نیاز حزب کمونیست ایران به تغییر

در گرامیداشت ۳۰مین سالروز تاسیس حزب کمونیست ایران

نیاز حزب کمونیست ایران به تغییر

 

مقدمه

(١)

حزب کمونیست ایران ٣٠ سال قبل در شهریور ١٣۶٢  تشکیل شد. قبل از هر چیز ٣٠مین سالگرد تشکیل حزب را به همه اعضاء و فعالین حزبی تبریک میگویم و برای رفقا در هر کجا که هستند، تندرستی و موفقیت آرزومندم.

بهترین گرامیداشت از ٣٠مین سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران اینست که نگاهی به حزب در یک پروسه ی تاریخی بیندازیم و ببینیم که بر اساس استراتژی و اهدافی که حزب پیشاروی خود قرار داده است، تا چه اندازه موفق بوده است؟ نقاط قوت و ضعفش کدامند؟ تاثیر حزب در مبارزات طبقه کارگر و پاسخگویی به مسائل و مشکلاتی که کارگران از نظر ذهنی در مبارزه اشان با آن دست به گریبانند، تا چه اندازه است؟ و بالاخره راه شکوفایی و پیشروی حزب در رسیدن به سوسیالیسم در ایران کدام ها هستند؟   این بحث برای تندرستی و سلامتی حزب، یک ضرورت است.

حزب کمونیست ایران در مقطع ١٣۶٢ در زمانی تشکیل شد که جمهوری اسلامی حملات وسیع خود علیه احزاب  سازمانهای سیاسی و بویژه چپ را آغاز کرده و تعداد زیادی از احزاب و سازمانهای سیاسی را متلاشی و اعضاء و رهبران آنان را اعدام می کرد. تشکیل حزب کمونیست ایران در آن مقطع یک دستاورد بزرگ بود. این دستاورد بزرگ باعث شد تا تعداد زیادی از کمونیستهای ایران در دسترس رژیم سرکوبگر قرار نداشته باشند و در همان حال از موضع مارکسیسم انقلابی در صحنه سیاسی ایران نقش سیاسی ایفاء نمایند که تاثیر مثبت بسزائی در مبارزات کارگری و توده ای بجای گذاشت.

اما حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست، فعالین و انقلابیون کمونیست بود و به یک معنا نه حزب کمونیست کارگران، حزبی که بر جنبش و مبارزات کارگری تاثیر گذار باشد و از آن تغذیه کند. و این یکی از نقطه ضعفهای حزب از همان اوایل تشکیلش بود. به همین دلیل نیز در طول حیات حزب، سیاستهایی که این ضعف را بپوشاند در مقاطع مختلف حیات حزب فرموله شدند. ” کارگران این حزب خودتان است، آنرا فتح کنید” و یا حتی سیاست عضویت کارگری در همین راستا بودند.

این نقطه ضعفی که حزب از همان اوایل آنرا حمل میکرد، مانع آن نیست که نفس تشکیل حزب مثبت ارزیابی شود. زیرا بنا به تعریف، حزب ابزاری در مبارزه برای سوسیالیسم است و این ابزار میتواند اصلاح شود، و باز زیرا این ابزار در دست عناصر فعال است. مباحثات حزبی و کنگره ها و جلسات حزبی مهمترین مکانیسم برای ارزیابی و اصلاح حزب هستند.

(٢)

هر تغییر یا طرح مسئله ای جدید آسان نیست. معمولا تغییرات با جنگ و دعوا انجام میشوند. در سطح اجتماعی، کدام تغییر را میتوان نام برد که به سهولت انجام شده باشد؟ کدام دولت و حکومت بورژوائی وجود دارد که بگوید مردم بفرمایید این حقوق شما و این خواستهایتان؟  کدام کارفرما هست که حق ابتدائی کارگران را دو دستی تقدیم کرده باشد؟

بدست آوردن هر خواست ومطالبه ای خواه کوچک، خواه بزرگ به مبارزه متحدانه و ابزار لازم برای تغییرنیاز دارد. دنیای امروز پر است از جنگها و کشمکشهای طبقاتی برای بدست آوردن نان، مسکن، آزادی، کار، حقوقهای پرداخت نشده، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای سیاسی غیره و غیره.

(٣)

در تاریخ تا کنونی حزب کمونیست ایران، در چند مقطع مباحثات و اختلافاتی بوجود آمده، که نتیجه آن انشعابات و جداییها بوده است. حزب با این جداییها و انشعابات قویتر نشد. معمولا رسم بر این بوده که هر فعال حزبی که نظری داشت، اولین اقدامش این بوده که هواداران آن نظر را پیدا کرده یا تلاش نماید آنرا بوجود بیاورد تا بتواند به نیرو تبدیل شود و به همان اندازه که یک نظر به نیرو تبدیل شد، کشمکشهای درونی حادتر شدند و سپس هم راههای سیاسی از هم جدا شدند.

اینجا روال معمول تاکنونی به چند دلیل پیروی نمیشوند. هدف از این ارزیابی و به میان آوردن تغییر و اصلاحات حزب، برای تقویت حزب است و نه تضعیف آن. به همین دلیل این نظرات، نیرویش را از مضمون و محتوای نظرات طرح شده میگیرند و نه از تشکیل دادن یک محفل یا اقلیت حزبی. . به این معنی که، این نظرات در معرض اندیشیدن و قضاوت و پلمیک همه رفقای حزبی و فعالین کارگری قرار گیرد، تا قضاوت شود. از سوی دیگر، واقعیات بیرونی ما و انطباق این نظرات با نیازهای مبارزاتی پیشاروی حزب، مناسبترین محک برای صحت این نظرات میتواند باشد. به این اعتبار این مقاله همه رفقا را خطاب قرار می دهد.

بهتر اینست که این نظرات بصورت علنی طرح شوند و نه بصورت نامه های درون تشکیلاتی. حزب کمونیست ایران یک حزب سیاسی است و وجود نظرات مختلف در آن کاملا طبیعی است… .

متدی که بر این مقاله حاکم است، اینست که تغییر و اصلاح حزب را بصورت مسالمت آمیز دنبال کند و نه جنگ و دعوای تشکیلاتی. به این اعتبار، متدولوژی حاکم بر این مقاله،  بر فرهنگ و بلوغیت سیاسی فعالین حزبی و کارگری  تاکید میکند.

دراین مقاله مختصر، من موضوعات متعددی را بصورت بحثهای مختصر بیان میکنم. مایه خشنودی خواهد بود تا رفقا با دید انتقادی این مقاله را مطالعه کرده و حتی الامکان در این بحث شرکت نمایند و نظرات و ارزیابیهایشان را در همین سطح درمیان بگذارند. ما به وضعیت کنونی مان نبایستی قانع باشیم.

بحث اول: جایگاه و موقعیت حزب

حزب کمونیست ایران بنا به تاریخ پر فراز و نشیبی که پشت سر گذاشته است از جایگاه ویژه ای برخوردار است. میتوان تصور کرد که اگر حزب دیگری با این نشیبها روبرو میشد، تاکنون یا مضمحل میشد یا اگر نه، نام و هویت خود را تغییر میداد. کم نبودند احزابی که با پایان جنگ سرد و فروریختن دیوار برلین، هویت خود را تغییر داده و در بهترین حالت به احزاب حقوق بشری و در چهارچوب لیبرالیسم تبدیل شدند. استقامت حزب در مقاطع مختلف و تا کنون، مدیون فداکاری اعضا و رهبری کمونیست حزب است که از همان اوایل تاکنون برای حفظ حزب، بیشترین تلاشها کردند وموفق هم شدند.

در بین احزاب کمونیست در ایران، حزب کمونیست ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این ویژگی منحصر به فرد حزب کمونیست ایران، در قدم اول به دلیل وجود کومەله سازمان کردستان حزب، بعنوان یک جریان اجتماعی است. ویژگی ای که احزاب دیگر از آن برخوردار نیستند.

با این حال، به تاریخ متوسل میشویم، تا از آن بیاموزیم، بین گذشته، حال و آینده ارتباط منطقی برقرار سازیم و در پرتو این بررسی و ارزیابیها از آنچه بوده، توجه خود را به زمان حال و آینده مبذول داریم تا بتوانم حتی المقدور حزب این زمانه شویم… .

بحث دوم: در رابطه با اوضاع سیاسی ایران

در طول سه دهه و نیم حاکمیت جمهوری اسلامی، وضعیت زندگی و کار کارگران در ایران وخیم تر شده است. بیکاری، گرانی، خفقان و سرکوب، زندگی در ایران را برای انسان کارگر به جهنم تبدیل کرده است. جمهوری اسلامی با بحرانهای سیاسی- اقتصادی و حکومتی به حاکمیت خود ادامه داده است. از مهمترین علل اینکه چرا جمهوری اسلامی، علیرغم وجود بحرانهای مختلف به حیات خود ادامه داده است، چند نکته اساسی است: اولین علت اینست که توده های کارگر و زحمتکش فاقد سازمان یا تشکل خود هستند. کارگران از نظر سیاسی پراکنده اند و در محیط های کاری و زیستشان با خواست و مطالبه روشن عرض اندام نکرده اند..  هرچند اعتراض به وضع موجود وسیع است و مبارزه  برای کسب خواستها به اشکال مختلف همواره  وجود داشته است ولی این مبارزات تنها به  عرصه اقتصادی محدود شده و طبقه کارگر ایران هنوز بصورت آگاه و متشکل وارد عرصه مبارزه سیاسی نشده است.  توهم و ناآگاهی، نقش بازدارنده ای داشته است و دارد. اینجا بحث نه بر سر فعالین کارگری، بلکه چهل- پنجاه میلیون کارگر مد نظر است.

 نکته دوم: جناحهای حکومتی هر چند بر سر قدرت در کشمکش با یکدیگر باشند، اما همه ی آنها در مقابل مبارزات سیاسی کارگران متحد و یک صدا ظاهر میشوند. غیر سیاسی کردن کارگران یکی از اهداف جناحهای حکومتی است، همچنانکه بورژوازی در کشورهایی غربی نیز با حربه غیر سیاسی کردن جنبش کارگری به تقابل آن می پردازد.

نکته سوم، تلاش و مماشات بورژوازی غرب برای حفظ و نگه داری از جمهوری اسلامی است.

یعنی، پراکنده بودن کارگران و غیبت طبقه کارگر در عرصه مبارزه سیاسی بعلاوه اتحاد جناحهای حکومتی در مقابل کارگران و تلاش غرب برای حفظ جمهوری اسلامی، از جمله علل مهم حفظ وضع موجود در ایران هستند.

در یک نگاه کلی، یک حکومت به دو شیوه ساقط میشود: اولین روش آشنا، همان انقلابات و شورشها هستند که در چهارچوب یک کشور روی میدهند و مصمم بودن انقلاب کنندگان برای ایجاد تغییر حکومتی، حکومت موجود را سرنگون میکند. دومین روش باز هم آشنا برای تغییر حکومتها، میتواند در چهارچوب تقابلات بین قطب های سرمایه داری اتفاق بیفتد که در این زمینه کشور قدرتمند بزرگ بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی خویش، یک حکومت دست نشانده روی کار می آورد. نمونه ها در هر دو زمینه فراوانند.

کمونیستها و حزب کمونیست ایران، با تبلیغ و ترویج و کار آگاهگرانه، در صدد این هستند کارگران در ایران تا آن اندازه آگاه و متشکل باشند که در عرصه سیاسی ادعای اداره امور جامعه را داشته باشند(کسب قدرت سیاسی).  درست این عرصه است که کار و فعالیت اصلی کمونیستها را تعریف میکند: کار و فعالیت آگاهگرانه سوسیالیستی درمیان کارگران برای متشکل شدن و کسب قدرت سیاسی در کشور… .

بحث سوم: سوالات بزرگ در مقابل حزب

ما ناچاریم با دید و نگرش انتقادی به فعالیتها و تاریخ تاکنونی مان بنگریم. چون این نگرش انتقادی و تلاش برای پاسخ عملی به انتقادات و نقدها هستند که حزب را به یک حزب کمونیست پیشرو در بین کارگران و در جامعه تبدیل میکند.

نقش و جایگاه حزب کمونیست ایران در بین کارگران در سطح سراسری تا چه اندازه است؟ حزب کمونیست ایران تا چه اندازه در میان کارگران (درسطح سراسری) شناخته شده و موفق گردیده تا پاسخ معضلات ذهنی که کارگران در رابطه با تشکلیابی یا سازمانیابی خود دارند داده و در این رابطه نقش ایفاء نماید؟

سوالات فوق مهم هستند، به دلیل اینکه این سوالات مستقیما در رابطه ای تنگاتنگ با ااستراتژی سوسیالیستی حزب و نقش حزب در کسب قدرت سیاسی در ایران بوسیله توده های کارگر، قرار دارند…

بحث چهارم:  سیاستهای حزب ، نکات پلمیکی:

تشکلهای کارگری

حزب کمونیست ایران، یک حزب انقلابی است. یعنی استراتژی حزب یک جامعه سوسیالیستی در ایران است و برای رسیدن به سوسیالیسم در ایران، به انقلاب اجتماعی  و از پایین متکی است. ویژگی حزب کمونیست ایران اینست که در بحث مهم قدرت حزب و طبقه، جانب کسب قدرت سیاسی و اداره امور اجتماعی بوسیله کارگران و از طریق تشکلهای کارگری و توده ای است.

اما بحث اصلی از اینجا شروع میشود که حزب برای رسیدن به استراتژی که مدون شده است، از کدام نقشه عملهای سیاسی برخوردار است؟ یکی از نقدهایی که میتوان از حزب کرد اینست که اگر وجود تشکلهای کارگری در امر تغییر در سطح اجتماعی نقش بسزا و درجه اولی دارند، سیاست حزب در این زمینه چیست؟ ما در این زمینه جدا از کلی گویی، مانع اصلی را وجود خفقان و حکومت سرکوبگر دانسته ایم. در اینکه جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت سرکوبگر و مستبد مانع سازمانیابی کارگران است، تردیدی نیست. سپس این معضل یا سوال بوجود میآید که کارگران چگونه میتوانند در یک کشور استبدادی به خواستهای خود و از جمله به تشکل یابی خود نائل آیند؟

در رابطه با امر خطیر فرهنگ تشکل سازی در محیط های کاری، حزب ما سیاست نافعالی دارد، و تنها به کلی گویی در این رابطه اکتفا کرده است. در این رابطه حزب نقشه عملی ندارد و فعالیت در زمینه سیاست سازمانیابی کارگران، به زمانی موکول شده است که گشایش سیاسی در ایران بوجود بیاید و آنوقت که کارگران دست به ایجاد تشکل زدند، ما از آن دفاع کنیم.

این روش پاسخگوی این معضل بزرگ نیست که بلاخره کارگران چگونه میتوانند در کشور استبدادی دارای تشکل طبقاتی و مستقل خود شوند.

قدرت طبقه کارگر در

 تشکل اوست

این نظر به این معنی نیست که حزب کمونیست ایران، برای کارگران تشکل درست کند. خیر. بلکه به این معنی است که وقتی حزب این معضل پایه ای را برسمیت بشناسد، تلاش میکند با نقشه عمل فعالیتی پاسخ این معضل را بدهد. به این معنی که حزب راه حلها را در دسترس کارگران و فعالین کارگری قرار دهد.

در این زمینه بطور مفصل من در مقاله “تلاش برای برداشتن گامهای عملی برای ایجاد تشکلهای کارگری در محیط کار و سطح سراسری” بتاریخ ١۴ ژانویه ٢٠١٣ اظهار نظر کرده ام و علاقه مندان را به مطالعه آن که در سایت مبارزه طبقاتی در دسترس است،  فرامیخوانم.

مشکلی که وجود دارد اینست که رهبری حزب در مقابل چنین موضوع مهمی سکوت اختیار کرده و از کمترین اظهار نظر در نقد یا توافق با آن پرهیز میکند.

حزب کمونیست ایران، بایستی حزب امروز باشد. به این معنی که سیاستها و پراتیک حزبی در راستای ارائه راه حل عملی برای کارگران و توده های ستمدیده باشد. موضوعات مهم و پایه ای را به چالش بگیرد و تلاش نماید تا راه حل خود را ارائه دهد… .

مسئله بی رهبر بودن اعتراضات

 در جریان وال ستریت  آمریکا و یا اعتراضات توده ای در کشورهای مختلف معمولا از خود اعتراضات ( البته بدرستی) بعنوان اعتراضات علیه وضع موجود دفاع میشود، ولی آن اعتراضها بدون رهبری معرفی میشوند. مسئله اینست که اعتراضات توده ای در هر کشوری بدون رهبر نیستند. اینکه ما آن رهبری ها را قبول نداریم یا با سیاستها و گرایش فکری ما همخوانی ندارند، باعث نمیشود که آنرا نادیده بگیریم.

همه اعتراضات رهبری خاص خود را دارند. در اعتراضات به وضع موجود آنارشیستها فعال هستند. یکی از خصوصیات آنارشیستها اعتراض صرف و در همانحال تحزب گریزی است. اینکه چنین اعتراضاتی به نتیجه نهایی نرسند، میتواند قابل پیش بینی و بحث باشد، ولی نادیده گرفتن گرایشات فکری دیگر از جمله آنارشیسم، در بهترین حالت گریز از واقعیات دنیای امروز است. در اکثر اعتراضات توده ای در کشورهای مختلف آمریکا، اسپانیا و … آنارشیستها نیروی قویی هستند…. کمونیستهای از نحله ما از نظر اجتماعی و بویژه در سطح بین المللی خیلی ضعیفند… .

وضعیت موجود دنیای امروز چالشها را برای کموینستها و حزب کمونیست ایران ده چندان کرده است… .

مسئله قطب چپ

رهبری حزب کمونیست ایران، مسئله ایجاد قطب چپ را سالها پیش طرح و در دستور کار خود گذاشت. در تلاش صادقانه رهبری حزب برای ایجاد قطب چپ که بتواند بر واقعیات زمخت دنیای ایران تاثیر گذار باشد، کمترین تردیدی وجود ندارد.

اما ما ناچاریم که به این موضوع هم با نگرش انتقادی بنگریم و سوالات متعددی را طرح نماییم. چرا حرکت جریاناتی که تشکیل دهند قطب چپ هستند، کند است؟ چرا بحث بر سر توافقات به مدت زمان طولانی نیاز دارد؟ چرا همه محتاطند؟  و خیلی چراهای دیگر…

موضوع این مقاله تمرکز بر این موضوع نیست. اما در کلیات، بایستی به نکات زیر اشاره داشت:

–          برای یک چپ یا کمونیست اجتماعی، تشخیص نکات مورد توافق و پذیرش آن قاعدتا نبایستی مشکل باشد.

–          مسئله رهبری و رهبر بودن یکی از معضلات نیروهای چپ است. هر گروهی در صدد مهر زدن این تجمع است…

–           حزب یا جریانی که فعالیت مستقل اجتماعی نداشته باشد و از طریق احزاب دیگر بخواهد مورد توجه قرار گیرد، معمولا مشکل دارند…

برای موفقیت قطب چپ، لازم است که پلاتفرمی وجود نداشته باشد و در عوض،  موردی عمل کرد. اول رابطه سیاسی بین احزاب به یک امر عادی و معمول تبدیل گردد و دوم ، هر حزب و سازمان و نهادی حتما بایستی فعالیت مستقل خود را داشته و این تجمع را تنها به ابزاری برای شناساندن خود تبدیل ننماید. و سوم، در هر مورد  مشخص مثلا برگزاری میزگرد یا سمینار در زمینه تشکلهای کارگری و اظهار نظرهای مختلف در این زمینه، اعتراض به جمهوری اسلامی در زمینه های مختلف، تثبیت خواست آزادیهای سیاسی در جامعه ایران و غیره و غیره، جلسه تشکیل داده و فوری به نتیجه برسند.

توافق بر سر سوسیالیسم در ایران، از کانال قطب چپ نمیگذرد. زیرا ستون فقرات سوسیالیسم در ایران، طبقه کارگر ایران است. احزاب و سازمانها بایستی فعالیت خود در این زمینه را مستقلا انجام دهند و تلاش نمایند پاسخ خود به معضلات را داده و در این زمینه فعال باشند. بویژه اینکه در باره سوسیالیسم روایتهای مختلفی وجود دارد و اینکه سوسیالیسم در ایران، مستقیما به درجه آگاهی و تشکل یابی طبقه کارگر مربوط است. احزاب و نهادها لازم است تا در این زمینه فعالیت مستقل خود را داشته باشند و بتوانند با راه حلهای عملی که ارائه میدهند، خود را در معرض قضاوت طبقه کارگر قرار دهند… .

 

بحث پنجم: کنگره یازدهم حزب

ما در زمینه برگزاری کنگره هایمان بدون ضعف و مشکل نیستیم. کنگره یازدهم نمونەی آخرین کنگره حزبی است. تا کنون بیش از چهار ماه از کنگره یازدهم میگذرد، ولی هنوز اسناد آن منتشر نشده اند؟ چرا؟*

عدم انتشار مصوبه های کنگره به صورت مکتوب مانع آنست که خود اسناد مورد ارزیابی و قضاوت کارگران قرار گیرند. این نادرست است.

در کلیات و بر اساس اطلاعیه پایانی و مباحثاتی که بصورت شفاهی از تلویزیون کومەله پخش شده است: در کنگره یازدهم بحثهای مفصلی بر سر استراتژی ما انجام پذیرفتند. اولین سوال من اینست که چرا بحث در زمینه استراتژی از جانب رهبری حزب به بحث اصلی کنگره تبدیل شد؟ چرا کنگره یازدهم به عنوان بالاترین مرجع حزبی به مکانی برای اتخاذ سیاستها و نقشه عملهایی که پراتیک حزبی را سمت وسو دهند، تبدیل نشد؟ چرا رهبری حزب در رابطه برگزاری کنگره ها مقدمات سیاسی  آنرا از طریق در اختیار گذاشتن اسناد حداقل ٣ ماه قبل از برگزاری کنگره در اختیار اعضای حزب قرار نمیدهند تا اعضا حزب از این مجال برخوردار باشند تا در جلسات حزبی در آن زمینه ها اظهار نظر، پیشنهادات و انتقادات خود را از قبل در میان بگذارند؟ چرا کنگره یازدهم به تعداد ١٩ نفر عضو کمیته مرکزی و دو علی البدل رای داد؟ و این در شرایطی بود که یک کمیته مرکزی وسیع، انتظار خیلی ها در تشکیلات بود. و اصولا کارکرد یک عضو کمیته مرکزی چیست؟ چرا ما در باره بحث در زمینه کمیته مرکزی، کارکرد، ارزیابی از آن و اینکه یک عضو کمیته مرکزی چه ویژگیهای بایستی داشته باشد و … اکراه داریم؟

با وجود سوالات متعدد، نظر کلی من بدین قرار است:

استراتژی حزب مشخص است. حزب کمونیست ایران برای استقرار جامعه ای سوسیالیستی از طریق انقلاب اجتماعی مبارزه میکند. برای رسیدن به این هدف، تبلیغ و ترویج، کار آگاهگرانه و تلاش برای سازمانیابی کارگران از طریق کار آگاهگرانه، در مرکز فعالیت کمونیستی قرار دارند.

کنگره حزبی مکانی برای اتخاذ سیاستها هستند. در زمینه نحوه  برگزاری کنگره و تدارک سیاسی آن، بورژوازی از ما کمونیستها پیشروتر است و اتفاقا ما بایستی از بورژوازی یاد بگیریم. مثال: سال ٢٠٠٧ بمدت دوسال عضو بخش بین المللی ال.او. اسلو بودم. تابستان ٢٠٠٩ قرار بود کنگره ی ال.او برگزار شود. هر چند من به آن کنگره نرفتم ولی شش ماه قبل از برگزاری کنگره، جزوه ای که حاوی گزارشات و تحلیلها در عرصه های مختلف بود، بین اتحادیه های کارگری پخش کردند، به هر اتحادیه ای سپردند تا حول آن جزوه، در هر عرصه ای، بحثی، پیشنهادی یا نقدی وجود داشته باشد، مکتوب کرده و ارسال دارند تا موقع کنگره تمام ملاحظات منظور شده باشند. همین کار هم انجام شد…

من اینجا کاری به محتوای اتحادیه کارگری اسلو که از سوی حزب کارگر بعنوان یک حزب بورژوائی هدایت میشود و.. ندارم، چون هدف مقاله این نقد نیست. ولی روشی که همین بورژوازی مورد استفاده قرار میدهد، با روشهای ما قابل مقایسه نیست. آنها در این زمینه پیشرو تر از ما بوده و عمل می کنند.

در حزب کمونیست ایران ضروری است تا تابوها شکسته شوند. ما بایستی از این ظرفیت برخوردار باشیم تا در هر زمینه ای به بحث بپردازیم، ارزیابی کنیم و در صورت لازم تغییر دهیم. در بین ما بحث در مورد وظایف و کارکردهای اعضای کمیته مرکزی صورت نمیپذیرد. ظرفیت سیاسی اعضای کمیته مرکزی معلوم نیست، و رفقای کمیته مرکزی هم ظرفیتهای خود را در معرض عام قرار نمیدهند. معیارهای انتخاب اعضای کمیته مرکزی چیست و چه وظایفی بر دوش اعضای کمیته مرکزی قرار دارد؟ و چگونه اعضای کمیته مرکزی پاسخگوی وظایفشان هستند؟ …  وظیفه یک عضو کمیته مرکزی، تنها شرکت و یک رای در پلنوم نیست… .

کنگره یازدهم حزب در رابطه با معضل اصلی طبقه کارگر ایران، یعنی پراکندگی و بی تشکلی، سیاستی اتخاذ نکرد و نقشه عملی نداشت و صرفا به کلیات بسنده نمود. بنظر من کنگره یازدهم حزب، با آن همه بحث در زمینه استراتژی حزب، از وظایف خطیر خود در رابطه با اتخاذ سیاستهایی که راه رسیدن به سوسیالیسم در ایران را هموار کند، اجتناب نمود. و این نادرست است. در شرایطی که استراتژی ما کاملا معلوم و مشخص هستند، خود مشغولی به این بحث نالازم و غیر ضروری است، مگر اینکه هدف تغییر استراتژی باشد که آنهم نیازمند اینست که خیلی صریح طرح شده تا امکان قضاوت و پلمیک وجود داشته باشد.

کنگره ی یازدهم حزب میبایست کنگره مکث، تاکید و اتخاذ سیاست در زمینه تشکلهای کارگری می بود…. اظهار نظر بیشتر را به زمانی که اسناد منتشر شدند، موکول کنیم.

بحث ششم: تشکیلات و سبک کار

١) رهبری

٢) عضویت

٣) حاکم شدن قانون و موازین

۴) نشریات

۵) تلویزیون

مقدمتا به این مسئله اشاره داشته باشم، که این بحثها کاملا سیاسی هستند و به بحث علنی پرداختن در این زمینه ها و حتی ایجاد تغییرات لازمه، حزب کمونیست ایران تقویت میشود. اگر در بین ما به روشنی این موارد بحث نشوند، ما ضرر خواهیم کرد. بهرحال جای نگرانی نیست.

“رهبری”

تناسب بین روش، سبک کار و متد ناظر بر فعالیتها با ستراتژی سوسیالیسم یک ضرورت است

کمیته مرکزی حزب، در فاصله بین کنگره ها، حزب را رهبری میکند. پس منظور از رهبری، کمیته مرکزی است. عملا حزب از یک رهبری ثابت و یک رهبری سیار برخوردار است. در راس رهبری ثابت رفقا ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی قرار دارند. رهبری سیار نیز رفقایی هستند که در کنگره ها انتخاب میشوند ولی معلوم نیست که در دور بعدی انتخاب بشوند یا خیر. این امر میتواند طبیعی باشد. اما در بحث قبلی هم اشاره کردم که معیارها برای انتخابات کمیته مرکزی نامشخص هستند و اینجا دیگر نگفته ها عملی میشوند که اینهم نادرست است. بایستی معیارها و انتظارات کاملا مشخص باشند و در این رابطه حتی هر کاندیدایی برای اعضای حزب توضیح دهد که چرا خود را کاندید کمیته مرکزی میکند؟ و چه وظایفی روی دوش او قرار میگرد؟ و چه تلاشها و فعالیتهایی را پاسخ میدهد…

رهبری موثر حزب همان رهبری ثابت حزب هستند. رفقا ابراهیم و صلاح از اتوریته کافی برخوردار هستند و طبعا حزب بر اساس نظرات این رفقا پیش میرود. این هم مثبت است و هم منفی. مثبت است زیرا حزب به وجود چنین رفقایی افتخار میکند و نیاز دارد، منفی است زیرا خیلی محدود است .

دنیای امروز، مستلزم وجود یک رهبری جمعی است. زیرا مقولات “رهبر” و “قدرت” رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند. رهبران انسانهای قدرتمند. در جامعه بورژوائی رهبران از امکانات اقتصادی فراوانی برخوردارند و اکثرا آنطور پیش میروند که میخواهند. به دلیل واضح بودن موضوع نیاز به نمونه نیست ولی در یک حزب کمونیستی  داشتن قدرت به این معناست که مکانیسمها در اختیار رهبر قرار دارند و رهبر از اطلاعات کافی در مورد حزب و.. برخوردار است. یکی از تعریفهای مربوط به قدرت آنرا به داشتن اطلاعات کافی ربط میدهد. نظرات رهبر با سهولت بیشتری به کرسی می نشیند.  و رهبر براحتی میتواند محیط دفاعی  پیرامون خود بسازد که سایر اعضا بصورت منفرد نمیتوانند. و این مسئله در شرایطی به برجستگی خود را نشان میدهد که نه قوانین و موازین، بلکه سلیقه ها حاکم باشند.

در جنبش کمونیستی تاریخا رهبران زیاد و با نگرشهای مختلفی وجود داشته اند. لنین، تروتسکی، استالین و دهها شخصیت برجسته دیگر که هر کدام نقش خود را به اشکال مختلف ایفاء نموده اند. این رهبران هر کدام از کاراکترهای مختلفی برخوردار بوده اند. لنین با آن همه عظمت و تاثیراتی که داشت، خود را رهبر نمیدانست، بلکه وقتی بحث رهبر میشد، به کارگران اشاره میکرد که آنها رهبرانند. همین روش و کردار در ستالین مشاهده نمیشود و ایشان کاریزمای خاص خود را داشتند.

اصولا میتوان این سوال را طرح کرد که رهبر برای چه کسانی؟ زیرا انسانهای آگاه به رهبر احتیاج ندارند. این توده های ناآگاه و متوهم هستند به رهبر احتیاج دارند و دامن زدن به مسئله رهبری از ناآگاهی سرچشمه میگیرد. مارکس هم رهبر نبود.

برای مدلل ساختن رهبری جمعی، من یک استنتاج متدولوژیک از استراتژی سوسیالیستی بدست میدهم. میگوییم و بر این باور هستیم که از پایه های سوسیالیسم یکی اشتراکی کردن یا به مالکیت جمعی درآوردن ابزار تولید است و دیگر حرکت بسوی لغو کار مزدی. از پایه ی اول میتوان استنتاجات متدیک داشت. زیرا ابزار تولید در سوسیالیسم در تملک جمعی است و این به این معنی است که مردم یک شهر، یا یک کشور، از طریق نهادهای خود تشخیص و تعیین میکنند که آن شهر چه نیازمندیهای دارد و این نیازمندیها چگونه برآورد میشوند. یعنی در این حالت این جمع است که تعیین کننده است، و جمع است که تصمیم میگیرد…

یک حزب کمونیستی بنا به تعریف، بایستی منش و روش فعالیتش با استراتژی اش همخوانی داشته باشد. و اولین استنتاج یعنی داشتن یک کمیته مرکزی وسیع و تامین رهبری جمعی.

برای تامین رهبری جمعی بایستی نقشه داشت. حزب میتواند رو به بیرون (رو به جامعه)  برای هر مدت زمان مشخص مثلا هر چهار ماه یک سخنگویی حزبی معرفی کند. سخنگویی کردن حزب میتواند ادواری باشد. در چنان شرایطی انتظارات بالا میروند و همین بالا بردن آگاهی سیاسی و ارتقاء خود را برای هر رفیقی در اولویت میگذارد.

در رابطه با جمع رهبری، بحث نسلها، یکی از مهمترین موضوعات پیشاروی حزب است. ادامه هدایت سیاسی حزب مثلا در ده سال اینده چگونه خواهد بود. رهبری ثابت و موثر حزب، امروز کارا است، ده –پانزده سال دیگر کارآیی خود را از دست میدهد. در رابطه با زمان آینده چه آلترناتیوهایی وجود دارد؟

بحث من اینست:

سنتا ، ولی نه منطقا، نشان داده شده است که کمونیستها آنقدر سمج هستند که بصورت مسالمت آمیز تن به اصلاحات و تغییرات نمیدهند. و این در خود اشکال است. حزبی که توجه نکند که ابراهیم علیزاده همیشه ابراهیم علیزاده بصورت امروز نمیماند، و فکری منطقی بحال هدایت حزب ننماید، از نظر تشکیلاتی و اجتماعی میتواند تضعیف شده و به حاشیه بیفتد. به همین دلیل شایسته است که از هم اکنون که هیچ اتفاقی نیفتاده است و حزب با هیچ اتفاق ناگواری روبرو نشده است، در این شرایط آرام سیاستهای بزرگ و جسورانه را با حضور خود رفقا و بصورت مسالمت آمیز انجام داد: متحقق کردن فکر رهبری جمعی و تعیین موازین رهبری.

رهبری جمعی و تعیین موازین و مقررات رهبری منطبق بر استراتژی، مانع این میشود که یک فرد برای همیشه در سمت رهبری باقی بماند. مهمترین مولفه در قبال رهبری جمعی، تقسیم وظایف و مسئولیتها هستند.

بطور مشخص، زمان آن فرا رسیده است که حزب دارای سیاست و نقشه عمل تدریجی در رابطه با رفیق ابراهیم علیزاده باشد. رفیق ابراهیم علیزاده انسان بزرگ و کمونیست برجسته ای است. شایسته است در حضور ایشان، وظایف سنگین عملی حزبی ایشان بتدریج کاهش یابند. حزب سیاستی اتخاذ کند که رفیق ابراهیم بیشتر به رهبری سیاسی و آموزش و جمع بندی و کارهای بزرگ تئوریک بپردازند.  وظایف و کارهای حزبی روزانه  از دوش ایشان برداشته شود. سوسیالیسم در ایران کارهای بزرگی پیشاروی خود دارد، آزاد کردن کاک ابراهیم و فراهم نمودن شرایط لازمه برای ایشان، یکی از وظایف حزب کمونیست ایران است.

“عضویت”

حزب کمونیست ایران حزب بزرگی است و اعضای زیادی هم دارد. حزب ما دارای سه تشکیلات است: تشکیلات داخل، سازمان کردستان و تشکیلات خارج کشور. فعلا کاری به تشکیلات داخل ندارم. اما هم تشکیلات کردستان و هم تشکیلات خارج کشور از یک اساسنامه مشترک پیروی میکنند. با توجه به اینکه شرایط کار و زندگی تشکیلات خارج کشور با شرایط کار و زندگی تشکیلات کردستان متفاوت است، لازم است این تفاوت در اساسنامه ی حزب هم منعکس شود. یعنی هر تشکیلات بنا به شرایط فعالیت و زیست اعضای آن تشکیلات، اساسنامه اش تنظیم شود. یا حداقل بندهایی اضافه شود که این تفاوتها را در بر بگیرد و سپس وظایف اعضاء در این تشکیلاتها را نیز مشخص نماید.

مثلا، اگر در تشکیلات خارج کشور با تعدادی اعضا مواجه هستیم که نه حق عضویت میپردازند و نه در فعالیتها شرکت دارند، این قانون مقرر شود که اگر عضوی بمدت شش ماه حق عضویت نپرداخت، در هیچ فعالیتی شرکت نکرد و کمیته مربوطه را در جریان وضعیت کلی خود قرار نداد، آن عضو، عضویتش در حزب به صورت اتوماتیک لغو شود.

زیرا خیلی نادرست است که چنین رفقایی با رفقای عضو دیگری که منظم هستند و در فعالیتهای حزبی شرکت دارند، دارای رای مساوی باشند. این برابری طلبی در اساس تبعیض قائل شدن و امتیاز دادن معنی میشود، که با امر دخالتگری در تناقض است.

عضوی که نه حق عضویت میپردازد و نه در فعالیتها شرکت دارد، نبایستی دارای همان رای باشد که یک عضو دخالتگر دارد. از آنجاییکه این مسئله اساسنامه ای است، اساسنامه نیاز به اصلاح دارد. اگر ما قانون و مقررات حزبی در این زمینه مقرر کنیم، مسئولین حزبی وارد مجادلات فردی نمیشوند و نیازی به دلخوری افراد از یکدیگر نیز بوجود نمیآید… .

یا احزاب اروپایی (چپ) موقع عضوگیری، از متقاضی میخواهند که مشخص نماید آیا تمایل دارد عضو فعال باشد یا عضو حمایتی. فرد متقاضی عضویت خود تعیین میکند که چه نوع عضوی باشد. حتی برای پرداخت عضویت هم بر اساس اینکه متقاضی عضویت شاغل است یا بیکار و یا دانشجو، آلترناتیوهای مختلفی گذاشته اند که متقاضی بر اساس وضعیت خویش، مبلغ حق عضویت را هم تعیین میکند. ما هم به چنین موازینی احتیاج داریم. و چنین تغییر و اصلاحی کار کنگره حزبی است.

افرادی که به تعهد خود عمل نمیکنند، بایستی خود وضعیت خود را روشن کنند. این کار با مقرر داشتن قانون و موازین بشیوه ی مسالمت آمیزی قابل حل است.

” حاکم شدن قانون و مقررات”

در طول این مقاله بکرات به داشتن قانون و مقررات حزبی اشاره شد، اما تکرار آن از اهمیت این مهم نشات میگیرد. حاکم شدن قانون  و مقررات حزبی، میتواند مانعی سر راه محفلیسم هم باشد. و در عین حال امکان میدهد تا سیستمی بوجود بیاید و در آن سیستم افراد بیشتری آموزش دیده و حیات سیاسی حزب در ده سال آتی را قابل پیش بینی نماید….

“نشریات حزبی”

جهان امروز بعنوان نشریه سیاسی حزب، نیازمند تغییراتی است… . مهمترین تغییرات اینها هستند :

 – جهان امروز، که دارای هیئت تحریریه است، که در سنت نشریه جهان امروز نیست تا هیئت تحریریه اش را بشناساند. این مسئله سوال برانگیز است و با روش نشریات جدی همخوانی ندارد.

 – جهان امروز، صفحه ستون آزاد را باز نماید تا این امکان را فراهم آورد تا اعضا و کادرهای بیشتری بتوانند از کانال حزبی نظرات سیاسی خود را بیان کنند. یعنی این امکان از کانال حزبی برای رفقایی که نظر دارند و الزامی هم نیست حتما نظر رسمی باشد،  تا بتوانند با توسل به کانالهای حزبی نظراتشان را به گوش خوانندگان بیشتری برسانند.

و اصولا من همکاری ام با جهان امروز را به همین دلایل قطع کردم. بناچار برای بیان نظراتم نشریه مبارزه طبقاتی بوجود آمد و سپس سایت مبارزه طبقاتی.

نشریه بسوی سوسیالیسم هم کنگره به کنگره منتشر میشود که بیشتر مواد آن هم همان گزارشهایی است که در کنگره مورد بحث قرار گرفته و سپس تنظیم شده است. مقالات مندرج در بسوی سوسیالیسم پاسخگوی معضلات پیشاروی مبارزه طبقاتی و مشکلات ذهنی طبقه کارگر ایران نیست…. .

این روش معرفی نکردن هیئت تحریریه در مورد نشریه بسوی سوسیالیسم هم صدق میکند. مینویسد که تحریریه دارد، اما معلوم نیست تحریریه بسوی سوسیالیسم کدامیک از رفقا هستند(؟)

اگر حزب کمونیست ایران از طریق کمیته مرکزی اش بخواهد موضوعات و موانع اساسی را به چالش بگیرد و تلاش نماید تا پاسخ سوالات و معضلات را بدهد، بایستی این به مصاف طلبیدن ها در نشریات حزبی انعکاس دهد.

این انتقادات به معنی نادیده انگاشتن زحمات رفقا نیست. ولی اشکال در نگرش سیاسی  رفقاست که تمایل دارند اینطور باشند.

“کومەله تی وی”

تردیدی نیست که رفقای کومەله تی وی زحمات زیادی میکشند. اما تلویزیون کومەله از یک اشکال اساسی رنج میبرد. تلویزیون کومەله مکانی برای بحث مخالفین  باز نکرده است و این با موازین دمکراتیک مغایر است. تلویزیونهای بورژوازی برنامه های متعدد و  میز گرد بین موافقین و مخالفین در مورد موضوعات مختلف و در عرصه های گوناگون برگزار میکنند، که خیلی مثبت هم هست، تلویزیون ما از این مهم اجتناب میکند. مثلا برنامه دیالوگ، بنظر من دیالوگ نیست. زیرا در اکثر مواقع رفقای حزبی به این برنامه دعوت میشوند و مصاحبه ای انجام میشود. و این با اصل دیالوگ در تناقض است. زیرا در ادبیات سیاسی، مقوله “دیالوگ” را در رابطه با گفتگو با مخالفین بکار میبرند و نه موافقین.

نتیجه گیری

بهترین گرامیداشت از ٣٠مین سالگرد تشکیل حزب را این یافتم که از این مناسبت استفاده کرده و نکاتی را بطور خلاصه مطرح نمایم.

مقولات “بحث” و “نقد” در مورد سیاستها به اندازه نان شب برای ما بایستی مهم باشد. اگر ارزبابیهای انتقادی نباشد، حزب چگونه شکوفا میشود؟ من در این مقالەی گرامیداشت ٣٠ مین سالروز تشکیل حزب تلاش نمودم تا به موارد متعدد بپردازم و در این میان بر فعالیت حزبی در زمینه تشکلهای کارگری و مقداری مباحثات تشکیلاتی تاکید داشتم و معتقدم که حزب ما در زمینه هایی به تغییر و اصلاحات نیاز دارد.

ما بایستی با روی باز به استقبال چالش ها برویم، ظرفیتهای حزبی در زمینه برخورد با مخالفین یا رفقایی که نظرات و یا روایتهای دیگری غیر از رهبری ارائه میدهند، بالاتر بروند. دنیای امروز، جهان تفاوتهاست. اگر این مهم برسمیت شناخته نشود، مشکل بتوان پاسخ درستی برای معضلات یافت.

به عنوان عضو حزب کمونیست ایران، در طول چند سال اخیر، علیرغم اینکه نظراتم را مکتوب، برای آن نشریه و سایت تعریف کرده ام، اما هیچوقت تلاش نکردم تا محفلی حول  بررسی ها و ارزیابیهایم تشکیل دهم.

قدرت این نظرات در محتوا و مضمون آنهاست. قضاوت در باره درستی و نادرستی هر نظری را به محک زدن آن با واقعیات و تشخیص جمعی اعضا و فعالین کارگری می سپارم.

گرامی باد ٣٠ مین سالگرد تشکیل حزب کمونیست ایران

زنده باد سوسیالیسم در ایران

کارگران ایران متحد شوید

مندرج در نشریه مبارزه طبقاتی شماره ۱۳



*  مقاله ی گرامیداشت از ٣٠مین سالگرد تشکیل حزب نوشته شده و برای صفحه بندی نشریه مبارزه طبقاتی ارسال گردیده بود که شماره پنجم نشریه بسوی سوسیالیسم که حاوی گزارشات و مصوبات کنگره یازدهم حزب بود منتشر گردید. در این مقاله، آنجاییکه سوالات انتقادی از دیرکرد انتشار اسناد کنگره طرح کرده بودم، به زمان قبل از انتشار بسوی سوسیالیسم شماره پنج برمیگردد. با این حال، من مضمون مقاله را تغییر نداده تا این نظرات به همین شیوه که هستند در اختیار رفقا و علاقه مندان قرار گیرد. من در مقاله ای دیگر با دید انتقادی به کنگره یازدهم حزب میپردازم وتلاش خواهم کرد تا آنرا نقد کنم.