صفحه ای از تاریخ / کمال محمدی

به مناسبت سی همین سال گرد تأسیس حزب کمونیست ایران
صفحه ای از تاریخ

غرش موج خروشان
خروش ارتش گرسنگان
ازپنج اقلیم، بلوچستان تا کردستان
آبادان تا تبریز و تهران
فریاد زد ند، کار نان آزادی
درازاء آن گلوله دریافت
کردند
صدا هارا درگلو خفه، اندیشه ها را
دفن
شادی ونشاط جرم به ده ها ضربه
شلاق
کارخانه وکارگاه وکسبه
آبستن عقده،
عقده ازدست بیدادی و
محرومیت ازهمه نعمات که
به دست خود تولید کردند،
بودند
هزاران پیرو جوان
زن و مرد درسیاه چالها
جان سپردند
دریای گرسنگان طغیان شد
خیا با نها ومیدانها از نعره
مردم برای آزادی
به لرزه آمد
آسمان از ابر سیاه پاک
وصاعقه صاف نوید پیروزی را
بخشید
نورخورشید ازخاور سردرآورد
ارتش پتک بدستان آنرا
جنباندند
تابش آن برزخم وجوش مادران ماتم
زده پدران اُفتاده تابید
سرانجام صفحه سیاه بیدادی را
ورق زد
با قطره قطره عرق پیشانی
کار گران با قطره قطره اشک
زنان ستمد یده زیرفشار
فرهنگ عقب مانده
دریای بی سرو تهه مردم به
جان آمده طوفان شد
خیابانها خروشان
تا نورچراغ، ازپنجره ی پینه دستان
ازحلبی آباد وحصیرآبادهای
ژنده پوشان
راهی را هموار تا
امروز را آفریدند
آنانیکه جانباختند، آنانیکه رفتند و
برنگشتند
آنانیکه اکنون هستند تلاش
می کنند
زیرآسمان غبار آلود
درعمق گردوخاک دود باروت
دروسط راکد وبمب بارانهای
پیاپی دو رژیم خون آشام
دروسط دوکوه بزرگ سر به آسمان
کشیده
زیر خیمه پوکیده وسوراخ شده
امروزرا یازده شهریور
نام نهادند☼☼
• • • • • •
نصف عمرم بود
پیامی را شنیدم
پیام شگفت انگیز
ازصدای انقلاب ایران، با
صدای رسا فریاد زد
ای مردم زحمتکش، ای زنان
ستم دیده، ای جوانان محروم
بشنوید صدای حزبتان را
بپیوندید غنی کنید حزبتان را
حزب قطره قطره دریا شد
هزاران “آب ورزان” از
گوشه وکنار این خطه بزرگ
دریا را ازآن خود دانستند
••••••
چندین سا ل گذشت
عقرب ساعت به عقب
چرخید و نور چراغ زمان
زیر سایه ابر سیاه پنهان
شد
خلیج غوغا برپا شد.
دود آتش زمین وآسمان ودریا را
فرا گرفت
بمب وراکد درهوا
به همدیگر اصابت کردند
ابرسیاهی بر سر منطقه سایه
افکند
خشک و تر باهم سوختند
دریای ما، به بوی با روت به بوی
خردل
به بوی جسد های مانده زیر
خرابه ها مسموم شد
اندیشه ها دچار مشغله شدند و
درصدد گریز ازمیدان به
سمت دیگر شدند
بیشتر از نصف “آب ورزان
“زورق” خودرا به
سمت ازپیش تعین شده
راندند
صدای غرش موج دریای ما
ساکت و ملول و پریشان
ماند
ولی اراده ها وباوربه خود
استوار و محکم ،
تصویر درخشانی را در
بکار انداختن چرخ محرکه و
تلاش مکرر
همت کردند
این بار آب ورزهای هوشیار و
جوان امید هارا نوید
بخشیدند
دریا را عمیقتر
با وسعت بیشترباز سازی
کردند
صدای ترانه ها، صدای سرودها،
صدای آوازهای عاشقانه
در سراسر این خطه بزرگ
شنیده شد
اکنون همه می شناسند می پسندند
انتخاب می کنند واین روز را
ازآن خود می داندد
پرچم سرخ را بر فراز
قلعه “دماموند” وآبیدر را
بر افراشتند
با صدای رسا فریاد زدند:
زنده باد آزادی برابری
حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم
زنده باد حزب کمونیست ایران
۱۶، ۸، ۲۰۱۳ کمال محمدی آلمان