ملی اسلامی های سرشکسته!

بنظر میرسد معرفی پورمحمدی از طرف روحانی بعنوان وزیر دادگستری، جناح چپ اصلاح طلبان را سرشکسته کرده و امیدهایشان را به یاس مبدل کرده است. این اولین تلفات در خانواده ملی اسلامی ها بدنبال ریاست جمهوری روحانی است. 

آقای حسین باقرزاده یکی از افراد شاخص این طیف است. ایشان که یک ماه قبل یک مطلب حماسی درمورد “انتخابات” نوشته بود و اینکه چگونه خاتمی مهندسی بزرگی را سازمان داده که به انتخاب روحانی منجر شده است، اکنون در مقاله ای روحانی را مورد انتقاد قرار میدهد که چرا پورمحمدی را بعنوان وزیر انتخاب کرده است. البته ایشان خودشان رای نداده اند و نوشته اند که اگر به روحانی رای داده بودند الان احساس شرم میکردند. واقعا خود شرم هم در نزد ملی اسلامی های عزیز چقدر بی شخصیت شده است. طرفدار خاتمی و روحانی بودن مایه شرم نیست. مخالف سرنگونی و انقلاب بودن مایه شرم نیست. روحانی ظاهرا بیخود و بیجهت با انتخاب پورمحمدی مایه شرمساری دوستان دلسوز خود شده است!

اجازه بدهید گوشه دیگری از نوشته آقای باقرزاده را با هم دنبال کنیم: “آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود، بسیاری از مقولات انسانی، اخلاقی و عزت و کرامت انسان را به کمک گرفت. اعتدال و خردورزی را ستود و از آزادی و نشاط و عدل و عدالت سخن گفت. دولت خود را پاسخگو و شفاف معرفی کرد، و حمایت و دفاع از حقوق مردم را از اولویت‌های خود برشمرد. آزادی سیاسی و مطبوعات و پایان دادن به دخالت حکومت در امر هنر و ادب، از دیگر کلیدواژه‌هایی بود که در سخنان و اظهارات او دیده می‌شد. پس از پیروزی در رأی‌گیری، روحانی بار دیگر بر ارزش‌های فوق در مناسبت‌های مختلف تأکید ورزید، و سخن تازه‌ای را نیز به آن‌ها افزود: او گفت که خود را رییس جمهور و «خادم» همه مردم می‌داند، از جمله کسانی که به او رأی نداده‌اند یا اصلا در انتخابات شرکت نکرده‌اند. او به این ترتیب، خود را به تأمین حقوق همه مردم، و پاسخگویی به آنان متعهد کرد”. واقعا این ملی اسلامی ها و طرفداران خاتمی چقدر ژرف نگر هستند و به چه که دل خوش نمیکنند! ظاهرا تبلیغات احمدی نژاد و خمینی و رفسنجانی و خاتمی و بقیه یادشان نیست. انگار قرار است سران رژیم در تبلیغات انتخاباتی، دزدی ها و جنایات خود را اعلام کنند! بعلاوه اگر این وعده ها اینطور قند در دل شما آب کرده و اینقدر جدی و معادل “تامین حقوق همه مردم” است، چرا به روحانی رای ندادید؟

بهتر است تناقضات اینها را به خودشان واگذار کنیم. بحث من اینجا توضیح تناقضات و توجیهات رای دادنها و ندادنها و استخاره گرفتن های بخشی از اصلاح طلبان نیست. کل طیف اصلاح طلب علیرغم تنوعشان، چه آنها که به روحانی رای دادند چه آنها که ندادند، چه آنها که مشغول “تدلیس” و توبه شدند و چه زندانیانشان، چه جناح چپ چه راست شان همه با هم با همین تفاسیر از وعده های روحانی و نقش حماسی خاتمی (بیچاره خاتمی و حماسه!) سعی کردند سر مردم شیره بمالند. و الحق به کمک مفسران بی بی سی و صدای آمریکا و سیاستمداران کوته بین و پراگماتیست غرب کارشان بی تاثیر هم نبود. اینها متعلق به جنبشی برای حفظ نظام و جلوگیری از انقلاب و به میدان آمدن مردم و چرخش جامعه به چپ هستند و در این تعلقات صدای آمریکا و بی بی سی و دول غربی همه شریکند. اما کل این اردوی ارتجاع و ضد مردمی یک نقطه ضعف جدی دارد و آن اینکه با مردم و خواست مردم همراه نیست. مقابل مردم است. و همین مرتب کار دستشان میدهد و مایه شرم و سرخوردگی شان میشود. اینها شکست خوردگان و حقیرترین سیاسیون جامعه اند، چوب های دو سر طلا با عشق یکطرفه به نظام.

امروز خط غالب سیاسی اصلاح طلبان، “درک” روحانی و عدم طرح حتی خواست های حداقلی است. کثیف تر از این نمیتوان به اصطلاح نقش ایفا کرد. جنبشی که حتی توقع آزادی خودی ها را هم ندارد خیلی وقت است مرده است. اینها فقط مایه ترحم و دلسوزی اند. اینها از مرداد ٧٩ که علیرغم داشتن دولت و ریاست جمهوری و مجلس در مقابل حکم خامنه ای بر سر اصلاح قانون مطبوعات عقب نشستند و حتی نتوانستند چهار تا روزنامه عناصر کلیدی خودشان را هم حفظ کنند، تا کنون در حال عقب نشینی و شکست بوده اند. در اوج قدرت تسلیم خامنه ای شدند چون دیگر سنگری برای فتح نمانده بود و افقی پیش رو نبود. اما “آکادمیک ترین” شان هم حتی کوچکترین درسی از این تاریخ نگرفت. در نتیجه به رفسنجانی و روحانی دخیل بست.

اما این جنبش قرار نیست درس بگیرد. ماموریتی دارد که باید انجام دهد. ماموریتش حتی دلسوزی برای حکومت نیست. اینها به خون هم تشنه اند. اینها نمیخواهند در این مملکت انقلاب شود و چپ قدرت بگیرد. این مشخصه اصلی اینها در این دوره است و تا بخواهید مفسرین بی بی سی هم درکشان میکنند و به این مومیائی های سیاسی نیاز دارند. اما شکست سخت تری خواهند خورد و شرمساری بیشتری خواهند داشت. شرم از رای دادن به روحانی مقدمه شرم های بیشتر است، البته اگر اصلا شرمی در کار باشد.

بر خلاف تفسیر آقای باقرزاده، روحانی نه قول آزادی پوشش داد نه آزادی بیان، نه لغو آپارتاید جنسی، نه لغو مجازات اعدام و نه رفع مشکلات عظیم اقتصادی مردم. نه قولی داد و نه اگر داده بود کاری میکرد. نه خودش اختیاری دارد و نه نظامش چنین مقدوراتی. اعدام ها جریان دارد، محاکمات و دستگیری فعالین کارگری بروال سابق در جریان است، گرانی همچنان سیر تصاعدی دارد و خبری از بهبودی در موقعیت زنان و جوانان نیست. گام بعدی در اوضاع سیاسی ایران را جدال های مهمتری در جامعه شکل خواهد داد. نبرد جبهه آزادیخواهی با کل ارتجاع اسلامی و منجمله همین ملی اسلامی ها. حتی آزادی زندانیان اصلاح طلب هم در ادامه این روند تحقق پیدا میکند. خرده اصطلاح طلبان را بهتر است به حال خود بگذاریم.