گذاشتن حق زنان برای آزادی و امنیت است. این خشونتها  می تواند جسمی، روانی و جنسی باشد. در کشورهای اروپایی مردان مهاجر کماکان از فقدان دانش در مورد حقوق بشر، آزادیهای فردی و حقوق برابر زنان با مردان شدیدا رنج می برند. البتە بسیاری هم هستند کە هیچ علاقەای بە یادگیری و دانش در این زمینە ندارند و وقت اضافی آنها در پیچ و خمهای دور زدن قوانین قضایی و مدنی این جوامع در جهت دزدیدن پول و سود بیشتر و یا با خرافات  و داستانهای انسان ستیزانە در مساجد و جمعهای آغشتە بە سموم مذهب و نژادپرستی و تاریک اندیشی سپری می شود. هر چند قوانین و اقداماتی کە علیە این باورها و خشونتها علیە زنان وضع شدەاند به اندازه کافی وجود دارند اما  بایستی با یک اراده سیاسی محکم و قاطع بە مرحلە اجرای دربیایند.

کشورهای سرمایه داری صنعتی درغرب سال ها است که خشونت علیه زنان را با تصویب انواع قوانین دمکراتیک کە از حقوق زنان حمایت می کنند، بە چالش کشیدەاند. اما کماکان سلب اساسی ترین حقوق انسانی، فردی و جنسی آنها پابرجاست. تهدید، ترور شخصیت ، تجاوز، خشونت روحی و روانی نسبت بە زنان در مقایسە با تغییرات وسیع آنفورماتیک، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حقوقی تغییر قابل تعریفی نداشتە است. هم اکنون در درجە دوم قرار دادن دستمزد و امکان کاریابی و نامتساوی بودن در درآمد و آزادیهای شخصی از مشکلات مهم و آسیبهای روحی، اجتماعی و سیاسی در این جوامع هستند. اتفاقات هر روزە و شواهد عینی خشونت عریان علیە زنان در کشورهای بە قول متعارف و دمکراتیک، ناکارآمد بودن و بی تاثیر بودن این قوانین را در کاهش دادن آن در این کشورها بە عینه بە اثبات رساندە است. دلایل ناکارآمد بودن این تلاشها در جهت تثبیت حقوق برابر زنان با مردان ناشی از جدی نبودن و اعتقاد لرزان حاکمان سیاسی و صاحبان سرمایە در این کشورها است. وقتی تیغ این خشونتها و بی حقوقیها بە زنان مهاجر می رسد براتر و بی رحم تر می شود. نروژ در سال ٢٠١٣ عنوان آزادترین و برابر ترین کشور جهان را بە خود اختصاص دادە، اما وجود این حقوق در مورد زنان مهاجر نسبت بە زنان نروژی متفاوت است. اشکال خشونتهای روحی و جسمی روا دیدە شدە بە زنان مهاجر، بیشتر در منزل یا در جمع و محیطهای اتنیکی مهاجران اتفاق می افتد.

البتە این خشونت ها در محیط کار، مدرسە و جامعە هم بە شکل سیستماتیک علیە زنان خارجی بە اشکال مختلف انجام می گیرند. این آزار و اذیتها بر ضد زنان و از جملە زنان مهاجر از سوی همە اقشار جامعە، مردان و بعضا زنان طبقە بورژوازی در جامعە امروز پیش می رود. بدترین و غیرانسانی ترین خشونتها در خانە و در محیط کار اتفاق می افتد. نظام خشن سرمایەداری کە پول، محور و هدف در ایدئولوژی این سیستم است و انسان هم وسیلە و بردە، هر برخورد و ستمی را کە بر زنان روا دیدە می شود، یا مربوط بە چهارچوب قانونی کارفرما یا جزء مسائل حریم شخصی و خانوادەگی افراد قلمداد می کند و از منع کردن و چارەجویی در رفع این اذیت و ستمها کە بیشترین آن از سوی مردان محل کار یا خانە صورت میگیرد، اقدامی بە عمل نمی آورد.

اگر نخواهیم بە گذشتە دور در مورد این خشونتهای بە قول بعضیها “شخصی” در محیط خانوادە دیدی بیندازیم، در همین یک دهە اخیر در کشورهای اروپایی و مشخصا اسکاندیناوی، بیشترین قتل های رخ دادە و خشونتهای هولناک ، بین زن و شوهرها و یا از سوی پدر و مادرها نسبت بە کودکان بودە است. در بعضی این موارد نهادها و ادارت دولتی برای دفاع از کودکان و بعضا زنان آزار دیدە، اقدامات سطحی را در پیش گرفتەاند. اما این اقدامات هیچ مشکلی از آسیب دیدگان کم نکردە و برای جامعە هزینە روحی و مالی بسیاری در بر داشتە است. بسیاری از خانوادەها، بە ویژە زنان از ترس اینکە شاید دولت اگر بە خشونت و دعوا و اذیتهای داخل خانوادە پی ببرد، فرزندان آنها را ازشان می گیرد ، از گزارش دادن اتفاقات و خشونت مردان علیە خود پرهیز میکنند و هر ستم و شکنجەای را تحمل میکنند. بعضیها بە این بهانە کە گویا نمی خواهند “خانوادەشان از هم بپاشد” و نمی خواهند دیگران آنها را مورد سرزنش و طعنە قرار بدهند، با این خشونتها و عذاب “می سوزند و می سازند” بدون اینکە بە اساسی ترین و اصلی ترین آرمان و مطالبە از یک زندگی معقول و عادلانە  توجە داشتە باشند. در این خردە فرهنگهای بستە، وابستە و منزوی، نظر “دیگران” در مورد زندگی و روند عمر خانوادە  بە شدت تاثیر گذار و تعیین کنندە است. افراد متاثر و آمدە از این نوع فرهنگها و جوامع کە این جهنم و شکنجەگاە را خانوادە تعریف می کنند تنها چیزی کە بە آن فکر نمی کنند یا برایشان از کمترین اهمیت برخوردار است، سلامتی روانی و جسمی خود و کودکانشان است کە بایستی مقدم بر هر نرم و فرهنگ و ارزش دیگری باشد.

 بر اساس شواهد و شنیدەهای عینی  و آمارهای غیر رسمی بسیاری از زنان مهاجر خاورمیانە، کرد، فارس، افغانی و عرب در همین جوامع غربی، هم از سوی مردان و هم از طرف زنان مورد خشونتهای روحی، جنسی و جسمی در منزل و بیرون از منزل قرار می گیرند. دختران جوان آمدە از ملیتها و کشورهای نام بردە با تحمیل پوشش و خوراکهای “حلال” و تعیین روابط دوستی و ارتباطی از سوی مردان و زنان خانوادە، در مدرسە و محل کار و خیابان مورد تبعیض و اذیت و تحقیرهای مختلف قرار می گیرند. خیلی از این زنان جوان ترجیح می دهند کە بە کشورهای خود بازگردند تا با “خیال راحت”تری این پوشش تحمیلی را بپوشند و خود را “همرنگ جماعت” کنند. بسیاری از زنان مسلمان زادە با لباس عادی و پوشش روزانە بە استخرهای شنا می روند. بسیاری از زنان متاهل ایرانی، عراقی، افغانی و عرب و اسلام زدە از جنس مرد خستە و بیزار و عصبانی هستند. فمینستیهای این جوامع بە جای مطالعە دقیق و عمیق و تفسیر درست حقوق برابر انسانها و تلاش برای آشنا کردن جامعە با این حقوق و مطالبە اصولی انسان زن و مرد، بە تفرقە و شکاف بین مردان و زنان دامن می زنند و فمینیسم را نفرت و جنگ علیە مردان تعبیر و تبلیغ می کنند. این یعنی بە چالش کشیدن اساس حقوق یکسان و هدر دادن انرژی و زمان همە انسانهای برابری طلب و عدالت خواە جامعە.

امروزه فمینیستها برای آنچە کە زنان واقعا به آن نیاز دارند مبارزە نمی کنند و از آن حمایت نمی کنند. دانشگاه Roskilde به تازگی طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیدە که زنان مهاجر در کشورهای میزبان شدیدا مورد آزار قرار می گیرند، و اشاره کردە است که محققانی کە در این زمینە تحقیق می کنند به سکوت واداشتە می شوند.  همه سعی می کنند برای جلوگیری از انگ خوردن و گویا انگ زدن بە گروهای مهاجرین و اقلیتها از هر تحقیق و کاری را در زمینە شناساندن و ریشەیابی پدیدە خشونت علیە زنان مهاجر انجام می گیرد، جلوگیری کنند یا کار نقد و بررسی و چارە یابی را در این عرصە نیمەکارە و مخفی نگەدارند.

خشونت جنسی، شامل هر گونە تلاش مرد برای ایجاد رابطە جنسی می شود کە زن تمایل بە برقرارای آن نداشتە باشد.

آزار احساسی و روحی زنان که با از بین بردن ارزش انسانی وحرمت شخصی او نزد خویشتن انجام می گیرد، مانند انتقاد منفی و دائمی مردان با بکارگیری واژەها و الفاظ توهین آمیز و تحقیر کنندە از سوی آنان، خشونتهای عریان روحی و احساسی محسوب می شوند.

امور مالی و اقتصادی از حساسیت برانگیزترین نکات اختلاف میان زن و مرد در خانوادە هستند. در فرهنگ و جوامع اسلام زدە و مردسالار اکثرا زنان از لحاظ مالی وابستە بە مردان خانوادە هستند، اما در مواردی هستند زنانی که کنترل اقتصادی را در دست خود دارد و مرد وابستە است. در هر دو حالت وقتی یکی بر دیگری در زمینە اقتصادی هژمونی پیدا میکند، کار بە اختلافات جدی و دعواهای خشن و آخرسر به قتل یا جدایی می کشد. متاسفانە نمونەهای بسیار زیادی هست. در این شرایط با تهدید همدیگر و فرزندانشان بە تنبیه و تلافی و کشتن، سهمگین ترین صدمات روحی را بە خود و فرزندانشان وارد می کنند. انتخاب راە اصولی حل اختلافات یا جدا شدن ، بدون  اینکە بە همدیگر بی حرمت کنند و همەی گذشتە زندگی  مشترک را مسموم کنند و خود را  نزد کودکان و نزدیکان خود بدنام و حقیر کنند، بهترین روش بر خورد بە مشکلات و اختلافات میان زن و شوهر بودە و انتخاب چنین راهی کمترین  آسیب اجتماعی و صدمە روانی برای خانوادەها و  هزینە مادی و معنوی برای جامعە دربر خواهد داشت.

کشورهای اسکاندیناوی مانند نروژ کە امسال جایگاە یکم را از لحاظ برقراری برابری جنسی  در جهان بە خود اختصاص دادە است نیز از این آسیبهای بزرگ اجتماعی مصون نبودەاند. بر اساس آمار رسمی دولت نروژ بیش از ۵۶% زنانی کە بە “مراکز بحران” یا خانەی حمایت از زنان یا مردان مورد خشونت قرار گرفتە، مراجعە میکنند، زنان مهاجر از کشورهای غیراروپایی و غیرآمریکائی هستند. طبق آمار سال ٢٠٠٧، حدودا ١٠% از زنان جامعە نروژ مورد خشونت و آزار فیزیکی و روانی قرار میگیرند. این در حالی است کە نسبت جمعیت زنان مهاجر و نروژی ١ بە ۵ بودە در همان سال. بیشتر این خشونتها از سوی مردان آسیا و آفریقا و اروپای شرقی علیە زنانی انجام می گیرد کە با ازدواجهای ویزایی یا بە قول بعضیها “ازدواجهای پستی” بە این کشورها آمدەاند. دلایل بالا بودن اختلافات و مشکلات کوچک زندگی بین این نوع زوجها می تواند بسیار زیاد باشند، اما بە نظر من عمدەترین آن این نکات است کە: مردان هیچ تغییری در افکار و مهمتر در رفتار و عادات و فرهنگ زن ستیز، بی باوری بە حقوق برابر زن با مرد، بە رسمیت نشناختن آزادیها و حقوق پایەای زن در همەی زمینەهایی کە خود دارای آنها است، فاصلە داشتن انتظارات و معلومات و دانش زنی کە از یک فرهنگ و جامعە کاملا متفاوت آمدە است با جامعە و مقررات و روحیات کشور میزبان یا کشوری کە مرد همسر در آن اسکان یافتە است، آشنا نبودن زن بە حقوق اولیە خود، مسلط بودن غدەهای مردسالانەی مرد علیرغم زیستن در غرب و در نهایت وضعیت اقامت موقت و وابستگی اقتصادی زن بە مرد در هر دو زمینە و…

 این فرهنگ آغشتە بە خون “حلال” زن آن چنان ریشه های عمیقی دارد که حتی جوامع سرمایه داری پیشرفته هم نتوانسته جلوی این خشم مردسالارانه را بگیرند و وضعیت زنان در آن کشورها حاکی از آن است که قانون به تنهایی قادر به مبارزه با ستم ناشی از فرهنگ مردسالاری نیست، بە ویژە در مورد مردان مهاجری کە انباشتە از کینە و خشم و روحیات انسان ستیز هستند . این البته تنها مربوط بە مردان مذهبی و متعصب راستگرا نیست، بلکە کم نیستند مردان مدعی چپ و سوسیالیسم کە شنیع ترین خشونت را علیە زنان و کودکان خود انجام دادە و جنایتهای دهشتناکی هم انجام دادەاند، بە همین خاطر و بە دلیل حساس بودن و خطرناک بودن این اپیدمی و پدیدە زن آزاری بایستی از منظر ماتریالیستی و سوسیالیستی بە ریشه های این همە عقدە و تعصب و پدیدەهای غیرعلمی و ناپسندی بە اسم ناموس و غیرت بپردازیم  و چگونەگی بازتولید و کارکرد آنها را دقیق و علمی بررسی و مطالعە کنیم و اقدامات ضروری و مناسب و عملی بلند مدت با امکانات و بودجە کافی را برای مبارزە جدی علیە آنها در دستور کار کل جامعە و مراکز و سازمانهای مسئول  و مربوطە قرار بدهیم. اما آن چه که واضح است، اینست که این پدیده ها ارتباط مستقیمی با وجه تولید اجتماعی داشته و بخشی از این فرهنگ و روحیات بر اساس نیاز نظام سیاسی اقتصادی و فرهنگی موجود در کل جوامع سرمایەداری در میان لایەهای مختلف اجتماعی جامعە بشری از جوامع پیشرفتە سرمایەداری گرفتە تا جوامع غیرمدرن و فرهنگهایی کهنە و مذهب زدە. بە همین خاطر نیروهای سوسیالیست و باورمندان واقعی بە برابری حقوق زن و مرد قاطعانە اقدام بە سازماندهی و اقدامات عملی دفع خشونت و جلوگیری از آن در سطوح مختلف جامعە شوند.

انسانهای برابری طلب در درجه اول باید بر روی روشهای پیشگیری از درست شدن روحیە و فرهنگ خشونتگرا کار کنند. چون خشونت علیه زنان بە عبارت دیگر نتیجە روابط نابرابر قدرت بین زنان و مردان است. ما باید کار بر روی زدودن خشونت را از دوران کودکی و مدرسه شروع کنیم. بنابراین، بایستی مرزهای خشونت مشخص شود و کار علیە آزار و اذیت جنسی، خشونت و تجاوز به عنف به برنامه درسی در مدارس تبدیل شود. علاوه بر نظام آموزشی باید روش و نرمهای پیشگیری از تولید و بازتولید خشونت به همه لایەها و جنبه های جامعه گسترانیدە شود. جامعە و سیستم سیاسی و قضایی باید یک استراتژی ملی برای پیشگیری از خشونت علیه زنان در روابط منزل و خانوادگی در سراسر جهان داشته باشد. بە همان شکل کە استفادە از مین برای همە ممنوع  شدە و هر چند مدت هم در این بارە پرتکل یا عهدنامەای امضا و یادآوری می شود.این قانون منع استفادە از مین شامل همە نیروها و سازمانها و احزاب اپوزیسیون و مسلح در جهان می شود، یک همچین ستاندارد و تعهدنامەای از همە گرفتە شود و در صورت تخلف و زیر پا گذاشتن این قوانین و حقوق، متخلف و مجرم و مورد محاکمە قرار بگیرد.

در همین راستا بایستی همە دولتها و سازمانها و احزاب از جملە احزاب و سازمانهای ایرانی و کردستانی کە برای نمونە در کشور عراق مستقر هستند، موظف بە راە اندازی یک کمپین انترناسیونالیستی و ملی بشوند، که با تمرکز بر نقش ها و نگرش های جنسیتی دانش و آگاهی در میان زنان و مردان را افزایش دهد و هر فرد را موظف و ملزم بە اجرا و عملی نمودن این مقرارات و استانداردها کنند.

 علاوه بر این روشها و کارهای عملی پیشگیرانە از خشونت و نهادینە کردن و بە فرهنگ همە تبدیل نمودن قوانینی کە اساس آنها ارزشهای انسانی و حقوق برابر انسانها است، بایستی قربانی خشونت با عزت و احترام مداوا و درمان شوند. تخصص و شایستگی در دستگاە و ادارە پلیس و قوه قضائیه در مورد خشونت مردان علیه زنان باید تقویت گردد تا بە افزایش دانش و درک این نهادها و مراکز مسئول از رنج و آزار قربانیان خشونت کمک بیشتری بکند. البتە همیشە قربانیان خشونت از سوی مردان مورد آزار و تحقیر و خشونت قرار نمی گیرند، بە همین خاطر ضروریست کە ما همچنین آمار جنسیتی که نشان می دهد کە خشونت علیه زنان از سوی کدام جنس بودە است، داشتە باشیم. برای نمونە در کشور نروژ طبق آمار رسمی مراکز حمایت از زنان، ٩۶% زنانی کە در “کریسەسنتر” یا مرکز بحران و پناهگاە زندگی می کنند یا مراجعە نمودەاند، توسط مردان انجام شدە است. خشونت علیه زنان یک مشکل اجتماعی است که مربوط است بە مسئلە جنسیت، برابری و قدرت. هر کسی ممکن است در معرض خشونت قرار بگیرد، و این یک مشکل اساسی است که باید جدی گرفته شود.عواقب جسمی و روانی خشونت مانع مشارکت کامل زنان در امور و زندگی طبیعی جامعه شدە و بدتر هم خواهد شد. برای نمونە زنانی که در پناهگاه و “خانەی بحران” زندگی می کنند کمتر فعال هستند از جهت کسب درآمد و کار و جنبەهای اقتصادی از زنان دیگری کە زندگی عادی خود را می گذرانند در جوامع سوئد، دانمارک، فنلاند ونروژ. از طریق کار کردن و کسب درآمد مستقل، زنان به استقلال، افزایش امنیت، تعلقات و هویت اجتماعی و اعتماد به نفس بسیار بیشتر دست می یابند. در عین حال با محدود نمود این زنان و نبود کار و درآمد مستقل تلاش آنها برای پیدا کردن مسکن در بازار مسکنی که امروز کشورهای اروپایی دارند، بسیار سخت و گاها بی نتیجە خواهد بود. این وضعیت بیانگر این نکتە اساسی است کە چگونه این بیشتر آسیب دیدگان بە بیرون جامعە پرت می شوند.

 در موارد خشونت آمیز و شرایط بحرانی، بسیار حیاتی و مهم است که زنان پناهگاه و جای امنی داشتە باشند. آنها همچنین نیاز به دسترسی به کمک های روانی، فیزیکی و مالی سریع و کافی دارند. در کشورهایی کە در بالا بە آنها اشارە شد کم نیستند زنانی کە بە دلیل کمبود کمکهای لازم و کاهش بودجە مجبور به استفاده از مراکز بحران می شوند. در نروژ زنان ایرانی، کرد، افغانی و پاکستانی و عرب زبان بیشترین خشونتها را متحمل می شوند. در یک دیالوگ کوتاە کە با یکی از این قربانیان کرد زبان داشتم اظهار داشت کە: ” زنان کرد بی پناه ترین و بی کس ترین زنان دنیا هستند. برای کم کردن این خشونتها علیە زنان کار شود کە هیچ مردی نتواند از کشور زادگاهش، از جملە ایران و کوردستان همسر بگیرد، چون من خودم یکی ازقربانیان این جور ازدواجها هستم”! در بسیاری ازین اتفاقات و شرایط بحرانی کە برای زنان مهاجر ایجاد می شود، عدم حمایت و تامین امنیت جانی و مداوای روانی لازم و فرهنگ مسلط ستمگرانە و خشن اسلام و مردسالارانە، زن را بە کام مرگ و قتلگاە می سپارد. در چند سال اخیر بیشترین قربانیان خشونت عریان کە منجر بە مرگ زنان شدە است از جامعە مهاجرینی بودەاند کە شدیدا تحت نفوذ و هژمونی مذهب اسلامی و فرهنگ بسته و گندیدە مردسالارانە بودەاند. زنان ایرانی، عراقی، پاکستانی، افغانستانی و عرب زبان قربانیان درجە یک این خشونتها و وحشیگری مردان نزدیک در خانوادە خود هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ جانی بودەاند. در حال حاضر، کشورهای اروپای غربی و علی الخصوص اسکاندیناوی این امکان را دارند کە هر شهرداری تمام مسئولیت مالی قربانیان را برعهدە بگیرد و در صورت کمبود بودجە برای این خصوص فعالیتها از دولت کسر آنرا دریافت کند. هم اکنون این برنامە در دستور اجرا است. هر شهرداری مسئول حمایت و همکاری همە جانبە قربانیان است. اما متاسفانە این قانون تا اکنون در عمل این جوری پیش نرفتە است. از سوی دیگر این شهرداریها بودجە بسیاری از پناهگاه های حمایتی و خانەهای بحران را در کشورهای نروژ و سوید و دانمارک و فنلاند و همەی کشورهای دیگر غربی کاهش دادەاند. کمبود بودجە و کمک در این رابطە بە زنان مهاجر بسیار برجستەتر است. ما باید از تکرار خشونت اجتناب کنیم و امکانات و شرایط  مناسب و لازم را در اختیار زنان بگذاریم. بنابراین باید منابع مالی پایدار و مکفی در اختیار پناهگاهها و مراکز کمک رسانی و نهادهای حمایت از حقوق برابر زنان با مردان گذاشتە شود تا بتوانند به فعالیتهای خود کاراتر و فعال تر در این زمینە  ادامە دهند. بە این شکل این نهادها، مراکز دولتی و سازمانهای مدنی برنامه های بلند مدت کاری خود را تضمین می کنند.

اما مردان و زنان مهاجر بە ویژە آن دستە کە از کشورها و فرهنگهای اسلام زدە آمدەاند بایستی بە شکل سیتسماتیک تر و وسیع تر با در اختیار گذاشتن شرایط و امکانات مناسب مجانی بە لحاظ زبانی، روانی، فرهنگی، مالی و آموزشی و مشاورەای و حقوقی، دانش و فهم و تجربە آنها را با اصول، حقوق و ارزش برابر انسانها با هم صرف نظر از جنسیت، طبقە، نژاد، دین و رنگ آنها بالا ببرند. لازم است مردان بزرگ شدە و آمدە از این فرهنگ زن ستیز اسلامی و مردسالار در کنار دادن آموزش کامل و اساسی در زمینە بە رسمیت شناختن حقوق برابر زنان با حقوق و آزادیهای موجود و متعارف خود، از آنها تعهد گرفتە شود در صورت بروز اختلافات در خانوادە هرگز متوسل بە خشونت لفظی و فیزیکی نشوند و بە مراکز و مشاورین امور خانوادگی و اجتماعی خود کە همە همچنانکە هر کس دکتر شخصی و خانوادەگی دارند در این کشورها، یک مشاور خانوادگی هم داشتە باشند کە بدون اینکە کار پلیسی و برانگیختن حساسیت انسانها باشد، جدی و صادقانە بە آنها مشاورە و کمک لازم در پیدا کردن اصولی ترین و کم ضررترین راە حل برون رفت از اختلافات و دعواهای خانوادگی کە بین زن و شوهرها  بە طور معمول رخ می دهد و بیشترین آسیب و رنج و ستم را نیز زنان متحمل می شوند، در اختیار آنها قرار بدهد. نهادها و سازمانهای سیاسی و قضایی موظف هستند کە مردان را تربیت و قانع و ملزم کنند بە اینکە زنان ملک و “ناموس” آنها نیستند، بلکە انسانند با همان حقوق و نیازهایی کە مردان دارند. دستگاهای حکمدار دولتی و احزاب مکلف و مسئول هستند تا برابری حقوق و ارزش انسانی زن و مرد را نهادینە کردە و بە فرهنگ عموم جامعە بسط دهند. زنان مهاجر باید از همان اوایل اسکان دادنشان در کشور میزبان قبل از یادگیری زبان خارجی، بە زبان مادری خود یا  بە کمک مترجم سراغ مطالعە و پرس وجوی حقوق خود و مراکز و نهادهایی کە بە او در رفع بی حقوقی و ستم مردان، یاری می رسانند، بروند و تحمل آزار و توهین و خشونت علیە خود و کودکانش را چە از سوی شوهر و چە از سوی کسان دیگر باشد برنتابد و تقاضای کمک بکند. کودکان مهاجرین بایستی در کنار آموزش و تربیت معمول کودکی ومدرسە، کسب اعتماد کنند از مسئولین و افراد بزرگ سال حقوقی و حقیقی کە با آنها در ارتباط مستمر هستند، تا هر گونە خشونت را علیە خود، خواهر و برادر و اعضای دیگر خانوادە از جملە مادر بە این نهادها و افراد گزارش دهندو این نهادها بە جای اینکەکار را پیچیدە و کودکان را گیج تر و خانوادە را گرفتار تر کنند بە مناسب ترین شکل و با هزینە کم روحی و مالی برای خانوادە و جامعە مشکل را درمان کنند. بایستی ترس از اینکە “اگر دولت پی ببرد کە ما در خانوادە اختلاف و دعوا و خشونت داریم، خانوادە را از هم می پاشانند و کودکان را می گیرند”، با جلب اعتماد عمومی از طریق نشان دادن و ثابت کردن راه های اصولی برای بازسازی و متولد کردن یک خانوادە جدید سالم و کم مشکل و نە با “زور بازوی” پلیس و مراکز حقوقی دیگر- کە بیشتر اوقات ترس از برخورد ناشیانە این نهادها منجر بە سکوت کودکان و زنان در بیان و گزارش دادن خشونتهای خانوادگی شدە است- از بین برود. باید تلاش و کار اصلی و اولی این نهادها حل اختلافات و پیدا کردن مناسب ترین راه حل باشد، نە “آسانترین” راە!

زنان اگر می خواهند بە این جهنمی کە اسم آنرا گذاشتەاند زندگی زنان و زندگی همسری پایان دهند و دختران و پسرانشان هم در آیندە در این آتش نسوزند، مسئول و موظفند کە سطح آگاهی خود از حقوق، وظایف خود و راه های رسیدن بە این حقوق را علیە همەی رسوبات سنن و فرهنگی کە مردان و مذهب و سود آنها را برای در اختیار گرفتن جسم و روح زن و کردن زن بە ملک خصوصی مرد تا انواع سوءاستفاده ها را از آن ببرد، ارتقاء بخشند و محکم و با اعتماد بە نفس بر آنها بشورند و در تلاش برای پیدا کردن حمایت و متحد برابری طلب و آزادیخواە و واقعا عدالت طلب در میان مردان باشند.  برای ساختن جهانی کە در آن هیچ تبعیض، بی دادگری و استثمار و تحقیر و خشونت نیست. زنانی کە در صف مردان “سیاسی” و حزب و سازمان کار قرار دارند، باید بدانند چرا در این صف حضور دارند. آیا بە خاطر انتخاب آگاهانە و آزادانەی خود در جهت رفع قاطع و انقلابی تبعیض و ستم برخود است یا همچنان بە عنوان یک وسیله و ملک شخصی مردان بە خدمت آنها گماردە شدە است. در میان زنان کرد البتە با کپی برداری از این عقیدە و تئوری مردان راستگرا و سودجو کە گویا “آزادی کردستان و رفع ستم ملی” در اولویت است، بسیاری بدون اینکە بدانند نقش آنها در مبارزە و صف این مردان و احزاب چیست و سهم آنها در فردای پیروزی خط و مبارزە این مردان راستگرا و مردسالار و قدرت و پول پرست چە خواهد بود، خیلی وقتها کاسە گرمتر از آش می شوند و از مردان هم بیشتر حقوق و آرمانهای انسانی برابر طلبانە را بە چالش می کشند. البتە بیشتر آنها بە خاطر کم دانشی و بی هدفی و ضعف است. اما باید همەی ما این تابلوی واقعیات تلخ را بر در تجربیات زندگی خود بکوبیم کە احزاب و سازمانهایی کە پس از دهەها “مبارزە برای آزادی کردستان و رفع ستم ملی” نتوانستە باشند یا نخواستە باشند ابتدایی ترین حقوق انسانی زنان همرزم و هم حزبی و همسر خود را رعایت کنند یا از این حداقل حقوقی کە طی سالها بدبختی و سختی و تلاش با همت زنان و مردان عدالتخواە و مساواتگر بە دست آمدە است حمایت کنند و زنان را از استفادە از همان امکانات و شرایط ناچیزی منع بکنند کە خود مردان در اختیار گرفتەاند و زنان همرزم و همسفر خود را با همان افکار و رفتار قدیمی و سنتی و مذهبی کە در گذشتە معمول بود محروم از دست آوردهای ابتدایی کە در اردوگاهایشان وجود دارند، می گردانند و تحمیل بسیار بی حقوقیهای دیگر، چە امید و انتظار است کە در فردای بە قدرت رسیدنشان در ایران و کردستان با همان رفتارها و قوانین و فرهنگ مسلط و حاکم امروزی با شما رفتار نکنند؟ آزادی و امکانات و حقوقی کە زنان در ایران زیر سایە رژیم اسلامی دارند، بسیار بیشتر از آنی است کە در اردوگاەهای برخی از این احزاب بە قول اپوزسیون و دارای سالها مبارزه در جهت “آزادی” دارند. این یک تراژدیست! اما واقعی و ترسناک و قابل توجە!