مروری بر انقلاب مصر و درسهای آن برای مردم ایران

بخش اول – مروری بر انقلاب مصر

۱٫ شروع انقلاب

انقلاب مصر، مثل هر انقلاب دیگری، بر بستر تضادها و تناقضات طبقاتی شکل گرفت. نظام سرمایه داری در پیشرفته ترین کشورهای غربی هم زندگی سختی را بر اکثریت عظیم مردم تحمیل کرده است، اما در کشورهای عقب مانده زندگی برای اکثریت مردم غیر قابل تحمل است. فقر و گرانی و دستمزدهای ناچیز و بیکاری و اعتیاد و تن فروشی و ناامیدی با ناسیونالیسم و مذهب و فساد و ظلم و ستم و تحقیر و زور و خفقان و دیکتاتوری همراه شده و جسم و روان انسانها را به تباهی میکشد و انسانها را ناگزیر از جستجوی راهی برای خلاصی از این وضعیت ومبارزه میکند. سی سال حکومت مبارک و نظامیان ارتش جان مردم مصر را به لب آورده بود. اعتصابات و اعتراضات بزرگ و کوچک اجتماعی و کارگری با سرکوب و زندان و شکنجه پاسخ گرفته بودند. اعتصاب بزرگ کارخانه های نساجی شهرک المحله در سال ۲۰۰۸ در ششم آوریل با حمایت وسیع جوانان و نیروهای چپ و سوسیالیست مواجه شده بود که به عروج جنبش ششم آوریل منجرگشت، اما اوضاع اقتصادی و سیاسی مردم همچنان غیر قابل تحمل باقی ماند. قتل فجیع جوانی بنام خالد سعید در در ژوئن ۲۰۱۰ در شهر اسکندریه مورد اعتراض وسیع مردم مصر و بویژه جوانان قرار گرفت. رسانه های مجازی از تلفنهای موبال تا فیس بوک تا تویتر فضای مجازی را با پیام “ما همه خالد سعید هستیم” سرشار کردند. جنبش ششم آوریل با تکیه بر این فضا، و تحت تاثیر انقلاب تونس که اواسط دسامبر ۲۰۱۰ شروع شده بود و طی چند هفته بساط حکومت بن علی را در هم پیچیده بود، در ژانویه ۲۰۱۱ فراخوان تجمع در میدان تحریر قاهره داد. مردم بجان آمده از فقر و فساد و زور و ظلم و ستم و تحقیر و بی حقوقی به این فراخوان پاسخ مثبت دادند. انقلاب مصر متولد شده بود.

۲٫ سقوط مبارک و قدرت گیری ارتش

با تجمع جوانان در میدان تحریر مردم مصر حول آن حلقه زدند و با شعارهای “نان، آزادی، کرامت انسانی” و “مبارک باید برود” به مبارزه خود تا سقوط مبارک ادامه دادند. نه وعده و وعیدهای اصلاحات کارگر شد، نه تغییر وزیر و وکیل موثر افتاد، و نه حمله های وحشیانه شتر سواران کاری از پیش برد. مردم بدرستی راس نظام را نشانه رفته بودند و سر کوتاه آمدن نداشتند. با پیوستن صفوف متحد کارگران در هفته آخر مبارزات، سرمایه داری مصر، ارتش، و اربابان خارجی آن راهی بجز کنار گذاشتن راس نظام نداشتند. مردم مصر اولین پیروزی بزرگ خود را بدست آورده بودند. اما برداشتن قدمهای بعدی انقلاب بر سر توهمات و ناروشنی ها و فرموله نبودن خواستها دچار دست اندازهای جدی شد. پایه ای ترین، ملموس ترین، و مهمترین خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه مثل آزادی زن، برابری زن و مرد، آزادی بدون قید و شرط بیان و تشکل و تحزب و تظاهرات، لغو اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، و جدائی مذهب از دولت و ادارات عمومی در دستور مردم انقلابی قرار نگرفته بود. خواست سقوط و سرنگونی مبارک به سرنگونی و کنار رفتن نهادهای حکومتی مثل ارتش و پلیس و نیروهای امنیتی و دستگاه قضائی و نهادهای اقتصادی ربط داده نشده بود. کنترل مستقیم مردم و شوراهای محلی و مردمی بر امور اقتصادی و سیاسی کشور از خواستها و ذهنیت مردم غایب بود.

ارتش که طی سی سال ستون فقرات حسنی مبارک بود و در تمام سرکوبها و غارتهای آن پشت و پناهش بود قدرت را بدست گرفت. در جریان سقوط مبارک ارتش مصر بنا به مشورت اربابان آمریکائی خود بطور مستقیم در سرکوب انقلاب شرکت نکرد و خود را بی طرف اعلام کرد. این پدیده باضافه توهمات اقشاری از مردم و تبلیغات شبانه روزی رسانه های داخلی و خارجی بورژوازی در باب “ارتش برادر ماست” و ارتش حافظ مملکت و حافظ انقلاب است، ارتش را از زیر تیغ انقلاب بدر برد. مبارک سقوط کرد اما ارتشی که ستون فقرات او بود برمصدر امور نشست. طولی نکشید که افراد و اقشار متوهم مردم مصر به ماهیت ضد انسانی، ضد مردمی، و ضد انقلابی ارتش پی بردند. طی یک سال و نیمی که شورای نظامی ارتش بر مصدر امور بود، مردم بطور مرتب و گسترده علیه حکومت ژنرال ها مبارزه کردند و خواستار سقوط و کنار گذاشتن آن شدند. طی این مدت بیشتر از دوازده هزار نفر دستگیر شدند و تحت شرایط وحشیانه به زندان انداخته شدند. مبارزات مردم ادامه حکومت نظامیان را غیر ممکن کرد و ارتش ناگزیر شد مضحکه ای از یک دولت غیر نظامی یا مدنی را سر هم بندی کند.

اولین شکست به انقلاب مصر تحمیل شده بود. میلیونها مردمی که متحد و یکپارچه میدانها و خیابانهای مصر را به تصرف خود درآورده بودند میتوانستند پیشرویهای بسیار بیشتری بکنند و تمام دم و دستگاه نظام از ارتش و پلیس و نیروهای امنیتی و دستگاه قضائی و مجلس و غیره را در هم بکوبند بعد از سقوط مبارک متوقف شدند. این اولین شکست بزرگ انقلاب مصر بود. نظام توانست با تغییر راس خود به حکومت ادامه دهد. اما مردم انقلابی هنوز میدان مبارزه را ترک نکرده بودند.

۳٫ اوباشان اسلامی سرکار می آیند

ارتش، که در اثر مبارزات هر روزه مردم پس از سقوط مبارک سودای ادامه حکومت ژنرالها از سرش پریده بود، مجبور به ترتیب دادن نمایش نوشتن قانون اساسی جدید، انتخابات مجلس، و انتخابات ریاست جمهوری شد. مردمی که بر سر سقوط مبارک و با خواست “نان، آزادی، و کرامت انسانی” متحد شده بودند وارد میدان بازی جدیدی می شدند که برای آن آماده نبودند. اگر چه طبق معمول هر انقلابی کمیته های محلی انقلابی و تشکلهای کارگری زیادی شکل گرفته بودند، ولی مردم از داشتن حزبی سیاسی که آنها را در انتخابات نمایندگی کند محروم بودند. اخوان المسلمین و نیروهای ارتجاعی ملی-اسلامی دیگر که هم در اعتصابات المحله و هم در انقلاب ژانویه ناخونهایشان را می جویدند و از پیاده روها مشغول تماشای تحولات بودند، و در مبارزات سخت و خطرناک مردم علیه حکومت ژنرالها از ارتش حمایت میکردند، میداندار مجلس و انتخابات شدند.

در حالی که نیروهای چپ و پیشرو از حزب خود محروم بودند و در زمان رژیم مبارک بشدت سرکوب شده بودند، اخوان المسلمین با وجود سرکوب نسبی از طرف مبارک توانسته بود بزرگترین تشکل حزبی مصر را داشته باشند. اینها حتی در مجلس مبارک هم نماینده داشتند. بازار و بورژوازی عقب مانده و مذهبی نیز پشتشان بود. با تکیه به امکانات تشکیلاتی و امکانات مالی و تبلیغاتی که از منابع و رسانه های داخلی و خارجی نسیبشان میشد توانستند خود را بعنوان آلترناتیو به مردم مصر بفروشند.

بورژوازی شکست خورده مصر، ارتش، و دولتها و رسانه های خارجی صحنه انتخابات را طوری چیدند که مردم انقلاب کرده دو آلترناتیو بیشتر نداشتند: یا محمد مورسی از اخوان یا احمد شفیق، نخست وزیر سابق مبارک، از ارتش. آلترناتیو چپ و انسانی در برابر مردم وجود نداشت. جبهه چپ و سوسیالیسم تا حدی تحزب نیافته و ضعیف و ناروشن بود که بزرگترین سازمان چپ مصر، سوسیالیستیهای انقلابی مصر، برای جلوگیری از بقدرت رسیدن احمد شفیق حمایت خود را پشت ارتجاع و کثافت اخوان قرار دادند. بخشهایی از مردم، بر سر توهمات خود و تبلیغات بورژوازی و نبود آلترناتیو چپ و انسانی، که از سرکوب و ستم و توحش ارتش طی یک سال و نیم حکومت اسکف (شورای عالی نظامیان ارتش) به جان آمده بودند به اخوان رای دادند. دومین شکست سخت بر مردم وانقلاب مصر تحمیل شده بود.

۴٫ مورسی بزیر کشیده میشود

یکسال حکومت مورسی و اوباشان اسلامی اخوان به مردم مصر نشان داد که امید کمترین بهبودی در زندگی خود زیر حکومت اسلامی کاملا بیهوده است. فقر و بیکاری و گرانی و بی حقوقی و تحقیر ادامه یافت و شدیدتر هم شد. علاوه بر معضلات و مشکلات عدیده ای که از دوران مبارک و حکومت نظامیان بجا مانده بود و هر کدام تشدید هم شده بودند، بختک اسلام و قوانین اسلامی هم به مشکلات مردم اضافه شد. زن و کودک و جوان بی حقوق تر شدند. دامنه سرکوب و تهدید و تجاوز به زنان افزایش یافت. معلوم شد که اسلام معتدل به همان اندازه اسلام غیر معتدل ضد انسان و ضد زن و ضد آزادی و ضد کودک و ضد پیشرفت است. مردم مصر چاره ای جز به زیر کشیدن بختک حکومت اسلامی نداشتند.

خیزش برای بزیر کشیدن مورسی و اخوان از همان اولین روزهای حکومت اسلامی شروع شد. نیروهای چپ و سکولار از اولین روزهای حکومت مورسی در برابر او ایستادند. نیروهایی که بطور تاکتیکی برای جلوگیری از بقدرت رسیدن آلترناتیو ارتش پشت اخوان رفته بودند نیز بخود آمدند و در برابر او ایستادند. مردمی هم که کمترین توهمی به بارگاه اسلام و اخوان داشتند توهمشان فروریخت. طومار اعتراضی ۲۲ میلیونی برای بزیر کشیدن مورسی جمع شد. به فراخوان جنبشی که “تمرد” نام گرفت و به فراخوان جنبش ششم آوریل بیشتر از ۳۰ میلیون انسان در سی ژوئن میدانها و خیابانهای شهرهای مصر را به تصرف خود درآوردند و خواستار کنار رفتن و سقوط مورسی و اخوان شدند. عمر حکومت پر از چرک و کثافت و ارتجاع اسلامی به پایان رسیده بود. اما نبود یک حزب سیاسی که جنگ میلیونها انسان بجان آمده از حکومت اسلامی را نمایندگی کند و مبارزه را تا آخر پیش ببرد همچنان زنجیری بود برپای انقلاب و بازهم جلوی پیشروی آن را گرفت. مردمی که از کثافت اسلام و اخوان خلاص شده بودند دوباره در دام نکبت ارتش گرفتار آمدند.

۵٫ ارتش دوباره قدرت میگیرد و حکومت نظامی انقلاب را به پرتگاه سقوط میبرد

بیشتر از سی میلیون انسان بجان آمده از نکبت اسلام و اخوان که میادین و خیابانهای مصر را تسخیر کرده بودند یک التیماتوم ۲۴ ساعته به دولت اسلامی مورسی میدهند. شم سیاسی ارتش و اربابان آن به آنها حالی میکند که مقاومت در برابر سیل بنیان کن سی میلیون انسان و دفاع از مورسی یک خودکشی سیاسی تمام عیار است. ارتش این را هم متوجه میشود که سقوط اخوان بدست خود مردم توازن قوا بین مردم و ارتش را بنفع مردم تمام میکند و در قدم بعدی قدرت مردم علیه ارتش بکار گرفته خواهد شد. میشود از این توضیحات این نتیجه را گرفت که کودتای ارتش بیشتر از اینکه علیه مورسی و اخوان باشد، کودتائی بود علیه مردم. به این ترتیب، ارتشی که زمینه را برای سرکار آمدن مورسی و اخوان آماده کرده بود و در تمام غارتها و جنایتهای آن همدست و شریک بود با مشاهده طومار ۲۲ میلیونی و بزرگترین تظاهرات تاریخ بشر سقوط مورسی را حتمی و ناگزیر می بیند و التیماتوم ۴۸ ساعته خود را برای حل اختلافات اعلام میکند. ارتش با این کار خود بر عظیم ترین خیزش تاریخ بشر رودست میزند و سناریوی سرکار آمدن دوباره خود را تدارک می بیند. ارتشی که همین یکسال پیش در اثر مبارزات مردم کنار زده شده بود دوباره بعنوان حامی “کشور” و “امنیت” و “مردم” و “انقلاب” وارد صحنه میشود. ابتکار عمل از دست مردم خارج میشود.

سی میلیون انسانی که تمام میادین و خیابانهای مصر را در تصرف خود داشتند میتوانستند با یک تلنگر تار و پود اخوان را در هم بشکنند و آنرا بدست پرتوان خود تماما نابود کنند، اما در نبود یک فرمانده سیاسی رشته امور را به ارتش میسپارند. مردم با تمام قدرت وارد میدان جنگ شده بودند اما فاقد یک مرکز فرماندهی بودند تا فرمان حمله نهایی را صادر کند و پیروزی را از آن آنها گرداند. مردم باز هم در نبود یک حزب سیاسی روشن بین بازی را به نیروی دشمن باخته بودند. سومین شکست به مردم و انقلاب مصر تحمیل میشود که بزرگترین و خطرناکترین آنهاست.

مورسی در برابر اولتیماتومهای مردم و ارتش مقاومت میکند و رجزخوانی های اسلامی مقاومت و شهادت سر میدهد. ارتش کودتا میکند و مورسی بدست ارتش بزیر کشیده میشود. تلاش و مبارزه و نبردی که بازیگران اصلی آن مردم و نیروهای انقلابی بودند بنام ارتش تمام میشود و ارتش صحنه چرخان میدان تحولات میگردد.

۶٫ اعلام حکومت نظامی ارتش و سرنوشت انقلاب مصر

با دستگیری محمد مورسی و اعلام دولت موقت شش ماهه توسط ارتش اخوان تسلیم نشد و میدان سیاست را ترک نکرد و نمی توانست هم اینکار را بکند، بخاطر اینکه اینکار پایان عمر سیاسی اخوان میشد. طرفداران اخوان در میدانهای النهذه و رابعه الدعویه تجمع کردند. بعد از حدود یکماه ارتش تصمیم به پاکسازی اخوان از میادین و خیابانها گرفت. به بهانه مبارزه با تروریسم و نیروهای تندرو وضعیت اظطراری و یک حکومت نظامی یک ماهه اعلام شد که در آن عبور و مرور بین ساعتهای ۷ شب تا ۵ صبح ممنوع میشود و ارتش میتواند هر کسی را مناسب ببیند دستگیر و زندانی بکند بی آنکه پاسخگوی قانونی یا کسی باشد.

ادامه از قسمت اول: مروری بر انقلاب مصر

ما در قسمت اول، مروری بر انقلاب مصر، به اینجا رسیدیم که کشمکشهای دو سال و نیم مصر، بعد از پیروزیها و شکستهای انقلاب، به کودتا و حکومت نظامی ارتش منجر شد. مناسب است که قبل از پرداختن به درسهای انقلاب مصر برای مردم ایران کمی بر سر وضعیت فعلی مصر مکث کنیم و راه پیشروی آنرا مورد بررسی قرار دهیم.

حکومت نظامی، وضعیت فعلی، و سرنوشت انقلاب مصر

حضور بیش از سی میلیون انسان در میادین و خیابانهای مصر در سی ژوئن حکم مرگ سیاسی مورسی و اخوان را صادر کرد اما این ارتش بود که با برداشتن لاشه این نکبت اسلامی کار و تلاش و مبارزه و پیروزی مردم را به جیب خود ریخت. با سقوط اخوان و دستگیری مورسی طرفداران اخوان به خانه نرفتند. برای مدت یک ماه دو میدان النهذه و رابعه الدعویه در قاهره و نقاطی دیگر در سایر شهرها را به اشغال خود در آوردند. حدود دو هفته پیش ارتش فرمان تخلیه میدانها را صادر کرد و با مقاومت اخوان وارد عمل شد. تا بحال بیش از هفتصد نفر طبق آمار رسمی دولت مصر از طرفداران مورسی کشته شده اند. طرفداران اخوان طی کشمکش با ارتش پنجاه کلیسای کاپتیک های مصررا به آتش کشیده و تعدادی را به قتل رسانده اند. اخوان فراخوان تظاهراتهای سراسری به طرفداران خود داد اما پاسخ گسترده ای نگرفت. تظاهراتها بعد از چند روز سرکوب وحشیانه بشدت تقلیل یافتند و امروز تقریبا برچیده شده اند. برچیده شدن تظاهراتهای طرفداران اخوان و تنگ شدن میدان عمل آنها چشم انداز جنگ داخلی را تا حدود زیادی کنار زده است. روند محتمل اوضاع مصر این است که ارتش طی چند ماه آتی قدرت خود را استحکام بخشد، پروسه تصویب قانون اساسی جدید، انتخابات مجلس، و انتخابات ریاست جمهوری را طبق برنامه قبلی به انجام رساند، و دولت مدنی باب طبع خود را سر کار آورد. اما اینکه این دلت جدید چه حال و روزی خواهد داشت و چقدر دوام خواهد آورد معلوم نیست. اوضاع مصر هنوز بحرانی و سیال است و هر نوع تغییری در چشم انداز می باشد.

آرایش و تناسب نیروها در مصر

امروز در مصر چهار نیروی سازمانیافته باضافه نیروی پتانسیل مردم بازیگر صحنه سیاست هستند: ارتش، لیبرالها و جنبش تمرد، اخوان، سوسیالیستهای انقلابی، و مردم. علاوه بر این نیروها باید به بورژوازی جهانی و منطقه ای اشاره کرد که یک فاکتور ثابت ضد انقلاب است و بسته به شرایط طرف این یا آن نیروی ضد انقلاب داخلی قرار میگیرد.

ارتش : بازیگر اصلی صحنه سیاست مصر امروز ارتش است. تانکها و واحدهای نظامی ارتش و نیروهای امنیتی و پلیس بر میادین و خیابانهای مصر حکم میرانند. دولت موقت شش ماهه به ریاست العدلی و با شرکت لیبرالها و جنش تمرد و برخی از نیروهای چپ تحت کنترل ارتش است. همراه با قلع و قمع نیروهای اخوان، ارتش فضا را بر هر گونه اعتراض و تظاهرات و ابراز وجود هر نیروی دیگری بویژه نیروهای چپ و آزادیخواه و طبقه کارگر تنگ کرده است. یک نمونه از تعرض ارتش به طبقه کارگر سرکوب اعتصاب کارگرانن فولاد سوئز می باشد که همزمان با سرکوب اخوان صورت گرفت. در کنار نیروهای شرکت کننده در دولت موقت، بخشهای قابل توجهی از مردم (شاید بشود گفت اکثریت مردم)، از اقشار متوهم به دوستی ارتش تا طرفداران مبارک، نیز با ارتش هستند.

اخوان : اخوان المسلمین در حال حاضر تحت سرکوب شدید ارتش است. فراخوانهای تظاهرات علیه کودتای ارتش از طرف اخوان پاسخ نگرفته است. سران اخوان بطور جمعی دستگیر و راهی زندانها شده اند. اما نمی شود پرونده اخوان را بسته شده تلقی کرد. این نیرو در حال حاضر بزرگترین نیروی مخالف ارتش و حکومت نظامی هست. اگر سیاستهای سرکوب ارتش علیه اخوان و سایر نیروها ادامه یابد این احتمال هست که اخوان با بازی کردن کارت مظلومیت، و این واقعیت که نیروهای چپ در حال حاضر ضعیف هستند، بتواند دوباره یک نیروی مطرح در سیاست مصر باشد.

لیبرالها، جنبش تمرد، و چپهای شریک در دولت موقت : بخش فوقانی این نیروها سرنوشتشان را به سرنوشت ارتش گره زده اند و تا اطلاع ثانوی با آن خواهند بود، اما بخش تحتانی این نیروها با ادامه سرکوبها و با واقعیت نیافتن حداقلی از خواستهای انقلاب دست از حمایت ارتش خواهند کشید. در حال حاضر تمام بخشهای این نیروها در کنار ارتش قرار دارند. ایستادن این نیروها در کنار ارتش بخشهای وسیعی از مردم را به ارتش متوهم کرده است. بویژه نیروهای جنبش تمرد در سرکوب طرفداران اخوان بطور مستقیم شرکت کرده و میکند. جی جی ابراهیم، یکی از کادرهای رهبری سوسیالیستهای انقلابی که در تمام پروسه انقلاب نقش فعال و موثری داشته است در مصاحبه ای از قشر فوقانی نیروهای جنبش تمرد بعنوان نیروهای فاشیست نام میبرد.

سوسیالیستهای انقلابی : سوسیالیستهای انقلابی مهمترین نیروی چپ مصر هستند که در تمام مراحل انقلاب از اعتصاب کارگران المحله تا سقوط مورسی نقش قابل توجهی را بازی کرده اند. این نیرو، با وجود چپ ترین نیروی صحنه سیاسی مصر بودن، از چند ضعف اساسی رنج میبرد: اول اینکه نتوانسته است خواستهای فوری و اساسی مردم مصر مثل : آزادی زن، برابری زن و مرد، آزادی زندانیان سیاسی، سکولاریسم، آزادی تشکلهای کارگری و اجتماعی و غیره را فرموله کرده و به پرچم مردم انقلابی مصر تبدیل کند. نه تنها این، بلکه یکی از نیروهایی بود که خواستار حکم اعدام برای مبارک بود، یعنی هنوز خواست لغو حکم اعدام در دستور این نیرو نیست. دوم، این نیرو خود را بعنوان رهبر انقلاب مطرح نکرده است. حالا یا تناسب قوا اجازه چنین ابراز وجودی به آن نداده است و یا در ذهنیتش نبوده است. سوم، در طول فعالیت و مبارزات خود و در هرگز موضع محکمی در برابر نیروهای اسلامی مثل اخوان نگرفت (غیر از یکسال بعد از به قدرت رسیدن اخوان) و حتی در انتخابات ریاست جمهوری یکسال پیش از اخوان حمایت کرد. امروز سوسیالیستهای انقلابی در پی ایجاد یک “جبهه انقلابی” علیه هم ارتش و هم اخوان هستند. طبق آخرین بیانیه ای که سوسیالیستهای انقلابی بتاریخ ۱۵ آگوست صادر کرده است، این نیرو در حال حاضر در اقلیت ضعیفی قرار گرفته است. اما با توجه به سابقه و نفوذی که این نیرو در بین بخشهای چپ و انقلابی و کارگران دارد و با توجه به این واقعیت که اقشار مختلف مردم به دشمنی ارتش با خواستهای خود آگاه خواهند شد، میشود امیدوار بود که با اتخاذ مواضع و سیاستیهای درست و انقلابی بتواند انقلاب مصر را از تحلیل رفتن و شکست نجات دهند.

مردم انقلابی : بخش اعظم مردم مصر یا از سر ترس از جنگ داخلی و بخطر افتادن امنیت، یا از سر توهم به دوستی ارتش، یا از سر انتظار و امید به دولت موقت و نیروهای شرکت کننده در آن، و یا از سر تناسب قوا و تلاش برای شکست قطعی اخوان در کنار ارتش قرار گرفته اند. اما اکثریت عظیم اینها همان انسانهایی هستند که از فقر و بیکاری و تحقیر و سرکوب و بی آیندگی به تنگ آمده و با دیکتاتوری مبارگ، با حکومت شورای نظامی ارتش، و با حکومت اسلامی مورسی درگیر شده و نبرد کردند. روشن است که ارتش و دولت موقت ذره ای از خواستهای “نان، آزادی، عدالت اجتماعی، و کرامت انسانی” را برآورده نخواهد کرد. اینکه چقدر طول خواهد کشید تا تمام توهمات مردمی که امروز پشت ارتش هستند بریزد از پیش معلوم نیست و بسته به سیر تحولات دارد، اما روشن است که خیلی طول نخواهد کشید.

نغمه های شکست طلبان

کم نیستند کسانی که از هم اکنون حکم شکست انقلاب مصر را صادر کرده اند. ثریا شهابی، از رهبران حزب حکمتیست شاخه کورش مدرسی، شاید از اولین کسانی باشد که پرچم شکست انقلاب مصر را به این شکل بیان کرده است: “انقلاب مصر، میدان التحریره، جمعیت میلیونی و میلیونی که جهانی را به مدت دوسال محسور قدرت و عظمت خود کرده بود، سرانجام پس از دو سال، زیر پتک خردکننده توهم و خودفریبی انقلابیون مصر، به زانود درآمد و شکست خورد!” البته این زوق زدگی برای اعلام شکست امر تازه ای نیست. همان روز بعد از سقوط مبارک در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ و بدست گرفتن قدرت توسط طنطاوی خیلیها شکست انقلاب مصر را اعلام کردند. با سر کار آمدن مورسی هم دوباره شکست طلبان به صف شدند و پرچم شکست انقلاب را برداشتند. حتما در شرایط سختی که انقلاب مصر در آن گرفتار آمده است اشخاص و گروههای زیادتری نغمه شکست انقلاب را سر خواهند داد. اما اعلام شکست انقلاب در این مرحله چیزی جز شکست طلبی نیست. انقلاب مصر تاکنون موانع زیادی را از سر راه خود کنار زده است و دلیلی نیست که دوباره چنین نکند. اگر چه شرایط امروز انقلاب در مقایسه با مراحل پیشتر بسیار پیچیده و سخت است، اما مردم مصر تجربیات زیادی تا اینجا کسب کرده اند.

انقلاب مصر ادامه دارد

سرنگونی مبارک، یکسال و نیم مبارزه با حکومت ژنرالها، یکسال مبارزه با حکومت مورسی، نبردهای هر روزه خیابانی، و … و بمیدان آوردن سی میلیون انسان به میادین و خیابانها همه نشان از پویائی، سرسختی، عمق، قدرت، و ادامه انقلاب مصر دارند. انقلاب مصر برای رسیدن به “نان، آزادی، عدالت اجتماعی، و کرامت انسانی” شروع شد و بمدت دو سال و نیم بی وقفه ادامه یافت و در این مسیر عظیم ترین تظاهرات تاریخ بشر را سازمان داد. شرایط امروز سخت و پیچیده و سردرگم کننده است اما کسی نگفته است که شرایط انقلابی آسان و ساده و روشن خواهد بود. بنظر من دیری نخواهد پایید که بخش اعظم کسانی که امروز به هر دلیلی پشت ارتش مصر را گرفته اند از آن کنار خواهند کشید و جایگاه خود را در صف انقلاب باز خواهند یافت. علت این است که، همانطور که پیشتر گفته شد، ارتش و دولت موقت و دولت بعد از آن، به هیچ یک از خواستهای ریشه ای مردم جواب نخواهند داد. خاطره و تجربه اعتصابات، مبارزات، کشمکشها، و نبردها هنوز در ذهنیت فردی و جمعی میلیونها انسان مصری زنده و داغ است. در مورد اینکه آیا انقلاب مصر ادامه خواهد یافت یا نه باید سخنان رباب المهدی، انقلابی و تحلیل گر فعال انقلاب مصر را بخاطر آورد که در باره سر کار آمدن مورسی و اخوان میگفت: “ما راه خیابان آمدن برای تغییر را یاد گرفته ایم. اگر دیدیم مورسی واخوان پاسخگوی خواستهای ما نیستند دوباره به خیابان خواهیم آمد و تعییرات لازم را خواهیم داد” (نقل به معنی). تاریخ دو سال و نیم انقلاب مصر تاریخ به خیابان آمدن و تغییر دادن اوضاع بوده است. احتمال زیاد بر این است که دوباره چنین خواهد بود. شاید کمی زمان ببرد تا مردم پیچیدگی اوضاع را دریابند و ازتوهم خود به ارتش و اخوان و لیبرالها و نیروهای ارتجاعی و بورژوازی دیگر خلاص شوند، اما به احتمال زیاد اینکار صورت خواهد گرفت. بنابر این میشود گفت و امیدوار بود که انقلاب مصر ادامه دارد.